اخراج دانشآموز را از مدرسه ممنوع کنیم
شهروندان:
خبر بسیار هولناک است و نباید از کنار آن بهسادگی گذشت. نباید گذاشت بهسادگی فراموش شود. باید آن را جدی گرفت و باید موجب تغییراتی در رویکرد وزارت آموزشوپرورش شد.
خبر این است: دانشآموز ۱۴ساله شیرازی به علت همراهداشتن موبایل و عدم اطلاع به پدر برای حضور در مدرسه، از مدرسه اخراج شد و در همان روز خود را در خانه حلقآویز کرد.
این اتفاق را یک استثنا نبینیم. بلکه آن را نتیجه یک قاعده رفتاری و هنجاری در مدارس کشور و آموزشوپرورش ببینیم. به همین جهت آموزشوپرورش و دیگر مسئولان کشور موظف هستند مرگ این نوجوان را جدی بگیرند و نه فقط با ابراز تاسف و همدردی با خانواده آن نوجوان، بلکه با تلاش برای تغییر قواعد رفتاری در مدارس، درصدد خشکاندن ریشههای بروز چنین اتفاقهایی برآیند. در اینباره به چند نکته اشاره میکنم.
۱- آموزشوپرورش دارای ۲ بعد آموزشی و پرورشی است. در بعد آموزشی تلاش شده است تا کتابهای درسی متناسب با توان شناختی و هوشی دانشآموزان تدوین شود. تغییراتی نیز در شیوههای تدریس ایجاد شده است. اما در بعد پرورشی کمیت مدارس کشور همچنان میلنگد و از هیچ قاعده علمی برخوردار نیست. در اینباره میتوان به علل متعددی اشاره کرد؛ ازجمله اینکه نگاه آموزشوپرورش به کودکان و نوجوانان از این جنبه هنوز تخصصی نشده است.
به راستی چه نسبت از مدیران مدارس کشور از تخصص لازم در ارتباط با کودکان و نوجوانان برخوردار هستند؟ چه نسبت از این مدیران دورههای روانشناسی کودک و نوجوان را طی کردهاند؟ اطلاعات علمی آنان در مواجهه با کودکان و نوجوانان تا چه حد بهروز است؟ آنان در طول سال، چند روز در کارگاههای تخصصی مرور و آشنایی با نتایج مطالعات و پژوهشهای نوین درمورد کودکان و نوجوانان شرکت میکنند؟ آیا از مدیران مدارس و به تبع آن از ناظمان مدارس، تستهای روانشناختی گرفته میشود؟ تا چه حد رفتار آنان در مواجهه با دانشآموزان مورد بررسی قرار میگیرد؟ آیا آنان فرصت و امکان مشاورههای تخصصی را دارند؟ آیا همچنان گزینش معلمان چنان در تنگنا مانده است که گزینش علمی و تخصصی و اندازهگیری توان ارتباطگیری آنان را از یاد بردهایم؟ تا آنجایی که از حالوهوای آموزشوپرورش ما برمیآید، پاسخ به این پرسشها چندان فضای مثبتی را نشان نمیدهد.
اولیای مدارس در مواجهه با کودک و نوجوان عمدتا به تجربه و زیست اجتماعی خود تکیه دارند و کمتر از دانش علمی و تخصصی در این زمینه بهرهمند هستند. علاوه بر این که آموزشوپرورش نیز کمتر و بهندرت برای آنان در اینباره دورههای بازآموزی و کارگاهی برگزار میکند. از اینرو، هنوز شیوه برخورد با دانشآموزان بهویژه دانشآموز نوجوان که به دوره انتقالی روحی و روانی وارد شده است، تاحدودی احساس بزرگی و استقلال میکند و نیاز به تشخص و ابراز وجود در او درحال شکل گرفتن و تکامل است، علمی و متناسب با روحیات و خلقیات آنان نیست.
۲- چندسال پیش خانم دکتر ساکورایی از پژوهشگران ژاپنی در سخنرانی خود در انجمن جامعهشناسی آموزشوپرورش توضیح داد که تمام معلمان ژاپنی، ارتباط نزدیکی با خانواده دانشآموزان دارند. وی اشاره کرد که معلمان ژاپن اطلاع خوبی از وضعیت زندگی دانشآموزان خود دارند و حتی در طول سال چندبار به خانه تمام دانشآموزان خود سرکشی میکنند و از نزدیک در جریان وضع درسی، ارتباطی و تعاملات خانوادگی و شیوه رفتاری و مشکلات دانشآموز در خانه قرار میگیرند. تلاش میکنند حساسیتهای هر دانشآموز را بشناسند و آستانه تحمل هریک را به خوبی دریابند.
۳- یکی از ضرورتهای اصلی فعالیت پرورشی در مدارس، حضور ثابت و مداوم کارشناس مشاوره کودک و نوجوان است؛ امری که برای بیشتر مدارس ما اصلا موضوعیت ندارد و در صورت حضور نیز از یکسو یک کارشناس باید پاسخگوی صدها دانشآموز آنهم در جامعهای بحرانزده باشد و از سویی معلوم نیست آن کارشناس تا چه حد براساس شیوههای علمی و توانمندی تخصصیاش گزینش شده باشد. همه میدانیم که مدارس ما با مسائل بسیاری مواجه هستند که در این جا فرصت بیان آنها نیست. اما توجه به همین چند نکته کافی است تا آموزشوپرورش، اتفاق دانشآموز شیرازی را استثنا نبیند؛ چرا که هر اخراجی به میزانی بر روح و روان دانشآموز آسیب میزند و عزت نفس او را میکاهد و او را برای بروز رفتارهای نابهنجار آمادهتر میکند.
فارغ از آن بیاییم تا زمان رفع مشکلات ساختاری در آموزشوپرورش و افزایش توان تخصصی اولیای مدارس، ۲ رفتار را نهادینه کنیم:
۱- هیچ دانشآموزی را به هر بهانهای، از مدرسه حتی برای یکروز و برای نشاندادن جدیتمان اخراج نکنیم.
۲- اخراج دانشآموز را از کلاس درس ضابطهمند و در چارچوب قواعد کلاس محدود کنیم و به هر بهانهای حق حضور او را در کلاس سلب نکنیم.
حسین نورینیا- شهروند