اعتیاد زنانه
شهروندان:
معاون رئیسجمهوری در امور زنان و خانواده گفت که سرعت رشد اعتیاد در زنان دو برابر مردان شده و سهم زنان معتاد از کل معتادان از سال 86 تاکنون از 5 درصد به 10 درصد رسیده است. او گفت که سن شروع اعتیاد در دختران و زنان از 14 تا 19 سال است و از هر 10 زن زندانی 6 زن به خاطر جرایم مربوط به موادمخدر در حبساند.
براساس آخرین آماری که وزارتکشور ارائه کرده حدود ۵/۱ میلیون معتاد حرفهای در کشور داریم و البته چندبرابر این رقم، افرادی که تفننی موادمخدر مصرف میکنند.
درباره اعتیاد و علل آن، مقالات و کتابها و سمینارهای زیادی ارائه شده و آخرین آن، کنگره بینالمللی «دانش اعتیاد» بود که همین سه روز پیش در تهران برگزار شد و معاون رئیسجمهوری آمارهای هراسناک بالا را ارائه داد.
اگر بخواهیم حاصل همه مباحث علمی را که از حدود ۷۰ سال پیش تاکنون درباره اعتیاد در قالب صدها کتاب ارائه شده، به صورت فوقالعاده خلاصه برای خوانندگانی که علاقهمندند ارائه کنیم، میتوانیم بگوییم جامعهشناسان اعتیاد و مسائل مربوط به آن را در سه سطح «خرد»، «میانه» و «کلان» مطالعه کردهاند.
در سطح خرد، فرد را عامل میدانند، یعنی فرد به عنوان یک موجود عاقل و مختار، حتی اگر همه اطرافیانش آلوده باشند، میتواند سلامت خود را حفظ کند و گرفتار وسوسه نشود. (دیدگاه فرد گرایانه امروزه چندان رونقی ندارد) در سطح میانه، خانواده و گروه همسالان عامل اعتیاد تلقی میشود و در سطح کلان، جامعه.
اینکه خانواده چگونه میتواند منشاء شیوع اعتیاد باشد نیازی به شرح ندارد و خوانندگان خود آن را میدانند و حس میکنند.
درباره راههای مقابله با اعتیاد تاکنون بینهایت حرف و سخنرانی ارائه شده و راهکار و نسخه پیچیدهاند و البته هیچ یک نیز افاقه نکرده که اگر کرده بود، ما در وضعیت فعلی قرار نداشتیم. بنابراین در اینجا ما فقط از منظر «سطح کلان»، به یک موضوع اشاره میکنیم که هم تکراری نیست و هم به کلی مغفول مانده است.
جامعهای که در آن نظام هنجاری، فرو بریزد، دچار حالتی میشود که در آن فرد احساس «بیهنجاری» میکند. این حس «بیهنجاری» یکی از خطرناکترین بلاهایی است که میتواند بر جامعه نازل شود. در این شرایط، هر ارزشی نقض میشود و هر هنجاری بیاعتبار. فرض کنید فردی به وکیلی اعتماد کند تا موضوع شکایتش را پی بگیرد و حقش را بستاند، آن وکیل خیانت کند و اموال شاکی را هم از دستش درآورد و برود و معلوم شود وکیل با متهم دستش توی یک کاسه بوده است.
اگر این اتفاق تکرارپذیر باشد، نوعی بیاعتمادی به مجموعه وکلا بهوجود میآید و یک هنجار از بین میرود. فرق نمیکند وکیل دادگستری باشد یا مجلس. فرض کنید پول مردم در بانکی است که مدیرش میلیونها دلار بر میدارد و به خارج میرود، همه مدیران بانکها و کمکم نظام بانکی زیر سؤال میرود.
اگر این اتفاقات در حوزههای گوناگون پیاپی بیفتد و تکرار پذیر شود، افراد اعتمادشان را به نظام هنجاری جامعه از دست میدهند از وکیل تا وزیر و مدیر و استاد و معلم و روانشناس و واعظ و مددکار و جامعهشناس و فیلسوف و هنرمند و پزشک و رئیسجمهور … و این سلسله بیاعتمادی، باعث میشود افراد هنجارهایی که هر یک از این آدمها معرفی میکنند یا مدعی میشوند، باور نکنند و نه حرف فیلسوف و حکیم و واعظ را قبول کنند و نه به نسخه مددکار و روانشناس و پزشک عمل کنند. هرچه را آنها «هنجار» میخوانند، دیگر برای جامعه ـ یا لااقل بخشی از جامعه ـ هنجار نیست و این «بیهنجاری» آنها را به سمتی میبرد که «ناهنجاری سابق» را به عنوان «هنجار جدید» برگزینند و این تغییر هنجار به قشرها و طبقات مختلف جامعه سرایت میکند.
