ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
بررسی دلایل افزایش آمار طلاق درگفتگو با سعید معیدفر

چرا می‌خواهید طلاق بگیرید؟

طلاق در بهار امسال به نسبت سال پیش 17.5 درصد رشد داشت. سازمان ثبت احوال 39 هزار و 981 واقعه طلاق را برای سه ماه اول 94 ثبت کرده است. در سال 93 نیز طلاق به نسبت سال گذشته‌اش رشد داشت. همه این‌ها خبر از رشد تصاعدی طلاق می‌دهند؛ مسئله‌‌ای اجتماعی که مسئولان را مشغول پیدا کردن راه‌حل کرده است.

 

فرارو نوشت؛ کارشناسان افزایش طلاق را به عوامل مختلفی مرتبط می‌دانند. اقتصاد، فرهنگ و جامعه با زیرشاخه‌های خود بر طلاق اثرگذاشته‌اند. بیکاری و فقر، اعتیاد، عدم شباهت فرهنگی، اختلاف در عقیده، مشکلات جنسی و… همگی باعث شده تا گستره طلاق هر روز از نظر سنی و آماری و در همه طبقات و فرهنگ‌ها افزایش داشته باشد.

 

نگرانی‌ها درمورد طلاق بیش از همه به آسیب‌زا بودن آن بازمی‌گردد. با این‌وجود کارشناسان نگاه به مسئله طلاق را با دیدی موشکافانه‌تر و آینده‌نگرانه‌تر همراه می‌کنند. آن‌ها با تفکیک طلاق در دلایل آن، معتقدند نباید برای اشکال مختلف طلاق یک نسخه کلان و یکسان پیچید.

سعید معیدفر –جامعه‌شناس، عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران و استاد دانشگاه- که بر مسئله طلاق نگاهی متفاوت و عمیق دارد، از تقسیم طلاق به دو وجه مَرَضی و طبیعی سخن می‌گوید. او معتقد است نحوه برخورد با این دو نوع جدایی‌ها نباید یکی باشد، چرا که هر کدام را علل مختلفی دنبال می‌کند.

معیدفر طلاق طبیعی و طلاق مرضی یا مسئله‌دار را اینگونه تعریف می‌کند:‌ طلاق عادی و طبیعی هنگامی رخ می‌دهد که میان زوجین راهی برای ادامه زندگی وجود ندارد و بهترین تصمیم طلاق است. این طلاق که در تمام جوامع امروزی وجود دارد، به دلیل تغئیر در سبک زندگی و جابجایی ارزش‌ها و عدم توانایی تطبیق شرایط جدید با قدیم به وجود می‌آید.

ازدواجی که این طلا‌ق‌ها در زمینه خود دارند، ازدواجی‌هایی کم دوام است که به دلیل مدرن شدن جامعه و تفاوت انسان‌ها با یکدیگر و پیچیدگی اشکال زندگی رخ می‌دهد. اما طلاق مرضی یا مسئله‌دار حاصل شرایط نامناسبی است که جامعه آن را به‌وجود آورده؛ شرایطی مانند فقر، تورم، بیکاری، عدم شناخت دو جنس از یکدیگر و غیره.

سعید معیدفر در این گفتگو ادامه داد: تشخیص اینکه کدام نوع از اشکال طلاق –یعنی طلاق مرَضی و طبیعی- جریان قالب طلاق‌های امروزِ جامعه است، کاری دشوار است، چرا که عوامل چندگانه‌ای در آن دخیل هستند و به‌درستی نمی‌توان نفس آن را اندازه‌گیری کرد. بنابراین ما نیازمند مطالعه‌ای دقیق دراین‌باره‌ایم.

 

 

وی در ادامه اظهار کرد: آنچه مسلم است، وضعیت بحرانی جامعه از نظر اقتصادی است؛ مشکلات تورم و بیکاری. وضعیت اقتصادی یکی از عوامل تایین‌کننده در طلاق است. مشکل اقتصادی می‌تواند منجر به عدم تمایل به ازدواج و مشکلاتی ناخواسته برای خانواده شود؛ مانند، مشاجرات خانوادگی و عدم تفاهم‌ها. در گزارشی که بر مسئله طلاق در یکی از استان‌ها کار کرده بود، در حدود ده هزار پرونده طلاق از چهار عامل کلیدی برای طلاق نام برده بود که یکی از آن‌ها بیکاری و اقتصاد بود، که منجر به بروز مسائلی همچون اختلاف خانوادگی و اعتیاد خواهد شد. بنابراین به نظر می‌رسد که اقتصاد عامل بسیار مهمی است.

سعید معیدفر با اشاره به ابعاد مرَضی طلاق، درباره تاثیر مشکلات جنسی بر طلاق توضیح داد: یکی از ابعاد طلاق مَرَضی در ایران به مسائل جنسی مربوط می‌شود. بین زوجین تفاهم‌ها و توافق‌هایی وجود دارد که ناشی از مسائل جنسی است. هنگامی‌که این تفاهم وجود نداشته باشد دونفر نمی‌توانند آستانه نیازهای جنسی یکدیگر را یکی کنند و در نتیجه زمینه مشکلات و سو]تفاهم ایجاد می‌شود. در بررسی‌هایی نشان داده شده که مسائل جنسی نقش بسیار مهمی در طلاق‌ها ایفا می‌کنند. افق دید جنسی موضوع مهمی در ازدواج است که به دلیل تابو بودن چه در اول ازدواج و چه در ادامه به آن توجهی نمی‌شود. آموزش در این زمینه تا حدی می‌تواند این قبیل مشکلات را حل کند.

