قیام به قسط؛ تمهید ظهور قائم(عج)
شهروندان:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا هم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط… به راستی که ما پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان (حق و باطل) نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند… (سوره حدید، 25) به این اشاره قرآن باید توجه کرد که میفرماید: “لقیوم الناس بالقسط” تا مردم به عدل و انصاف برخیزند.
نگاهی کوتاه و گذرا به رسیدن مردم به عدل و انصاف (قیام مردم): یکی از موضوعاتی که در دنیای اعتقادی ما شیعیان بسیار اهمیت دارد و عقیدهای است الهی، اسلامی، بشری، مسئله اعتقاد به امام زمان (عج) است که تحت این عنوان مطرح است که “در پایان دوران زندگی انسانها بالاخره یک رجل الهی برمیخیزد و به ظلم و تعدی و تجاوز پایان میدهد و عدل و داد را بر جامعه حاکم میکند و مدینه فاضلهای را که همه انسانها آرزوی آن را میکنند تحقق میبخشد.”
شیعه با توجه به آیات قرآن و روایت ائمه اطهار (ع) و بخصوص از شخص پیامبر (ص) که بسیاری از علمای اهل سنت هم در این زمینه کتابها نوشتهاند (تحت عنوان المهدی فی الاسلام) اعتقاد روشنی دارد و این ادعا را دارد که این عقیده فقط در اسلام و در شیعه نیست بلکه در تورات و انجیل و …. هم مطرح است که وجودی الهی میآید و جهان را پر از عدل و داد میکند. همچنین زرتشتیان، هندوها و… نیز به منجی آخرالزمان اعتقاد دارند.
زبور داوود (مزمور) آیه ۱۷ و ۱۸: “و اما صالحان را خداوند تایید میکند، خداوند روزهای کاملان را میداند و میراث ایشان خواهد بود تا ابد الابد.” در قرآن هم یکی از آیات که در خصوص امام زمان(عج) است همین مضمون را دارد که میفرماید: و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون در زبور از پی آن کتاب (تورات) چنین نوشتیم که زمین را، بندگان شایسته من به میراث میبرند(سوره انبیا ۱۰۵) (دقت و مطالعه شود میفرماید”عبادی الصالحون”).
و در آیه ۳۴ و ۳۵ زبور آمده است: “منتظر خداوند باش و طریق او را نگاهدار تا تو را به وراثت زمین برافرازد، چون شریران منقطع شوند آن را خواهی دید. بالاخره بدها از میان میروند، شریران از دنیا رخت بر میبندند و ارزشمندان، جهان را خواهند گرفت.” و مضامینی از این قبیل در تورات و انجیل فراوان است.
همچنین در کتب مذهبی زرتشتیان و هندوها… در جاماسب نامه صفحه ۱۲۱ (جاماسب برادر گشتاسب از شاگردان زرتشت) آمده است: “نجات دهنده بزرگ، دین را به جهان رواج دهد، فقر و تنگدستی را ریشه کن کند، ایزدان را از دست اهریمنان نجات داده، مردم جهان را هم فکر و هم گفتار و هم کردار سازد…”
و در کتاب هندوها آمده (ص ۷۳۷): “در انقضای کلی عصر آهن سوار بر اسب سفیدی در حالی که شمشیر سفید درخشانی بصورت ستاره دنبالهدار در دست دارد ظاهر میشود و شریران را تماما هلاک میسازد و خلقت را از نو تجدید و پاکی را رجعت خواهد داد، این مظهر دهم در انقضای عالم ظهور خواهد کرد.” و اینها جملات کوتاهی از مطالب بسیار زیاد در این زمینه است.
از نظر متفکرین بشری هم دانشمندان از طریق علم و دانش و هم فلاسفه از طریق فلسفه و تعقلات فلسفی به این نتیجه رسیدهاند که اگر ما بخواهیم به یک جامعه ایدهآل برسیم سرانجام باید این حقیقت را بپذیریم که یک قانون کلی و نظام کلی را بر عالم حاکم کنیم.
