ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
کنکاشي در چيستيِ وجود ناهنجاري‌ها و شناخت انواع «شَرّ» در جامعه

دیوارهای شَرّ را فرو ریزیم!

شهروندان:
برخی افراد جامعه هر بامداد، همین‌که دوباره چشم به روی این دنیا باز می‌کنند، همه اندیشه و هدف‌شان خوبی‌رساندن و نیکی‌کردن به دیگران است. انگار چشم به راه فرصتی هستند که به روی دیگران لبخند بزنند، همه شادی‌شان این است که در دل دیگران شادی بیافرینند.

درگیری خیابانیهمه وجودشان مهربانی است و انگار تنها برای مهرورزی زاده شده‌اند. دروغ نمی‌گویند و سخنی اگر بر زبان بیاورند، نقد بدی و لگدمالی دیگران نیست. از کودکی در سایهِ راستی و دوستی و پایبندی به ارزش‌های انسانی زیسته‌اند و بالیده‌اند. ‏

از ویژگی‌های بارز یک جامعه هنجارگرا، جاری‌بودن ارزش‌های انسانی در آن است که چنین افرادی پایه‌گذار و رهبان آن ارزش‌ها هستند. بی‌گمان اگر وجود چنین افرادی نبود، دنیا چیزی کم داشت، چیزی بزرگ و بسیار مهم که غیب آن، زندگی را برآدمیان، سخت و توانفرسا می‌کرد. ‏

 هنجارهای اجتماعی

‏«موقعیت‌های اجتماعی، به کسانی مجوزی برای زیرپاگذاردن مقررات اجتماعی نمی‌دهد که با ترفندهایی قانون را دور بزنند تا هرجور شده، به اهداف خود برسند.»

دکتر تقی اخوت رحیمی ـ روانشناس در ادامه سخن بالا می‌گوید: هر جامعه‌ای دارای قانون است و جامعه بی‌‌قانون وجود ندارد و حتی قبایل جوامع نامتمدن -که هنوز هستند- قوانین و آداب ویژه خود را دارند که مورد پذیرش همگان است؛ اما با تفاوت‌هایی با قوانین شهرنشینان.‏

وی می‌افراید: در جامعه ما نیز مانند همه جامعه‎‌ها، هنجارهایی وجود دارد که نگهداری از آن‌ها بر دوش مردم است و هر شهروندی برای بهره‌مندی از یک جامعه بسامان، ناگزیر از تربیت خود برای هنجارگرابودن است. فرهنگ هر جامعه، برخاسته از ویژگی‌های اجتماعی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی آن است و با تغییر این مؤلفه‌ها یا به سخن دیگر رفتارهای ناهنجار، فرهنگ نیز دچار دگردیسی می‌شود. ارزشها و هنجارها نیز محصول فرهنگ هر جامعه است. آداب و رسوم‌ها، باورها، مراسم و قوانین، حقوق شهروندی و آداب رانندگی، برخی از الگوهای هنجاری جامعه است که پیروی و مشق‌گیری از آن‌‌ها، پدیدآورنده جامعه هنجار است.

رحیمی معتقد است: هنجارهای اجتماعی، بر پایه ارزش‌های جامعه پدید می‌آید و برخی از این ارزش‎ها ممکن است با گذشت چندین سده از دل فرهنگی برآمده و نرم یافته باشد. هر رفتاری و اجرای هر برنامه‌ای که به ساختار جامعه آسیب بزند، هنجارشکنی به شمار می‌رود. هنجارشکن فردی است که مدام در اندیشه‌اش فرار از نُرم‌های اجتماع چرخ می‌خورد و همه، وی را به دید منفی می‌نگرند، حتی دور و بری‌ها نیز از وی انتظار ضربه وصدمه دارند. ‏

این روانشناس بر این باور است که چارچوب‌های جامعه شناخته شده است؛ اما هنجارشکن آن را نمی‌شناسد. کارهای زشت را کسی نمی‌پسندد، از این «نبود پذیرش» هنجارشکن نیز آگاه است، از این‌رو می‌کوشد رفتارهایش را در پنهان انجام دهد. هنجار‌ها در جامعه جاافتاده است و هنجارشکن نیز از وجود این هنجار‌ها آگاه است؛ ولی نمی‌خواهد از آن‎ها پیروی کند.

