ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

زیارت در مفهوم شیعی

شهروندان:
عبادتی هدفمند و تعالی بخش است که با گره زدن جان به نسیم روحبخش کوی فرحزای بندگان مقرب و برگزیده خداوند صورت می‌پذیرد و زائر با تشرّف به مزار عبدی صالح و زمزمه زیارتنامه، به تهذیب، تحول و تغییر رویه در راستای تبدیل وضعیت موجود به مطلوب و مطلوب‌تر دست می‌یابد و این به واسطه توجه و ارتباط با نفس قدسی و تحول‌آفرینی صورت می‌پذیرد که فیوضات ربّانی به واسطه او جاری باشد.

کربلازائر با زیارت از نزدیک یا دور به نوعی سبکباری و سبکبالی نائل می‌شود. از غفلت بیرون می‌آید و بعضاً با عنایت و نظر کیمیااثر صاحب مزار یک‌شبه ره صد ساله می‌رود. ابن سینا می‌گوید: «در هنگام زیارت، اذهان صفای بیشتر پیدا می‌کنند و خاطره‌ها با تمرکز شدیدتری جلوه می‌کنند و باعث نزدیکی به خداوند می‌شوند.» (کامل الزیارات، باب ۳۲، ص۱۱۵) ‏

بیان اذکار و ادعیه، زمینه‌ساز تعامل روح با مضامین دعا و دور شدن از یأس و ناامیدی و احساس تنهایی می‌شود. شیخ شهاب‌الدین سهروردی می‌گوید: «وقتی اهل سلوک معنوی، با خلوص نیّت و استقامت و بردباری، درب بیوت نورانی را بکوبند، فرشتگان با هدایای آسمانی از آنان پذیرایی می‌کنند. و واضح است نفوس کاملی که در مراتب معرفتی ترقی کرده‌اند، با انوار و اشراقهای خود، نفسهای ناقص را به فیض می‌رسانند. (همان، ص۱۷۵) مولوی در مثنوی معنوی می‌گوید:

خاک از همسایگی جسم پاک ‏

چون مشرف آمد و اقبال‌ناک

پس تو هم «الجار ثمّ الدار» گو ‏

گر دلی داری، برو دلدار جو

خاک او هم سیرت جان می‌شود ‏

سرمه چشم عزیزان می‌شود

ای بسا در گور خفته خاک‌وار ‏

به ز صد احیا به نفع و انتشار

سایه برده او و خاکش سایه‌مند ‏

صدهزاران زنده در سایه‌ی وی‌اند

(دفتر ششم، ۳۰۰۹ـ ۳۰۱۳) ‏

مرحوم نراقی می‌گوید: نفوس نیرومند قدسی به خصوص انبیا و ائمه‌ علیهم‌السلام پس از آزادی از قفس تن و صعود به عالم تجرّد، در نهایت احاطه و استیلا بر امور جهان هستند و قدرت تأثیرگذاری بر عالم را دارند. هر کس به زیارتشان رود، به او آگاهند و از زایران مرقدشان و خواسته‌ها و طلب شفاعتشان اطلاع کامل دارند؛ بنابراین نسیم لطف اولیای الهی بر زایران می‌وزد و لمعاتی از فروغشان به آنان می‌تابد و در رفع نیازها و برطرف شدن گرفتاریها و بخشش گناهان آنان در پیشگاه خداوند شفاعت می‌کنند و این رمز تأکید بر زیارت پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) می‌باشد. علاوه بر زیارت، اجابت دعوت امامان و پیوند با آنها و تجدید عهد با ولایت آنها نیز هست.(همان، ص۹۵) ‏

