عدالتخواهی شهید بهشتی نظر به آینده داشت
شهروندان:
دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان نهادگرا در حاشیه گفتوگوی حاضر میان دو شکل از دخالت دولت در اقتصاد تمایز میگذارد:
نخست نقش حاکمیتی دولت و دوم تصدیگری و معتقد است آن شیوهیی از حضور دولت در اقتصاد که مد نظر شهید آیتالله دکتر بهشتی بود، شیوه اول است، به عبارت روشنتر دکتر مومنی تمام تاکیدات شهید بهشتی در آثاری چون بانکداری، ربا و قوانین مالی در اسلام درباره نقش پررنگ دولت در نظارت بر اقتصاد و در اختیار گرفتن سرمایههای بزرگ را از این منظر تفسیر میکند و میگوید در مقام مقایسه اندیشههای اقتصادی شهید بهشتی به اقتصاددانان نهادگرا نزدیکتر بود.
در آستانه سی و سومین سالگرد هفتم تیر با این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که خود از شاگردان مستقیم آیتالله بهشتی بوده درباره دیدگاههای نظری دکتر بهشتی به ویژه در زمینه عدالت اجتماعی گفتوگویی صورت دادم.
- نخست بپردازیم به میزان حضور شهید بهشتی در جامعه ایران پس از گذشت بیش از سه دهه. بفرمایید ارزیابی شما از شناخت امروز جامعه از شهید دکتر بهشتی چیست؟
تصور من این است که به خاطر نوع خاص تبلیغات رسمی درباره آیتالله شهید دکتر بهشتی، جامعه ما از آثار فکری و راهگشاییهای روش شناختی و عملی این فرد بزرگ تاریخ معاصر ما محروم مانده است. متاسفانه در رسانههای رسمی به دلیل سلطه بلامنازع سیاستزدگی و برخورد ابزاری با همهچیز، نوع نگاهی که درباره آیتالله شهید دکتر بهشتی معرفی میشود، فاصلههای کیلومتری با واقعیتهای وجودی این شخصیت دارد. وقتی به زندگی دکتر بهشتی نگاه میکنیم، نکات قابل اعتنایی درمییابیم.
- اینکه بر اهمیت شهید بهشتی تاکید میکنید، از چه منظر است؟
در سطح اندیشهیی دکتر بهشتی از معدود متفکران و اسلام شناسان معاصر هستند که از برخوردهای موضعی، جزیی و تک ساحتی با اندیشه اسلامی مرزبندی داشتند و از ابتدا این ایده را مطرح کردند که شناخت اسلام در سایه یک رویکرد سیستمی و نظاموار امکانپذیر است. به تعبیر ایشان باید به اسلام به مثابه یک حیات جمعی نگاه کنیم. او معتقد بود که نگاههای جزیرهیی و جزیی نگر، تصویری کاریکاتوری از اسلام را به نمایش میگذارد. در سطح عملی نیز ایشان جزو معدود اسلامشناسان بزرگ تاریخ معاصر هستند که از آغاز طلبگی مقید بودند که از راه دین ارتزاق نکنند.
ایشان حتی با خانوادهشان نیز این قید را گذاشته بودند که از وجوهات برای گذران زندگی استفاده نکنند و از طریق تلاشهای شخصی این کار را انجام دهند. حتی وقتی ایشان در قم دبیرستان دین و دانش را تاسیس کردند، مسوولیت تدریس درس تعلیمات دینی را به عهده نگرفت و به تدریس درس زبان انگلیسی پرداخت و بابت آن دستمزد دریافت میکردند. از نظر فعالیتهای اجتماعی نیز وقتی به مجموعه آثار ایشان نگاه میکنیم، نوعی ژرفاندیشی منحصر به فرد را مشاهده میکنیم.
برای مثال ایشان اول بار به اعتبار از حرکت ملی شدن نفت در زمان دولت ملی دکتر مصدق، فعالیت عمومی و موثر را صورت داد و در آنجا نیز کانون اصلی بحث ایشان این بود که ما باید از تجربههای تاریخی خودمان به ویژه از ماجرای جنبش تنباکو تا مشروطیت و تا به امروز درس بگیریم. ایشان معتقد بود جامعهیی که قادر به یادگیری از تجربههای عملی خود نباشد، دائما در حال تکرار آزمون و خطاهای بیفرجام است.
- یکی از جنبههای اساسی شخصیت شهید بهشتی توجه ایشان به مقوله سازماندهی است. اگر ممکن است در مورد این وجه شخصیتی ایشان و نگاه شان به مقوله سازماندهی توضیح فرمایید.
