ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
يادي از آخرين بازماندگان هنر پرده خواني

روایتی روی دیوار گچی خانه

شهروندان:
با لباس سفید درویشی و سربند و کشکول به دست وارد اتاق می‌شود و پرده را روی دیوار گچی خانه باز می‌کند. ترکیب پرده غبار گرفته و لباس‌های موروثی زمان را همین‌جا نگه می‌دارد.

پرده‌خوانی انگار همان زمانی می‌شود که نه تلویزیون بود و نه اینترنت و من یکی از تماشاچیانی هستم که گوشه‌یی از دایره کوچه و خیابانی خاکی ایستاده‌ام تا مرشد برایم قصه نقش‌های پرده‌اش را تعریف کند.

نقل مرشد که تمام می‌شود تازه یادم می‌آید نه اینجا کوچه و خیابان است و نه من در میان جمعیتی مشتاق برای شنیدن روایت ایستاده‌ام. از وقتی کوچه‌ها باریک شد و خیابان‌ها پر از عبور ممنوع و مغازه دارها تجمع مقابل محل کسب شان را جریمه کردند، مرشد هم خانه‌نشین شد.

هنر خیابانی پرده‌خوانی به زیر سقف‌های کوتاه و چهاردیواری‌ها منتقل شد و دیگر داستان‌های مرشد به گوش امروزی‌ها نرسید.

حمیدرضا اردلان، پژوهشگر موسیقی در مجموعه کتاب ۳۰ جلدی خود درباره این هنر می‌نویسد: پرده‌خوانی ایران از زمان صفویه تا امروز انقطاع تاریخی نداشته است. پیش از دهه ۵۰ تعداد ۷۰۰ مرشد در ایران فعالیت می‌کردند که امروز تعداد پرده‌خوانان کشور به ۳۰ نفر کاهش یافته است. از این ۳۰ پرده‌خوان هم تنها ۱۰ نفر از آنها به اصطلاح کار می‌کنند.

«حاج علی مداحی» یکی از این ۱۰ نفر است که به میراث باقی مانده از پدران خود وفادار مانده و برابر هجمه تکنولوژی و هنرهای مدرن، پرده تاریخی خانواده مداحی را تا به امروز حفظ کرده است.

حاج علی ۵۴ ساله می‌گوید: این هنر قهوه‌خانه‌یی به طور آبا و اجدادی به من رسید. شش ساله بودم که همراه پدرم «علی اشرف مداحی» به مراسم نقالی و قهوه‌خانه‌یی می‌رفتم و از همان دوران در کنار او پرده‌خوانی را یاد گرفتم. پدرم همیشه تاکید داشت بدون وضو پرده را باز نکنم و پرده را فقط در دیوار مساجد و امامزاده‌ها بزنم و در هر جایی پرده را باز نکنم. هنوز هم در شروع پرده‌خوانی را با خواندن پند و اندرز و اشعاری خاص آغاز می‌کنم و در انتها به گریه و ماتم ختم می‌شود.

مداحی ادامه می‌دهد: این پرده که به پرده درویشی موسوم است تقریبا سن نامعلومی داشته و اینطور که تخمین زده‌اند عمر آن به ۲۵۰ سال پیش می‌رسد ولی در واقع هیچ اطلاعاتی از آن در دست نیست. به طوری که نه نقاش آن مشخص است و نه سن دقیقش. پرده‌های پرده‌خوانی از ۳۶۶ عکس و ۱۷۰ مجلس تشکیل می‌شوند ولی این چون نیم‌پرده است، ۱۷۵ عکس و شمایل و ۳۷ مجلس را گرد هم جمع کرده است.