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند ‏

آیا بوَد که گوشة چشمی به ما کنند؟

درد دم نهفته بهْ ز طبیبان مدعی ‏

باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

بگذر به کوی میکده تا زمرة حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

‏(حافظ) ‏

متون زیارات مأثوره از معصومین از منابع و ذخایر ارزشمند معرفتی امامیه‌اند که در لابلای از آنها عبارات عمیق و راهبردی قابل تأملی ملاحظه می‌شود. از علامه امینی(ره) نقل شده است که فرمود: شیعه از دو سرمایه بی‌بدیل ارزشمند برخوردار است که سایر ادیان و مذاهب ازآن بهره‌ای در این حد ندارند و آن دو عبارتند از: متون ادعیه نقل شده از معصومین و زیارات مأثوره در دعا. چون امام معصوم با خداوند سخن می‌گوید، دیگر سطح فهم مخاطب برایش مطرح نیست و در متعالی‌ترین حد ممکن اوج می‌گیرد و سخن دلش را اظهار می‌دارد.‏

 

متون زیارتی صادره از معصومین نیز حاوی نکات معرفتی عمیق و ارزشمندی هستند؛ چرا که آن بزرگواران خود بهتر از هر کسی به جایگاهشان در عالم هستی استحضار دارند و نتیجتاً بهترین معرّف خودشان در مقام معرفی می‌توانند باشند؛ از جمله این زیارات که از محتوای معرفتی ارزشمندی برخوردار است، زیارت اربعین امام حسین(ع) است که شیخ طوسی در کتاب «تهذیب» و «مصباح» آن را از صفوان جمال نقل کرده و در کتاب «مفاتیح‌الجنان» نیز پس از زیارت عاشورا آمده است. بدین گونه که صفوان می‌گوید: مولایم امام صادق(ع) درباره زیارت اربعین به من فرمود: «موقع برآمدن روز امام حسین را زیارت کن و بگو: ‏

ـ السلام علی ولی الله و حبیبه. السلام علی خلیل الله و نجیبه. السلام علی صفی الله و بن صفیه. السلام علی الحسین المظلوم الشهید. السلام علی اسیر الکربات و قتیل العبرات… ‏

نوعاً بخشهای آغازین اغلب زیارات با سلام شروع می‌شود که یا از طرف زائر خطاب می‌گردد و یا زائر سلام را از خداوند مسئلت می‌کند که به معنی تسلیم یا سلامت و امنیت و غیره است و با این عبارت، انقیاد و خیرخواهی خود را نسبت به مزور ابراز می‌دارد. در زیارت اربعین نیز به امام حسین(ع) به عنوان دوست و حبیب و برگزیدة خدا سلام کرده می‌شود و به مصائب حضرت اشاره می‌شود که دچار ناملایمات و ابتلائات دشوار گردید. ظلم و ستمی که بر او و خاندان گرامی‌اش رفت،حقیقتاً جانسوز و طاقت‌فرسا بود؛آن گونه که گفته شده است: «فعلوا بالحسین ما اقشعرت به الجلود».‏

در زیارت مطلقه آن حضرت نیز از امام صادق(ع) نقل شده است که: «واقشعرت له اظله العرش». علامه سید محمد مهدی بحرالعلوم از کبار و اعاظم علمای اسلامی که کاشف‌الغطا در وصفش گفته:«لسانی من احصاء فضلک حاسر»؛ در وصف شدت مصائب وارده بر سیدالشهدا علیه‌السلام گفته است: «ممکن است روزی من همه علوم مضبوط در ذهنم را فراموش کنم، ولی مصائبی که بر حسین (ع) رفته است، هیچ‌گاه از ذهنم زدوده نخواهد شد.»

در ادامه به «قتیل العبرات» بودن حضرت اشاره دارد که امام کشته اشکهاست. در موارد متعددی معصومین به گریه بر مصائب امام حسین(ع) توصیه نموده اند؛ از آن جمله از امام صادق (ع) نقل شده است که: «من بکی علی الحسین فقد ادی حقنا: هر که بر حسین بگرید، حق ما را ادا کرده است.»

