ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
نگاهی آسیب شناسانه به پدیده سفر در ایران

با هر تعطیلی به جاده می‌زنیم

شهروندان:
هنوز یک ماه دیگر تا پایان تابستان باقی مانده و تعطیلات ویژه‌ای هم در راه نیست. حالا خیلی‌ها با خیال راحت، مشغول برنامه‌ریزی برای گذراندن باقیمانده تعطیلات خود هستند و نگرانی هم بابت ترافیک، گرانی، در راه ماندن، کلافگی و نبود مکانی برای اقامت ندارند، ولی کافیست همین روزهای باقیمانده به یک روز تعطیل میان هفته یا پایان هفته گره بخورد، شرایط ناگهان تغییر می‌کند.

سفرماراتن سفر آغاز شده و مسابقه زودتر رسیدن چیده می‌شود. جاده‌ها شلوغ شده و نرخ‌ها به میزان ترافیک بالا می‌رود. اتفاق دیگری هم البته به موازات شلوغی‌ها رخ می‌دهد: شهرهای بزرگ خالی شده و هر که در توان دارد، راهی مسیر پر ترافیک «سفر» می‌شود.

سؤال اینجاست چرا با وجود زمان‌های متفاوت برای سفر، مانند همین روزهای باقیمانده تابستان، بیشتر ما تصمیمات مسافرتی‌مان را به روزهای تعطیل مانند اعیاد موکول می‌کنیم؟ مگر چه تعداد از ما به مرخصی دولتی احتیاج داریم و اساساً این حرف که نباید «فرصت سفر» را در این روزهای خاص از دست داد، توجیه مناسبی است؟ چرا ما تعطیلات را فقط در مسافرت می‌بینیم و نگاهمان به گردشگری صرفاً در سیر و سیاحت خلاصه می‌شود؟ دراین باره با دکتر سیده خدیجه رضا طبع ازگمی، عضو هیأت علمی گروه جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری واحد علوم و تحقیقات استان آذربایجان شرقی به گفت‌و‌گو نشستیم که در زیر می‌خوانید؛

  •  چرا مردم ایران سفر را به دیگرگزینه‌های تفریحی مانند رفتن به نمایشگاه یا جشنواره ترجیح می‌دهند؟

قبل از پاسخ به این سؤال باید به این نکته بسیار مهم اشاره کنم که متأسفانه به علت فقدان واژه شناسی صحیح درحوزه صنعت مسافرت وگردشگری، ابهام معنایی دراین زمینه ایجاد شده است. با این حال باید گفت که بر اساس تعاریف سازمان جهانی گردشگری ملل متحد، اگر شخصی بیش از ۲۴ ساعت وکمتر از یک سال به مکانی غیر از مکان عمومی زندگی خود، مسافرت کرده و هدفش هم کسب درآمد نباشد، به عنوان گردشگر و فعالیت‌های این حوزه هم به عنوان «تعریف صنعت گردشگری» محسوب می‌شود. با این تفسیر بسیاری ازمسافرتها ازجمله بازدید از نمایشگاه نیز می‌تواند در عنوان صنعت گردشگری جای بگیرد و همچنین معنای مفهوم جدیدی به نام «سفر نفر»، که در چند سال گذشته عنوان شده است، مشخص می‌شود.

  • آنطورکه آمارها نشان می‌دهد، بیشترمردم مقاصدگردشگری تکراری مانند شمال کشور را انتخاب می‌کنند و از تجربه مکانها و نقاط جدید واهمه دارند، علت این موضوع چیست؟

پاسخ این سؤال به سبک مسافرت در ایران و روحیه و طبیعت دوستی ایرانیان برمی‌گردد، یعنی تمایل و ارجحیت مسافرت چند باره به مقاصد طبیعی و اکوتوریسم و تمایل نداشتن به سفر برای بازدید از جاذبه‌های تاریخی-فرهنگی. البته در بین جاذبه‌های تاریخی-فرهنگی، یک استثنا وجود دارد و آنهم جاذبه‌های مذهبی است.

  •  در مورد گردشگری مذهبی در ایران چه نظری دارید؟

همچنان که گفتم، بر اساس روحیه ملل و ذایقه گردشگران ایرانی، این مقاصد هیچ وقت برای مسافران و گردشگران ایرانی، جاذبه خود را از دست نمی‌دهند و همواره بالاترین نرخ جذابیت در میان مقاصد گردشگری در ایران را به خود اختصاص داده‌اند. برای مثال شهر مشهد سالانه با پذیرایی بیش از ۲۲ میلیون نفر زائر، یکی از جذابترین مقاصد گردشگری مذهبی در دنیا محسوب می‌شود.