وقتی ایشان بلافاصله بعد از انقلاب اسلامی، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد، این بحث را مطرح میکند که دنیای جدید، بایستههای خاص خود را دارد و یکی از مهمترین بایستگیها عمل سازمان یافته با هویت جمعی است. به گمان من مجموعه بحثهایی که از ایشان با عنوان تحزب و تشکل از دیدگاه اسلامی و با عنوان حزب جمهوری اسلامی مرکز نشر آثار و اندیشههای ایشان منتشر شده، یک مجموعه منحصر به فرد تاریخ اسلام محسوب میشود زیرا یکی از زمان آگاهترین اسلام شناسان تاریخ اسلام بر اساس یک اسلوب روششناختی منحصر به فرد ضرورت سازمانیابی نیروهای مسلمان را به اعتبار اقتضائات و بایستههای عصر مدرن به تفصیل بیان میکند.
- الگوی ایشان در تحزب چیست؟ آیا نگاهی به تجربه تحزب در سایر کشورها یا تجربههای معاصر خودمان هم داشتهاند؟
ایشان وقتی در سالهای میانی دهه ۱۳۴۰ در آلمان بود، مجموعه مباحثی را برای دانشجویان مسلمان ایرانی مقیم آلمان با عنوان مراحل اساسی یک نهضت ارائه کردند. این اثر که تاکنون چندین بار تجدید چاپ شده، چنان که بایسته است مورد توجه جامعه فکری ما قرار نگرفته است. ایشان در آن بحثها در قامت یک استراتژیست برنامهریزی پیشبرد نهضت اسلامی را بر اساس مشی پیامبر گرامی اسلام (ص) در دستور کار قرار میدهد و مرحله به مرحله جریان پیشرفت این نهضت را توضیح میدهند و برای هر مرحله مشخص میکند که چه اندیشههایی، چه نیروهایی و با چه برنامههایی مورد نیاز است.
دقتهای آن بحث حتی امروز نیز حیرتانگیز است زیرا نشانگر آن است که اگر یک اسلامشناسی عالمانه و روشمند به ذخیره دانایی موجود در سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) و قرآن کریم رجوع کند، میتواند به نکاتی ژرف دست پیدا کند که بسیاری از آنها حتی در حوزههای بسیار تخصصی این مباحث نیز مطرح نشده است. ایشان در عین حال که در تاریخ اسلام تاملات دقیقی داشتند، در بهرهگیری از درسهای تاریخ معاصر ایران هم نکتهسنجیهای خارقالعادهیی دارند.
- اگر ممکن است یکی از این نکات را بفرمایید.
برای مثال خاطرم هست که در سال ۱۳۵۸ یا ۱۳۵۹ به اتفاق دوست و همکلاسیام شهید حسن اجارهدار که در هفتم تیر به همراه شهید بهشتی، به درجه رفیع شهادت نایل شد از موضع نمایندگی طیفی از دانشجویان مسلمان آن زمان، خدمت شهید بهشتی رسیدیم و مجموعهیی از مطالبات حرکت دانشجویی را با ایشان در میان گذاشتیم. شهید بهشتی بعد از گوش سپردن به حرفهایمان با دقت به ما گفت که اگر بخواهیم از این گفت و شنود استفاده اصولی کنیم، لازمهاش این است که شما یک دور با دقت تجربه انقلاب اکتبر شوروی را مطالعه کنید تا بحثهای ما بر آن اساس پیش رود.
در خاطرم هست که شهید اجارهدار به دلیل مشغله فراوان، این سخن را نپذیرفت. اما من به شهید بهشتی گفتم که به احترام حرف شما این کار را میکنم. شهید اجارهدار بعدا به پذیرش این امر از سوی من با وجود مشغله فراوان اعتراض کرد. اما من معتقد بودم که شهید بهشتی سخن بیحکمت نمیگوید. بر این اساس بعد از مشورت با دوستان مسوولیت تدریس کتاب تاریخ سال چهارم دبیرستان در یکی از مدارس معروف تهران را که در آن انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر و انقلاب مشروطیت مطرح میشد، به عهده گرفتم در جریان تدریس وقتی به انقلاب اکتبر رسیدم، هم به حسب نیاز و هم به اعتبار قولم به شهید بهشتی، حدود سه هزار و پانصد صفحه مطلب راجع به انقلاب اکتبر خواندم و نتیجه را به شهید بهشتی اعلام کردم، با این بیان که من خواسته شما را اجابت کردم، اما متوجه نشدم چه نسبتی میان بحثهای ما و این موضوع هست.
