ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
در حاشيه وقوع توفان كم‌سابقه محلي در برخي از شهرهاي كشور

گاستی؛ توفان آشنای تهران

شهروندان:
چرا دعوا بر سر این که توفان بنویسم، یا طوفان، یا توفند؛ و یا چه ضرورتی که دریابیم ریشه واژه طوفان تازی است، یا یونانی؟ مهم این است که توفان، طوفان یا توفندِ قابل پیش‌بینی تهران، چرا پیش‌بینی نشد و این همه شهروندان را رنج داد؟ ‏آیا 5 نفر در تهران مردند که فقط3 نفر از مدیران استانداری تهران توبیخ شوند؟

طوفاناز بیان چه اهمیت دارد که چه کس مقصر است؟ مگر ممکن است در فاجعه‌ای اجتماعی، تنها ۳ نفر یا ۶ نفر مقصر باشند؟ مهم این است که روشن شود ریشه «توفان گاستی» تهران و توفان شن روستاها در کجاست؟

استعفای سه‌نفر از مدیران سازمان هواشناسی کشور(مدیرکل هواشناسی استان تهران، مدیرکل پیش‌بینی و هشدار و مدیرکل دفتر فناوری اطلاعات و ارتباطات هواشناسی) نیز، به سبب پیش‌بینی‌نکردن درست توفان و ندادن ‌هشدارهای لازم به مردم، نه دردی را درمان می‌کند و نه ما را آگاه به خود که با خود چه کرده‌ایم! ‏

به گفته زهرا فکری ـ مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد امدادرسانی صحرایی، گاه در تهران سرو کله باران شدید و تگرگ، پیدا می‌شود و شکوفه درختان را می‌ریزد و یا به سقف خودروها آسیب می‌زند؛ ولی این‌بار، پایتخت‌نشین‌ها گواه گردباد و خاک و خاشاک و گرده غلیظی بودند که در یک پلک به هم زدن، عصر آفتابی پایتخت را شب کرد؛ تا جایی که بدون نور چراغ بالا، رانندگان خودروها مسیر خیابان را نمی‌دیدند و مردم نمی‌دانستند باید بگریزند و جان به در برند، یا فروافتادن درختان را از چپ و راست پیاده‌روها به میانه خیابان‌ها، به تماشا بایستند.

 آغاز توفان

توفان «گاستی» از نزدیکی شهر ساوه و منطقه‌های ۱۸، ۱۹و ۲۰ شهرداری تهران به درون این شهر راه گشود و بیشترین آسیب‌دیدگی نیز در منطقه‌های ۸، ۶ و ۱۴ مشاهده شد؛ فکری معتقد است:«در مرکز شهر، توفان به اوج و سرعت خود رسید و با حرکت پرقدرت افقی و با تغییر جهت‌های سریع، بر ویرانگری‌هایش افزود.»

به باور فکری، توفان «گاستی» با این سرعت، فقط در تاریخ نیم قرن پیش تهران دیده می‌شود و با سرعت ۹۵ کیلومتر برساعت، ولی در ۲ قرن پیش، توفان «گاستی» با سرعت ۱۲۰کیلومتر بر ساعت در تهران آمده بود.

از سوی استانداری تهران، خسارت‌های توفان تهران نزدیک به ۴۹ میلیارد تومان برآورد شده و شورای شهر تهران معتقد است که شهرداری باید دیه و خسارت‌های برآمده از توفان تهران را به شهروندان بپردازد و رئیس شورای شهر تهران نیز از شهرداری خواسته است که با شفاف‌سازی در این راه، گام بردارد.‏

در باره جبران زیان‌هایی که بر اثر توفان به مردم وارد شده است، زهرا فکری می‌گوید: به دستور استانداری تهران، قرار شده است خسارت‌های‌زیان‌دیدگان و جان‌باختگان با هماهنگی شهرداری تهران، پرداخت شود. بر پایه ماده ۱۳ قانون تشکیل ستاد مدیریت بحران کشور، دولت وظیفه دارد خسارت برآمده از این گونه رخدادها را بپردازد. رئیس شورای شهر تهران نیز با یادآوریِ حفظ حقوق شهروندان، درباره خسارت‌های ناشی از توفان تهران، از کمیسیون حقوقی شورا خواسته است سازوکار چگونگی پرداخت خسارت به شهروندان را از سوی نهادهای شهرداری و دولت، روشن کند.