در این روزگار هنر پرده‌خوانی، به صورت یک میراث فرهنگی- هنری غیر فعال ناکارآمد درآمده است و پرده‌های درویشی نیز ارزش کالای فرهنگی- هنری برای عرضه در موزه یافته‌اند. آن دسته از عوامل اجتماعی و فرهنگی و باورهای دینی که روزگاری پرده درویشی و پرده‌خوانی را پدید آورده و آن را در پناه خود در جامعه حفظ کرده بودند، اکنون تغییر یافته‌اند و جامعه متحول کنونی ایران دیگر نیاز نمی‌بیند که این رفتار ایینی- نمایشی را برای بهره‌مندی در زندگی معنوی خود حفظ و از آن حمایت و نگهداری کند.

رضا معتمدی، کارشناس میراث فرهنگی با اشاره به انقضای ناخواسته تاریخ هنر پرده‌خوانی می‌گوید: پرده‌خوانی در تاریخ حیات فعال خود همگام با تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران پیش نرفته و سنت‌های رایج در آن بنابر اقتضائات روز جامعه تحول نیافته است. امروزه پرده‌خوانی پایگاه اجتماعی و جاذبه مذهبی گذشته خود را از دست داده است.

وی معتقد است: در گذشته، پرده‌خوانی در جامعه سنتی و رمز‌گرای ایران کارکرد اجتماعی- مذهبی و آموزشی- هدایتی بسیار نیرومندی داشت. در جامعه رو به رشد و سنت گریز امروز ایران، پرده‌خوانی دیگر نمی‌تواند نقش گذشته را ایفا کند. این هنر آیینی با این قالب سنتی همچون شماری دیگر از رفتارها و کنش‌های آیینی- نمایشی مانند سخنوری و نقالی از عرصه حیات اجتماعی مردم بیرون رفته و خواه ناخواه محکوم به زوال است.

این استاد دانشگاه همچنین تاکید می‌کند: البته نباید کوتاهی نقش سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را در این بین نادیده گرفت. این سازمان به عنوان نهاد مسوول باید با حمایت از این هنر که با توجه به شواهد موجود امروز در تبریز رو به مرگ است، آخرین نفس‌های پرده‌خوانی را زنده نگه دارد.

با تمام اینها هر قدر هم که حاج علی به عنوان تنها بازمانده پرده‌خوانان آذربایجان در پی حفظ سبک هنری و پرده تاریخی‌اش باشد، زور چرخ زندگی که به راحتی قصد چرخیدن ندارد بیشتر از این حرف‌هاست.

وی می‌گوید: زمان‌های گذشته خجالتی در کار نبود و پرده‌خوانان برای ترتیب معرکه، پرده‌های درویشی را معمولا در محل تجمع و گذرهای پر رفت و آمد مردم مانند چهارسوها و میدان‌ها یا در شب‌های جمعه در گورستان‌ها بر دیوار می‌آویختند و با گردآمدن مردم پای پرده، پوشش روی آنها را بر می‌داشتند و به نقل داستان و پرده‌خوانی می‌پرداختند.

مداحی ادامه می‌دهد: ولی امروز نگاه‌ها فرق کرده و مردم خیال می‌کنند پرده‌خوان کاسه گدایی به دست گرفته است. در گذشته‌های دور شخصی به نام «نقیب الممالک» هر سال مامور می‌شد تا مبلغی از طرف پادشاه بگیرد و به دست درویش‌های بدهد و این دراویش برای ترویج دین با ابزارهایی مانند پرده‌خوانی به مناطق دور و نزدیک می‌رفتند و از طرف دیگری تامین مالی می‌شدند. با چنین روش‌هایی حرمت پرده‌خوان و پرده‌خوانی هم حفظ می‌شد.

حالا تمام منبع درآمد حاج علی مداحی را رفت و آمدهای گهگاه به چند قهوه‌خانه در مرکز شهر تامین می‌کند. قهوه‌خانه روهای قدر تبریزی او و پرده‌اش را به خوبی می‌شناسند. البته گاهی هم که خیلی کم اتفاق می‌افتد بعضی سازمان‌ها در خلال برنامه‌های خود از وی برای اجرای یک آیتم کوتاه پرده‌خوانی دعوت می‌کنند.