ایشان ابتدا چند پرسش فنی از انقلاب اکتبر از من پرسید. مثلا در ماجرای «NEP New Economic Plan» که لنین مطرح کرده بود یا ماجرای برخورد با جامعه کشاورزی سوالهایی پرسیدند و بعد به من گفت هدف من این بود که از مطالعه انقلاب اکتبر متوجه شوی که فقط حرکت در مسیر مستقیم میتواند برای ما نجات بخش باشد. اگر ما با هر توجیهی به راست یا چپ در بغلتیم، بر اساس اصل عمل و عکس العمل، اثرات معکوس خود را به همراه خواهد داشت و این باعث میشود که هرگز در مسیر تعادل و عدالت قرار نگیریم یعنی مطالبات شما بدون استثنا بر حق بود اما مساله اساسی، مساله «زمان مناسب» برای هر اقدام و «پیش بینی تمهیدات مناسب قبل از هر اقدام» است. اگر این آمادگیها فراهم نشده باشد و بخواهیم از کانال میان بر زدن و وارد کردن شوک به جامعه کارها را پیش ببریم، از مسیر تعادل و عدالت خارج خواهیم شد.
- برای ورود به بحث از اندیشههای دکتر بهشتی، فکر میکنید کدام جنبه از آثار ایشان بیشتر با مباحث امروز متناسب است؟
برای بهره بردن از میراث فکری شهید بهشتی، باید با بنیانهای روششناختی تفکر ایشان آشنایی حاصل کرد. میراث روششناختی ایشان بسیار ارزندهتر از آن است که بدانیم ایشان راجع به یک مساله خاص چه نگاهی دارد. یکی از شاهکارهای شهید بهشتی کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن کریم» است. ایشان در این کتاب بعد از آنکه حق را از دیدگاه قرآن?کریم، جهتدار بودن نظام هستی معرفی میکنند، میگوید که در این برداشت حق بودن هستی در برابر پوچ بودن آن قرار میگیرد و حق و ناحق در مقررات و قوانین اسلامی بر حسب انطباق و هماهنگی این مقررات با جهت و هدفی که قرآن برای نظام هستی و آفرینش اعلام کرده است، سنجیده میشود.
ایشان نهایتا در صفحه ۵۵ میگوید، آن چیزی که آفرینش انسان را از پوچ بودن، بیهوده بودن و نهیل بودن بیرون میآورد این است که انسان سرانجام و فرجامی دارد، سرنوشتی که با عمل او در این قلمرو وسیع و رنگارنگ تعریف میشود یعنی از دید ایشان نظام هستی، نظام حق و عدل است و مهمترین کارکرد آن از نظر فردی نیز آن است که انسان را در برابر نهیلیسم محافظت میکند. اما از منظر اجتماعی میگوید در غیاب یک جامعه عادلانه که تکلیف خود را عدالت در سطح نظر و در سطح عمل مشخص نکرده، با آسیبهایی خطرناک مواجه میشویم.
- فقدان عدالت چه آسیبهایی را در جامعه در پی دارد؟
نخست اینکه در این جامعه هرج و مرج علمی و اخلاقی اتفاق میافتد. یعنی به تعبیر ایشان علم و عقل و اخلاق رشد نمیکنند و جامعه در حالت سرگشتگی و بیهدفی و دور خودچرخیدن قرار میگیرد. به باور ایشان یکی از مهمترین فلسفههای بعثت انبیاء مبارزه با تحریف است. فقط با اعتلا دانش و بینش اجتماعی راجع به عدالت است که میتوان در برابر استفاده ابزاری از دین که توسط دین فروشان در طول تاریخ رایج بوده، برخورد فعال و انتقادی داشت.
از این نظر شهید بهشتی در میان اسلامشناسان معاصر منحصر به فرد است. ایشان در کتاب بانکداری، ربا و مسائل مالی در اسلام، مکررا این ایده را مطرح میکند که رکن رکین فهم احکام اسلامی، پایبندی به مساله عدالت است. به نظر ایشان حتی در جاهایی که تصریحی در احکام اسلامی نداشته باشیم، با میزان عدل میتوانیم درستی یا نادرستی برداشتها و استنباطهای دینی در هر مساله را محک بزنیم. از این نظر شباهتهای میان اندیشه شهید مطهری و شهید بهشتی نزدیک است اما مساله آن است که شهید بهشتی چند گام بحث را جلوتر بردهاند. ایشان در این کتاب مکرر میگوید که اگر پیامد استنباطی از دین توجیه نابرابریهای غیرموجه باشد، یقینا این استنباطها غلط است. ایشان تصریح میکند: جامعهیی که در آن نابرابریهای غیرموجه از حدود متعارف فراتر رفته باشد، به لجن آلوده شده و به هیچوجه نمیتوان به آن نسبت اسلامی اطلاق کرد.
