خرده فروشی چینیها در بازار گردشگری ایران
شهروندان:
بازار ایران در سیطره چینیهاست. آنها حتی بازار صنایع دستی ایران را هم اشباع کردهاند. چشم بادامیهایی که دومین کشور گردشگرفرست جهان هستند. گردشگرانی که از ثروتمندترین گردشگران جهان هستند اما از این بازار پرسود، نفع چندانی به ایران نمیرسد.
این در حالی است که دولت نهم و دهم همواره از برنامهریزی برای حضور گردشگران چینی در ایران خبر داده بود. «روحالله احمدزاده کرمانی» از مدیران دولت دهم در عمارت ارگ آزادی بود که وعده ورود ۳۰۰ میلیون گردشگر در سال به ایران را داده بود! هرچند بعد از او «سید حسن موسوی» به عدد ۷ میلیون نفر راضی شده بود، عددی که هرگز از چهارمیلیون گردشگر در سال نگذشت، آن هم نه با حضور گردشگران شرق دور.
«محمدعلی نجفی» رئیس سازمان میراث فرهنگی هم که با آغاز دولت یازدهم به ساختمان آزادی رفته، گردشگران چینی را از جمله گردشگران۱۰ کشوری دانسته بود که برای ورود به ایران نیازی به اخذ ویزا ندارند. حال این سؤال مطرح است که چرا چینیها به عنوان گردشگر هیچ علاقهای به ورود به ایران ندارند؟یا چرا ایران در جذب گردشگران چینی تا این حد ناموفق است؟
خـرده فــروشی چینیها در مناطق آزاد
چینیها شاید ایران را برای گردشگری و تفریح انتخاب نکنند اما هماره علاقه شدیدی به بازارهای آن داشتهاند. کافی است سری به مناطق آزاد چون قشم، کیش و چابهار بزنید. چشم بادامیهای شرق آسیا راحتتر از بومیان این جزایر به بازارهای درگهان در قشم راه یافتهاند. سالنی طویل و دراز را در اختیار دارند که برخی بومیها هم برای آنها فروشندگی میکنند. روی این سالن طویل هم نوشتهاند بازار بزرگ چینیها ، تابلویی بزرگ که محکم در چشم هر کس که به بازار وارد میشود، فرومیرود. فروشندههایی که با فارسی شکسته و ریخته به سبک چینیها به شما میگویند که ابتدا وسایل همراه را «وکیوم» کنید و بعد به داخل بروید.
بازار چینیها نیز در چابهار بدون شک پر رونقترین بازار چابهار است، حتی برای گردشگران سایر نقاط کشور که به این سمت میآیند. هیچ بازاری در چابهار به پر رونقی بازار چینیها نیست. اجناس همان اجناس ارزانقیمت است. تنها بازاری که بوفههای اطراف آن هم به یمن خریداران خسته، پر رونق شده و «فست فود» به خورد ملت میدهند. فست فودهایی که صندلی برای پذیرایی از مشتریهای بازار چینیها کم میآورند.
چند سال پیش که «رضا موسوی» از روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به ریاست سازمان مناطق آزاد قشم رسید در پاسخ به چرایی حضور چینیها در بازار قشم و ایجاد شغل برای آنها به خبرنگار ما گفته بود که برای اینکه بتوان چینیها را به ورود به کشور تشویق کرد باید ابتدا برای آنها شغل ایجاد کرد.
او حتی این سؤال را هم بیپاسخ گذاشت که چرا نمیگذارید ابتدا چینیها برادری خود را ثابت کنند بعد شرایط حضور آنها را در مناطق آزاد آماده کنید. چینیها فقط در بازار شهر درگهان جزیره قشم نیستند، هر جا بازاری که در قشم آجر روی آجر گذاشته و شکل گرفته آنها هم حضور دارند. چینی ها به فروشگاههای واقع در بازارهای سنتی درگهان بسنده نکردهاند. تعدادی از آنان در مجتمعهای تجاری «دلفین» و «نور» که پاساژهای مدرن و شیک درگهان محسوب میشوند، مغازه اجاره کردهاند و به کاسبی مشغولند. آنها در بازار مروارید درگهان، به جای یک فروشگاه بزرگ، دو فروشگاه عرضه اجناس چینی اجاره کردهاند و هر یک بهطور انفرادی تعدادی از مغازهها را مدیریت میکنند. بازارهایی که البته به قشم و چابهار منحصر نمیشوند و چشم بادامیهای شرق دور را میتوان در کیش و مشهد هم دید.
