علل تمایل نداشتن فرهنگیان به حضور در تشکلهای صنفی
شهروندان – ابوالفضل رحیمیشاد*:
یکی از پرسشهایی که در ذهن فرهنگیان علاقهمند به فعالیتهای صنفی (حمایتی – منفعتی) وجود دارد این است که «چرا بیشتر فرهنگیان تمایل چندانی به حضور در این تشکلها و انجام فعالیتهای صنفی ندارند؟»
از نظر این افراد فرهیختگی و معدل سواد فرهنگیان باید عاملی مهم در زمینه گرایش آنها به فعالیتهای گروهی (صنفی) میبود. اما واقعیت خلاف این را نشان میدهد. برای رسیدن به چرایی این مساله لازم است از زوایای مختلفی آن را بررسی کرد. در این نوشتار با تکیه بر تئوری انتخاب عاقلانه به برخی از مهمترین علل این مساله از زاویه نگاه فرهنگیان اشاره شده است. این عوامل عبارتند از:
۱- شناخت ناکافی از کارکرد و فایده تشکلهای صنفی: کنشهای آدمی غالبا متاثر از عادات، عواطف، هیجانات، سنتها، باورهای ایدئولوژیک و بالاخره احکام صادره از سوی عقل است. معمولا اغلب این عوامل در تمامی کنشهای آدمی اثر میگذارند. اما سهم هرکدام با توجه به ویژگیهای شخصیتی و تربیتی افراد و همچنین نوع کنش مورد نظر تفاوت دارد. جنس کنش (فعالیت صنفی) و کنشگر مورد نظر ما (فرهنگیان) بهگونهای است که کنش او باید از عقل بیش از سایر عوامل تاثیر پذیرد و شناخت اولین جزو یک کنش عقلانی است. اما وقتی کسی برای انجام یک کنش کمترین آموزشی ندیده باشد و از آگاهی لازم برخوردار نباشد بهطور طبیعی نباید ذهن و اندیشه او فرمان اقدام به انجام کنش را صادر کند. در این زمینه فرهنگیان اگر شناختی هم داشته باشند مبتنی بر مطالعات و آگاهیهای فردی است و تاکنون حرکت سازمانیافتهای برای ایجاد این شناخت صورت نگرفته است.
۲- سواری مجانی: در کنشهای جمعی که هدف اصلی آن دستیابی به «سود» و «فایده» باشد، معمولا وقتی کنش با موفقیت صورت گیرد سود و فایده آن نصیب تمامی اعضای گروه میشود. خواه این اعضا تلاشی در این راه کرده باشند و خواه هیچ تلاشی نکرده باشند در چنین حالتی براساس محاسبه هزینه – فایده بهطور منطقی سود بیشتر را کسی میبرد که حضور و نقشی در این بین نداشته و توانسته است بدون صرف هیچ هزینهای از مزایای حاصله بهرهمند شود.
۳- وجود نداشتن شناخت کافی از فعالان صنفی و عدم اعتماد لازم به آنها: معمولا در انجام کنشهای جمعی عدهای بهعنوان پیشرو و جلودار آغازگر حرکت هستند و سپس رفتهرفته سایرین به آنها میپیوندند. پذیرش و سرعت این پیوند و همراهی از سوی دیگران نسبت مستقیمی با شناخت افراد پیشرو و اعتماد به آنها دارد. زیرا قرار است اعضا اختیار خود را در زمینه تعیین و طرح مطالبات صنفی و پیگیری آن و همچنین رهبری و مدیریت تشکل به این افراد بسپارند. پس به حکم عقل این کار زمانی صورت میگیرد که شناخت کافی از تخصص، توانایی، تعهد و پایبندی این افراد وجود داشته باشد. این درحالی است که حداکثر اطلاعاتی که فرهنگیان در این زمینه دارند چیزی بیشتر از نام چند نفر نیست و این افراد به هر دلیل موفق نشدهاند که خود را به فرهنگیان بشناسانند.
۴- پیشبینی عدم موفقیت تشکلها: یکی از عواملی که در انسان برای یک حرکت ایجاد انگیزه میکند، میزان احتمال دستیابی به هدف است. انسان اگر تصور کند که کنش او به نتیجه نخواهد رسید و تلاشهایش دستاوردی برای او نخواهد داشت، به حکم عقل نباید آن کنش از او سر بزند. تجربه نه چندان موفق تشکلها در ۲ دهه گذشته و موانع ایجاد شده پیش پای تشکلها این باور را در فرهنگیان تقویت کرده است که «نمیگذارند تشکلها آنقدر قدرت و انسجام پیدا کنند تا بتوانند به اهداف خود دست یابند. و هر تلاشی در این راه بینتیجه خواهد ماند».
۵- نگرانی از هزینههای زیاد: در یک کنش عقلانی انسان زمانی اقدام به انجام کنش میکند که در محاسبه هزینه – فایده میزان هزینه کمتر و میزان فایده بیشتر باشد. در این زمینه تجارب ۲ دهه گذشته سبب شده تا فرهنگیان در این محاسبه در بخش هزینه مواردی چون جریمههای نقدی، احضار، بازخواست، جابهجایی محل کار، تبعید، اخراج و حتی زندان را نیز قرار دهند. این درحالی است که فرهنگیان در انجام این کار فایدهای که بتواند اثر این هزینهها را خنثی کند نمیبینند.
*کارشناس آموزشی