ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

تصاویری از زندگی‌های کارتنی در کرج

الفبای درد از لبانش می‌تراود … دیگر جانی در بدن ندارد، افیون مخدر نشئه اش کرده و با چشمانی که برق آنها مدتهاست رفته است به روبرویش خیره شده، با درمانگی و بی‌تفاوتی نگاهم می‌کند و پتوی کهنه را روی سرش می‌کشد… حتی نا ندارد به حرف بیاید و کمکی بخواهد.

 

چند خیابان آن طرف تر، پسر جوانی خم شده در سطل زباله و تکه‌های پلاستیک و کاغذ را در یک گونی می‌ریزد، کارش که تمام می شود آن را به پشتش می اندازد و همین طور که پاهایش را روی زمین می‌کشد به راهش ادامه می‌دهد، دارد می‌رود سراغ یک سطل زباله دیگر. چشمم روی آن گونی بزرگ مانده است، انگار همه اندوه‌ها، حسرت‌ها و آرزوهایش را به پشتش انداخته و می‌برد.

اینجا زندگی ترجمان دیگری دارد و بساط آن روی یک کارتن کوچک شاید پهن می‌شود. روزها انگار به این آدم‌ها دهن کجی می‌کنند تا به شب برسند. اینجا زندگی برای بعضی‌ها اصلا رنگ ندارد…

 

زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
 زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج
زندگی‌های کارتنی در کرج

 

عکاس: عباس شریعتی، ایسنا