جامعه، نخستین پدیده‌ای است که از هنجارشکنی آسیب می‌بیند. خودِ هنجارشکن شاید واپسین کسی است که از رفتارش دچار آسیب می‌‌شود، ولی خانواده‌اش پس از جامعه، بیشترین آسیب‌های روحی،‌ روانی و مادی را باید تاب آورد.‏

 نمونه‌های شرنما! ‏

از دید دکتر تقی اخوت رحیمی، هنجارشکن، با بروز شر وجود درون خود، هم به خود آسیب می‌زند و هم به دیگری. ‏

این روانشناس می‌گوید: شرها کسانی‌اند که راهِ زندگی‌ خودشان نادرست است و دیگران را نیز به راه نادرست می‌کشند. از نمونه‌های دیگر شر، شّرِ«رشک‌بردن» است. «شری» که دامنه‌اش به دامن خود رشک‎برنده نیز می‎رسد، زیرا وی از داشته‌های واقعی یا درون‌داشت‌هایش بی‌خبر است. یا کسانی که با همه دارامندی، بخشنده‌نبودن‌شان سبب می‌شود، همواره در هراسِ دایمی برای از دست‌دادن مال خود  به‌سر‌ بـرند.

اندیشه‌نکردن نیز شری است که هم تواناییِ گرفتنِ تصمیم درست را از فرد می‌گیرد و هم وی را از اندیشه رهنمون‌دهِ دیگران محروم می‌سازد، آنان انگار از داشتنِ سر محروم‌اند، زیرا زبانی برای پرسش و یا گوشی برای شنیدن ندارند. ‏

این روانشناس می‌افزاید: برخی به‌ روش‎های گوناگون به دیگران بدی می‌کنند. این بدی ممکن از زورگیری و کف‌زنی باشد، تا راه‌ندادن به هنگام رانندگی به دیگر راننده‌ها؛ که این کار آخری به ظاهر، جرمی محسوب نمی‌شود.

بسیار پیش می‌آید که راننده‌ای به سبب بوق‌زدن‌های گوش‌خراش، گذشت‌نکردن و یا راه‌ندادن به راننده‌ای، سبب تصادف شدید شده است؛ بی این‌که بنا بر قوانین مقصر شمرده شود.

آن که بنا بر آمار، اینک کشور ما در میان کشورهایی است که بالاترین حد تصادفات رانندگی با تلفات جانی بالا را دارد، نشان از چه دارد مگر نادیده‌گیری قوانین راهنمایی و رانندگی؟

هربار خبرهای هولناک رانندگی وجود ما را به لرزه در می‌آورد و هنگامی که خویشی و عزیزی را در میان کشتگان می‌بینیم، این آسیب روحی دوچندان می‌شود. چشم خود را می‌بندیم و با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت از روی عدد ‏‎۸۰ بر تابلوی راهنمایی یک بزرگراه نوشته شده است، رد می‌شویم و این عدد را زیر چرخ‌های شتابان خودروی‌مان له می‌کنیم و سرانجام با این کار، خانواده‌ای را با بی‌توجهی خود از هم می‌پاشیم و یا سایه بزرگتری را از سر کودکی، محو می‌کنیم.

 انسان بی‌گذشت شرور است!

اخوت رحیمی معتقد است: برخی حتی پذیرای عذرخواهیِ نیستند و در برابر پوزش، فحاشی می‌کنند. یکی از مراجعه‌کنندگان من زن بسیار خوبی بود.

