ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گزارشي درباره فراز و فرود سينماي كودك

سینمای کودک؛ خانه‌‌ای بر خاک خاطره

شهروندان:
قیافه‌هایشان هم مثل لباس‌هایشان ساده و دوست‌داشتنی بود. با ترانه‌هایی که حالا مدت‌هاست برایمان خاطره شده‌اند، روی پرده سینما حرکت می‌کردند و داستان‌هایشان به زندگی‌مان رنگ می‌داد.

سینمای کودک لباس‌های پاره گربه آوازه‌خوان که اصرار داشت به پارگی لباس‌هایش توجهی نداشته باشیم و چشم‌های معصوم خرسی همراه گلنار و مهربانی پسرعمه کلاه قرمزی که می‌خواست حتی به مورچه‌ها هم کمک کند روزهای کودکی ما را پر کرد.

نوستالژی‌های‌مان بارها تکرار شد تا آنکه سرمایه‌گذاران خصوصی تصمیم گرفتند سری‌های تازه‌یی از آنها را برایمان بسازند. کلاه قرمزی و بچه ننه آمد و شهرموش‌ها این بار با بچه‌های‌شان از راه رسیدند اما آنچه ماند تنها موج سواری بر نوستالژی‌ها بود تا جذب مخاطبی که دیگر نیازی به این سادگی‌ها ندارد و فیلم‌های دوست‌داشتنی‌اش انیمیشن‌های پرزرق و برق پیکسار و والت‌دیزنی‌اند. فیلمسازان آن روزگاران هم گرد پیری بر موهایشان نشست و مخاطب کودکی‌شان شدند.

افرادی ۳۰ ساله که دیگر مدت‌هاست کودک نیستند. سینمای کودکی که رو به افول گذاشته حالا بیش از هر چیز به سرمایه‌گذاری دولتی و خصوصی و حضور فیلمنامه‌هایی مطابق ذایقه نسل تازه نیازمند است تا بدن نیمه‌جان خود را به حیاتی دوباره امیدوار کند اما فیلمسازان موفق روزگار حال و گذشته امیدی به بهبود این شرایط ندارند. می‌گویند مدیریت‌ها همه کوتاه‌مدت است و نگاه مدیران به پر کردن ویترین سالانه‌شان است تا بعد از اتمام دوره کاری خود با آمار کمی سرپوش بر غفلت‌های خود بگذارند.

تعویض مداوم مدیران و مدیریت غیرسیستماتیک دلیل افول سینمای کودک

 ابراهیم فروزش که از همان سال‌های پیش از انقلاب با سینمای کودک آشنا بوده و تا به امروز به ساخت فیلم در این زمینه ادامه داده است درباره تاریخچه شکل‌گیری کانون پرورش فکری و چگونگی پیشرفت سینمای کودک توضیح می‌دهد: کانون پرورش فکری سال ۴۲ شکل گرفت و براساس اساسنامه‌یی که داشت قرار بود کتابخانه‌یی برای کودکان و نوجوانان داشته باشد، به مرور گسترش یافت و در کنار مسائل کودکان قسمت انتشارات و پژوهش کانون شکل گرفت. در سال ۱۳۴۹ بخش سینمایی کانون به صورت خیلی حقیرانه و کوچک راه‌اندازی شد.

یک آپارات ایرانی و اتاقی کوچک داشتیم و می‌خواستیم فیلم‌هایی را که در فستیوال جهانی کودک و نوجوان که دایرکننده‌اش کانون بود، شرکت می‌کردند خریداری و دوبله کنیم تا در سینماهای محدود تهران و در برخی شهرستان‌ها با آپارات‌های ۱۶ میلیمتری نمایش داده شود. این موجودیت مرکز سینمایی کانون را به وجود آورد. بد نیست از فیروز شیروانلو هم اسم ببریم که نخستین مدیر انتشارات کانون بود و به یاری دوستان چنین فضایی را به وجود آورد و توانست در یکی، دو آتلیه کوچک انیمیشن افرادی چون فرشید مثقالی را گرد هم جمع کند تا فیلم‌های انیمیشن برای کودکان بسازند.