صنایع دستی ایران در دست چینی ها
سال هاست که عروسکهای زنان و دختران شناخته شدهترین روستای توریستی کشور یعنی «ماسوله» روی دست آنها مانده است. عروسکهایی که حالا دخترکان موبلندی شدهاند. حالا باربیهای چینی جای آنها را گرفتهاند. نقره کاریهای میدان نقش جهان هم به نقره کاریهای چینیها باخته است.
«محمدعلی نجفی» رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور هم میگوید: «ساختههای تقلبی جای صنایع دستی را گرفته است. بازار پر از ساختههای بیکیفیت چینی است. ما دغدغه بازارهای بینالمللی را داریم، اما رقابت را در بازارهای داخلی واگذار کردهایم. همه این ها منجر به آن شده که گردشگر ایرانی هم در میدان نقش جهان، دست ساخته چینیها را بخرد و به خانه ببرد.»
به گفته او صنایع دستی هم با میراث فرهنگی ارتباط تنگاتنگی دارد و هم با گردشگری. هم میتواند یکی از جاذبههای گردشگری باشد و هم رونق گردشگری میتواند به رونق صنایعدستی کمک کند. از طرف دیگر صنایع دستی از یک سو با هنر در ارتباط است از سوی دیگر با صنعت و مسائل مربوط به اقتصاد و اشتغال. بازاری که کاملاً در دست چینی هاست، حالا میتوان در بازار شهرهای مختلف ایرانی کفشهای روکش گلیمی، چاپ سنتی پارچه، رودوزی، شیشهگری، قلمزنی، طلاکوبی و خاتمکاری چینی را پیدا کرد که ظاهرشان هیچ تفاوتی با صنایع دستی ایرانی ندارد اما باطن ندارند.
صنایع دستی که از مواد با کیفیت پایین ساخته میشود و قیمت آنها یک سوم محصولات ایرانی است، اما حضورشان آنقدر تأثیرگذار است که بسیاری از کارگاههای صنایع دستی کشور را به تعطیلی کشانده. چینیهایی که حتی بازار چادر ایرانی را هم از رونق انداختهاند، چیزی که کمالالدین پیرموذن عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس از آن به عنوان سلطه چینیها
بر بازار چادر ایرانی یاد میکند.
۳۰۰ میلیون گردشگر!
مراوده ایران و چین سابقه طولانی دارد. مراودهای که سود آن به صورت یک طرفه در جیب چینیها میرود، زخمی که خود را در دولتهای نهم و دهم بیشتر نشان داد و فقط به بازار صنایع دستی و چادر ایران محدود نمیشود. داروهای چینی هم به یکی از دغدغههای مردم تبدیل شده است. چینیهایی که قرار بود با حضور ۳۰۰میلیونی خود سرنوشت ایرانیها را که در چنبره تورم وتحریم گرفتار شدهاند، نجات دهد.
نانی که حامد دهقان یار غار روحالله احمدزاده کرمانی در دامان او گذاشت تا مدتها سوژه مطبوعات بود. «احمدزاده کرمانی» بعد از رفتن حمید بقایی از خیابان زنجان با هیأتی از فارس یک راست به ساختمان آزادی آمد تا ریاست سازمان جنجالی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور را در عمارت آزادی به عهده بگیرد. او همان مدیری بود که با حساب و کتاب جمعیت یک میلیارد و دویست میلیون نفری چین به این نتیجه رسیده بود که میشود با تمرکز بر بازار چین حداقل ۲۵ درصد از چینیها را به سمت ایران کشاند. ۲۵درصد از پرجمعیتترین کشور جهان میشود ۳۰۰ میلیون نفر.
احمدزاده آن روز گفته بود که با پیگیریهای به عمل آمده، ایران در چین در فهرست کشورهایی قرار گرفت که به شکل منظم و سیستماتیک و در قالب تور، گردشگران خود را وارد ایران میکنند. ما به چین به عنوان یک فرصت مهم اقتصادی و فرهنگی نگاه میکنیم و تأکیدمان در توسعه گردشگری روی برجسته کردن و ظرفیتسازی در کشورهای پیرامون است. او حتی برای آغاز این طرح در رأس هیأتی از کارشناسان سازمان متبوعش سفری هم به چین رفته بود.