اگر میانگین سرانه هزینه هر مسافر را (مثلاً ۲۰۰ هزار تومان) در این عدد ضرب کنید، آنوقت عدد ۴۴ با ۱۱ صفر را خواهیم داشت، این ارقام و اعداد، توانایی معجزه اقتصادی دارند، ولی متأسفانه فارغ از آثار و تحقیقات عمومی و بدیهی، در کمال ناباوری باید اعتراف کرد که تقریباً هیچ کار علمی واقعی در این حوزه صورت نگرفته است. نباید فراموش کنیم که این مقاصد مذهبی، افزون بر تعالی فکری، اجتماعی و فرهنگی، جوامع میزبان و مهمان، نقش منحصربفردی در توسعه و تعالی جوامع میزبان هم دارند، چون نرخ جذابیت مقاصد مذهبی برخلاف مقاصد دیگر، هیچ وقت کم نمی‌شود و آثار منفی فصلی بودن مقاصد، در شهرهای مذهبی کمتر به چشم می‌خورد و حتی کاهش امنیت در این گونه مقاصد، در مقایسه با مقاصد دیگر، اثر چندانی ندارد. مکه مکرمه، مشهد، عتبات عالیات و… مصادیق این موضوعند.

علاوه بر گردشگری مذهبی، در حوزه گردشگری طبیعی (اکوتوریسم) برای مقاصد سواحل شمالی ایران هم کار مهم و علمی صورت نگرفته است. البته تأسیس پژوهشکده گردشگری مذهبی در مشهد و نیز پژوهشکده اکوتوریسم در رشت، می‌تواند قدم‌های بسیار بزرگی در توسعه گردشگری این مناطق تلقی شود. با این حال باید اعتراف کرد که فاصله جایگاه بالفعل (آنچه هست) گردشگری مذهبی و نیز اکوتوریسم ایران با جایگاه بالقوه‌شان (آنچه باید باشد)، سال‌های نوری است و باید پذیرفت که اشراف بر اهمیت واقعی هر موضوعی، نخستین گام بهبودی است.

  • چه مسأله‌ای موجب می‌شود تا مردم با وجود همه سختیها و مشکلات باز هم علاقه به رفتن به مقاصد تکراری داشته باشند و درترافیک چند ساعته گرفتار شوند؟ نمونه‌ای که اخیراً درتعطیلات عید فطر اتفاق افتاد و صدای بسیاری از مردم را درآورد، هم به خاطر ترافیک ۱۴ ساعته و هم به علت نبود امکانات مناسب و در دسترس.

پاسخ این سؤال بسیار ساده است، چون مسافرت وگردشگری برخلاف اغلب خدمات وکالاها، جایگزینی ندارد و نمی‌توان آن را به جای پدیده دیگری نشاند. البته تأکید خاص آیین و عرف برای صله رحم و تعامل با آشنایان و بستگان در زمان‌های معین مانند اعیاد هم در این مقوله تأثیر زیادی داشته است. به این موضوع باید بهبود شرایط اقتصادی خانواده‌های ایرانی در دو دهه گذشته هم اضافه کرد. موضوعی که موجب رشد سریع آمار مسافرتها وگردشگری در ایران شده، به طوریکه سفر در سالهای اخیر در سبد مصرفی خانواده‌های ایرانی جایگاه خوبی پیدا کرده است. برای تأیید این موضوع هم کافیست نگاهی به آمار و تعداد آژانسهای مسافرتی، بویژه درکلانشهرها بیاندازیم تا رونق مسافرت وگردشگری دردهه اخیر را بخوبی درک و لمس کنیم.

