ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

زیرساخت‌های گردشگری خراب است

شهروندان:
گردشگری داخلی ما نیاز به زیرساخت دارد. قبل از آن‌که توریستی وارد کشور شود یا بخواهیم به تعداد گردشگران ورودی اضافه کنیم. منظور از زیرساخت البته فقط جاده، حمل و نقل، هتل، رستوران و تفرجگاه نیست.

گردشگری در این تعریف حتی یک سرویس بهداشتی درست و درمان هم می‌تواند زیرساخت باشد. یعنی محدوده زیرساخت آنقدر وسیع است که همه چیز، حتی امکانات به ظاهر ساده را هم در بر می‌گیرد.

این امکانات به تعبیر ما ساده و به قول برخی‌ها دم دستی، البته در بسیاری از کشورهای توریستی دنیا جزو اساسی‌ترین‌ها محسوب می‌شود و اگر نباشد همان کلی‌ترین اصول را هم زیر سؤال می‌برد. نمونه‌اش همین سرویس‌های بهداشتی بین راهی که هنوز هم برای بسیاری از ما مساوی است با ارائه امکانات ابتدایی. در حالی که این برداشت درست نیست و اتفاقاً توجه به همین امکانات و خدمات اولیه است که موجب می‌شود، شأن گردشگری بالا رود.

شما همین حالا توریستی را تصور کنید که با مشقت فراوان هزار پله پیموده و به بالای قلعه رودخان فومن رسیده است. او نیاز مبرم به سرویس بهداشتی پیدا کرده و ناچار است به سرعت برگردد. آیا نباید برای این نیاز او امکانات مناسبی در نظر گرفته باشیم؟ مناسب البته نه فقط از نظر سرویس‌های بهداشتی که از هر نظر باید خودمان را جای گردشگری قرار دهیم که حالا در خانه نیست؛ اما به امکاناتی شبیه خانه نیاز دارد. بنابراین اگر بخواهیم او را برای بار دوم و سوم به این مقصد بکشانیم، ناچاریم خیال او را از بابت همه چیز راحت کنیم وگرنه گردشگر ترجیح می‌دهد با توصیفی که از دیگران شنیده، برای همان بار اول هم، دور این مقصد را خط بکشد.

این یک واقعیت است؛ گردشگر به جایی می‌رود که بتواند پاسخ نیازهایش را بگیرد. البته قرار نیست همیشه این نیازها ابتدایی و اولیه باشد، گاهی گردشگر به مقصدی می‌رود که اگرچه ناشناخته و بکر است اما به جاده و حمل و نقل مناسبی دسترسی دارد تا در صورتی‌که اتفاق ناگهانی برایش افتاد به درمانگاه یا بیمارستان مجهزی منتقل شود. این زیر ساخت البته در گردشگری فرهنگی متفاوت معنا می‌شود.

شما یک گردشگر فرهنگی را در نظر بگیرید که بازدید از یک مکان تاریخی مثل تپه‌های باستانی سیلک کاشان را در برنامه هایش قرار داده و می‌خواهد اطلاعات مناسبی از این اثر به دست آورد، اما نه خبری از راهنماست و نه بروشور یا هر نوع اطلاع‌رسانی دیگر. او با تماشای تابلوی کثیف و شکسته راهنمای اثر هم آنطور که باید درباره آن اطلاعات مناسبی پیدا نمی‌کند و در واقع نمی‌تواند متوجه شود که تاریخ این اثر به چه دورانی بر می‌گردد و اصلاً چرا این منطقه جزو بافت تاریخی قلمداد شده. شما بگویید، آیا بازدید از این اثر تاریخی برای این گردشگر جذاب و دلچسب خواهد بود؟ آیا با سردرگمی،خستگی و کلافگی می‌توان از انتخاب این مقصد راضی بود؟

دکتر امیر رضا فرهبد، کارشناس حوزه گردشگری اشکال کار در جذب گردشگر فرهنگی را در مسأله‌ای می‌داند که امروز مبتلا به آن هستیم. به باور او عدم تعیین مسیر‌های گردشگری، پاشنه آشیل گردشگری فرهنگی است و تا زمانیکه این مسیر‌ها تعیین نشود نمی‌توان به رونق حضور گردشگران فرهنگی امید داشت.