در کتاب مفهوم نسبیت انیشتین ص ۳۵ میخوانیم: “ملل جهان از هر نژاد و رنگی که باشند میتوانند و باید زیر پرچم واحد بشریت در صلح و صفا و برابری و برادری زندگی کنند.” و در صفحه ۳۹ آمده است: “یک حکومت جهانی با یک کنترل بین المللی انرژی اتمی تشکیل دهند. یا حکومتهای ملی جداگانه فعلی همچنان باقی بمانند و منجر به انهدام تمدن بشری گردند.” (با توجه به اختلاف و درگیری و جنگها…)
راسل به عنوان فیلسوف مادی قرن بیستم کتابی نوشته است به نام حکومت واحد جهانی و طرحی ارائه میکند و میگوید: “به حکومت واحدی که جهانی باشد و همه جهان را تحت پوشش خود بگیرد نیاز داریم و باید مردم به سوی این حکومت واحد پیش بروند تا این گرفتاریها و جنگ و ستیزها از میان رخت بر بندد و مردم زندگی راحتی پیدا کنند.”
جامعهشناسان هم در این زمینه میگویند: “بشر مراحل مختلفی را پشت سرگذاشته و اکنون در مرحله بسیار مهم و سرنوشتسازی قرار گرفته است.”
مراحلی که بشر پشت سرگذاشته: “مرحله نخست، انسان بود و تنهایی زندگی در غار و تهیه غذا و دفاع برای شخص خودش و جز خود چیز دیگری برایش معنا نداشت. مرحله دوم تکامل انسان: احساس نیاز به تشکیل خانواده و تهیه مسکن و غذا و پوشاک و دفاع برای خود و خانواده که مرز فردیت را پشت سرگذاشت و این مرحله هم زیاد طول نکشید و دید نمیتواند خیلی سعادتمند شود و نیازمند قبیله و عشیره و ایجاد یک کشور است. لذا به صورت یک زندگی اجتماعی در حد یک ملت، کشور مطرح شد. مرحله سوم، تهیه غذا و پوشاک و مسکن و دفاع برای خود و هموطنان خود و یک مرحله دیگر بالاتر رفت و گفت بشر این طرف مرز با بشر آن طرف مرز تفاوتی ندارد و همه انسانها یکی هستند؛ بنیآدم اعضای یک پیکرند – که در آفرینش ز یک گوهرند- چو عضوی بدرد آورد روزگار- دگر عضوها را نماند قرار – تو کز محنت دیگران بیغمی- نشاید که نامت نهند آدمی.
مرحله چهارم: انسان و نوع دوستی است. تمام کوشش برای همه انسانها، نه برای خود و خانواده و یک کشور.
از نظر جامعهشناسی انسان این چهار مرحله را پشت سرگذاشته و وارد مرحله دیگری شده، اگر در این مرحله موفق شود به آن حکومت واحد جهانی، آن نظام متحد رسیده و تحت یک لوا قرار میگیرد.
مرحله پنجم: انسان و اعتقاد و فکر انسانی است. آنها میگویند اگر افراد یک کشور، یک نژاد حتی یک خانواده، ولی با دو اعتقاد مختلف یا دو فکر متضاد باشند. (دو برادر از یک خانواده) این تضاد باعث درگیری و جنگ و خونریزی میشود. اما دو انسان با اعتقاد یکسان در دو نقطه از کره زمین با دو نژاد و رنگ و زبان متفاوت، با هم دوست و صمیمی میشوند. پس آنچه انسانها را با هم صمیمی میسازد و همه تعلقات مادی را کنار میزند، اعتقاد و فکر واحد است و بشر دارد در این راه (اعتقاد و فکر واحد) قدم میگذارد و لذا اگر فکری مطرح شود که اقناع کننده همه بشریت باشد و حکومتی براساس آن فکر وقابل کنترل انسانها ارائه شود، انسانها مرزها را از میان میبرند و یک جامعه ایدهآل با یک فکر و یک زبان تشکیل خواهند داد. ما از نظر اسلام میگوییم این فکر باید الهی باشد و این مکتب باید آنقدر قوی باشد که همه انسانها را ارضا کند و قویترین اندیشمند، بزرگترین فیلسوف و برجستهترین متفکر از آن راضی شوند.