شاید از وی بدی‌ای به همسرش رسیده بود، که آن‌هم غیرعمدی و برآمده از یک سوءتفاهم بود. وی برای رفع سوءتفاهم و این که دوباره به زندگیش برگردد، روزی به دفتر کار همسرش می‌رود تا عذرخواهی کند، که همسرش آغاز می‌کند به داد و فریادکردن و رازی را که بین‌شان بود، جلوی همکاران به زبان ‌آوردن؛ تا به خیال خود از زنش انتقام بگیرد.

همان‌گونه که گفتم اگر بدی‌ای از زنش به وی رسیده بود، برآمده از سوءتفاهم بود؛ ولی وی از روی عمد به همسرش آسیب روحی شدید رساند. کسی که گذشت ندارد و عیب‌پوش نیست، شرور است. نبود ترس از این که ممکن است با رفتاری نادرست به کسی شدیدترین ضربه‌ها را بزنیم، رشد دهنده شر در وجود ماست.

 فلج شدن سیستم دفاع درونی

رحیمی با بیان این که بی‌اعتمادی به دیگران به دنبال خود شر می‌آورد، می‌گوید: «شر» یعنی بدی. به کسی که نیازمند اعتماد توست، اگر اعتماد نکنی بدی کرده‌ای و وی را از حقوقش، از امتیازی که سزاوارش است -یعنی اعتمادکردن- محروم کرده‌ای.

البته بازتاب پرتوهای این بی‌اعتمادی، سبب می‌شود که کسی به خود «بی‌اعتماد» نیز اعتماد نکند. نمونه بارز و شاید بتوان گفت معمول هنجارشکنی در جامعه، فساد در برخی افراد جامعه است که هریک نمودهای خود را دارد. آلوده‌شدگان به فساد، بیمارانی هستند که سیستم دفاع درونی‌شان فلج شده است و بیماری، بخشی از وجود یا کل وجودشان را تشکیل می‌دهد.

اعتیاد یکی دیگر از نشانگان ناهنجاری است که هم زندگی فرد را پریشان و هم زخمی بر چهره جامعه ایجاد می‌کند. اینک آمار تکان‌‏‎‍‎‌‎‏‌دهنده اعتیاد در کشور، زنگ خطر را به صدا درآورده است.

 وسوسه‌گذر از قوانین

‏یک شهر ممکن است به ظاهر هنجار و بسامان بنماید، در حالی که هرروز در آن هنجارشکنی رخ دهد و قوانین نادیده گرفته شود. مثلا به هنگام رانندگی، حقوق رهگذر پیاده از سوی همه رعایت نشود.»‏

دکتر رحیمی با بیان بند بالا می‌افزاید: برخی از نرم‌شکنی‎ها و گذر از قوانین، از روی وسوسه‌های آنی رخ می‌دهد و برخی از افراد جامعه برای به دست‌آوردن چیزهایی که شاید چندان نیازی هم به آن ندارند، بر آن می‌شوند که قانون را موقت به فراموشی بسپارند. برای نمونه پیش می‌آید که برخی افراد فقط برای آن که تواناییِ خود را در فرارفتن از مرز قانون بسنجند، دست به کارهایی می‌زنند که هیچ سودی برایشان ندارد، مانند افراد دارامندی که در یک فروشگاه، یک جوراب معمولی یا یک دستکش را دور از چشم دیگران در کیف خود می‌اندازند.

چندی پیش یک خواننده زن اروپایی یک دستکش زنانه معمولی را در کیف خود قرار داد و دوربین نتوانست از صحنه فیلم بگیرد. پس از بیرون‌آمدن از فروشگاه، نگهبان وی را تعقیب می‌کند. خواننده پس از کمی دورشدن، دستکش را در می‌آورد و در سطل زباله می‌اندازد و نگهبان موفق می‌شود با موبایلش از وی عکس بگیرد و پس از دقایقی، خواننده دستگیر شود. چنین رفتارهایی به مرور در سرشت فرد نشست می‌کند و جزیی از خوی درونی فرد می‌شود و با این زمزمه درونی که «من توانستم فریب‌شان دهم، بی آن‌که گیر بیفتم!»