 چیستیِ ریشه‌یابی

‏«روز دوشنبه، هوای تهران در برخی ساعات روز بارش باران همراه با رعدوبرق خواهد بود…»‏

اما این‌بار، غول گاستی(توفان محلی)، پیش‌بینی همیشگی هواشناسی را نقش بر آب کرد و در عصر همان دوشنبه(۱۲ خرداد ۹۳) از خواب برخاست و در ۳۰ دقیقه اوج گرفت و با شتاب ۱۳۰ کیلومتر در ساعت به حرکت درآمد و در ۲ ساعت- با نیروی ویرانگرش- هرچه در پیش رویش در کلان‌شهر تهران، دید، روفت؛ و زیان‌های جانی و مالی زیادی بر جای گذاشت؛ ۵ نفر را کشت و ۸۱ تن را زخمی و یا دچار آسیب مغزی کرد و بیش از هزار درخت را انداخت و ۱۹پست برق را از مدار خارج کرد و ۱۳ دکل برق و مخابرات را سرنگون ساخت و موجب ریزش داربست‌ها شد و مصالح و سنگ نماها را از ساختمان‌ها به زیر انداخت؛ جرثقیل‌های ساختمانی را کج کرد و با قطع برق، شهر را به تاریکی بیشتر فرو برد و به صدها خودرو آسیب جدی وارد کرد؛ و ۱۰ نفر را نیز در شهرستان رباط کریم(مرکز اصلی خیزش توفان) زخمی ساخت. پس از آن، تازه آتش‌نشانان سر رسیدند و تا بامداد، به امدادرسانی پرداختند.

همان گونه که گفته شد، مهم نیست کی مقصر است تا گفته ‌شود که کمیسیون تخصصی بررسی توفان تهران، سامانه و پرتال سازمان هواشناسی کشور را ناکارا و نابرخوردار از فرآیندهای لازم و هشدار سریع خوانده است!‏

‏ این گونه برخورد سازمان با سازمان -به جای حل بنیادی مشکل- سبب می‌شود تا اداره هواشناسی نیز پس از توفان دوم، برای آن از توفان‌های سوم جا نماند، پیش‌بینی کند که روزهای ۱۳ و ۱۴ خرداد، توفان سوم و چهارمی از راه خواهد رسید؛ که چنین رخدادهایی هرگز پیش نیامد.

حقیقت این است که انبوه گرد و خاک به راه افتاده بر سطح زمین و آسمان، غولی است که همه ما بیدارش کردیم تا در خیابان‌های تهران بغرد و ۵ شهروند را در کام خود فرو برد و صدها درخت تنومند را بر روی مردم و خودروها فرو ریزد و میلیون‌ها تومان خسارت به شهروندان وارد آورد.

شهری که در همه درازای زمستان بر آن بود که با انبوه کیسه‌های نمک و ماسه، به ستیز برف سهمگین زمستان ۹۲ برود، برفی ندید و به جایش، توفانی دید که برای مقابله با آن، چاره‌ای نیندیشیده بود!‏

 توفان دوم

درد این است که هنوز تهران، گیج توفان چند روز پیش خود بود که باردیگر توفان دیگری با شتاب ۸۰ کیلومتر در ساعت از راه رسید و خواب مسئولان را برآشفت و شاخه‌های درختان را شکست و با قطع برق قلمروهایی، شهر را به خاموشی برد و کودکی را به زیر آوار گرفتار کرد و چراغ‌های راهنمایی و رانندگی را در چهارراه‌ها از کار انداخت و در خیابان‌ها ترافیک سنگین به وجود آورد؛ تا به آنانی که گفته بودند همه چیز تمام شده است، گوشزد کند که چشم به راه توفان‌های بدتر باشند. ‏

زهرا فکری درباره واکنش‌ها یا ناواکنش‌های اداره هواشناسی، از دریچه دیگری می‌نگرد:«حتی اگر مونیتورینگ‌کردن داده‌های هواشناسی رسانه‌های اروپایی درست باشد، باز هم مقصر یک مدیر نیست؛ بلکه سیستمی که سرمایه‌گذاری برای تجهیز و به ‌روزرسانی نرم‌افزارهای مورد نیاز هواشناسی را کاهش می‌دهد، مقصر است. ناتوانی دستگاه‌ها و تجهیزات فرسوده سازمان هواشناسی نشان داد که در دیده‌بانی توفان‌های خیلی کوتاه‌مدت نمی‌تواند موفق باشد؛ برای همین از ردگیری گاستی (توفان محلی) دوم هم بازماند. از دیگرسو سازمان هواشناسی، نیروی متخصص کافی ندارد. ‏

