ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

مدرسه‌های غیردولتی و گسترش بی‌حساب

شهروندان- مهدی بهلولی*:
«در حال حاضر 5/8 درصد، یعنی یک ‌میلیون دانش‌آموز در مدارس غیردولتی تحصیل می‌کنند درحالی که اگر تسهیلاتی را قایل شویم و از بخش غیردولتی حمایت کنیم، این 5/8 درصد تا دو ‌سال آینده به 12 درصد قابل افزایش است.

مهدی بهلولیاگر بتوانیم دانش‌آموزان غیردولتی را به یک و نیم برابر برسانیم و ۵۰۰ هزار نفر از دانش‌آموزانی که از مدارس دولتی خدمات می‌گیرند به سمت مدارس غیردولتی سوق بدهیم با هزینه‌های آن می‌توانیم آموزش‌وپرورش را بهتر اداره کنیم. لذا توسعه بخش غیردولتی در اداره آموزش‌وپرورش موثر است… اتکای وزارت آموزش و پرورش باید به نظرات کارشناسی و در اجرای تمامی برنامه‌ها، پژوهش پایه و مبنای کار باشد… حرکت‌های شتابزده در آموزش و پرورش جایی ندارد و باید تمامی فعالیت‌ها در دستگاه عظیم تعلیم و تربیت با تامل، پژوهش، مطالعه و بازخورد‌گیری صورت گیرد.»

اینها بخش‌هایی از گفته‌هایی است که فانی وزیر آموزش و پرورش، در چند روز گذشته با رسانه‌ها داشته است. از دید این نگارنده، این سخنان سازگار نیستند. مدرسه‌های غیردولتی یا غیرانتفاعی، در جهان و در ایران، پدیده تازه‌یی نیست. بدون استناد به تجربه جهانی و ملی این مدرسه‌ها و بدون استناد به اندیشه آموزشی فراگیری که همه سویه‌های آموزش در جهان نوین را دربربگیرد و تنها با استناد به یک دفاع قدیمی که باید از شمار دانش‌آموزان دولتی کاست تا بتوان آموزشی بهتر ارائه کرد، بی‌گمان، خود گونه‌یی شتابزدگی است.

از سال‌های پایانی دهه ۷۰ که دانش‌آموزان ایران ۱۸ میلیون نفر بودند با استدلال زیاد بودن دانش‌آموزان، مدرسه‌های غیرانتفاعی راه افتادند، هم‌اکنون هم که شمار دانش‌آموزان به یک سوم کاهش یافته و شده است ۱۲ میلیون باز هم استدلال همان است.

گویا اگر شمار دانش‌آموزان ایرانی در سال‌های آینده، به فرض، به زیر ۱۰میلیون نفر هم برسد باز این استدلال زیادی دانش‌آموزان، استدلالی معتبر خواهد بود و ماند! گویی وجود مدرسه‌های غیردولتی، به یک «واقعیت گریزناپذیر» درآمده و همواره باید توجیه شود و تنها راه توجیه هم شمار زیاد دانش‌آموزان است. پرسش این است با کدام سنج، ۱۲میلیون دانش‌آموز، برای یک کشور ۷۵ میلیونی شمار بالایی است؟ آیا برابر قانون اساسی و بسیاری از پیمان‌های جهانی، ایران موظف نیست آموزشی رایگان دست‌کم تا پایان دبیرستان ارائه دهد؟ اما هنگامی که از نزدیک با واقعیت مدرسه‌های غیرانتفاعی روبه‌رو می‌شویم نکته‌های بسیاری را درمی‌یابیم که به راستی افسوس برانگیز است.

برای نمونه، اینکه شماری از کسانی که فرزندان خود را در این مدرسه‌ها نام نویسی می‌کنند- بر خلاف انتظار و آنچه اینجا و آنجا گفته می‌شود- به هیچ رو از طبقه مرفه جامعه به حساب نمی‌آیند. سه سال پیش، فرزند خانواده‌یی، دانش‌آموز من بود که در یک خانه ۵۰ متری یک خوابه زندگی می‌کردند- خانواده‌یی چهار نفره- اما پسرشان را به مدرسه‌یی غیرانتفاعی پیرامون میدان انقلاب می‌فرستادند با شهریه سالانه نزدیک به سه میلیون تومان.

بگذریم که یکی از آموزگاران این مدرسه نیز دانشجو بود و کارگزاران مدرسه، در میانه سال، با اعتراض دانش‌آموزان ناگزیر به برکنار کردن آن شدند. ناگفته نماند که دانشجو بودن یا به کارگیری نا آموزگار رسمی، بیشتر به خاطر صرفه اقتصادی انجام می‌پذیرد. باری، هنگامی که من از پدر این دانش‌آموز، که بیسواد بود و از قشر زحمتکش، پرسیدم که چرا پسرت را به مدرسه دولتی نمی‌بری، گفت می‌خواهم بچه‌ام با سواد شود و به جایی برسد، شنیده‌ام که در مدرسه دولتی خوب درس نمی‌دهند و غیرانتفاعی بهتر است.

گرچه به جرات می‌توان گفت درصد چشمگیری از مدرسه‌های غیرانتفاعی اینچنین نیست و از نظر آموزشی در وضعیت خوبی به سر نمی‌برند. یکی از شگردهای بسیار معمول این مدرسه‌ها، صدور دو کارنامه برای دانش‌آموزان است در ترم نخست. در یکی از این کارنامه‌ها، نمره‌های واقعی، که اغلب پایین است، گذارده می‌شود و در دیگری، نمره‌های ناواقعی، بسیار بالاتر از نمره‌های واقعی. در پایان ترم نخست کارنامه واقعی را می‌دهند و در پایان سال کارنامه ناواقعی.

در پایان سال، دانش‌آموز و خانواده‌اش که با نمره‌های ناواقعی کارنامه نهایی روبه‌رو می‌شود و «قبولی» و معدل بالا را می‌بینند انگیزه‌یی می‌یابند که برای سال بعد نیز در مدرسه بمانند. از این رو می‌توان گفت بسیاری از مدرسه‌های غیرانتفاعی، نمره‌های ناواقعی، انگیزه نام‌نویسی‌های دوباره‌اند. به همین خاطر نیز ارزیابی عملکرد راستین آموزشی این مدرسه‌ها آسان نیست اما روشن است که در کیفیت پایین آموزش کشور نقش بسزایی دارند.

در پایان می‌خواهم بگویم، پس از گذشت دو دهه از آغاز مدرسه‌های غیرانتفاعی چنین می‌نماید که این برنامه به هدف درخوری دست نیافته است. نه آنچنان بر کیفیت آموزش افزوده و نه به «خصوصی‌سازی» درست و حسابی انجامیده است- آن‌گونه که خانواده‌ها هم در پرورش دانش‌آموزان خود و سیاستگذاری‌های آموزشی نقش داشته باشند. پس بهتر است فانی به این سخن درست خود: «حرکت‌های شتابزده در آموزش و پرورش جایی ندارد و باید تمامی فعالیت‌ها در دستگاه عظیم تعلیم و تربیت با تامل، پژوهش، مطالعه و بازخورد‌گیری صورت  گیرد.»

*آموزگار

اعتماد