هرچند قبل از اینکه اولین چینی را به ایران بیاورد، از عمارت آزادی برکنار شد. سید حسن موسوی به جای او نشست،آرامترین مدیر دولت های نهم ودهم در سازمان میراث فرهنگی. او روی ۷ ونیم میلیون گردشگر در سال تمرکز کرد. باز هم چشم میراث فرهنگی به چینیها بود، اما به رغم حضور چین در بازار داخلی هرگز این اتفاق بهوقوع نپیوست و گردشگران این کشور روی خوشی به جاذبههای گردشگری ایران نشان نداند. این درحالی بود که مالزی که یکی از موفقترین کشورهای آسیایی و مسلمان در زمینه جذب گردشگر است بلندپروازی ایرانیها را نداشت و برنامهریزیاش برای جذب ۲ میلیون گردشگر چینی در سال ۲۰۱۴ است. تایلند انتظار داشته تا پایان سال ۲۰۱۱ بیش از ۳/۱ میلیون توریست از کشور چین جذب کند. اما مسأله تلخ دیگری وجود دارد.
کسی نمیداند که احمدزاده و مدیران دیگر سازمان میراث فرهنگی این آمارها را از کجای میراث فرهنگی درمی آوردند. چون براساس گزارش اداره ملی توریسم چین مجموع کل توریستهای چینی در خارج ازاین کشور تا سال ۲۰۱۰ به بیش از ۵۷/۳۹ میلیون نفر رسیده است.
همچنین آنطور که «بانکوک پست» مینویسد، کشور چین درصورت ادامه روند کنونی در فرستادن توریستها به کشورهای مختلف جهان طی ده سال آینده بهطور میانگین ٢۵ میلیون توریست را که برای نخستین بار مسافر خارج از کشور هستند، به مقاصد گردشگری جهان میفرستد.
هرجور که این اعداد را نگاه کنیم به ۳۰۰ میلیون نفر در سال ۹۰ یا ۹۱ نمیرسد. آمار «منوچهر جهانیان» معاون گردشگری وقت دولت دهم پایان این رؤیاپردازی بود. آماری که نشان میدهد در سال ۹۰ تنها یک هزار و ۸۶۰ گردشگر چینی به ایران آمدند. او در نهایت ابراز امیدواری میکند آمار چینیهایی که در سال ۹۱ به ایران میآیند عدد ۵۰ هزار نفر را پشت سر بگذارد! اعدادی که نشان میدهد به رغم همه ادعاها نه ما از سلیقه چینیها چیزی میدانیم و نه آنها از احوال ما خبر دارند.
این سؤال هم پیش میآید که چقدر از این چینیها برای کار و فعالیت در صنایع ایران و بازارهای مناطق آزاد به ایران آمدهاند تا تعداد واقعی گردشگران چینی که به کشور آمدهاند الک شود. آیا اصلاً ایران بهعنوان کشوری که بیشتر مقصدی فرهنگی بهشمار میآید میتواند برای مردم چین جذاب باشد؟
چینیهای پرنده نگر
«محمدعلی نجفی » رئیس حال حاضر سازمان میراث فرهنگی هم چین را از جمله بازارهای هدف گردشگری ایران میداند. بیش از دو سوم چینیهایی که دست به سفر میزنند عمدتاً به کشورهای نزدیکتر همانند هنگ کنگ و ماکائو میروند اما تا سال ۲۰۲۰ پیشبینی میشود که یک چهارم از کل توریستهای بینالملل که به ژاپن و کره جنوبی سفر میکنند، ازشهروندان کشورچین باشند.
چینیها همچنین یکی از بزرگترین گروههای توریست در اروپا و در ردیف سوم از توریستهای خارجی در امریکای شمالی پس از انگلستان و ژاپن هستند. کشوری که علاقهمندان چند میلیونی به پرنده نگری دارد. اینکه بخواهیم چینیهای پولدار به جای امریکا و اروپا به کشور ما بیایند و «ین» خرج کنند، چیز عجیب غریبی است اما به اعتقاد «شهرام گیل آبادی» مدیر سابق رادیو جوان روی پرنده نگرهای چینی میشود حساب باز کرد.