- آیا دیدگاه ایشان نسبت به عدالت، منحصر به نگرشی دینی است یا میتواند برای کل بشریت مورد استفاده قرار بگیرد؟
ایشان در کتاب حق و باطل نقطه شروعش استناد به آیه ۱۵۸ سوره اعراف است. در این آیه پیامبر(ص) میفرماید: یا ایها الناس انی رسولالله الیکم جمیعا. آقای بهشتی میگوید از این آیه مشخص میشود که مخاطب پیام قرآن ناس(همه انسانها در همه زمانها و همه مکان ها) است، بخش اعظم این ناس اساسا باور به اسلام ندارند. به باور ایشان به این اعتبار یک الزام روش شناختی بسیار مهم پدیدار میشود و آن هم این است که ما باید اسلام را چه در فرآیند فهم و شناخت و چه در فرآیند تبلیغ بر محور عقل و علم عرضه کنیم. به طوری که وقتی منطق قرآن ارائه شد، هر انسان منصف غیر مسلمانی نیز خود را ناگزیر از پذیرش منطق قرآن ببیند.
- نتیجه این دیدگاه نسبت به عدالت چیست؟
یکی از پیامدهای این دیدگاه در بحث عدل این است که ما با تقدم معرفت?شناختی اخلاق بر دین روبهرو هستیم. یعنی خوبیها و بدیها قبل از آنکه اسلام هم پیامبری داشته باشد، توسط مردم شناخته میشد. خود پیامبر تا قبل از بعثت در جامعه عرب به عنوان محمد امین شناخته میشدند و این نشانگر آن است که اخلاق و باید و نبایدهای آن مستقل از دین وجود داشته است.
در صفحات ۴۶ و ۴۷ کتاب «حق و باطل از دیدگاه قرآن» شهید بهشتی میگوید: اصرار ما بر این است که اسلام از وحی و پیغمبر (ص) شروع نمیشود، اسلام از روشنترین شناختهای بشر شروع میشود و در مسیر خود به وحی و پیغمبر برخورد میکند و بنابراین در ادامه راهش با عقل و وحی هر دوست. اسلام میخواهد بشر با شناخت روشن اندیشه تحلیلگر خود از بدیهیترین نقطهها و با روشنترین روندها آغاز کند و پیش برود. وقتی پیشتر برود، به وحی و پیغمبر (ص) به عنوان یک واقعیت عینی میرسد و اگر نرسد واقعا به دین الهی نرسیده است. اگر از اول پایه را روی پیغمبر و قرآن بگذاریم، راه قرآن را نرفتهایم. راه قرآن، راه مبتنی بر عقل و علم است و از این زاویه است که اسلام یک دین جهانی است.
- نگرش شهید بهشتی به عدالت چه مناسبتی با سایر دیدگاههای ایشان دارد؟
هم در نظریه مالکیت شهید بهشتی و هم در نظریه شناخت و هم در نظریه ربا، با همین اسلوب روش شناختی یعنی منطق فطرت، بحثهای خود را آغاز میکند و بدون اینکه به نقل جهتگیریهای اسلامی برسد، پایههای منطقی و جهانی آموزه اسلامی را توضیح میدهد و از این زاویه مرزبندی اسلام با نظریههای متداول روز را روشن میکند. مثلا در نظریه مالکیت میگوید: منطق فطرت (انسانهای فطری) برای پدیدآورنده یک شیء حق تصرف در آن را میپذیرد.
از این زاویه وقتی خدا را مالک جهان مینامیم، امری فطری است یعنی این امری حقیقی و غیرقراردادی است. بحث عدل هم از همین حیث مطرح میشود. از چند زاویه نظریه عدالت شهید بهشتی با نظریه مالکیت در هم تنیده است. آنچه برای ایران و جهان اسلام سرنوشتساز است، آن است که از دید شهید بهشتی، از یک سو فقدان یک درک نظری و عملی از عدالت مهمترین دلیل انحطاط مسلمین است. بنابراین جامعه برای برون رفت از این وضعیت باید خود را به دانش کافی در این زمینه مجهز کند. مساله بعدی خطر بد فهمیدن و بد دفاع کردن از عدالت است. به همین دلیل ایشان یک سلسله متغیرهای کنترلی را برای فهم مطابق با منطق قرآن مطرح میکند.