فروزش می‌گوید درهمان سال ۴۹ و در بدو تاسیس مرکز سینمایی، کانون توانست با سه فیلم زنده و ۴ انیمیشن در فستیوال جهانی فیلم‌های کودک و نوجوان شرکت کند. او ادامه می‌دهد: در آن زمان بودجه‌یی وجود نداشت. خوشبختانه به دلیل اینکه کانون از سیرکی در مسکو دعوت کرده بود و این سیرک برنامه‌هایی در جنوب کشور داشت از عواید آن توانست مرکز بسیار کوچکی به نام مرکز سینمایی کانون را به وجود آورد. در واقع طرز تفکر خاص و ذهنیت آدم‌های آن دوران که می‌خواستند سینمایی جدا از سینمای بدنه به وجود آورند سینمای کودک را به وجود آورد.

شوق و علاقه به همراه ذهنیت‌هایی که جدا از جامعه بود، باعث شد مرکز سینمایی کانون توسعه یابد و با حداقل‌هایی که داشت دست به تولید آثاری بزند که مخاطب داشته باشد. طبیعی است که برای این کار نیاز به فیلمسازانی بود که توانایی ساخت فیلم خوب داشته و متعلق به جریان روشنگری باشند. به همین دلیل افراد جذب شدند و بسیاری از فیلمسازان تجربه‌های نخست خود را در این مرکز کسب کردند. البته بودند افرادی که تجربه اول‌شان کانون نبود. بهرام بیضایی، امیر نادری، عباس کیارستمی، ناصر تقوایی و حتی در سال‌های بعد مهرجویی و کیمیایی به کانون آمدند و فیلم‌های شاخصی را ساختند که جدا از سینمای ایران حرکت روشنی ایجاد کرد که توانست مورد توجه سینمای جهان قرار گیرد و بعدها سینمای ایران را بر تارک نوعی سینمای بین‌المللی بچسباند.

کارگردان «زمانی برای دوست داشتن» سینمای کودک پیش از انقلاب را دارای حرف‌های بسیاری می‌داند و تاکید می‌کند: سینمای این دوره از وجوه انسانی و مراودات خانواده‌ها درباره کودک و نوجوان نشات گرفته بود. انیمیشن ما هم در همان سال‌ها کنار این جریان رشد کرد. آدم‌هایی مثل علی‌اکبر صادقی، مرتضی ممیز، نفیسه ریاحی، پرویز نادری، نورالدین زرین کلک، وجیه‌الله فرد مقدم، عبدالله علیمراد در این عرصه حضور یافتند.

به همین دلیل است که اگر بخواهیم گنجینه جوایز بین‌المللی کانون را ببینیم سنگین‌وزن است و به این ترتیب کانون توانست پیش از انقلاب خودی نشان دهد. بسیاری از فیلمسازان ما با فراهم شدن بستری مناسب توسط کانون نخستین آثار خود را ساختند و به دلیل چاشنی‌های محکم ناشی از مطالعه و دید هنری و سیاسی حرفی برای گفتن در فیلم‌هایشان داشتند و تحولی به جامعه سینمایی ما بخشیدند.

فروزش جزو نخستین افرادی است که در دانشکده هنرهای دراماتیک در کنار علی حاتمی و رکن‌الدین خسروی مدرک کارگردانی دریافت کرده و از طریق همین آموزش‌ها برنامه‌های آموزشی را در کنار دیگران برای کانون ترتیب داده است. او در این باره توضیح می‌دهد: متوجه شدیم، می‌توانیم در کتابخانه‌ها برنامه‌های آموزشی پیاده کنیم و به این شکل بود که آموزش موسیقی، تئاتر و سینما در کانون باب شد که دوستانی مثل محمدعلی سجادی، بهروز افخمی و محمدعلی طالبی از آموزش‌های کانون بیرون آمدند.

