از ناآگاهی شهروندان سوءاستفاده نکنیم
شهروندان – عبدالرضا ناصرمقدسی . متخصص مغز و اعصاب:
یکی از معضلات پزشکی در جامعه ما سطح دانش پزشکی بیماران است. معضل اساسی بهگمان من اطلاعات پزشکی کم بیماران نیست. به هر صورت نبود مطالعه در جامعه ما، در تمام جنبههای معرفتی تاثیرگذار بوده و طبابت نیز نمیتواند از این موضوع مستثنا باشد.
مساله اصلی شاید داشتن اطلاعات نادرست در مورد بیماری باشد. این اطلاعات نادرست، خود را به دو صورت نشان میدهد: اولا بیمار در برابر درمان مقاومت میکند. در مورد یکسری از بیماریها، برداشتهای نادرست امری شایع در جامعه ماست. همین برداشتها سبب میشود بیمار و همراهانش مانع انجام درمان صحیح توسط پزشک شوند. مورد دوم رجوع به درمانهای کاملا نادرست است. در جامعه ما بیماران تمایل زیادی به طبهای مکمل و سنتی دارند. طب سنتی و طبهای مکمل البته جایگاه خود را در مقوله درمان دارند، اما همانطور که از نام آنها برمیآید، فقط میتوانند شکلی مکمل داشته باشند، نه بیشتر. متاسفانه در جامعه ما طب سنتی به نوعی این داعیه را دارد که درمان واقعی و اصلی بیماریها را ارایه میدهد و گاه با بیان توجیهاتی غیرمعقول، عملا فرد بیمار را گمراه میکند. با کمالتاسف باید گفت عوامل مربوطه و دستاندرکاران درمان نیز هیچگونه تلاشی برای برطرف کردن این مشکل و سوءتفاهم انجام نمیدهند. ما هر روزه با انواع درمانهای عجیب و غریب و با داعیههای عجیبتر روبهرو هستیم که بدون ترس از هرگونه سوال و جوابی، هم سلامتی بیماران را به خطر میاندازند و هم خسارتهای مالی هنگفتی به بیماران وارد میکنند. دو نمونه از آنها را ذکر میکنم: بیماری مراجعه کرد و بیان کرد که میخواهم به زالودرمانی بپردازم، البته به یک شیوه جدید که پلاکهای بیماری اماس را از مغز پاک میکند. برایم بسیار جالب بود این شخصی که میتواند پلاکهای اماس را از مغز بیماران جمع کند، چرا تا به حال جایزه نوبل دریافت نکرده است. بعد بیمار شرح داد که آن پزشک به پا زالو میاندازد تا خون به جریان بیفتد سپس در سیاهرگ گردن شکافی ایجاد میکند و پلاکها را از درون آن بیرون میکشد. او حتی پلاکهای یک بیمار را که درون یک شیشه بود به بیمار نشان داده بود!
نمونهای دیگر را ذکر میکنم. چند روز پیش، یکی از بیمارانم هراسان وارد مطب شد. گفت برای فرادرمانی رفتم. در اولین جلسه پزشک فرادرمان به من گفت که سهدخترت (دو تا سهساله و یکی، ششساله) به اماس مبتلا هستند. بیمار من آنقدر به هم ریخته بود که من زمان زیادی را صرف کردم تا توانستم او را آرام کنم. به او توضیح دادم که اماس کودکان، آن هم در چنین سنینی بسیار نادر است. در ضمن اماس باید علامت داشته باشد و… و اینکه هیچگاه به این شکل نمیتوان برای کسی تشخیص اماس را داد. اینکه بیماران ما تا به این حد راحت تحتتاثیر روشهای نادرست قرار میگیرند و حتی حرف افراد ناآگاه و غیرمتخصص را از حرف پزشکان بیشتر قبول دارند، همه ریشه در نحوه نادرست آموزش عمومی در جامعه ما دارد. اینکه دانش پزشکی مردم ما تا این حد اشتباه است، پدیدهای است که باید مورد توجه جامعهشناسان قرار گیرد. بیشک این محققان میتوانند علل مختلفی را برای آن ذکر کنند، اما در اینجا میخواهم به نقش رسانه ملی در این زمینه بپردازم. رسانه ملی بهعنوان مهمترین وسیله خبررسانی در جامعهای که اهل مطالعه نیست، میتواند نقش مهمی در ارتقای دانش مردم و از جمله دانش پزشکی آنها داشته باشد. ولی وقایعی که در مدت اخیر اتفاق افتاد، نشان میدهد رسانه ملی نتوانسته چنین نقشی را ایفا کند. از آنجا که من بنا به رشتهام عمدتا با بیماران مبتلا به اماس سروکار دارم، این موضوع را بهطور کامل لمس کردهام. چندی پیش خبری در رسانه ملی پخش شد که همانند سونامی تمام جامعه را فراگرفت. در این خبر بیان شده بود که دانشجویی در تبریز توانسته درمان قطعی بیماری اماس را کشف کند. رسانه ملی بدون آنکه با چند کارشناس و متخصص بیماری اماس صحبت کند، این خبر را با آب و تاب تمام پخش کرد. پس از آن سیل تلفنها و تماسها بود که از سوی بیماران میآمد و در آن بهدنبال بررسی صحت این ادعا بودند. ما برای همه تشریح کردیم که چنین خبری صحت ندارد و آنچه که بهعنوان درمان قطعی اماس گفته شده، صرفا روغن شاهدانه است و فقط توانسته در چند بیمار، کمی از خستگی بکاهد. فقط همین. فکر میکردیم توضیحات ما کافی باشد، ولی چندی بعد متوجه شدیم که بیماران مبتلا به اماس، ایمیلهایی دریافت کردهاند مبنی بر اینکه مبلغ سهمیلیونتومان بهفلان حساب واریز کنید تا درمان قطعی بیماری اماس را برایتان بفرستیم. بسیاری از بیمارانی که ما برایشان توضیح داده بودیم که این درمان، دروغی بیش نیست، این مبلغ را پرداخته بودند و البته هیچ تاثیری هم از روغن شاهدانه ندیده بودند و وقتی از آنها پرسیدیم ما که برایتان گفته بودیم، چرا این مبلغ را پرداختید، گفتند آخر از تلویزیون پخش شده بود. همیشه در هر جامعهای و در هر صنفی افرادی هستند که از ناتوانی و ناآگاهی دیگران سوءاستفاده کنند، ولی چرا رسانه ملی که تا به این حد مورد توجه عامه مردم است، باید بدون تحقیق و بدون کسب نظر از متخصصان امر اقدام به پخش چنین اخباری کند؟
من به سود احتمالی صداوسیما از چنین تبلیغاتی کاری ندارم. آنچه برای من مهم است، بیماری است که در جامعه ما روزبهروز دچار خسران میشود و صدایش، رنجهایش و ناتوانیهایش بین اینهمه هیاهو (که هیچکدام برای سلامتی او برپا نشدهاند)، گم میشود. چه کسی پاسخ این همه آسیب به بیماران را خواهد داد؟
شرق