 ایران؛ تنها تهران نیست!‏

آنچه در تهران رخ داد، در شهرهای دیگر کشور، پدیده ناآشنایی نیست؛ تنها تفاوتش این است که در آنجاها توفان شن وماسه بر کاشانه و سر و روی مردم می‌پاشد ولی در تهران به جای شن، توفان بر سر مردم گرد و خاک ریخته است. ‏

روزگار مردم در برخی روستاهای حاشیه کویر و بیابان، بدجور تار است.

شن گاه تا هرهِ پنجره خانه‌ها بالا می‌آید و در بعضی نقاط به سبب بسته‌شدن راه‌ها، مردم باید از روی بام خانه‌ها آمدوشد ‌کنند. در این مناطق مردم روزها در خانه‌های خود زندانی‌اند و پس از آرام گرفتن توفان، روزهای بی‌شمار باید بکوشند از میان اقیانوس ماسه‌های بادی، راهی به بیرون از خانه باز کنند.‏

در حالی هنوز چشمان دلسوزان طبیعت، از خشکیدن آب شیرین دریاچه‌هامون،‌تر است که دریاچه ارومیه دارای آب‌شور نیز خشکیده است. نوبیابان‌ها هم با ماسه‌های فرارونده، به حرکت درآمده‌اند و پیشروی می‌کنند و تا کنون بیش از ۳ روستای دوروبر «یزد» را نیز به گونه کامل، به زیر کشیده‌اند؛ همان امواج شنی که خود شهر «یزد» را در تیررس دارد. ‏

زهرا فکری در این باره می‌گوید:«توفان تقریبا دائمی در سیستان و بلوچستان، ده‌ها روستا را در شن فرو می‌برد و سرعت وزش باد در آن منطقه، گاه به ۱۰۰ کیلومتر در ساعت می‌رسد و به این ترتیب با حرکت شن‌های روان، چندین روستا در دور و بر شهرستان‌های زهک و هیرمند زیر شن فرو می‌روند.» ‏

ساده‌انگارانه است اگر بپنداریم، هرچه بر سرما می‌آید، گناه دیگران است و برخاستگه توفان شن، کشورهای عربی است؛ نه، این گونه نیست! ما خود با خود چنین کرده‌ایم! ‏

در حالی توفان در ۲ ساعت، تهران را در هم می‌پیچد و دیده‌‍‌‌بانان محیط‌زیست، احتمال بروز توفان شن را در استان فارس می‌دهند، که سال‌هاست، مناطقی مانند یزد، میبد، زابل و زاهدان، درگیر توفان شن هستند.

افزایش بهای حامل‌های انرژی، بهره‌برداری از طبیعت را برای تامین سوخت، افزایش داده و برداشت آب‌های زیرسطحیِ دشت‌ها(آبخوان‌ها) از سوی کشاورزان، بر لب سبز دشت‌ها ترک‌های خشک و زشت انداخته است. ‏

به باور فکری، چنین قلمروهایی که به سبب استفاده بد از مواهب زمین، پوشش گیاهی خود را از دست داده‌اند، زمینه مهیایی است تا بادهای شتابناک، توفان شن راه بیندازند و ریزگردها از دشت‌های سبزِ اینک بیابان‌شده، سر برون آورند و در فرود پس از فراز خود، دوباره و این‌بار بر دشت‌های سبز بنشینند و با خفه کردن گیاهان، سبب بیابان‌شدن دشت‌ها شوند. ‏

فکری با بیان این که در سال ۱۳۷۹ وزش توفان، شهر یزد را به ظلمات تاریکی برد و سبب هراس کودکان شد، می‎گوید: توفان شن، کاهش دید و افزایش رخدادهای جاده‌ای را به همراه دارد؛ که تنها در یک رخداد از این‌دست، برخورد بیش از ۴۰ دستگاه خودروی سبک و سنگین است در جاده ترانزیتی بندرعباس/تهران در سال ۱۳۷۹٫ ‏