حرکت‌های خودجوش اینچنینی به سینمایی منجر شد که تنها ادعا نبود و هر یک از آموزش‌دیدگانش در سینمای ایران تاثیرگذار بودند. بعد از انقلاب و رخوتی که ایجاد شد تا شرایط به حالت عادی بازگردد برخی فیلمسازان کمی از کانون دور شدند. البته پرویز دوایی، بیژن خرسند، فریدون معزی‌مقدم و احمدرضا احمدی با امور سینمایی کانون یار بودند. پس از چند سال و با حضور مدیران تازه سینمای کودک توانست درخشش‌هایی در بازار داخلی ایران داشته باشد. سینمای کودک در واقع تا دهه ۷۰ روی پای خود ایستاد و توانست با موفقیت پیش برود.

کارگردان «سنگ اول» درباره دلایل افول سینمای کودک خاطرنشان می‌کند: با مدیریتی که ریشه‌یی و سیستماتیک نبود و بنا به سلایق و تعویض مدیران سینمای کودک رو به افول گذاشت و سینمای بازارگرا به نقطه‌یی رسید که سینمای کودک را در محاق فراموشی قرار داد. فراموشی‌‌ای که رقبتی برای سرمایه‌گذاری در حوزه کودک وجود نداشت. دلیل هم مشخص است که بخش خصوصی زمانی حاضر به سرمایه‌گذاری است که نسبت به بازگشت سرمایه‌اش اطمینان داشته باشد و بتواند دست به تولید مجدد بزند و بخش دولتی هم به دلیل تمام ذهنیتی که در این سال‌ها صرف می‌کرد تا بیابد که چه برنامه‌یی را بپروراند نتوانست تولیدات قابل توجهی داشته باشد و به همین دلیل سینمای کودک رو به افول رفت.

 جمعیت کودکان کم شده و سرمایه‌گذار اعتمادی ندارد

اما محمدعلی طالبی که تجربه ساخت نخستین شهرموشها را به عنوان فیلمی پرفروش در کارنامه دارد علاوه بر مدیریت غیرمستمر کم شدن جمعیت کودکان را هم عاملی برای کم رونقی سینمای کودک معرفی می‌کند و می‌گوید: در دهه ۶۰ و ۷۰ شرایط جامعه به گونه‌یی بود که جمعیت کودکان بیشتر بود. جامعه به بچه علاقه نشان می‌داد و پدر و مادرها علاقه‌مند بودند کودکان‌شان رشد کنند. جنگ تمام شده بود و همه علاقه داشتند زندگی‌شان سر و سامانی بگیرد. در حال حاضر تمایل چندانی به تشکیل خانواده و بچه‌دار شدن و از سوی دیگر پرداخت هزینه‌های بالا برای بالابردن رشد و آموزش مهارت به کودک وجود ندارد. سینمای ایران در آن سال‌ها در همه زمینه‌ها مطرح بود و علاقه‌مندی‌های بسیاری برای رشد آن وجود داشت. امکاناتی هم مانند درآمد فروش نفت دست به دست هم دادند تا تولیدات کودک افزایش یابند.

کارگردان «باد و مه» ادامه می‌دهد: بسیاری از کارگردانان آن دوره یا فیلمسازی را رها کرده‌اند و بازنشست شده‌اند یا جذب سینمای دیگری شده‌اند و در آن حوزه موفق هستند. امکان بازگشت این کارگردانان و میل و علاقه‌یی هم برای ساخت کار کودک وجود ندارد. به آمارها نگاه کنید طلاق حرف اول را می‌زند و رشد کودک کمتر مطرح است. چطور در این شرایط فیلمساز به ساخت فیلم کودک متمایل باشد اما در کشورهایی مثل امریکا با وجود زاد و ولد پایین فیلم‌های کودک ساخته می‌شوند و مخاطبان خاص خود را دارند. این گونه فیلم‌ها در سراسر جهان فروش می‌کنند چون با نوستالژی‌های آدم‌ها در دوران کودکی سر و کار دارند.