گریه بر امام حسین(ع) اگر با معرفت و تهذیب نفس همراه باشد، آثار و برکات عظیمی به همراه دارد. آدمی را از عالم خاکی جدا و از تعلقات سبکبار می‌سازد. امامان علیهم‌السلام نسبت به گریه بر ایشان توجه و عنایت ویژه‌ای داشتند و شعرا را به ذکر مصائب توصیه می‌کردند. از خود حضرت نیز نقل شده؛ آن‌گونه که دخترش سکینه(س) در یازده محرم از گلوی بریده حضرت شنید:‏

شیعتی، مهما شربتم ماء عذبٍ فاذکرونی

او سمعتم بشهیدٍ او غریب فاندبونی

ای پیروان من، هر گاه آب گوارایی نوشیدید، مرا یاد کنید و هر گاه شهید و غریبی دیدید، با یاد مصائب آنها بر من بگریید. ظلم روا شده بر آنها را وسیله‌ای برای گریستن بر من قرار دهید، نه اینکه مرا وسیلة گریه بر سایرین قرار دهید. ‏

گریه بر مصائب امام حسین(ع) غیر از سایر گریه‌هاست که اگر با معرفت و بصیرت توأم باشد، می‌تواند آدمی را از عالم خاکی بکند و به عالم ملکوت متصل سازد. نقل شده است که شخصی به امام صادق(ع) عرض کرد: «مصیبت جدتان مرا بسیار متأثر می‌کند، به گونه‌ای که بعضاً از خوردن و آشامیدن منصرف می‌شوم.» حضرت فرمود: «اگر این گونه باشد، بدان که گریه بر مصائب حسین(ع) در شب اول قبر، عالم برزخ و حسابرسی رستاخیز به دادت می‌رسد.» ‏مولانا می‌گوید:

زاری و گریه قوی سرمایه‌ای‌ست ‏

رحمت کلّی قویتر دایه‌ای ست

(منثوی دفتر دوم،۱۹۵۰)

آفتاب عقل را در سوز دار

چشم را چون ابر، اشک‌افروز دار

(دفتر پنجم،۱۴۲)

ز ابر گریان، شاخ، سبز و تر شود

ز آنکه شمع از گریه روشن‌تر شود

(دفتر دوم،۴۸۰)

در ادعیه رسول اکرم(ص) آمده است که به خداوند عرض می‌کند: «اللهم ارزقنی عینین هطالتین تشفیان القلب بذروف الدمع من خشیتک قبل این یکون الدموع دماً و الاضراس جمرا: خدایا، چشمان اشکبار به من عطا فرما تا با اشکی که از خوف تو می‌ریزند، دلم را آرام گردانند، پیش از آنکه اشک به خون دگر گردد و دندانها به اخگر.» البته واضح است گریه وقتی تعالی بخش است که با معرفت و تبعیت توأم باشد.

چون نباشد طفل، دانش را دثار گریه و خنده‌‌ش ندارد اعتبار

(دفتر سوم، ۲۶۳۸)

قرآن می‌فرماید: «و اذا سمعوا ما اُنزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدّمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنّا فاکتبنا مع ‌الشاهدین: [اینان] چون آنچه را به [پیامبر] نازل شده است بشنوند، می‌بینی که چشمانشان از اشک لبریز می‌شود از آنکه حق را می‌شناسند، [و] می‌گویند: پروردگارا ایمان آورده‌ایم، پس ما را در زمرة گواهان بنویس.» (مائده،۸۳) از غنی‌ترین و دل‌انگیزترین منابع در توصیف اشک، دیوان لسان‌الغیب، حافظ است که ابیات بسیار لطیفی در این‌باره دارد:

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم

نقشی بر آب می‌زدم از گریه حالیا

تا کی شود قرین حقیقت مجاز من

*

افسوس که شد دلبر و در دیدة گریان

تحریر خیال خط او نقش بر آب است

و در شیواترین بیان می‌سراید:

اشک احرام طواف حرمت می‌بندد

گرچه از خون دل خویش دمی طاهر نیست

حافظ‌شناس برجسته معاصر، مرحوم دکتر سید منوچهر مرتضوی در شرح این بیت می‌نویسد: «حافظ با رندی شگرف خود می‌گوید: اشک چشمانم با خلوص نیت، عزم طواف کوی تو و حرم تو را می‌کند، هر چند که از طهارت که شرط احرام و طواف است، به علت خونین بودن برخوردار نیست؛ ولی نکته عمیق بیت، در این است که حرم و منزل دوست کجاست که می‌توان دور آن طواف کرد و اگر این طواف‌کننده اشک باشد، در مصرع اول معنی «طواف حرم دوست» چه خواهد شد؟ جواب این است که اولاً: اشک دور چشم می‌گردد و در چشم گریان حلقه می‌زند، ثانیاً چشم عاشق قدمگاه و آستانه کوی دوست است آن‌گونه که در بیت دیگری می‌گوید:

بسا که گفته‌ام از شوق با دو دیده خویش

اَیا منازل سلمی فاین سلماکِ؟

و این خونین بودن در مذهب سرحلقة رندان حافظ که معتقد است وضو را نیز باید باخون دل گرفت، به هیچ وجه ایرادی ندارد.

طهارت را نه به خون جگر کند عاشق

به قول مفتی عشقش درست نیست نماز

*

نماز در خم آن ابروان محرابی

کسی کند که به خون جگر طهارت کرد»

بخش دوم زیارت به گواهی دادن اختصاص دارد که زائر به ولایت، کرامت، سعادت و طهارت حضرت حسین(ع) گواهی می‌دهد: «اللهم انی اشهد انه ولیک و ابن ولیک، و صفیّک و ابن صفیک، الفائز بکرامتک؛ اکرمته بالشهاده و حبوته بالسعاده و اجتبیته بطیب الولاده و جعلته سیدرمن الساده و قائداً من القاده و ذائداً من الذاده، و اعطیته مواریث الانبیاء و جعلته حجه علی خلقک من الوصیاء».

گواهی می‌دهم که حسین علیه‌السلام ولیّ تو و فرزند ولی توست، برگزیدة تو و فرزند برگزیدة توست که به اکرام تو رستگار شد. گواهی می‌دهم که او را به وسیله شهادت، گرامی داشتی و به او سعادت عطا فرمودی و او را از اصل و نسب پاکی ولادت بخشیدی و او را بزرگی از بزرگان و رهبری از رهبران و مدافعی از مدافعان قرار دادی و میراث تمامی انبیا را به او عطا فرمودی و او را حجت بر خلق خود از اوصیا قرار دادی…

در ادامه زیارت گفته می‌شود: امام حسین(ع) نیز «فاعذر فی ‌الدعا و منح النصح: در دعوت جای عذری باقی نگذاشت و خیرخواهی نمود.» در این عبارت، به شهادت امام و سعادت و کامیابی آن حضرت اشاره می‌شود و اینکه خداوند آن حضرت را مشمول عنایات خاصه خود قرار داده است.

پیش شمشیر غمش رقص‌کنان باید رفت

هر که شد کشتة او، نیک سرانجام افتاد

حسین(ع) نفس مطمئنه‌ای بود که رضا به قضای خداوند داد و خشنودی حق را به دست آورد و نهایتاً در جنت لقاء آرام گرفت و در مقام قرب الهی سکنی گزید. این مقام نتیجه تحمل سختهایی است که امام(ع) با معرفت و سلوک فوق تصور معمولی به آن دست یافت.

در ادامه زیارت به موضوع بسیار مهمی اشاره می‌شود که در واقع «واسطه‌العقد» و بیت‌الغزل زیارت است: «و بذل مهجته فیک لیستنفذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله: [امام حسین علیه‌السلام] جانش را برای تو قربان کرد و تمام هستی‌اش را بخشید تا بندگانت را از نادانی و سرگردانی در بیراهه‌های گمراهی نجات دهد.»