- این دیدگاه نسبت به عدالت چه رابطهیی با اخلاق بر قرار میکند؟
در نظریه عدالت شهید بهشتی عدل اخلاقی زیربنای همه انواع دیگر عدل است. مردم ما در هشت سال گذشته با تمام وجود این موضوع را درک کردند. بحث ما راجع به نیت افراد نیست. اما به همان اندازه که حسن نیت برای فهم مبانی قرآنی عدالت لازم است، ناکافی هم هست. وقتی دولتمردان در آمار دست میبردند، به برخی ظلم روا میداشتند و خلافگویی میکردند و… و میگفتند از این طریق میخواهیم عدالت را در جامعه برقرار کنیم، با این اسلوب روش شناختی شهید بهشتی منافات دارد.
در آثار شهید بهشتی متغیرهای کنترلی دیگر برای مشخص کردن نسبت شناختهای ادعایی از عدالت با موازین قرآنی میتوان شناسایی کرد. یکی از آنها رابطه عدل و آزادی است. تعبیر شهید بهشتی این است که اگر ما آزادیهای مشروع و فطری انسانها را سلب کنیم، در برابر حکمت و فلسفه خلقت ایستادگی کردهایم. ایشان در کتاب نقش آزادی در تربیت کودکان میگویند اگر درکی که ما از نقش خداوند به عنوان خالق جهان هستی و پیامبر و ائمه به عنوان هادیان داریم، آزادی انسانها را نادیده بگیرد، نادرست است و با فلسفه خلقت مغایرت مییابد. متغیر کنترلی دیگر مساله عدل و کارایی است.
در چارچوب روششناختی ایشان عمل جایگاه اساسی دارد. به همین خاطر است که ایشان میفرمایند به این اعتبار که اسلام دین حق، عدل، کار و عمل صالح است، ترکیب عدالت و هدف داری بستر حرکت جهانی اسلام خواهد بود. اسلام از دید ایشان دین حق است به این معنا که خلقت را عبث ندانسته و این هدف برپایی جامعه نمونه اسلامی است. به همین خاطر نیز میان ایمان و عمل صالح در فهم اسلامی از عدالت یک رابطه در هم تنیده تمام عیار وجود دارد. در نتیجه راه نجات مسلمانها این است که مناسبات خود را بر مبنای حق و عدل بنا کنند.
- این آموزه عدالت چه نسبتی با آینده دارد؟
ایشان در بررسی مساله عدالت بر مساله عمل تاکید میکند. از منظر اسلامی، قیامت تجلی عمل انسانهاست و این خود گویای نسبت میان عدالت و آینده است. همچنین در زمینه فلسفه ظهور امام زمان (عج) نیز میگوید: وضع کنونی علم در جهان در سطحی نیست که از این زاویه نیازی به ظهور امام غایب باشد، « فلسفه ظهور امام زمان باز کردن درهای نعمت و فراوانی نیز نیست زیرا اوضاع و احوال نظام تولید انبوه و نظام تولید ناب که امروز در جهان صنعتی پیشرفته با آن همراه شده، نشان میدهد که از این زاویه نیز کاستی ندارد بلکه آنچه روز به روز بشر بیشتر به آن نیاز پیدا میکند، مساله عدالت است» بنابراین عدالتخواهی ما نگاهی نیز رو به آینده دارد. در نتیجه یکی از متغیرهای کنترلی برای فهم تفاوت نگرش اسلامی از غیر اسلامی درباره عدالت از منظر ایشان، دورنگری و آیندهشناسی است. جای تاسف است که اقتصاد سیاسی ایران شرایطی را تجربه میکند که به جای دورنگری به صورت نهادمند و نظاموار هم در فرآیندهای تصمیمگیری و هم تخصیص منابع اسیر کوتاهنگری شدهایم و ملاحظات بلندمدت اسیر خواستههای روزمره و اکنون زده سیاستگذاران ما شده است.
یک فرد علاقهمند باید تحولات جهان در اثر انقلاب دانایی را رصد کند تا متوجه شود که به همان اندازه که عدالت اجتماعی تبیینکننده چرایی انحطاط مسلمانهاست، توجه به عدالت اجتماعی روشنکننده آینده مسلمانان نیز میتواند باشد.
محسن آزموده
اعتماد