وی که دو ماه قبل به عنوان فیلمساز برتر کودک از سوی انگلستان معرفی شده درباره تجربیات اکران فیلم‌های خاطره‌انگیز می‌گوید: من چنین تجربه‌یی را بارها داشته‌ام که فیلم‌های قدیمی‌ام تبدیل به باکسی شامل ۱۰ فیلم شده و با اکران در یک جشنواره مورد استقبال همه سنین قرار گرفته است. همان اتفاقی که دو ماه قبل در انگلستان افتاد و فیلم‌های من خیلی خوب دیده شد. خیلی از بزرگ‌ترها هم با یاد گذشته لذت می‌بردند چون نوستالژی‌های کودکی‌شان زنده می‌شد.

طالبی می‌افزاید: فیلم‌های بسیاری مانند ‌ای تی یا فیلم‌های کودک ایرانی می‌توانند با نسل‌های مختلف ارتباط برقرار کنند اما در ایران متاسفانه دوره‌هایی که شکوفایی اقتصادی وجود داشته و پول خوبی از نفت حاصل می‌شده این رقم میلیاردی به حساب بابک زنجانی‌ها رفته است. با دزدیده شدن این پول‌ها فیلمسازی مانند من باید با ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون فیلم بسازد که کار بسیار دشواری است. چگونه می‌توان با چنین بودجه‌یی فیلم حرفه‌یی و خوب ساخت. مشخص است که دچار مشکل می‌شویم. ذایقه‌ها بسیار تغییر کرده و فضا عوض شده است.

کودکان بسیاری از فیلم‌ها را در شبکه نمایش خانگی، اینترنت یا از طریق دی‌وی‌دی می‌بینند. در نتیجه گسترش بسیاری را شاهد بودیم. من هم به عنوان فیلمساز بسیار دوست دارم در زمان خودم حرکت کنم و با کودکان کشور خودم ارتباط برقرار کنم. فیلم‌هایی بسازم که با نمونه‌های جهانی رقابت کند اما وقتی بودجه کم است ناچارم فیلم کوچک‌تری بسازم که بیشتر مورد توجه جشنواره‌ها قرار می‌گیرد. سادگی این فیلم‌ها و سوژه‌های انسانی‌شان فرم نویی برای کشورهای اروپایی پیدا کرده است و کمتر از سوی مردم ایران مورد توجه قرار می‌گیرد. این کشورها در جشنواره‌ها و مراکز فرهنگی کودکان علاقه نشان می‌دهند اما در ایران من فرصت اکران در سینما نیافتم.

به گفته کارگردان علفزار، سینما دست گروه خاصی افتاده است که تنها همان‌ها می‌توانند کار خود را عرضه کنند و چند نفری که ظاهر کمدی دارند و در مقابل استعدادی ندارند تبدیل به قول‌هایی شده‌اند که بودجه در اختیار آنهاست و به دلیل ارتباطاتی که دارند، صندلی‌ها را می‌خرند و همه‌چیز در دست آنهاست. ذایقه و تفکر مردم را در سطح نازلی نگه داشته‌اند و به همین دلیل فیلمسازهایی مثل من فضایی برای کار ندارند.

طالبی با تاکید بر اینکه بخش خصوصی معمولا در حوزه فیلم‌های کودک حاضر به سرمایه‌گذاری نیست، ادامه می‌دهد: بخش خصوصی در مواردی حاضر به سرمایه‌گذاری است که در گذشته امتحان خود را پس داده و حالا قرار است مثل شهر موشها در فرمی تازه ارائه شود. زمانی که قرار شد من شهر موشها را بسازم همه می‌گفتند این یک ریسک است و هیچ کس فکر نمی‌کرد یک میلیون تومان هم فروش داشته باشد. ما می‌خواستیم تعدادی موش را به فضای باز ببریم و با حضور این عروسک‌ها کاری سینمایی با تمام اصولی که دارد بسازیم. من ۹ ماه فیلمبرداری شهرموشها را کش دادم و خیلی‌ها از من ناراحت شدند. از من کارگردان گرفته تا سرمایه‌گذار که فارابی بود همه این ریسک را پذیرفتیم که این فیلم را بسازیم. شهرموشها یک کار کاملا تازه در ایران بود. حالا هم انجام چنین اقداماتی امکان‌پذیر است البته با بودجه خصوصی چون دولت بودجه‌یی برای سرمایه‌گذاری در این بخش ندارد.