این عبارت همان گونه که اشاره شد، راهبردی‌ترین بخش از زیارت می‌باشد که هدف قیام امام را بیان می‌کند که برای نجات بندگان خدا از جهالت و گمراهی بود و برخوردار ساختن‌شان از نعمت‌های بزرگ عقلانیت و هدایت. عقلانیت و خردورزی عظیم‌ترین سرمایه‌ای است که انسان می تواند از آن برخوردار باشد؛ چنان که امام علی(ع) می‌فرماید: «‌الانسان بعقله: انسانیت به عقل اوست» و می‌فرماید: «لا ثروه کالعقل» و متقابلاً هیچ فقر و فاقه‌ای مانند جهل و بی‌عقلی نیست: «لا فقر کالجهل». از اهداف ارسال رسل نیز آن گونه که علی(ع) می‌فرماید: استخراج گنجینه‌های عقلانی می‌باشد: «لیثیروا لهم دفائن العقول» و بدترین ظلم و جفایی که می‌توان در حق یک انسان نمود، تعطیل کردن عقل و خردورزی در وی می‌باشد که باز امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «نعوذ بالله من سبات‌العقل: به خدا پناه می‌برم از تعطیلی و رکود عقل!» سید جمال‌الدین اسدآبادی می‌گوید: «بدتر از دزدیدن مال و منال کسی دزیدن عقل وی است.»

علامه طباطبایی در شرح آیه : «فاستخفّ قومه فاطاعوه»(زخرف،۵۴)، استخفاف را «خرد دزدی» معنی می‌کند که فرعون قوة تعقل بنی‌اسرائیل را از آنها می‌گرفت و نهایتاً آنها با چشم و گوش بسته از وی اطاعت می‌کردند. حضرت علی(ع) در خطبه ۱۶۶ نهج‌البلاغه می‌فرماید: « و لاتکونوا کجفاه الجاهلیه لا فی ‌الدین یتفقهون و لا عن ‌الله یعقلون کقیض بیض فی‌اداح یکون کسرها وزرا و یخرج حضانها شرّا: چون جفاکاران زمان جاهلیت مباشید که نه در دین دانا می‌شوند و نه از خدا آگاه مى‌گردند؛ همچون پوست تخمهاى افعى که شکستنش گناه است و با وانهادنش، حیوانات موذى بیرون مىآیند.» و در خطبه ۹۳ نهج‌البلاغه نیز می‌فرماید: «ترد علیکم فتنتهم شوهاءُ مخشیه و قطعاً جاهلیه لیس فیها منار هدی و لاعلم یری».

خطر بازگشت به جاهلیت در قرآن نیز آمده است؛ وقتی که شایعه وفات پیامبر(ص) را پخش می‌کنند، می‌فرماید: «أفان مات او قُتل انقلبتم علی اعقابکم» که بازگشت به اعقاب، همان بازگشت به جاهلیت است(آل عمران،۱۴۴) و در سوره احزاب نیز به «جاهلیت اولی» اشاره شده است، حضرت فاطمه(س) نیز در خطبه فدکیه خطر بازگشت به جاهلیت را خاطرنشان می‌سازد و نهایتاً امام حسین(ع) برای دفع و رفع این خطر، جانش را داد. پس می‌توان گفت: جهل‌زدایی، غفلت‌روبی و هدایتگری و اصلاح از مهمترین اهداف امام حسین(ع) بودند.

گروهی که با امام(ع) مقابله کردند و آن حضرت را به شهادت رساندند، کسانی بودند که: «توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی و شری آخرته بالثمن الاوکس و تغطرس و تردّی فی هواه: کسانی علیه حسین(ع) همدست و متحد شدند که دنیا فریبشان داد و بهرة هستی خود را به بهای ناچیز و پستی فروختند و آخرت خود را به بهای اندکی واگذاشتند و گردنفرازی کردند وخود را در پرتگاه هوس انداختند.»

