ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

خود بودن، دورویی و تشویش درونی

شهروندان – رابعه موحد روانشناس:
دورویی پیش از آن‌که پدیده‌ای روانشناختی باشد، پدیده اجتماعی و فرهنگی است و فرهنگ، تربیت، عرف و هنجارهای اجتماعی این اجازه را نمی‌دهد که حرف واقعی‌مان را بگوییم و مثلا اگر از کسی خوشمان نمی‌آید، بگوییم از کسی خوشمان نمی‌آید.

دروغاین حق ما است که خواسته‌ها و نیازهایمان را بگوییم. در کشورهای شرقی انسان‌ها برای بیان خودشان مشکل دارند و تربیت می‌شوند که خود را سانسور کنند.

کودکان تا ۳ یا ۴سالگی واقعیت را می‌گویند. اگر از هدیه مادربزرگ خوششان نیاید می‌گویند ولی بلافاصله به آنها می‌گوییم که باید تشکر کنند! این پدیده‌ای روانی نیست و تربیتی و اکتسابی است. متاسفانه کسانی که رعایت می‌کنند، امتیاز مثبت می‌گیرند زیرا اسمش آداب معاشرت و رعایت کردن دیگران است. به این مثال توجه کنید؛ من خواسته‌ام را مطرح نمی‌کنم برای این‌که شما را ناراحت نکنم و شما هم همین کار را در قبال من انجام می‌دهید و هر کدام ما در حالت تنش درونی به سر می‌بریم که ناشی از سرکوب خواسته‌ها و احساساتمان است. یعنی هر کسی درعین‌حال که رعایت حال دیگری را می‌کند، دچار مشکل است و دیگری هم در عین رعایت حال او دچار مشکل است.

هر کسی اگر به گونه‌ای آموزش داده شود و تربیت شود که چگونه خودش را بدون دروغ و سانسور بیان کند، زندگی و ارتباطش با آدم‌ها راحت‌تر و ریلکس‌تر خواهد بود و دیگر نیازی نیست فرد خود را سانسور کند چون با دیگران راحت است.

وقتی من آدم راحت، رک و صادقی باشم شما آزار نخواهید دید و چون خودتان هم یاد گرفته‌اید که همه حق دارند صادق باشند، ناراحت نمی‌شوید و می‌دانید که نه توهین، نه بی‌احترامی و نه بی‌توجهی است.

انسان‌ها نمی‌خواهند از خواسته‌ها و تمناها بگذرند و نباید بگذرند. اما وقتی نمی‌توانیم خواسته‌مان را بیان کنیم، آن را صد جور می‌پیچانیم و طوری شرایط را پیش می‌بریم که به خواسته‌مان برسیم. به جای دو کلمه حرف رک و راست، نیاز به پروسه‌ای داریم که دروغ، چاپلوسی و دو رویی است چون از راه مستقیم، صحیح و سالم اجازه نداریم.

من می‌دانم که شما داری دروغ می‌گویی برای رسیدن به خواسته‌ات و با آن مصالحه می‌کنم چون خودم هم با دیگری این کار را می‌کنم چون کارمان به این شیوه راه می‌افتد. راه‌های توافق واقعی را گرفته‌اند و کسانی که با این فرهنگ و فریب برای رسیدن به خواسته‌ها موافق نیستند آدم‌های خودخواهی تلقی می‌شوند. اگر به یک میهمانی دعوت باشم و دلم نخواهد بروم اگر همین را رک و راست بگویم، می‌گویند خودخواهی است. درحالی‌که من دشمن خودم نیستم و باید به فکر راحتی خودم باشم. به جایش می‌گویم من سرم درد می‌کند، خیلی دلم می‌خواست بیایم. جامعه این را می‌پذیرد درحالی‌که واقعیت را نمی‌پذیرد. راه‌های خود بودن و بیان خواسته‌ها وقتی گرفته شد، نمی‌توانیم این آزادی را برای خودمان قایل باشیم که بدون این‌که قضاوت شویم و به کسی توهین شود خواسته‌مان را بیان کنیم. با همه ادعاهایی که برای فرهنگ‌سازی و مدرن بودن داریم تعارفات به نام آداب معاشرت و فریبکاری‌ها در روابط‌مان به نام فرهنگ، عرف و همرنگ بودن با جماعت حرف اصلی را می‌زنند و بر روابطمان حاکم است. البته کسانی هستند که یاد گرفته‌اند یا خوانده‌اند یا فکر کرده‌اند و این حق را قایل شده‌اند که بگویند من همین هستم، آسیبی به شما وارد نمی‌کنم، حق شما را پایمال نمی‌کنم اما لازم نیست قربان‌صدقه من بروید. اگر قرار است به منزل من بیایید همین را که داریم در کنار هم می‌خوریم. اما رسم این شده که من با غر، ناراحتی و عصبانیت بهترین غذا را درست کنم و این کار به شکل عمل و رفتار پسندیده جا افتاده است. میهمان هم می‌داند که این غذا چطور تهیه شده اما انگار که اشکالی ندارد وقتی فردا من هم به میهمانی شما بیایم، شما نیز همین کار را خواهید کرد. احساس می‌کنیم محکوم به این فرهنگ و روابط اجتماعی هستیم. روابط مسموم و ناسالم ما را احاطه کرده و روز به روز بیشتر هم می‌شود. این مسأله را به‌عنوان اختلال روانی بررسی نمی‌کنم بلکه مسأله تربیتی است. وقتی کسی از کودکی با واکنش دیگران نسبت به رک بودن مواجه می‌شود، برای حفاظت از خودش یاد می‌گیرد که می‌شود چیز دیگری گفت و در آینده در اجتماع و کارهای بزرگتر این الگوی آموخته را به کار می‌برد و می‌بیند نتیجه می‌دهد. کسی که دورویی را بلد است مقبول‌تر است تا کسی که رک و راست است و دروغ نمی‌گوید و کلاه سر کسی نمی‌گذارد. به افراد رک و راست می‌گوییم دیوانه، روانی و خودخواه. جامعه هم این مسأله را تقویت می‌کند و باعث می‌شود که دورویی جزیی از منش‌های قالب در جامعه باشد و مخالف آن را سرکوب می‌کند. اسم خود را می‌گذاریم آدم‌های مهربان، اجتماعی و رعایت‌کننده حال دیگران و در خودمان دچار تشویش هستم.

شهروند