- شهروندان - http://www.shahrvandan.org -
توسعه فرهنگی و مهار فقر و تورم
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳ سرویس : مساله ایران
[1]حیاتی که فقر برای آنها به ارمغان آورده و آنها را در گیر و دار زیستی رها کرده که محصول موارد متعددی است. دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان و استاد دانشگاه اما مقوله فقر در ایران را امری ریشهدار میداند که هرچند برای مهار آن و همزمان با فعالیتهای جهانی در دهه ۱۹۶۰ میلادی برنامهریزیهایی صورت گرفت، اما همچنان فقرزدایی بهعنوان یکی از اصلیترین مشکلات حوزه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی روزگار میگذراند و همچنان نیز بار تأثیرات مخرب خود بر توسعه فرهنگی و اخلاقیات جامعه را بر دوش میکشد… گفتوگوی ما با وی در پی میآید.
این امر از دو زاویه در ادبیات توسعه مورد توجه قرار گرفته است. زاویهای که در این خصوص میتوان به آن اشاره کرد این است که هر رفتار اقتصادی که بر پایه معاوضه و مبادله بنا میشود، بر پایه یک سطوح حداقلی از هنجارها و اصول حداقلی از مناسبات اخلاقی قرار بگیرد و درواقع پیامدهای غیراقتصادی سیاستهای اقتصادی را مدنظر قرار دهیم و هر رفتار اقتصادی را مبتنی بر یک حداقلهایی از اخلاق درنظر گیریم. در آنجا این بحث مطرح میشود که برای مثال زمانی که درخصوص ناهنجاریهای اجتماعی و پیامدهای آن بحث میشود، نکتههایی هم درخصوص آثار غیراقتصادی آن مدنظر قرار گیرد.
برای مثال میتوان بر تأثیر تورم که به نوعی آن را تحت عنوان راهزنی از فقرا (چرا که این امر بدون خواست آنان انجام پذیرفته است) نیز نام نهادهاند، اشاره کرد. این امر در بعضی از سطوح و زمانها میتواند نیرویی برای هنجارشکنی در جامعه باشد. این مورد اخیر در ایران به کرات در معرض آزمون تجربی نیز قرار گرفته است و همواره در آزمونهای تجربی نیز این امر نشان داده شده که در شرایطی که تورم شدید یا رکود وجود دارد، رفتارهای هنجارشکنانه هم افزایش مییابد که ما آنها را بهعنوان هنجارهای اجتماعی صورتبندی مفهومی میکنیم. برای مثال در همه تجربیات اقتصادی مشاهده شده در تاریخ ربع قرن گذشته ایران، به وضوح ملاحظه میشود که روندهای تورم، رکود و رکود تورمی با سطوحی از بزهکاری افزایش یافته، افزایش فساد، صدور چک بلامحل و… همراه است.
به همین خاطر هم گفته میشود که در نظامهای کارآمد هزینه فرصت اجتماعی و سیاستهای اقتصادی نادرست نیز مورد توجه و تأکید قرار گیرد. به همین دلیل نیز تنها در نظام اقتصادی کارآمد و درست که دارای مشکلات عدیده نباشد، میتوان انتظار امری چون توسعه فرهنگی و مهار فقر و تورم را داشت و بدونشک این دو مقولهای هستند که ارتباط مستقیمی با یکدیگر دارند.
آنچه در این راستا باید به شکل مبسوطی مورد توجه قرار داد این است که در شرایطی که با فقر گسترده روبهرو هستیم، مطالبات افراد به خواستهایی برای بقا تقلیل مییابد. به همین خاطر هم در تمامی نقاط جهان برای رسیدن به رشدی با کیفیت و توسعه متوازن و همه جانبه، راه حل عملی را پیشه میکنند و آن هم عبارت است از بسط طبقه متوسط درآمدی.
چنانچه به گزارشهای سازمان ملل نیز نگاهی داشته باشیم، درمییابیم کشورهایی که از کیفیت زندگی و مردم سالاری برخوردارند، در مناطقی قرار دارند که ضریب اهمیت طبقه متوسط بالای ۷۵درصد از کل جمعیت است. کسانی که تحولات ایران را از این زاویه نیز مورد بررسی قرار دادهاند بر این امر معترفند که در ایران هر زمان و با هر توجیهی که طبقات متوسط درآمدی تضعیف شدهاند، شاهد افت کیفیت زندگی و افت کیفیت مردمسالاری بودهایم که این امر نیز درنهایت عامل تضعیف جامعه مدنی و توسعه دموکراتیک شده و اخلاقیات جامعه را با مشکل مواجه ساخته است.