 بالندگیِ اندیشگی ‏

داشتن درک درست از فضای یک جامعه سالم، انسان را به سوی نُرم‌ها هدایت می‌کند. ‏

رحیمی در این مورد می‌گوید: وقتی وجود زنان در مسابقات فوتبال ممنوع است، زنی که مستعد هنجارشکنی است، با هیبت مردانه، وارد ورزشگاه می‌شود؛ برعکس یک زن پرورش‌یافته در یک خانواده فرهیخته، می‌کوشد وارد پارلمان شود و ممنوعیت وجود زنان در مسابقات فوتبال را تغییر دهد.

به باور وی، برخی که برای زندگی در اجتماع آموزش دیده‌اند، با پیش‌ رو آوردن الگوها، مدام می‌کوشند آموزه‌هاشان را به کار گیرند و چشمداشت‌شان این است که دیگر افراد جامعه نیز پایبند به ارزش‌ها باشند؛ که البته این اتفاق کمتر رخ می‌دهد و گونه‌ای سرخوردگی در نرم‌گراها به وجود می‌آورد. یک‌نفر قدم‌زنان از کنار خیابانی می‌رود، ناسزایی می‌شنود، سر می‌گرداند و کسی را می‌بیند کنار پیاده‌رو و تکیه‌داده به دیوار. می‌گوید:«چرا ناسزا می‌گویی؟ من که سرم را انداختم پایین و راه خودم را می‌روم.» مرد کنار دیوار می‌گوید:«چون سرت را انداختی پایین و راهت را می‌روی، فحش دادم!» کسی که به من مراجعه کرده بود و این ماجرا را تعریف کرد، پرسش‎اش این بود که در این مواقع واکنش ما چه باید باشد؟

این روانشناس در ادامه گفت وشنود با روزنامه اطلاعات می‌گوید: برخی مردم با دیدن این صحنه‌ها معتقدند که نباید در مقابل اراذل و اوباش کوتاه آمد؛ ولی ما روانشناس‎ها سفارش‌مان جاخالی دادن و گریززدن و فرار از موقعیت و پرهیز از درگیری است؛ چون این افراد مربی ما نیستند. برای هنجار‎گرایان همواره این پرسش نیز مطرح است که چرا برخی افراد، دیگرآزارند و ارزش‌های انسانی را ندید می‌گیرند. حقیقت این است که نبود یک شخصیت استوار، زمینه گرایش غیرانسانی را در افراد به وجود می‌آورد. البته برخی جامعه‌شناسان معتقدند این جامعه است که هنجارشکن را وادار می‌کند از نُرم‌های اجتماع سرپیچی کند. نباید نادیده گرفت که بی‌توجهی مسولان جامعه به ارزش‌ها نیز سبب می‌شود برخی افراد دهک‎ها، جذب هنجارشکنی و لمپنیزم شوند. ‏

 آن‌سوی دیوار

‏«افراد جامعه باید دیوار میان خود را فرو بریزند، تا بتوانند رو در رو و بدون دیوار، مسائل‌شان را حل کنند.»

دکتر تقی اخوت رحیمی با به زبان‌آوردن سخن بالا، می‌افزاید: فرد لمپن را ما «لات» و «ولگرد» می‌شناسیم، در حالی که ‏Lumpen‏ یعنی محروم شده از حقوق اجتماعی. به هر رو آگاهی‌رسانی به جامعه و اجرای برنامه‏‎های آموزشی/فرهنگی، نقش به‌سزایی در پرهیز از ناهنجاری‌ها دارد. هر فرهنگی، آسیب‌شناسان خود را می‌طلبد. آسیب‌شناسان با کارشناسی‌های تخصصی، می‌توانند تدابیری را برای پیش‌گیری از ناهنجاری بیش‌تر در جامعه رهنمون باشند، زیرا انگیزه‌های گرایش به نرم‌شکنی در هر جامعه‌ای با بافت فرهنگ خود، متفاوت از جوامع دیگر است. ‏