۱- جز خداوند متعال چه کسی میتواند چنین قانون کاملی را برای بشریت عرصه کند؟ ۲- اگر این قانون و نظام فکری را خدا قرار داد آن عاملی که باید اجرا کند و آن فردی که باید به عنوان پیشوا و مجری، قانون کامل خدایی را که به درد همه بشریت بخورد پیاده کند او هم باید خدایی و خداگونه باشد. “خلیفه الله”.
در فرهنگ تشیع این تفکر و این تز کامل، قرآن است و این انسان کامل، امام معصوم (ع) است. اما یک بحث دیگر میماند و آن آمادگی مردم برای پذیرش این تفکر و این امام است تا آنان جامعه ایدهآل پدید آید. (و این زمینهسازی و آمادگی بار تکلیفی است بر دوش شیعیان فرهنگ تشیع).
“لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتب و المیزان لیقوم الناس بالقسط” در این آیه نفرمود که پیامبران مردم را به وسیله کتاب و امامان به قسط و عدل و داد برسانند، بلکه فرمود: “لیقوم الناس بالقسط” یعنی مردم به وسیله کتاب و امام، قسط را خود برپا دارند و این آن تکلیف بزرگی است که باید زمینه یک حکومت جهانی را فراهم کنیم و البته با اندیشهای الهی.
بطور مثال: در یک نظام آموزشی اگر بخواهیم عدهای را تعلیم دهیم برای رسیدن به علم و دانش، سه رکن باید در کنار هم باشند؛ (۱- کتاب ۲- معلم ۳- شاگردان) اگر کتاب نباشد امکان آموزش وجود ندارد، اگر کتاب باشد معلم نباشد، باز آموزش درست انجام نمیشود و یا اینکه معلم آگاه به کتاب نباشد و دانش کافی نداشته باشد، آموزشی انجام نمیشود و اگر هم انجام شود بسیار ناقص و غیر قابل قبول خواهد بود. حالا اگر کتاب و معلم باشد، شاگردان نباشند، تعلیم صورت نمیگیرد و یا شاگردان باشند ولی نخواهند درس بخوانند باز تعلیم انجام نمیشود. در اینجا کتاب، قرآن است و از جانب خداست، پس معلم هم باید الهی باشد که میشود “کتاب الله و عترتی” یعنی “کتاب و میزان”. حالا اگر کتاب و معلم باشد و شاگردان نباشند، امر “لیقوم الناس بالقسط” محقق نمیشود. باید مردم آماده شوند و زمینه داشته باشند تا با آمادگی مردم، ظهور تحقق پیدا کند. از نگاهی دیگر؛ “هو الذین ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره، علی الدین کله و لوکره المشرکون، اوست که رسول خدا را با هدایت و آیین درست فرستاد تا آن را به همه ادیان چیره سازد، هر چند مشرکان ناخوش دارند.” (سوره صف ۹) در اینجا این سئوال پیش میآید که خداوند میفرمایند “لیظهره علی الدین کله بر همه ادیان چیره سازد.” پس چرا ۱۴قرن گذشته، مشرکین هم کراهت دارند ولی هنوز دین حق چیره نشده است؟ حکومت الهی جهانی محقق نشده است؟
۱- جواب “لیقوم الناس بالقسط” که مطرح شد.
۲- در آیه شریفه ۸۶ سوره هود میخوانیم: “بقیت الله خیر لکم ان کنتم مومنین و ما انا علیکم بحفیظ اگر مومن باشید (آنچه خدا برای شما باقی گذارده بهتر است و من بر شما نگاهبان نیستم.”
در اینجا یک قید وجود دارد؛ “ان کنتم مومنین” یعنی اگر شما مومن نباشید “بقیت الله” برای شما خیر نیست. مثلا بگوییم معلم برای شما نفع دارد اگر به کلاس بروید و گوش بدهید و عمل کنید، ولی اگر به کلاس نرفتید و گوش نکردید و چیزی نمیدانید که به آن عمل کنید، نفعی برای شما ندارد.