  •  اولویت‌ها و معیارهای مدیریت کلان گردشگری در ایران چیست؟آیا معیارهای جهانی در کشور ما هم قابل اجراست؟

بهتر است قبل از اینکه به این سؤال پاسخ دهم به تعریف و تحلیل معنایی دقیق چند واژه مهم درحوزه برنامه‌ریزی و مدیریت اشاره کنم که غالباً بجای یکدیگر می‌نشینند وگاه حتی به شکل مترادف در کنار هم قرار می‌گیرند، یعنی واژه‌های سیاست، راهبرد و برنامه اجرایی که هر کدام در ادبیات برنامه‌ریزی علمی دارای محتوای متفاوت از یکدیگرند. سه واژه مذکور، سه سطح مختلف از ادبیات برنامه‌ریزی را شامل می‌شوند که به ترتیب از کلان به خرد، از سطح ملی به محلی و از بلند مدت به کوتاه مدت، دلالت دارند، اما این مدیر و مدیریت است که به شکل متناسب بین آنها رابطه برقرارکرده و اجرا می‌کند.

شما می‌دانید که گردشگری ماهیت میان رشته‌ای دارد و به همین علت هم نهادها وسازمانهای بسیاری با آن در ارتباطند. اما به علت نبود مدیریت و برنامه‌ریزی متمرکز گردشگری در ایران، مراکز سیاستگذاری و تصمیم‌گیری در این زمینه به تعداد زیادی شکل گرفته است که هرکدام به شکل مستقل و مستقیم، فارغ از دیگر بخش‌ها و نهادها، کار تصمیم‌گیری و اجرا را انجام می‌دهند.

از سوی دیگر بخش‌های مختلف دولتی هم در مقام تولیدکننده یا سرمایه‌گذار مانند مالکیت هتلها و خطوط هوایی و… و نیز توزیع و مصرف کننده، وارد گود اقتصادی شده است. براساس این اصل اقتصادی که «دولت تاجر خوبی نیست» دولت‌ها صرفاً باید به عنوان سیاستگذار و ناظر وارد بازار گردشگری شوند نه تاجر. اگر نبود تخصص‌گرایی را هم به آن اضافه کنیم، نتیجه همانی می‌شود که الان در صنعت گردشگری با آن روبه‌رو هستیم.

کافیست که ماهیت و عملکرد نهادها و سازمان‌های دولتی را که در بخش‌های مختلف گردشگری و مسافرت ایران فعالیت می‌کنند با ماهیت فعالیت‌های گردشگری مقایسه کنیم، متوجه این هم سنخ نبودن می‌شویم. مالکیت بنگاه‌های گردشگری و مسافرت مانند هتل‌ها و خطوط هواپیمایی، از سوی سازمان‌های دولتی، از مثال‌های عینی در این حوزه است، مثلاً سازمان تأمین اجتماعی یا نیروی انتظامی هتلداری می‌کند! در اغلب موارد، آنها فاقد کارآیی و بازدهی اقتصادی‌اند و حتی به نقطه سربه‌سری (Break Point) یعنی نقطه مساوی شدن هزینه و درآمد، نیز نمی‌رسند و در بیشتر موارد به جای اینکه برای اقتصاد ملی، درآمد آفرین باشند، هزینه‌زا هستند.

بنابراین در پاسخ به این سؤال می‌توان گفت که مدیریت گردشگری در ایران فارغ از مدیریت و برنامه‌ریزی رایج برآمده از اقتصاد، سیاسی بوده و به تبع دیگر برنامه‌های کلان اقتصادی، بدون درنظرگیری ملاحظات، واقعیات و مؤلفه‌های ویژه کشورمان و به شکل آرمانگرایانه و غیر واقع گرایانه تدوین شده است.

  • ورود تعداد زیادی گردشگر به شهرهای خاص علاوه بر اینکه مشکلات متعددی را برای گردشگران بوجود می‌آورد، مردم جوامع محلی را هم در تنگنا قرار می‌دهد، آنطور که ساکنان شهرهای شمالی می‌گفتند در تعطیلات اخیر فشار زیادی به آنها وارد شده و حتی محلی‌ها نیز با کمبود امکانات از غذا گرفته تا آب و برق مواجه شدند، با این توصیف آیا می‌توان انتظار داشت که آنها نگاه مثبتی به ورود توریست به شهرشان داشته باشند؟

خب، این نارضایتی محصول فقدان برنامه‌ریزی بوده و کاملاً طبیعی است. نباید فراموش کنیم که این یک اصل است که آثار منفی هر پدیده‌ای که بدون برنامه‌ریزی صورت می‌گیرد، می‌تواند به مراتب بیشتر از آثار مثبت آن باشد. از یک مداد می‌توان هم برای تحریر یک غزل زیبا استفاده کرد و هم برای کور کردن یک چشم! با این توصیف فصلی بودن اغلب مقاصد اکوتوریستی ایران، منجر به بروز طیف مختلفی از آثار منفی اقتصادی، اجتماعی و نیز زیست محیطی برای جوامع محلی (میزبان) شده است.

