ابهام در پرونده مرگ فجیع جوان پاکدشتی
جسد سعید با سقوط از ارتفاع ٢٠ متری متلاشی شده بود. در آن شب زمستانی چهار نفر با او بودند که یک نفرشان هنوز متواری است.
متهمان میگویند شب حادثه به پیشنهاد سعید به بیابانهای اطراف معدن پاکدشت رفتند تا با او لواط کنند؛ ادعایی که گزارش پزشکی قانونی آن را رد کرده است. دیروز در جلسه رسیدگی به پرونده، رییس دادگاه متعجب بود که چطور متهمان از اتهام قتل تبرئه شدهاند.
ساعت ١٠:٠٠ صبح دیروز سه متهم پرونده را با دستبند و پابند به دادگاه کیفری استان تهران آوردند. آنها که پیش از این متهم بودند در تاریخ ٢٢ بهمن ٩١ یکی از هم محلیهای ٢٢ ساله خود به نام سعید را به بیابانهای اطراف معدن پاکدشت کشانده و به طرز فجیعی به قتل رساندهاند، پس از تبرئه از اتهام قتل، بار دیگر از زندان به شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران آورده شدند تا درباره سه اتهام دعوت شبانه، شرب خمر و لواط حرف بزنند.
ساعت ١٠:٣٠ منشی جلسه دادگاه، اسامی متهمان و خانواده مقتول را برای حضور در جلسه صدا زد. آنها وارد محکمه شدند و رسیدگی به پرونده آغاز شد. نورالله عزیزمحمدی، رییس دادگاه در همان ابتدای جلسه با تردید به پدر سعید گفت: «با تبرئه متهمان از اتهام قتل الان فقط به سه اتهام دعوت شبانه، شرب خمر و لواط متهمان رسیدگی میکنیم. »
پدر سعید هم پوشهای پر از برگ و کاغذ را نشان قاضی داد و گفت: «ما نمیدانیم که این افراد چطور از اتهام قتل تبرئه شدهاند. بچه من را به آن شکل ناجور کشتهاند. اینها همهشان سابقه دارند. فقط اتهام میزنند.»
رییس دادگاه کمی خود را جابهجا کرد و سری تکان داد. سپس از نماینده دادستانی خواست تا کیفرخواست را قرائت کند. در کیفرخواست آمده بود که متهمان پیش از این متهم به قتل سعید بودهاند اما اکنون با تبرئه شدن از این اتهام به دادگاه منتقل شدهاند تا به سه اتهام آنها درباره دعوت شبانه، شرب خمر و لواط رسیدگی شود.
پرونده پنج متهم داشت که یک نفر آنها از شب حادثه متواری است و دیگری نیز که به قید وثیقه آزاد شده به دادگاه نیامده بود. با این حال بهزاد به جایگاه احضار شد. او که در شب حادثه ١٨ سال داشت مدام لبانش را با دندانش گاز میگرفت تا لبخندهایش پنهان بماند. بهزاد درباره شب حادثه گفت: «من سعید را نمیشناختم. شب حادثه در خانه یکی از بچهها به نام سامان عرق خوردیم. بعد از آن سعید به گوشی سامان زنگ زد و گفت که بیا دنبالم. سامان به من گفت که سعید قبلا هم لواط کرده و اینکاره است. از من خواست که با او دنبالش برویم و سوارش کنیم. هوا بارانی بود. ٩:٣٠ شب. رسیدیم سر قرار. من با سعید رفتم بالای یک صخره در بیابانهای اطراف پاکدشت. من نمیخواستم لواط کنم. اینکاره نبودم. داشتیم بالای تپه میرسیدیم که یکهو سعید سر خورد و افتاد پایین. محسن و عباس هم که قرار بود پیاده بیایند لحظه سقوط سعید آنجا بودند. آنها با موتور رفتند دره را دور زدند اما وقتی رسیدند سعید مرده بود. من گفتم که به اورژانس خبر بدهیم که محسن زد زیر گوشم. اما سامان خودش از باجه تلفنی که آنجا بود به اورژانس زنگ زد. ما هم که ترسیده بودیم، سریع فرار کردیم.» روی سر بهزاد آثار جراحت چاقو دیده میشد. خودش میگفت که در زندان خودزنی کرده است. بعد از او نوبت به سامان رسید. رییس دادگاه از پدر و مادر سعید خواست بیرون جلسه منتظر باشند. آنها که بیرون رفتند، سامان پشت جایگاه ایستاد. او همان متهمی است که اصرار داشت سعید، «اینکاره» بود. او میگفت سعید حتی برای لواط «پول هم میداد.» سامان با رد اتهام لواط حرفهای خود را شروع کرد و گفت: «من شرب خمر و دعوت شبانه را قبول دارم اما لواط نکردهام. شب حادثه محسن
- متهم فراری پرونده – به من زنگ زد و گفت به سعید زنگ بزنم تا با هم به بیابان برویم. اما قبل از اینکه من زنگ بزنم، خود سعید زنگ زد و قرار گذاشت. بهزاد را ترک موتورم سوار کردم و دنبال سعید رفتم. سر کوچه سوارش کردم. رفتیم به بیابانهای اطراف پاکدشت. محسن گفته بود که سعید اینکاره است اما او نمیدانست که ما پنج نفر هستیم.»