پس باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که بعد از رحلت پیامبر (ص) مردم به جای اینکه در کلاس معلمان راستین کتاب خدا و وحی بروند، معلمین را تنها گذاشتند. هر چه امیرالمومنین علی (ع) فریاد زد من معرف دین هستم، من باید حقایق دین را برای شما پیاده کنم، من در میان شما چراغ روشنگر راه هدایت هستم، نه تنها مردم قدر او را ندانستند بلکه آنچنان برخورد کردند که ۲۵ سال دوران حساس تاریخ اسلام، آن دوران سرنوشتساز را علی (ع) مجبور به سکوت میشود و در نخلستانها به شخم زدن زمین و کاشتن نخل و حفر کردن قنات میپردازد.
آیا با این حال آن مدینه فاضله ایجاد میشود؟ خیر. بعد از ۲۵ سال وقتی که خسته شدند و پشیمان گشتند و فهمیدند که اشتباه کردهاند به در خانه علی (ع) هجوم آوردند و با ایشان بیعت کردند آیا واقعا آمادگی به تمام معنا را ابراز کردند یا در این ۵ سال بعد از ۲۵ سال خانهنشینی زمینه را فراهم کردند یا نتوانستند تحمل کنند؟ تاریخ گواه است و فعلا مورد بحث ما نیست. بعد از ایشان با امام مجتبی (ع) چه کردند؟ مگر خون به دل ایشان نکردند و ایشان را تنها نگذاشتند؟ شاگردان آماده نبودند که امام مجبور شدند تن به صلح بدهند و خانهنشین شوند.
امام حسین (ع) هم بعد از برادر، ۱۰ سال قبل از قیام عاشورا به عنوان معلم بشریت سرکلاس آمد. معلم و کتاب، هر دو الهی و در کلاس حاضر، اما شاگردی نبود و امام را تنها گذاشتند و شرایط عاشورا فراهم شد، که نه تنها امام را یاری نکردند بلکه کمک به ظالمین کردند و ایشان و یارانش را به شهادت رساندند. با فرزندشان امام سجاد(ع) چه کردند، شاگردی نبود. امام برده میخریدند گاهی ۵۰ تا هشتاد برده داشتند، مگر زندگی امام نیاز به برده داشت (هنوز بردهداری کم و بیش رواج داشت) بلکه برای اینها کلاس درس میگذاشتند و اینها را آموزش میداند و جهت ترویج دین آنها را آزاد میکردند و به میان جامعه میفرستادند.
تا زمان امام باقر و امام صادق (ع) شد و شرایط کلاس فراهم شد، کلاسهای سازندهای ایجاد شد، حقایق را به مردم معرفی کردند به طوری که ابوحنیفه(نعمان) پیشوای فرقهای از اهل تسنن میگوید: “اگر آن دو سال که نزد امام صادق (ع) کسب فیض کردم و درس خواندم نبود من هلاک شده بودم.” امام کاظم (ع) را ۱۴ سال زندانی کردند، از زندانی به زندان دیگر، از شهری به شهر دیگر. مردم علاقه نشان ندادند. ابن ابی الحدید معتزلی از علمای اهل تسنن در کتاب شرح نهجالبلاغه میگوید: “امام سجاد (ع) به عنوان عمره به سوی مکه میرفتند، شخصی آمد خواست توهین کند، گفت: شما جهاد را که سخت است رها کردهاید و به عمره آمدهاید. امام فرمودند در تمام مکه و مدینه ۴۰ یاور صادق ندارم که اگر برخیزم با من همکاری کنند.”
امام باقر (ع) و امام صادق (ع) را تنها گذاشتند، امام جواد (ع) را در اوج جوانی شهید کردند و امام هادی (ع) و امام حسن عسگری (ع) را در محاصره نظامی قرار دادند و مردم مددی به آنها نرساندند.