از مؤثرترین عواملی که موجب فساد عقل می‌شود، دوستی دنیاست: «حبّ‌الدنیا یفسد العقل و یصمّ القلب عن سماع الحکمه: دنیادوستی خرد را تباه می‌کند و دل را از شنیدن حکمت کر می‌سازد.»(مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۱)

سپاه اموی دل به دنیا باختند و بر روی حجت خدا شمشیر کشیدند و احتجاجات حضرت تأثیری در دلشان نکرد؛ همان‌گونه که پیشتر منکران انبیا می‌گفتند: «قلوبنا فی اکنّه مما تدعونا الیه: دل ما نسبت در برابر آنچه ما را بدان می‌خوانید، در پوشش قرار گرفته است»، (فصلت،۵) و گوششان از شنیدن دعوت به حق عاجز و قاصر بود: « فی آذاننا وقر: در گوش ما سنگینی است».(فصلت۵)

و نتیجه این دنیاطلبی، خشم و نارضایتی خدا و رسولش گردید که در زیارت اربعین می‌خوانیم: «و اسخطک و اسخط نبیّک». دنیا‌طلبی در واقعة عاشورا نقش مؤثری داشت و در زندگی انسانها در تمامی اعصار و امصار نیز نقش تأثیرگذاری به همراه دارد و در رأس تمامی گناهان قرار دارد: «حبّ الدنیا رأس کل خطیئه». امام حسین(ع) می‌فرماید: «الناس عبید الدنیا و الدین لعقٌ علی السنتهم؛ یحوطونه ما درّت معایشهم فاذا محصّوا بالبلاء، قلّ الدیّانون: مردم بندة دنیا هستند و دینداری لقلقه‌ای بر سر زبانشان است؛ آن را تا وقتی می‌خواهند که وسیله‌ای برای تأمین دنیایشان باشد. اما همین که به گرفتاری و بلا آزمایش قرار شوند، دینداران حقیقی اندک می‌شوند.» (کشف‌الغمّه، ج۲، ص۳۰۸)

در ادامه زیارت آمده است: «و اطاع من عبادک اهل الشقاق و النفاق و حمله الاوزار و المستوجبین النّار. فجاهد هم فیک صابراً محتسباً حتی سفک فی طاعتک دمه و استبیح حریمه: آن دنیاپرستان پیروان بندگانت شدند که اختلاف‌افکن و نفاق پراکن بودند و بار گناهان به دوش کشیدند و سزاوار آتش شدند. پس حسین(ع) در حالی که صابر و شکیبا بود، با آنان پیکار کرد تا اینکه در راه اطاعت از اوامر تو خونش ریخت و حرمتش شکست. الهم فالعنهم لعناً وبیلا و عذّبهم عذاباً الیما».

در ادامه زیارت باز عبارتی دیگر از سلام و گواهی می‌باشد که عرض می‌شود: «السلام علیک یابن رسول‌الله. السلام علیک یابن سیّد الاوصیا» که مخاطب هم در سلام و هم در شهادت، امام حسین(ع) می‌باشد: «اشهد انک امین‌الله و ابن امینه؛ عشت سعیداً و مضیت حمیداً و مت فقیداً مظلوماً شهیداً. و اشهد ان الله منجز ما وعد و مهلک من خذلک و معذب من قتلک و اشهدانک وفیت بعهدالله و جاهدت فی سبیله حتی اتاک الیقین: گواهی می‌دهم که تو امانتدار خدا و پسر امانتدار خدا هستی، سعادتمند زیستی و ستوده درگذشتی و به شهادت رسیدی در حالی که دور از وطن مورد ستم واقع شدی. خداوند وفا کند بدانچه تو را وعده داد و هلاک کند هرکس را که تو را رها کرد و عذاب کند کسی را که تو را کشت و شهادت می‌دهم که تو به عهد خدا وفا کردی و در راه خدا جهاد کردی تا وقتی که شهادت فرا رسید.»