کارگردان «یک کیسه برنج» با اشاره به نیاز سینمای کودک به بودجه‌های بالا تاکید می‌کند: ما امکانات ساخت سوژه‌هایی که مخاطب هم داشته باشد را داریم اما برای این کار نیاز به بودجه‌یی چند میلیاردی است و بدون حضور بخش خصوصی ساخت چنین اثری امکان‌پذیر نیست. در آن دوره ۹ میلیارد برای ساخت فیلمی به نام «لاله» هزینه کردند که مشخص نیست نتیجه چه شد. چنین سرمایه‌هایی را می‌توانستند به فیلمسازهایی مثل ما اختصاص دهند که دنیا به عنوان فیلمساز برتر معرفی مان کرده است. متاسفانه بودجه را در سال‌های اخیر به ساخت فیلم‌های تاریخی بی‌مخاطب اختصاص دادند. طبیعی است که ما وقتی بودجه خوبی در اختیار نداریم نمی‌توانیم کار کنیم.

طالبی جلب اعتماد بخش خصوصی برای سرمایه‌گذاری در بخش کودک را ضروری می‌داند و خاطرنشان می‌کند: فیلمساز و سرمایه‌گذار خصوصی هر دو باید در کنار هم قرار بگیرند. من معتقدم آنان که می‌خواهند کالایی را در تلویزیون تبلیغ کنند باید در کنار فیلمسازان این کار را انجام دهند. اگر قرار است عموپورنگ ساخته شود در کنار کارگردان و تهیه‌کننده خوب قرار گیرد، که نتیجه فیلمی شود که فروش خوبی داشته باشد. من بارها تمایل داشتم کاری مشترک با داریوش فرضیایی داشته باشم اما فضا بسته است. حتی تیم قبلی شهر موشها سعه صدر نداشتند و گروه سابق را دور هم جمع نکردند. من اگر در این گروه قرار می‌گرفتم سوالم این بود که چرا کپل را پیر کردید و چرا تصور می‌کنید که باید همان قبلی‌ها را تکرار کرد؟

 حالا برای جشنواره دو سال بعد برنامه‌ریزی کنید

برخی از کارگردانان همچنان نجات سینمای کودک را در دستان دولت می‌بینند و معتقدند با برنامه‌ریزی دقیق‌تر از سوی فارابی هنوز امیدهایی برای سینمای کودک وجود دارد. امیرشهاب رضویان یکی از همین فیلمسازان است که می‌گوید از همین امروز بنیاد سینمایی فارابی باید برای جشنواره دو سال بعد برنامه‌ریزی کند. رضویان با اشاره به تولیدات سال‌های اخیر می‌گوید: سینمای کودک ما متاسفانه همگام با مخاطب ما رشد نکرده است. مخاطب کودک ما در حال حاضر خیلی جلوتر از سینمایمان حرکت می‌کند و همان جریان تمامیت‌خواهی که همه سینماها را از آن خود کرد سینمای کودک و نوجوان را هم نابود کرد. وقتی سینمایی برای اکران وجود نداشت تهیه‌کننده هم به دنبال ساخت فیلم کودک نیامد و در یک دوره ۱۵‌ساله فیلم کودک به صورت مستمر تولید نشد و کودک ما از فیلم کودک ایرانی فاصله گرفت.