 

این استاد دانشگاه همچنین تفاوت فرهنگی و شخصیت دوطرف را در طلاق امر مهمی دانسته و در این‌بار تصریح کرد: سوی دیگر طلاق‌ها به تفاوت‌های بنیادی‌تر بازمی‌گردد و این تفاوت، تفاوت در شخصیت دوطرف است؛ ممکن است یکی درون‌گرا باشد و دیگری برون‌گرا و غیره. تفاوت‌های شخصیتی به روند مدرن‌شدن و فردیت‌یافتن افراد بازمی‌گردد. در گذشته، زندگی و شخصیت آدم‌ها شباهت‌های بیشتری داشت؛ چراکه نوع خانواده، طایفه و قوم مشابهت و سازگاری ایجاد می‌کرد. امروزه اما تنوع مشاغل، سبک‌های متفاوت تربیتی و تکثر اقوام تغییراتی ایجاد کرده است. اگر قبلا ازدواج‌ها درون‌گروهی بود حال ازدواج‌ها برون‌گروهی شده‌اند.

وی ادامه داد: گاهی دو زوج به قدری دارای اختلافات فرهنگی، سلیقه‌ای و نگرشی هستند که به هیچ‌صورت نمی‎‌توان آن‌ها را با یکدیگر جمع کرد، که این نتیجه عدم شناخت دقیق دونفر از یکدیگر است. گفته می‌شود که ۵۰ درصد ازدواج‌هایی که به طلاق منتهی می‌شود، در سه‌سال اول رخ می‌دهد. این امر نشانه ازدواج و آشنایی نادرست اولیه بوده است. دلیل این ازدواج‌های نادرست به تغییر صورت زندگی بازمی‌گردد؛ روابط اجتماعی پیشین برهم‌خورده اما جایگزینی برای روابط جدید ایجاد نشده است.

عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران ضمن اشاره به افزایش ازدواج‌های خیابانی گفت: نتیجه نبود روابط جدید به جای روابط قدیم منجر به مسائلی همچون “ازدواج‌های خیابانی” شده‌است؛ یعنی ازدواج‌هایی که دوطرف شناخت زیادی از یکدیگر نداشته و در مکان‌ها و فضاهایی با فرصت اندک با یکدیگر آشنا شده‌اند؛ مانند مهمانی، کوچه و خیابان، فضاهای عمومی و… . مطالعات نشان داده که اکثر طلاق‌ها به کسانی بازمی‌گردد که شناخت قبلی آن‌ها از یکدیگر کمتر از ۶ ماه بوده است. اینکه افراد در فرصت کم و به صورت خیابانی با یکدیگر آشنا شده و ازدواج می‌کنند نیز به نبود اجتماعات مدنی سالم بازمی‌گردد، که بدون تردید طلاق در انتهای آن خواهد بود. با این نگاه این دست از طلاق‌ها نیز مَرَضی هستند.

 

سعید معیدفر در ادامه تفاوت‌های شخصیتی و فردی افراد را بیشتر تشریح کرده و اظهار کرد: برای طلاق‌هایی که ناشی از شناخت محدود و تفاوت‌های دوطرف هستند می‌توان هم شکل مرَضی متصور شد و هم شکل طبیعی. شکل طبیعی آن‌ها به زندگی در دنیای مدرن بازمی‌گردد؛ در دنیای مدرن فردیت به‌قدری زیاد شده که علی‌رغم وجود اجتماعات باز هم ممکن است که عدم تفاهم و جدایی به‌وجود آید.

وی ادامه داد: برای نمونه می‌توان به کشورهای توسعه یافته اشاره کرد. در این کشورها نیز میزان طلاق بالاست؛ هرچند در آن‌جا طلاق مسئله‌ای اجتماعی نیست و امری طبیعی و پذیرفته شده است. هرچند که کشور ما در بسیاری موارد مانند توسعه شهرها، طبقات اجتماعی، دگرگونی در اجتماعات و اقوام و… به کشورهای توسعه‌یافته شبیه است. اما با این وجود طلاق در این کشور مانند کشورهای توسعه یافته نگریسته نمی‌شود و پیامدهای آن به‌خصوص برای زنان و کودکان بسیار بالاست.

سعید معیدفر درباره نحوه روبرویی با طلاق طبیعی و مرَضی سخن گفته و تصریح کرد: برای صیانت دربرابر طلاق باید دو شکل مرَضی و طبیعی آن را در نظر گرفت. از آن‌جایی که نرخ طلاق به دلایل مختلفی که ذکر شد خودبه‌خود افزایش خواهد داشت، باید انرژی را در این زمینه درست مصرف کنیم.

این جامعه‌شناس در انتها گفت: در مورد طلاق‌های مرَضی می‌توان با مداخلاتی آمار آن را تا حدی کنترل کرد؛ مداخلاتی همچون بهبود اقتصاد، کاهش اعتیاد، افزایش مشاوره و آموزش در خصوص مسائلی همچون تفاوت‌های جنسی و… . اما در مورد بعد طبیعی طلاق است ما باید بر روی پیامدهای آن متمرکز شویم. برای مثال پیامدهایی همچون درصد پایین ازدواج مجدد در زنان. اگر این پیامدها برنامه‌ریزی و مدیریت شوند (مانند آن‌چه‌که در کشورهای توسعه‌یافته وجود دارد) ما موفق‌تر خواهیم بود، چرا که این پیامدهای طلاق است که آسیب‌زا و منفی است.