به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا، فصلی شدن مشاغل، افزایش نسبی هزینه‌های جوامع بومی مانند قیمت اراضی، کالاها و خدمات، افزایش آمد و شد، آلودگی‌های زیست محیطی، ناهنجاریهای اجتماعی و نیز پرداخت مالیاتهای سنگین در مقاصد گردشگری، اتکا و وابستگی بیش از حد به درآمدهای حاصل از این صنعت از مهم‌ترین این مباحث محسوب می‌شوند که البته با استفاده از برنامه‌ریزی اقتصادی و اجتماعی مناسب و سازگار و با رویکردی غیر متمرکز، می‌توان این موارد را به حداقل و آثار مثبتش را به حداکثر رساند.

بر این اساس معیارهای مدیریت و توسعه گردشگری در هر استانی نباید متمرکز و از بالا به پایین باشد، بلکه باید براساس پتانسیل‌ها و مزیت نسبی خاص همان استان و منطقه در نظر گرفته شود. در هر حال موقعیت استراتژیک و گردشگری و مزیت‌های نسبی اقتصادی و اجتماعی استان‌های شمالی که آن را از دیگر استانها متمایز می‌کند، می‌تواند مبنای بسیار خوبی برای برنامه‌ریزی و مدیریت گردشگری این استان‌ها تلقی شود؛ اما این به معنای آن نیست که مدیران گردشگری این استان‌ها باید بازارهای خارجی و معیارهای گردشگری بین‌المللی را به عنوان هدف نهایی خود انتخاب کنند، چراکه گردشگری بین‌المللی هر کشور و ناحیه‌ای، تابعی از شرایط اقتصادی و اجتماعی داخل همان کشور و ناحیه است. بنابراین مدیریت و توسعه مؤلفه‌های گردشگری داخلی، می‌تواند به بهبود بخشهای مختلف گردشگری بین‌المللی منتهی شود.

اما عکس آن غیر واقعگرایانه است و با اقتصاد یک کشور در حال توسعه مغایرت دارد، چون آرمانگرایانه بوده و در نتیجه محدود به اسناد دولتی شده و هیچگاه نمی‌تواند لباس اجرا بپوشد. وقتی هتل‌های لوکس و چند ستاره صرفاً با هدف اسکان گردشگران خارجی ساخته می‌شود، نتیجه معلوم است، توسعه امکانات و تسهیلات گردشگری باید با محوریت گروه‌های متوسط جامعه صورت گیرد و با توسعه تدریجی آنها گروه‌های پردرآمد نیز زیر پوشش قرار می‌گیرد.

  •  تحقیقات علمی و دانشگاهی در آموزش گردشگری چقدر اهمیت دارد؟ شاید این بخش آنطور که باید در ایران جدی گرفته نمی‌شود و بیشتر به عنوان یک بخش تئوری به آن نگاه می‌شود؟

چالش‌های این حوزه واقعاً متعدد و عمیق‌اند و به هر دو طرف مربوط می‌شود، یعنی هم تولیدکنندگان یعنی دانشگاه‌ها و هم مصرف‌کنندگان یعنی سازمان‌های دولتی برنامه‌ریز و بخش خصوصی. در حالی که هیچ کدام از آنها خود را ملزم به همکاری با دیگری نمی‌بیند. نکته جالب اینجاست که بخش اصلی دستگاههای تصمیم‌گیری و سیاستگذاریهای دولتی و حتی صنایع دولتی و بخش خصوصی، همان نیروی انسانی آموزش دیده در دانشگاه و فارغ‌التحصیلان دانشگاه‌ها هستندکه پس از پایان تحصیلات و شروع فعالیت، خودشان را بی‌نیاز از ارتباط با دانشگاه می‌بینند.

از سویی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی هم فاقد مکانیسمی اثر بخش هستند و اغلب منتظر اعلان نیاز بخشهای یاد شده می‌مانند. متأسفانه این تعامل متقابل که می‌تواند به تعالی همه بخشها منجر شود، به چشم نمی‌خورد. امیدوارم با تشکیل نهادهای کارآمدی ازجمله اتاق فکر در حوزه صنعت گردشگری و تبادل اطلاعات، زمینه‌های اتصال این بخش‌ها فراهم شود. ضمناً در این حوزه نباید کم رنگی و حتی بی‌رنگی تخصص‌گرایی در دانشگاه‌ها را نیز از قلم انداخت. با اینکه بیش از ۶۰ سال از تأسیس دانشکده‌های تخصصی گردشگری و هتلداری در دنیا می‌گذرد؛ اما رشته‌های مذکور، هنوز جایگاه واقعی خود را در دانشگاه‌ها به دست نیاورده‌اند.