این کارگردان که سال گذشته فیلم «سفر زمان» را برای کودکان ساخته است، می‌گوید: در پایان ساخت فیلم متوجه شده که کودکان ایرانی متفاوت شده‌اند و بیش از فیلم ایرانی با فیلم‌های فرنگی ارتباط برقرار می‌کنند. به گفته رضویان، بچه ایرانی فیلم خارجی را بسیار بهتر از کلاه قرمزی و شهر موشها می‌فهمد چرا که چنین فیلم‌هایی با تمام ارزش‌هایی که دارند بیشتر روی موجی از خاطره‌های نسل گذشته سوار می‌شوند.

کارگردان «مینای شهر خاموش» به متحول شدن تولید و نمایش سینمای کودک همزمان با هم تاکید می‌کند و ادامه می‌دهد: ساز‌و‌کارهای تولید و نمایش سینمای کودک ما نیاز به ترمیم دارد و سال‌هاست از بین رفته است. سال‌هاست که تولید و نمایش کودک در ایران وجود داشته و حالا نیاز به ترمیم دارد. بخش دولتی تنها شش ماه به جشنواره مانده به فکر تولید فیلم کودک می‌افتد و می‌خواهد تنها چند فیلم برای اکران در این جشنواره داشته باشد در حالی که می‌توان از همین حالا برای جشنواره دو سال آینده هزینه کرد تا فیلمی با‌کیفیت تولید شود.

رضویان دوران شکوفایی سینمای کودک را دورانی می‌داند که مدیران به‌سرعت تغییر نمی‌کردند و می‌گوید: آن دوره که آقای زرین در کانون بود فیلم‌های خوبی مانند باشو غریبه کوچک، خانه دوست کجاست، فیلم‌های کوتاه و مستند کیارستمی و دونده امیر نادری ساخته شدند. در‌واقع هر زمان مدیری با فرهنگ حضور داشته و امکان فعالیت طولانی مدت هم فراهم شده است، نتیجه تولید فیلم‌های با‌کیفیت بوده است. در همان سال‌های اولیه انقلاب بیضایی در تلویزیون فیلم مرگ یزدگرد را می‌سازد. حاتمی «حاجی واشنگتن» و پوران درخشنده فیلم «رابطه» را می‌سازد. مدیریت تلویزیون فرهنگی بود و در سینما هم بهشتی و انوار در دوره‌یی ۹ساله با سیستمی جدید سینما را احیا کردند. بعد از آن مدیریت‌ها همه کوتاه‌مدت بوده و هر مدیر با شعاری آمده و بعد از چند سال رفته است.

او ادامه می‌دهد: مدیران هوشمند و با‌ثبات در کنار تلاش دوباره فیلمسازان موفق می‌توانند جانی دوباره به سینمای کودک ببخشند. قانونگذاری در این حوزه برعهده مدیران سینمایی است که با قانونگذاری برای بخش کودک سرمایه ایجاد کنند. پس از حمایت مقطعی دولت، نوبت فیلمسازان است که با تولیدات موفق بخش خصوصی را به سرمایه‌گذاری در این حوزه ترغیب کنند. از سوی دیگر اگر آموزش و پرورش حاضر به آوردن دانش‌آموزان مدارس به سینماها شود بخش زیادی از چرخه اقتصادی سینمای کودک احیا خواهد شد.

دوران طلایی سینمای کودک به گونه‌یی که در دهه ۶۰ و ۷۰ سینماهای کشور را در سلطه داشت، تکرار نخواهد شد و مخاطب کودک امروز به خلاقیتی تازه در عرصه سینمای ایرانی نیازمند است. خلاقیت های جدید تنها با همراهی همه جانبه دولت، بخش خصوصی و فیلمسازان باتجربه و جسور خلق می شوند و تولیدات ساده کودک که از ضعف در فیلمنامه و ساختار رنج می برند کمکی به سینمای رنجور کودک نخواهند کرد. البته سوار شدن بر موج نوستالژی به شرطی که بتواند با مخاطب امروز و مخاطب کودک دیروز به طور مشترک ارتباط برقرار کند امکان نجات بخشی از اقتصاد سینمای کودک را خواهد یافت.

 سمانه فراهانی

اعتماد

برچسب‌ها : , ,