«مسیر فرهنگی گردشگری» در واقع همان نقشه راه جزء به جزء جاذبه‌های فرهنگی و تاریخی است که گردشگر را از سردرگمی و کلافگی نجات می‌دهد. مثل همان خطوط قرمز متروی پاریس که دست گردشگر را می‌گیرد و پا به پا به موزه لوور می‌رساند!

از دل آمارها گاهی می‌توان به نکات جالبی رسید. مثل همین آماری که نشان می‌دهد، هر سال ۵/۲ میلیون ایرانی به ترکیه می‌رود، اما تا به حال از خود پرسیده‌اید: چرا تعداد گردشگرانی که از ترکیه به ایران می‌آیند، به چند ۱۰ هزار نفر هم نمی‌رسد؟

وقتی از گردشگران ایرانی می‌پرسید: چرا ترکیه را جزو مقاصد گردشگری خود قرار داده‌اید با پاسخ جالبی روبه‌رو می‌شوید. اغلب در یک موضوع اتفاق نظر دارند. آن‌ها دسترسی راحت به امکانات و خدمات را یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی می‌دانند که ترغیبشان می‌کند برای چندمین بار هم به ترکیه بروند. این موضوع البته جدا از گردشگری تفریحی مختص به ترکیه است. به‌طور حتم گردشگر با هر نیتی و به هر مقصدی سفر کند، اگر امکانات مناسبی دریافت نکند از انتخابش پشیمان می‌شود.

امروز بیشتر ما می‌دانیم که کشور ما در محدوده گردشگری تفریحی قرار نمی‌گیرد و شاید در مقایسه با مقاصد تفریحی مثل ترکیه و امارات به امکانات ویژه نیاز نداشته باشد؛ اما ایران یکی از مهم‌ترین مقاصد گردشگری فرهنگی است و گردشگر فرهنگی نیز همانند گردشگر تفریحی به امکانات و خدمات مناسب نیاز دارد.

دکتر فرهبد، تأکید دارد که باید برای گردشگر فرهنگی، مسیر گردشگری ویژه تعیین شود. این بدان معناست که نباید به یک نقطه یا اثر بسنده کرد. بلکه باید با تعیین این مسیر، به گردشگر کمک کرد تا از زمانش به بهترین شکل استفاده کند.

وی در این باره توضیح می‌دهد: «وقتی شما برای گردشگر فرهنگی، مسیر تعیین می‌کنید، در واقع به او نشان می‌دهید چگونه با رد این مسیر در طول یک روز از چندین جاذبه متنوع که در یک منطقه قرار دارد، بازدید کند. برای مثال، شما مسیر کاخ گلستان را برای گردشگر فرهنگی تعیین کرده‌اید؛ او پس از بازدید از نقاط مختلف کاخ که خودش به تنهایی چندین ساعت وقت می‌گیرد، می‌تواند از بازار بزرگ تهران، محله عودلاجان، سنگلج، باغ موزه ملی، میدان ارگ و مسجد امام هم دیدن کند. این بازدید ممکن است چند روز طول بکشد، اما نکته اینجاست که مسیر بازدید برای گردشگر مشخص و واضح است و باعث سردرگمی او نمی‌شود.»

این کارشناس ادامه می‌دهد: «حالا شما خودتان را جای یک گردشگر خارجی فرض کنید که هیچ شناختی نسبت به جغرافیا و فرهنگ ایران ندارید. وقتی از راهنمای هتل درخواست می‌کنید اطلاعاتی درباره مسیرهای گردشگری تهران ارائه دهد؛ او « نقشه تهران» را به عنوان تنها چیزی که در اختیار دارد به شما می‌دهد و البته کلی گویی درباره جاذبه‌ها هم خدمت دیگری است که او تقدیم شما می‌کند. در حالی که این شیوه خدمات‌رسانی درست نیست و نمی‌شود از کاخ سعد آباد تا گلستان را با یک نقشه تهران پیمود و از همه چیز آن هم سر در آورد.»