حاج علی از قول مساعد حمایتی‌ای که شهردار سابق تبریز در آخرین روزهای کاری خود به او داده هم سخن می‌گوید. قولی که تنها در حد حرف ماند و جدی گرفته نشد. برای پیگیری قول نصفه و نیمه علیرضا نوین، سراغ اکرم حضرتی، رییس کمیسیون فرهنگی شورای شهر تبریز می‌روم.

حضرتی با بیان اینکه اطلاعی از وجود همچون پرده پر قدمتی در تبریز ندارد، می‌گوید: اگر واقعا چنین پرده‌یی در تبریز وجود دارد به سازمان فرهنگی هنری شهرداری مراجعه کنند. اگر کارشناسان قدمت آن را تایید کردند من هم برای حفظ آن کمک می‌کنم.

حضرتی در حالی از این روش پیگیری یاد می‌کند که در دهه محرم سال‌های گذشته در برنامه‌های ویژه سازمان فرهگی هنری شهرداری تبریز از این پرده‌خوان دعوت به اجرای برنامه و تجلیل شده بود!

این نخستین بار نیست که در گیر و ‌دار فراموشی و ارجاع مسوولان به یکدیگر اصل ماجرا فراموش می‌شود و مثل همیشه زود دیر می‌شود. این هراس از فراموشی وقتی بیشتر می‌شود که حاج مداحی می‌گوید: یک پرده دیگر هم داشتم که در سال ۵۶ به قیمت هزار و ۵۰۰ ریال به یک پرده‌خوان زنجانی فروختم.

حاج علی که هنوز حتی زیر پوشش بیمه هنرمندان هم قرار نگرفته، از بی‌وارثی هنرش اظهار نگرانی کرده و می‌گوید: همیشه به پسرم می‌گویم این هنر را یاد بگیرد تا پرده‌خوانی از خانواده ما قطع نشود ولی خب علاقه‌یی ندارد. دو سال قبل هم در هفته فرهنگی تبریز در تهران چند نفری از جوانان علاقه برای یادگیری پرده‌خوانی نشان دادند که من هم با اشتیاق برای تداوم این هنر قبول کردم حداقل به این مشتاقان انگشت‌شمار آموزش دهم ولی آنها هم نیامدند.

کمی بالاتر از خانه مشروطه تبریز، چند سالی می‌شود خانه تاریخی صحتی با تابلوی موزه مردم‌شناسی محرم تبریز افتتاح شده است. موزه‌یی که می‌تواند مکانی مناسب برای نگهداری پرده تاریخی آخرین پرده‌خوان خطه آذربایجان باشد. اقدامی که هم می‌تواند گامی کوچک در جهت حفظ میراث فرهنگی و هنری شهر و هم جبران‌کننده روزهای بی‌خبری از این پرده‌خوان کهنه کار باشد؛ چرا که اعتبار موزه‌ها به گردآوری همین باقی‌مانده‌های تاریخی در کنار یکدیگر است.

حاج علی مداحی می‌گوید: وصیت کرده‌ام خانواده‌ام پس از من این پرده را به یکی از موزه‌های کشور اهدا کنند تا به عنوان میراثی برای آیندگان نام و نشانی از هنر پرده‌خوانی باقی بماند. این یعنی کوچ یکی دیگر از میراث استانی که در بی‌خبری مسوولان میراث فرهنگی سر از استان‌هایی دیگر در می‌آورد. وقتی صحبت از «تنها» و «آخرین» و فقط یک نفر می‌شود، ماجرا کمی فرق می‌کند. تنها و آخرین یعنی در پشت بند این یک نفر قرار نیست ظهوری جدید اتفاق بیفتد و پایان این فرد یعنی پایان این عدد واحد. تبریز و تاریخ هنر تبریز برای بقای مفردهای خود نیاز به حمایت و نگهداری این آخرین‌ها دارد.

 سحر فکردار

اعتماد

برچسب‌ها : , ,