خواهشهایم فقط از توست…
شهروندان:
چقدر آدم دیدهام که خواستند سربلند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و کوچک و خوار برگشتند. چقدر آدم دیدهام که خواستند ثروتمند شوند، رفتند پیش یکی غیر تو و فقیر برگشتند. چقدر آدم دیدهام که خواستند به مقام برسند، رفتند پیش یکی غیر تو و پست و زیردست برگشتند.
آدم اگر عاقل باشد، اینها را که میبیند، راه خودش را درست میکند؛ از این رفت و آمدها پند میگیرد و این درس عبرتها، او را میبرد به راه راست. خدایا! من از کسی غیر تو، خواهش نمیکنم.
هر آرزویی دارم، میآورم پیش خودت. قبل این که دیگران را صدا کنم، تو را صدا میکنم. امیدم فقط به توست و کسی را شریک نمیکنم. خواهشهایم فقط از توست و کسی را همراهت نمیکنم.
تو و کس دیگری را با هم صدا نمیزنم. یکی بودن مال توست و قدرت و بینیازی و توانایی و بالایى. (چرا بروم پیش دیگرى؟) دیگران خودشان در زندگی به مهربانی تو نیاز دارند. رحمت تو نباشد، از پس کارهای خودشان برنمیآیند؛ در امورات روزمرهشان هم شکست میخورند. دیگران یک روز خوبند، یک روز بد. خلقشان روز به روز فرق میکند؛ ولی تو بالاتری از این شبیهها و مخالفها؛ بالاتری از این همتایان کوچک. پاکی و خدایی جز تو نیست.
صحیفه سجادیه، دعای بیست و هشتم
نوع برخورد با بیهودهگویان
سکوت فرد بیهودهگو، در حقیقت فرصت خوبی را برای دانایان مجلس فراهم میسازد، باید هرکس به سهم خود، بکوشد گفتار بیهوده بر زبان نراند و این هرگز امکانپذیر نیست، مگر اینکه زبان آدمی در همه حال به فرمان او باشد. پیش از بیان هر چیز، آن را بر عقل و اندیشهاش عرضه کند و در صورت صلاحدید، آن را بر زبان جاری سازد.
در این حال، چه بسا گفتن سخن، عین صواب است و ترک آن، جفا و ستم بر دیگران. اگر انسان در مسائل رفتاری سنجیده و مناسب عمل نکند، پیامدهای ناخوشایندی به همراه میآورد. درگیری لفظی و بحث با فرد بیهودهگو، بیگمان به ضرر دانایان میانجامد.