وی می‌افزاید: برخی کشتزارها به سبب نبود آب، خشکیده است و رودها -به جای آب-پر از خاک است. بادهای ۱۲۰ روزه، اینک تبدیل به بادهای ۱۸۰ روزه شده است. پیامد کاهش سفره‌آب‌ها، قلیایی‌شدن آب‌های زیرزمینی است که فقط درخت پسته توانسته است خود را با این شوری سازگار کند.‏

‏ وزش توفان و حرکت ماسه‌های بادی، خانه‌های ۳۰ خانوار در ۳ روستای شهرستان هیرمند از توابع استان سیستان و بلوچستان را زیر شن‌های رونده مدفون کرده است. در روستاهای زاهدان، ماشین شن‌روب وجود ندارد.‌هامون هم دیگر تالاب نیست، بلکه بیابانی سرریز از شن‌های فرارونده است که با وزش باد(با شتاب ۱۰۰ کیلومتر در ساعت)، خاکستر بر مواد غذایی و زندگی مردم ۱۰۰ روستا می‌پاشد و رخصت نفس کشیدن را از کودکان روستایی می‌گیرد و تهیه حتی نان را سخت می‌کند؛ زیرا مغازه‌ها و اداره‌ها و مدرسه‌های شهرستان «زهک» و شهرستان مرزی «هیرمند» را توفان به تعطیلی می‌کشاند و صدها نفر را روانه مراکز بهداشتی و درمانی می‌کند و خسارات زیادی نیز به جایگاه‌های دام و چاه‌های کشاورزی و دیگر تاسیسات زیربنایی وارد می‌‍‌‌آورد. ‏

 بیدارکردن غول

بیدارکردن غول توفان، کار ساده‌ای نیست؛ اما ما به هزار روش این کار را کرده‌ایم! درختان میوه‌ای که اینک در باغ‌های دور بر تهران و کرج وجود داشت، گونه‌ای پیامد ِتغییر کاربری زمین بوده است؛ چه این که این زمین‌ها پوشیده از درختان خودروی جنگلی بوده که به دست انسان شهری تبدیل به زمین‌های باغی برای تولید میوه شده است (از ملزومات توسعه و شهرنشینی.) اما از آن جایی که پول بادآورده نفت، ما را متوجه این نکته کرد که نیازی به تولید نداریم و جدای از میوه کاکتوس، پامالوی، نارگیل، کام‌کوات، آوا کادو و آناناس، حتی می‌توانیم سیب سبز فرانسوی و گلابی طلایی چینی و انگور سیاه اسپانیایی و پرتقال زرد لبنانی را وارد کنیم، آغاز کردیم به سوزاندن همان درختانی که روزی با دستان خود کاشته بودیم، تا بتوانیم زمین‌های قیمت طلایافته را به بهای بالا بفروشیم و با بیل نامهربان لودر، شانه طبیعی رودخانه‌ها را چنگ زنیم و سینه رودخانه‌های نجیب را برای استخراج شن وماسه بدریم؛ و برای در تنگناگذاشتن شش خود و شهر، از جنگل، تنها دارایی‌اش یعنی درختانش را بگیریم و در زمین کشاورزی، ویلا برای فروش بسازیم و به کمک چاه‌های آرتزین، دست دراز کنیم و از اعماق زمین آب برداریم تا فلات‌های سبز، دگردیس به بیابان‌های زرد شود. ‏

وضع محیط زیست در استان‌های همجوار تهران نیز بدتر نباشد، بهتر نیست. برای همین باید چشم به راه خیزش غول توفان از استان‌های البرز و قزوین هم باشیم که همین چندی پیش، خاستگاه توفان دوم تهران بود.

زهرا فکری در این باره معتقد است: شرایط برای توفان دوباره در تهران مهیاست و مسیر حرکت آن نیز شهرهای همدان، ساوه، قم و تهران است. پدیده‌ای که چندی پیش اتفاق افتاد، ناشی از تغییر دمای ۱۳ درجه در مدت کوتاه ۳۰ دقیقه‌ای بود، ولی مهم این است که زمینه از پیش برایش فراهم بود، یعنی مهیا کردن گرد و خاک و ریزگردها برای یورش به کلانشهر تهران !

 ع. درویشی

 اطلاعات

برچسب‌ها : , ,