برای همین است که معاون رئیس جمهوری در همان کنگره میگوید مصرف مواد مخدر به سالنهای ورزشی، سالنهای آرایشی و دانشگاهها کشیده شده و الگوی مصرف در حال تغییر است.
اما دربارة اینکه اعتیاد چه نقشی در سایر ناهنجاریها از جمله سرقت، طلاق، فحشاء و… دارد، سخن نمیگوییم چون خوانندگان خود بهتر از ما ـ و مسئولان ـ اینها را میدانند و لمس میکنند.
فقط در انتها به ذکر چند نکته و هشدار خطاب به مسئولان بسنده میکنیم که امیدواریم جدی بگیرند و احساس نگرانی کنند.
۱ـ اعتیاد زنان مانند اعتیاد مردان نیست. زنان نقشی بسیار اساسیتر در خانواده و جامعه دارند. این اتفاق اثراتی ویران کنندهتر از هر بمبی دارد. اعتیاد زنان یعنی نابودی هسته خانوادهها و فروپاشی بنیانهای جامعه.
۲ ـ مسئولان مبارزه با مواد مخدر، تابهحال در دو حوزه فعالیت میکردند «کاهش تقاضا» و «محدودیت عرضه». تجربه این سالیان دراز نشان داده است که عرضه را نمیشود محدود کرد ـ یا لااقل متولیان این کار تا به حال نتوانستهاند ـ چه بسیار خوانندگانی که پی در پی تماس میگیرند که جلوی خانه ما و در پارک و خیابان علنی مواد عرضه میشود و با هر نهاد مسئولی هم که تماس میگیریم جواب سربالا میدهد یا اظهار عجز میکند. از این رو، متولیان امر، لامحاله باید هَمّ و همت خود را بر کاهش تقاضا استوار کنند و کاهش تقاضا به معنای «مصونیت بخشیدن به جامعه» است و این کار جز با زندهکردن دوباره ارزشها و هنجارهای مرده یا ضعیف شده، امکان ندارد.
۳ـ برای کنترل تقاضا و آسیب ناپذیر کردن جامعه باید از کارشناسان و خبرگان و نخبگان این کار استفاده شود. تجربه نشان داده است که کار با نصیحت و تهدید و وعظ و خطابه و پلاکارد به جایی نمیرسد. دیگر باید دست از این روشها برداریم و به روانشناسان و رفتارشناسان و جامعهشناسان و مددکاران اجتماعی دلسوز و مبرز رو آوریم و کار را به کاردانان بسپاریم. در این مسیر خطکشی کردن آدمها و حذف نخبگان به بهانه گرایشها و سلیقههای متفاوت، تاثیری مخرب و ویرانگر دارد. برای خلق عزم ملی باید بلندنظرانه و متواضعانه از بزرگان کار دعوت کنیم.
۴ـ رشد حیرتانگیز اعتیاد در زنان تصادفی نیست. طبق اعلام ستاد مبارزه با موادمخدر، فروش سالانه موادمخدر در ایران ۳ میلیارد دلار است. بیگمان مافیای موادمخدر، پس از اینکه بازار عرضه موادمخدر مردان به حالت نزدیک به اشباع رسیده است، دنبال بازار بزرگ و بکری است که عرضه و درآمد خود را به طور جهشی افزایش دهد و «زنان» به عنوان این بازار بزرگ هدفگیری شدهاند.
آقایان به هوش باشید که اینبار توپخانه مافیا، قلب جامعه را هدف گرفته است. مبادا که در برابر این هجمه ویرانگر، فقط به ارائه آمار بسنده کنید!
مقابله مردانه با اعتیاد تا بهحال ره به جایی نبرده است، مقابله با اعتیاد زنان را به زنان بسپارید. قطعاً آنها شایستهتر عمل خواهند کرد.
علیرضا خانی
اطلاعات