وی یادآور می‌شود: در هیچ جامعه‌ای ارزش‌ها تبدیل به ساختار نمی‌شود مگر آن‌که بیشتر از تامین اجتماعی و یا از ابزارهای تشویقی و روش‌های آموزشی استفاده شود و ساختارهای اجتماعی نارکارآمد و نادرست، ویرایش و ترمیم شود؛ مگر این رویه، ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی نارسا، ناهنجارپرور خواهد بود. شکست در تحصیل و مقصر را در بیرون از خود جستجوکردن و سرخوردگی در انجام کارهایی که به بن‌بست خورده و احساس ارزشمندی را در فرد از میان برده است نیز می‌تواند سبب واکنش‌های ضداجتماعی در افراد شود. ‏

دکتر رحیمی با این گوشزد که یکی از عوامل گریز از ارزش‌های اجتماعی که در کژروی‌های گوناگون نمود می‌یابد، این است که افراد هریک به دلایلی، تعلق‌خاطری به جامعه‌ای که در آن می‌زیند، ندارند، می‌گوید: این افراد در برابر اجتماع، مسئولیتی بر دوش خود احساس نمی‌کنند و انگار چاره‌ای مگر خرابکاری ندارند؛ که می‌توان در این مورد از آسیب‌ رساندن به اموال عمومی (وندالیزم) نام برد. حال که کسی که خود را متعلق به جامعه‌اش فرض کند و آن را پدپده بیرونی‌ای بداند که پذیرایش شده است و در رفع نیازهایش به وی مدد رسانده و او را از امتیازهایی برخوردار ساخته است تا احساس خرسندی داشته باشد، ضداجتماع نخواهد شد. با آموزش از کودکی نیز، پیروی از نرم‌های اجتماعی را می‌توان جزیی از شخصیت جدایی‌ناپذیر فرد درآورد.

رحیمی باور دارد: کسانی که در سرشت خود، استعداد کژروی دارند، با قرارگرفتن در بستری مساعد، رفتارهای غیرانسانی از خود بروز می‌دهند؛ و این بستر می‌تواند گروه دوستان و یا محیط‌های ‌کاری و حتی خانوادگی باشد. این افراد در بزرگ‌سالی، همان گروه فعال ضداجتماع را تشکیل خواهند داد. اجتماع و ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با تامین امکانات موردنیاز شهروندان برای رسیدنی نه به رفاه کامل، بلکه رفاه نسبی می‌تواند گروه‌های خارج‌شده از اجتماع را دوباره به اجتماع برگرداند. ‏

اخوت رحیمی راه‌های نظارت اجتماعی را در رفع نیازهای اقتصادی، استفاده از اجبار و یا امتیازدهی با استفاده از ابزارهای تشویقی و یا روش وجدان‎مداری با ابزارهای آموزشی و الگوهای ارزشی می‌داند و می‌افزاید: اندیشه‌های فردی، ذهنیت‌ها، آموزه‌ها و آگاهی‌ها و واکنش‌های اطرافیان در کیش، منش و شخصیت افراد موثرند تا آنان خود را تا اندازه‌ای با آهنگ جامعه هماهنگ سازند و یا با برخی مقررات اجتماعی پذیرفتنی، از درِ ستیز وارد نشوند.

رحیمی همچنین قوانین و مقررات را همیشه با خواست‌های قلبی ما یکی نمی‌داند و می‌گوید: گاه برای آن‌که پیرو مقررات یک اداره باشیم، بر ما فشار و اجبار وارد می‌شود. برای این کار نیز باید افراد جامعه از کودکی آموزش ببینند تا ستیزه‌جو نباشند و اگر چیزی برخلاف میل خود می‌بینند، نیروی تاب‌آوری و آستانه تحمل‌شان بالا باشد تا به دام هنجارشکنان جامعه در نغلتند و یا ضداجتماع نشوند. ‏

 ع.درویشی

اطلاعات