هرچند همین الان هم برنامهریزی روی ورود چینیهای پرنده نگر دیر شده است. از فلامینگوها و پلیکانهای دریاچه ارومیه دیگر ردی در آسمان آبی این شهر نیست. پرواز فلامینگوها و پرندههای پریشان هم به خاطرهها پیوست، درست مثل تالابهای سیستان که سالها چشم انتظار مهاجران بیبازگشت شدهاند. اما هنوز هم میشود روی مناطق دیگر از جمله میانکاله و فریدونکنار و… حساب کرد. زمستان فریدونکنار سالانه ۱۰ هزار قو را میزبانی میکند، اما آیا تنها وجود پرندگان مهاجری که هنوز هم ایران را به رغم همه خطرات انتخاب میکنند و پس از بال زدنهای چند هزارکیلومتری، در پشت بوتههای خطر به کمین نشسته، لانه میکنند، کافی است؟
پاسخ «محبوبه کاظمی» کارشناس گردشگری به این سؤال منفی است. به گفته او این مزیت نسبی نمی تواند راه را برای ورود گردشگران چینی باز کند. گردشگرانی که ممکن است اصلاً خبر از وجود سایتهای پرنده نگری در ایران نداشته باشند. به احتمال قوی هم ندارند. ایران همیشه در زمینه تبلیغات ضعیف عمل کرده است. البته منظور تبلیغات در زمینه پرنده نگری نیست بلکه در زمینه هایی است که هنوز هم مورد توجه قرار میگیرند.
پرنده نگری آنقدر در کشور ناشناخته است که هنوز هم همسایههای مناطقی چون «سرخرود» و «میانکاله» بیشتر از هرچیزی فکر میکنند که پرندگان مهاجر به این مناطق میآیند تا با شکم پر سفرههای آنها را آذین کنند.
کاظمی وجود این مناطق را یک مزیت نسبی میداند که نمیتواند با بازارهای جهانی رقابت کند. او میگوید باید بدانیم که تصور گردشگران چینی از ایران چیست؟ او همچنین میگوید وقتی یک پرنده نگر به ایران می آید باید جایی برای اقامت داشته باشد. کاظمی میپرسد چند تورلیدر میشناسید که به زبان چینی مسلط باشند تا این سؤال از سوی افکارعمومی مطرح شود که در تمام این سالها که رؤیای ورود گردشگران چینی را در سر پروراندهایم چند دیلماج چینی را تربیت کردهایم؟
پاسخ دقیقی در دست نیست اما هرچه هست تعداد آن نه تنها قابل دفاع نیست که ناامیدکننده است. او میگوید نمیشود یک گردشگر را یک راست از فرودگاه امام به سایت پرنده نگری مثل میانکاله یا سرخرود آورد. باید یک پکیج گردشگری برای او تعریف کرد. اما آیا سازوکار و نهادهایی که باید چنین پکیجی را تعریف کنند، وجود دارند؟ او تأکید میکند که دیپلماسی کشور هم باید به وسط بیاید.
شریک یک طرفه
در میان عدد و رقمهای عجیب و غریب رؤسای سازمان میراث فرهنگی این چین است که برنده ماجراست. ایران بهنوعی شریک تجاری و اقتصادی چین بهشمار میآید و این کشور در میان بیبرنامگی کفه را به نفع خود سنگین کردهاست.
چینیهایی که تمام بازارهای ایران را درنوردیده اند، اصیلترین صنایع دستی کشور را کپی کردهاند و به خورد ملت میدهند بدون اینکه سود چندانی از این رهگذر به ایرانیها برسانند. اتفاقی که تنها ضرر مادی برای ایران ندارد. ایرانیها هر روز اجناس چینی را با قیمتهای مختلف و گران میخرند و به خانه میبرند اما هماره از معترضان این بازار هستند و روی خوشی هم به فروشندههای چینی نشان نمیدهند، درست همان زمان که اجناس بیکیفیت چینی را میخرند لبخند تلخی روی صورت شان مینشیند به این معنا که همه چیز در بازار ایران، چینی است.
کافی است کمی در بازارهای چینیها در مناطق آزاد قدم بزنید تا به این نتیجه برسید. حال فکر میکنید چینیهایی که در ایران زندگی میکنند و خرده فروشی شان پررونق است چه تعریف و تصویری از ایرانیان که با غضب از آنها خرید میکنند به هموطنان خود میدهند؟
زهرا کشوری
ایران