در عبارت فوق به وفای حضرت به عهد الهی اشاره می‌شود. وفاداری و تعهد نسبت به عهد در واقعه عاشورا نمود ویژه‌ای دارد، خصوصاً در شب عاشورا از طرف اهل بیت و اصحاب حضرت و نیز در روز عاشورا و فراتر از تمامی آنها، وفاداری ابا عبدالله(ع) نسبت به عهد و پیمان الهی. وفاداری از والاترین صفات انسانی است؛ چنان که سنایی می گوید:

منگر تو بدان که ذوفنون آید مرد

در عهد و وفا نگر که چون آید مرد

از عهدة عهد اگر برون آید مرد

از هر چه گمان بری، فزون آید مرد

و مولانا نیز شرط عشق‌ورزی واقعی را وفاداری می‌داند و می‌گوید:

تو به یک خواری گریزانی ز عشق

تو به جز نامی چه می‌دانی ز عشق؟

عشق را صد ناز و استکبار هست

عشق با صد ناز می‌آید به دست

عشق چون وافی است، وافی می‌خرد

در حریف بی‌وفا می ‌ننگرد

چون درخت است آدمی و بیخ، عهد

بیخ را تیمار می‌باید به جهد

عهد فاسد بیخ پوسیده بود

وز شمار و لطف ببریده بود

(مثنوی معنوی، دفتر پنجم، ابیات: ۱۱۶۳-۱۱۶۷)

حضرت ابا عبدالله(ع) نیز هرچه داشت، به تمامی عرضه کرد:

در یک طبق به جلوة ‌جانان نثار کرد

هر درّ شاهوار که اندر خزانه بود

از هرچه غیر عشق گذشتی به راه دوست

خلق اندر این معامله چون از تو بگذرند؟

در ادامة زیارت هم برای قاتلان و ظالمان در حق امام حسین(ع) و کسانی که شنیدند و نسبت به این امر راضی شدند، دورباشِ از رحمت حق خواسته می‌شود: «فلعن‌الله من قتلک و لعن‌الله من ظلمک و لعن‌الله اُمّه سمعت بذلک فرضیت به». در یک جمع‌بندی کلی می‌توان عوامل منجر به شهادت حضرت را جهل، طمع، فقدان بصیرت، جاه طلبی و پروا نداشتن از ستم و ظلم دانست که شهادت آن حضرت را صورت بخشیدند و آن فاجعه بزرگ را رقم زدند. در ادامه زیارت به تولّی و تبرّی نسبت به دوستان و دشمنان امام گواهی داده می‌شود که زیارت عاشورا نیز بر این اصل تأکید دارد و اصولاً زندگی ما که حکایت انتخاب و گزینش می‌باشد، به نوعی در این قرار گرفتن در چه صفی معنی و مفهوم می‌یابد:

از جهان دو بانگ می‌آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد

آن یکی، بانگش نشور اتقیا و آن دگر، بانگش فریب اشقیا

(مثنوی معنوی، دفتر چهارم،۱۶۲۲-۱۶۲۳)

زائر امام حسین(ع) خداوند را گواه می‌گیرد و می‌گوید: «اللهم انی اُشهدک انّی ولیٌ لمن ولاه و عدوّ لمن عاداه: خدایا تو را شاهد می‌گیرم بر اینکه هرکس حسین(ع) را دوست بدارد، من هم دوستش می‌دارم و هر کس او را دشمن بدارد، من با او دشمنم.» به وضوح معلوم است که ارادت و دوستی وقتی واقعی باشد و از عمق جان نشأت بگیرد، نسبت به دوستان آن شخص نیز محبت پیدا می‌کند و متقابلاً نسبت به دشمنان و بدخواهان محبوب نیز بغض و گلایه در دل پیدا می‌شود.