مرحله دوم برای جذب گردشگر فرهنگی، ارائه اطلاعات جامع و کامل به شکل بروشور، کاتالوگ و سایت است. این نکات به گفته دکتر فرهبد، الفبای گردشگری فرهنگی است که در کشور ما چندان که باید جدی گرفته نمی‌شود. به اعتقاد او بیشتر اطلاعات تاریخی و فرهنگی که به دست گردشگر داده می‌شود، ناقص، کلی و سربسته است و در اساس هم کمک ویژه‌ای به او نمی‌کند.

این کارشناس گردشگری با انتقاد از نبود کتاب راهنمای گردشگری برای گردشگران داخلی و خارجی می‌گوید: «جالب این‌که اگر کتابی هم درباره جاذبه‌ها و آثار تاریخی ایران نوشته شده به قلم گردشگران خارجی بوده که در خارج از کشور منتشر شده است.

او با تأکید بر این‌که همه کشورهای توریستی دنیا دارای کتاب راهنمای گردشگری هستند، می‌گوید: «این در حالی است که در کشور ما بحثی به عنوان ارائه اطلاعات اولیه برای گردشگران وجود ندارد و ما حتی فاقد یک تابلوی راهنمای کامل و جامع هستیم؛ اما در اروپا فقط بیش از ۲۰ نوع کتاب درباره مسیرهای گردشگری منتشر شده که در اختیار گردشگران خارجی قرار می‌گیرد.»

فرهبد معتقد است که گردشگری فقط بازدید از موزه‌ها و آثار تاریخی نیست وهمه شهرهای کشور قابلیت معرفی و بازدید گردشگران را دارند. او می‌گوید: «مردم شناسی، آداب و رسوم، غذاها و شیوه زندگی در شهرهای ایران هم برای گردشگران فرهنگی جذاب است و گردشگر فرهنگی فقط برای تماشای بنای تاریخی به کشوری مثل ایران نمی‌آید.»

کوتاهی در معرفی شهرهای کشور، البته انتقادی است که به گردشگری فرهنگی ما وارد است. چون به اعتقاد کارشناسان ‌گردشگری، حتی‌ گردشگران داخلی هم ویژگی‌ها و جاذبه‌های شهر خود را نمی‌شناسند و نمی‌توان توقع داشت که در معرفی درست شهرشان به دیگران موفق باشند.

فرهبد می‌گوید آموزش گردشگری در وهله نخست باید از مدارس آغاز شود. وقتی دانش‌آموزی جاذبه‌های شهر خود را شناخت و فرهنگ پذیرایی از گردشگر را آموخت، می‌تواند یک مبلغ برای معرفی جاذبه‌های گردشگری کشور تلقی شود. هیچ اشکالی ندارد که دانش‌آموز ما بداند گردشگری یک صنعت است و می‌تواند برای کشور درآمدزا باشد.

متأسفانه ما در زمینه ارائه اطلاعات گردشگری و یا حتی نحوه نگاه کردن به محیط زندگی ضعیف عمل کرده‌ایم و بیشتر افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، فرهنگ را یک نقطه می‌بینند. در حالی که فرهنگ باید در طول زندگی افراد و از کودکی نهادینه شود. به باور فرهبد، اگر مردم ایران نگاه فرهنگی پیدا کنند، خود به خود بافت‌های تاریخی حفظ می‌شود و گردشگری رونق می‌گیرد.

سازمان جهانی جهانگردی چندی پیش طی گزارشی اعلام کرد که تعداد گردشگران بین‌المللی در سال ۲۰۱۲ به رقم یک میلیارد و ۳۵ میلیون نفر رسیده است. سهم ایران اما در این گردش میلیاردی که ۱/۳ تریلیون دلاری درآمد مالی به همراه داشته، فقط ۳ میلیون و ۹۰۰ هزار گردشگر بوده، تعدادی که البته معلوم نیست با چه هدفی به ایران سفر کرده‌اند. اگرچه آمار جهانی تفکیک نشده و سهم گردشگران فرهنگی هم در آن مشخص نیست ولی می‌توان در بدبینانه‌ترین حالت حدس زد که حداقل بیش از یک پنجم این تعداد یعنی رقمی معادل ۲۰۰ میلیون نفر گردشگر فرهنگی به نقاط مختلف دنیا سفر کرده‌اند. آیا ایران نمی‌تواند از این ظرفیت حداقل ۵ درصد یعنی معادل ۱۰میلیون نفر برداشت کند؟

حمیده امینی فرد-ایران