این امر درست است اما تفکیکها به صورت قراردادی صورت میگیرد و اما نفس الامر تمام وجوه حیات اجتماعی انسان به یکدیگر مربوط است و نمیتوان آنها را از یکدیگر جدا دید. در این زمینه، آمارتیاسن، فیلسوف و اقتصاددان معاصر که جزو برجستهترین اقتصاددانان اخلاقی نیز به شمار میآید، در کتاب اخلاق و اقتصاد، این مسأله را اینگونه مطرح کرده است که اقتصاددانان از پایان ربع قرن نوزدهم میلادی به بعد تلاش کردند تا مسائل اقتصادی را با دو رویکرد مورد بررسی قرار دهند.
او یکی از این دو رویکرد را رویکرد اخلاقی و رویکرد دیگر را رویکرد مکانیکی به انسان و رفتارهای اجتماعی او میداند. او سپس نشان میدهد که داشتن نگرش اخلاقی نسبت به اقتصاد تا چه حد میتواند در هزینههای اجتماعی اثرگذار باشد و افزایش معناداری در وضع اجتماعی برجا گذارد. طرح این مطلب نیز در نوع خود فواید بسیاری برجا گذاشت و توانست نگاه اخلاقی به اقتصاد را مورد توجه قرار دهد. اما درنهایت گذر زمان و خواستهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز اثرات منفی برجا نهاد و بعضا نگاه مکانیکی به انسان را در صدر قرار داد.
این امر در مقوله توسعه و نگاه به آن به شکل حادتری موضوعیت پیدا میکند و همانطور که شما اشاره کردید، از اوایل قرن بیستم که مباحث مربوط به توسعه آغاز شد، نگرشهای اولیه به مقوله توسعه، نگرشهای اقتصادی محض بودند و در آن مسأله وجوه غیراقتصادی سیاستهای اقتصادی نادیده گرفته شده بود. درنهایت اثر عملی این نادیده گرفتن نیز فجایع انسانی و اجتماعی بسیار گستردهای بود که طی سالهای متمادی به وجود آمد. پس از بروز این معضلات، تعدادی از اقتصاددانان از سالهای اولیه دهه ۱۹۶۰ م. به بعد، برای تغییر این رویکرد تلاشهایی را آغاز کردند تا بر این اساس به تغییر رویکردی بپردازند که در آن توسعه را معادل رشد صرف در نظر میگرفت و رویکردهایی مدنظر قرار داشت که در آن توسعه پایدار و همهجانبه و معضلاتی چون فقر و نابرابری در صدر برنامههای آنان قرار گرفت.
در تجربه ایران هم همین اتفاق رخ داد و تقریبا در همین زمان است که ادبیات رسمی قانونگذاری درخصوص برنامههای توسعه نیز برای تغییر فضا و در حقیقت فقرزدایی از جامعه فعال میشود. این تغییر نگاه و رویکرد نیز در گذر زمان عاملی شد تا دولتها مسئولیت بیشتری را در قبال مسائل اجتماعی برعهده گرفته و افراد جامعه نیز در این زمینه به آگاهی برای کسب حقشان برآیند.
طبیعتا آن فعالیتها تا حد بسیاری اثرگذار بود اما این مشکل امری ریشهدار بوده و هست و در نتیجه به این دلیل که هرگز سعی در ریشهیابی آن انجام نگرفت، نتوانست تأثیر عملی قابل توجهی طی سالیان گوناگون برجا گذارد و به همین دلیل نیز همچنان فقر و فقرزدایی نیازمند نگاه جدی و همهجانبه است و باید برای برطرف کردن آن در سطوح گوناگون برنامهریزی صورت پذیرد و تنها در این صورت است که جامعه میتواند به امنیت اجتماعی، توسعه فرهنگی و اخلاقمداری نزدیک شود و این امر نیز در تمامی نقاط جهان تجربه شده و نتایج آن نیز همین مورد را نوید میدهد. کشور ما نیز از این امر مستثنی نیست و چنانچه بخواهیم فقر را ریشهکن کنیم، باید با اقدامات ریشهای به مبارزه با آن رویم که تنها در این صورت است که جامعه میتواند به توازن و همچنین توسعه پایدار دست یابد.
فروغ فکری
شهروند
نسخه چاپی شهروندان: http://www.shahrvandan.org
لینک مطلب : http://www.shahrvandan.org/news/86478
آدرس این مطلب :
[1] Image: http://www.shahrvandan.org/news/16153/momeni-5
کلیک چاپ
تمام حقوق این مطلب متعلق به پایگاه اینترنتی شهروندان است.