سامان، صورتی کشیده و استخوانی داشت. لاغری بیش از حدش، قوز کمرش را نمایان کرده بود. او تایید کرد که میخواست با سعید لواط کند اما نتوانست. چون سعید از ارتفاع ٢٠متری به پایین دره سقوط کرد. متهم ادامه داد: «سعید از محسن میترسید. چون قبلا که با او برای لواط قرار گذاشته بود، محسن چند نفر دیگر را هم با خود برده بود. وقتی به بیابان رسیدیم بهزاد با سعید رفت بالای صخره. من داشتم موتورم را پارک میکردم که بهزاد داد زد سعید از دره افتاد پایین. محسن و عباس هم رسیده بودند. با هم جاده را دور زدیم و رفتیم پایین دره. مغز سعید ریخته بود بیرون. ترسیده بودیم. از باجه تلفنی که آنجا بود زنگ زدم اورژانس و بعد هم فرار کردیم. سعید مرده بود.»
علی، متهم دیگر پرونده نیز که به محل حادثه نرفته بود اتهام شرب خمر را پذیرفت و سر جایش نشست. او میگفت چیز زیادی از شب حادثه نمیداند.
با این حال حرفهای متهمان، هیچ کدام از پنج قاضی دادگاه را قانع نکرده بود. رییس دادگاه رو به قضات دیگر کرد. او گفت در گزارش پزشکی قانونی هیچ آثاری از لواط دیده نشده و امکان بیمار بودن سعید پایین است. او گزارش پزشکی قانونی را ورق زد، مرگ سعید را «ناجور» نامید و از روی گزارش خواند: «جسد متلاشی شده بود. خردشدگی استخوان صورت، خارج شدن فک فوقانی از حفره دهان، شکستگی جمجمه…» رییس دادگاه سرش را تکان داد. هرچه پیش میرفت، لحن صدایش آرامتر میشد «خروج نسوج مغز، ارتفاع ٢٠متری، در معدن پاکدشت، خیلی عجیب است» و به سکوت گرایید.
پس از آن نوبت به آخرین دفاع رسید. خانواده سعید هنوز بیرون دادگاه بودند. هر سه متهم اتهام شرب خمر و دعوت شبانه را قبول داشتند اما میگفتند لواط نکردهاند. قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند. مرگ سعید، با روایت سادهای که متهمان از آن شب هولناک تعریف کرده بودند، جور درنمیآمد. پدر و مادر سعید میگفتند که میخواهند پرونده قتل را بار دیگر به جریان بیندازند.
گفتوگو با پدر مقتول
متهمان در دادگاه می گویند فرزند شما به آنها پیشنهاد لواط داده و برای همین موضوع با آنها به بیابان رفته بود. شما این حرف را قبول دارید؟
نه اصلا. هرچه میگویند دروغ است. پسر من سالم بود. چهار ماه قبل از اینکه جسدش پیدا شود، در گزینش نیروی انتظامی قبول شده بود. این اتهامها همه دروغ است. آنها پسر من را کشتهاند.
شب حادثه سعید گفت برای چه کاری بیرون میرود؟
او گفت که سامان دنبالش آمده. ما سفره شام را انداخته بودیم. سعید گفت که میرود بیرون و پنج دقیقهای میآید. کلید خانه را هم برداشت. طرفهای ساعت ٩:١۵ شب بود. تا ساعت ١١:٣٠ هرچه به گوشیاش زنگ میزدیم، جواب نمی داد تا آخر سر گوشیاش خاموش شد.
شما کی از مرگ سعید باخبر شدید؟
چهار روز بعد از ناپدیدشدنش بود که از نگهبانی معدنی که جسد سعید را آنجا پیدا کرده بودند به ما زنگ زدند و گفتند که پیدایش کردهاند.
گوشی سعید پیدا شد؟
نه، متهمان پرونده گوشی سعید را هم دزدیده بودند.
فکر می کنید آن شب چه اتفاقی افتاده؟
آنها میخواستند از پسرم باج بگیرند. سعید با متهمان در باشگاه بدنسازی آشنا شده بود. شب حادثه میخواستند از او باج بگیرند اما ما واقعا نمیدانیم چه شده. پرونده طوری پیش رفته که اصلا معلوم نیست آن شب سر سعید چه بلایی آمد. پسر من آهنپاره نبود. آدم بود. درست نیست به این شکل به پرونده رسیدگی شود.
چطور دادگاه رای تبرئه متهمان از قتل داد؟
من واقعا نمیدانم. در دادگاه در این دو سال نمیگذاشتند ما حرف بزنیم. همین امروز هم که دیدید به ما گفتند برویم بیرون. ما خیلی حرف داریم. آنها بچه من را کشتهاند.
شما متهمان پرونده را میشناسید؟
بله. یکی از آنها اصلا پدر و مادر ندارد. در محله مدام خفتگیری میکردند. سابقه دارند.
درخواست شما از قضات پرونده چیست؟
متهمان سعید را کشتهاند. من میخواهم که پرونده قتل دوباره به جریان بیفتد. معلوم نیست چطور آنها را تبرئه کردهاند. خود قاضی پرونده هم تعجب کرده بود.
منبع: روزنامه اعتماد