پس اگر امام زمان ظهور نمیکند به جهت عدم آمادگی مردم است و لذا خدا امام را نمیفرستد و بنا نیست اجبارا دین را پیاده کنند، مردم باید خود قیام کنند “لیقوم الناس بالقسط” و این خط فکری را مولا علی (ع) در نهج البلاغه، خطبه شقشقیه بیان فرمودند: “لولا حضور الحاضر، و قیام الحجه بوجود الناصر- اگر چنین نبود که: حضور این انبوه مردم را حرمتی است، بودن یاوران که اتمام حجتی است.” یعنی اگر این حاضرین که دور من جمع شدندنبودند همچنان ساکت مینشستم.” پس علت غیبت امام زمان (عج) یاور نداشتن است. ما باید با اعتقاد به وجود امام زمان (عج) و قطعیت ظهور، خود را آماده و در جامعه زمینهسازی نماییم و همواره سفارش کردهاند این دعا را بخوانیم: “اللهم انا نرغب الیک فی دولت کریمه تغز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله- خدایا ما رغبت داریم، آرزو داریم و میخواهیم آن دولت کریمه تحقق پیدا کند، که این دولت عزت میدهد به اسلام و مسلمین و کفار و منافقین را از بین میبرد.” (اقبال ۵۱ دعای آخر- کافی جلد ۳ ص ۴۲۴) و در رابطه با قطعیت ظهور و وجود امام زمان (عج) اشارهای به اندک احادیثی از انبوه احادیث نقل شده از اهل تسنن میکنیم؛ قرطبی عالم معروف سنی در کتاب الجامع الاحکام القرآن و سیدمومن شبلنجی در کتاب نورالابصار ص ۲۲۸ میگویند: “آیه ۸۶ سوره هود (بقیت الله خیرلکم ان کنتم مومنین) در خصوص ظهور امام زمان (ع) است.” قرطبی اضافه میکند: (خبرهای صحیح به تواتر رسیده است که مهدی (ع) از عترت رسول خداست، پس مسلم است قیام میکند و حق را به همه مردم میشناساند.”
هم چنین در صحیح بخاری نقل میکند که پیامبر (ص) فرموند عیسی (ع) در آخرالزمان به زمین میآید و پشت سر امامی که آن امام از شماست نماز میخواند سئوال میشود آن امامی که از ماست کیست؟ همانی است که در بحث ظهور مهدی (عج) مطرح شد که در زمان ظهور، حضرت مسیح از آسمان برمیگردد و پشت سر وی نماز میخواند. ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود میگوید: “آنچه در طول تاریخ اسلامی برای همه مسلمانها قطعی و مسلم است اینکه شخصی به نام مهدی (عج) در آخرالزمان در جهان ظهور می کند و جهان را پر از عدل و داد میکند.” (اهل تحقیق میتوانند این مطالب را در کتاب صحیح ترمذی جلد دوم صفحه ۴۶، صحیح ابی داود صفحه ۲۰۷ و منابع بسیار دیگر مطالعه کنند.) نتیجه اینکه از نظر قرآن و روایات معصومین (ع) و کتب ادیان قبلی، فلاسفه و دانشمندان و جامعهشناسان و علمای اهل تسنن، جای هیچ تردیدی نیست که بالاخره این جهان به سوی نظام واحدی که یک رجل بتواند همه را در زیر پوشش خود بیاورد و عدل و داد را به جهان حاکم گرداند، پیش میرود و با توجه به آیات قرآن و روایات اهل تسنن و تشیع، این رجل، مهدی (ع) که
پیامبر (ص) فرمودند: مهدی از عترت من است، از بچههای فاطمه زهرا است، برای تحقق و پیاه کردن دین من مقاتله میکند آنچنان که من در تنزیل وحی مقاتله کردم.
از امام باقر (ع) سئوال شد: متی یکون فرجکم؟ فرج شما خانوادگی حاصل میشود؟ فقال: هیهات هیهات لایکون فرجنا حتی تغربلواثم تغربلوا ثم تغربلوا- بخدا قسم آن فرج ما تحقق پیدا نمیکند مگر اینکه غربال بشوید، امتحان بشوید، در این بوتههای آزمایش خود را نشان بدهید. (بحار جلد ۵۲ صفحه ۱۱۳).
ما باید توجه داشته باشیم در آخرالزمان، عقایدمان سست نشود، احکام ما از نظر عملی ضعیف نشود، مسئولیتمان در جهت هدایت دیگران کاستی نیابد و توجه دیگران را نسبت به ارزشهای والای معنوی روز افزون کنیم و شک و شبهه را از خود دور کنیم و اعتقادمان را قویتر کنیم و به خودسازی بپردازیم و آنگونه که امام زمان (عج) میخواهند، خود و جامعه را آماده کنیم (در این بوتههای آزمایش خود را نشان دهیم.)
مهندس محمود یادبوی
رسالت