ماهیت میان رشته‌ای علوم گردشگری، زمینه‌های حضور متخصصین و مدرسین سایر علوم در این حوزه را فراهم کرده، بی‌آنکه کیفیت آموزش، مد نظر قرار گیرد. در بسیاری از دانشگاه‌ها، دانشجویان رشته‌های مدیریت گردشگری فارغ‌التحصیل می‌شوند، بی‌آنکه حتی هتل، آژانس یا فرودگاهی را دیده باشند. حال اینکه ماهیت بخش عمده‌ای از این رشته‌ها عملی هستند و کارورزی جزء واحدهای تخصصی، بسیار ضروری و حیاتی است. بر این اساس دانشگاه‌ها، باید مدرسین و اعضای هیأت علمی متخصص جذب کرده و گروه‌ها و دانشکده‌های تخصصی گردشگری تأسیس کنند، در غیر این صورت انتظار کارآمدی فارغ‌التحصیلان، چندان معقولانه نیست.

  •  چالش‌های اصلی توسعه گردشگری ایران کجاست؟

بی‌تردید چالش‌های اصلی هر برنامه‌ای، در نگرش و ذهن برنامه ریزان است، آنچه به عنوان شرایط کنونی صنعت گردشگری ایران می‌بینیم، در واقع محصول افکار ما است. اگر فکر متعالی و مناسب باشد، لاجرم برنامه‌ها هم کارآمد و اثربخش خواهند بود. اتکاء خارج از تصور به دلارهای نفتی، اقتصاد ما را بیمار کرده و فرصت ظهور هر گزینه‌ای از جمله گردشگری را عقیم کرده است.

بی‌هیچ تعارف، همه‌مان خوب می‌دانیم که اقتصاد و اجتماع ما نفت زده و به نفت معتاد شده و متأسفانه تلخی این واقعیت به حدی است که چالش‌های اخیر برآمده از تحریم‌های نفتی هم نتوانسته چرت اقتصادمان را پاره کند. ترک این اعتیاد، زمان و برنامه ویژه خودش را می‌خواهد. گردشگری ایستگاه مناسبی برای ترک شرایط کنونی است و می‌تواند جایگزین خوبی برای نفت باشد و حتی می‌تواند گذرنامه توسعه ما قلمداد شود.

متأسفانه به اهمیت و عملکرد گردشگری واقف نیستیم، چون اگر بودیم شرایط این‌گونه نبود. همه‌مان در مورد اینکه جزو ۱۰ کشور نخست دنیا از نظر برخورداری از جاذبه‌های تاریخی و فرهنگی و ۵ کشور دنیا از نظر تنوع جغرافیایی هستیم، سخنرانان قابلی هستیم، همه‌مان آسیب شناسان و تحلیلگران ماهری در زمینه استدلال توسعه‌نیافتگی گردشگری در ایران هستیم؛ اما در واقعیت، فرسنگ‌های زیادی از توسعه مبتنی بر گردشگری داریم.

با وجود اینکه سرمایه‌های اصلی گردشگری یعنی جاذبه‌ها را داریم، در مهمان‌نوازی شهره جهانیم، ضرورت اشتغالزایی بیش از هر زمانی محسوس است، دریایی از نیروی کار جوان و تحصیلکرده داریم، زیر ساخت‌های نسبتاً مناسبی برای توسعه گردشگری داریم و… فهرست داشته هایمان طویل است، اما خبری از رونق گردشگری نیست. نه فقط سراغی از وزارت گردشگری در کابینه دولت نیست، بلکه سازمان کنونی هم باید کمک حال حوزه‌های میراث فرهنگی و صنایع دستی باشد، چنان سرمان به راه‌های نجات دلارهای نفتی گرم شده که از درمان و گزینه‌های دیگر، غافل مانده‌ایم. بله، چالش اصلی در ذهن است.

 حمیده امینی‌فرد

ایران

برچسب‌ها : , ,