در ادامه، اصالت دودمانی حضرت مطرح می‌شود که: «اشهد انّک کنتَ نوراً فی ‌الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره، لم تنجّسک الجاهلیه بانجاسها و لم تُلبسک المدلهمّات من ثیابها: گواهی می‌دهم که تو نوری بودی در ارحام پدران بزرگوار و ارحام مادران پاک که دوران جاهیت تو را به پلیدی خود نیالود و جامه‌های درهم خود را برتنت نپوشاند. و اشهد انّک من دعائم الدین و ارکان المسلمین و معقل المؤمنین: گواهی می‌دهم که تو از ستون‌های دین و ارکان مسلمین و دژ محکم مومنین هستی. و اشهد انّک الامام البرّ التقی الرضی الزکی الهادی المهدی: شهادت می‌دهم که تو پیشوای نیکورفتار، پرهیزگار، پسندیده، تزکیه یافته، هدایتگر و هدایت شده هستی.»

این عبارت به فضایل و مکارم اخلاقی آن امام بزرگوار اشاره دارد، در ادامه زیارت به فرزندان امام(ع) اشاره دارد که امامان معصوم علیهم‌السلام از نسل سید‌الشهدا می‌باشند و آنگونه که در احادیث نقل شده است خداوند در قبال شهادت حسین(ع) تفضلاتی به آن حضرت نموده است؛ نظیر: اجابت دعا تحت قبّه حضرت(ع)، شفا در تربت حضرت(ع) و ازجمله آنها قرار گرفتن امامان در نسل و ذریّه حضرت سید الشهدا(ع) می‌باشد که در زیارت می‌فرماید: «اشهد ان الائمه من ولدک کلمه التقوی و اعلام الهدی و العروه الوثقی و الحجه علی اهل الدنیا: شهادت می‌دهم امامانی که از اولاد و ذریه تو هستند، کلمه تقوا و نشانه‌های هدایت و حلقه محکم ارتباط و تمسک و حجّت بر اهل دنیایند.» در احادیث دیگری مانند حدیث لوح و حدیث جابربن عبدالله نیز به اینکه توالی امامان از نسل امام حسین(ع) می‌باشد، اشاره شده است.

زائر در ادامه اعتقاد و انقیاد قلبی خود را اظهار می‌دارد که: « اشهد انی بکم مؤمن و بایابکم موقن بشرایع دینی و خواتیم عملی و قلبی لقلبکم سلم و امری لامرکم متبع و نصرتی لکم معدّه حتی یاذن الله لکم فمعکم معکم لامع عدوکم: گواهی می‌دهم که من به شما و بازگشت‌تان یقین دارم و در امور زندگی مطابق با دستورات دین عمل می‌کنم و قلبم نسبت به شما تسلیم و پیرو دستورات شما هستم و آماده یاری‌تان هستم وقتی که خداوند به اجازه بدهد. با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمنانتان.»

در بند فوق زائر به ظهور اهداف ارسال رسل و سعی و تلاش امامان اشاره دارد که خونخواه «ثار‌الله» خواسته‌های انبیا و ائمه را به فرجام می‌رساند و آن گونه که در عقاید شیعه مندرج می‌باشد، رجعت ائمه روی می‌دهد.

عبارت فرجامین زیارت نیز با صلوات بر اهل بیت عصمت و طهارت به انتها می‌رسد که زائر می‌گوید: «صلوات الله علیکم و علی ارواحکم و اجسادکم و شاهدکم وغائبکم و ظاهرکم و باطنکم: درود خدا بر شما، بر ارواح مقدس و اجسام پاک شما، بر حاضر و غایب و آشکار و نهان شما!»

یامک مختاری ـ اطلاعات

برچسب‌ها : , , ,