ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگوي مهناز افشار با مسعود كيميايي

کارگردانی که به «مترو‌پل» جان داد

شهروندان:
متروپل نخستین تجربه همکاری مهناز افشار با مسعود کیمیایی نیست اما نخستین اثر این فیلمساز است که یک زن در داستان آن نقش مهمی دارد. خاتون متروپل را افشار بازی می‌کند و این برای بازیگری چون افشار موقعیت حرفه‌یی مهمی تلقی می‌شود. او توانسته در دوران بازیگری خود آرام‌آرام و شمرده و شمرده جای خود را باز و موقعیت حرفه یی اش را شکل بدهد و هم مخاطبان و سینما‌گران را متوجه استعداد خود کند.

مهناز افشار و مسعود کیمیاییاستعدادی که به شهادت بسیاری از استعداد‌های تلف شده بازیگری، برای کمک به یک بازیگر در مسیر حرفه‌یی‌اش کافی نیست. افشار توانسته که خود را تکمیل کند. توانسته مسیر سخت اثبات خود برای حضور را رشد بدهد. امروز دیگر کسی برای حضور مهناز افشار در سینمای ایران نیازمند استدلال نیست.

او خود دلیل بودنش است و این برای یک بازیگر زن در چارچوب سینمای امروز ما کار کوچکی نیست. بازیگر برگزیده ما برای گفت‌وگو با مسعود کیمیایی، مهناز افشار است اما کیمیایی دوست ندارد که او درباره نقشش توضیح بدهد. این را در همان ابتدا از افشار که سعی می‌کرد از خود و بازی‌اش در متروپل بگوید، مطرح کرد. او نمی‌خواهد ارتفاع حضور در عکس با توضیحات اضافی به دامنه‌های توجیه سقوط کند. گفت‌وگوی مهناز افشار با مسعود کیمیایی در آستانه رونمایی عمومی از متروپل شاید بهانه‌یی باشد دوباره و چند باره به دنیای فیلمسازی که همیشه دنیای مردانه فیلم‌هایش ستوده شده‌اند و اینک با این فیلم در دهه هفتم زندگی‌اش وارد معبر دیگری می‌شود.

  •  مهناز افشار: (انتخاب بازیگران و روند تعامل کیمیایی با بازیگران) وقتی قرار شد با آقای کیمیایی گفت‌وگویی داشته باشیم، عمیقا هیجان‌زده شدم، گفت‌وگو با کارگردان و سینماگری که هرگاه با او همکاری داشتم پر از سوال هستم و همیشه از او آموخته‌ام و الان نیز همین طور، با این حال به دلیل اینکه بهانه این گفت‌وگو جشنواره است و فیلم «‌متروپل» ناچارم سوال‌هایم را با «متروپل» آغاز کنم، چطور شد که تصمیم گرفتید که «متروپل» را بسازید و چطور شد که در فیلم «متروپل» نقش زن در فیلم پررنگ شد و محور فیلم یک زن شد؟

 مسعود کیمیایی: با بازیگر اول فیلم «متروپل» حرف زدن سمت و سوی گفت‌وگو را تغییر می‌دهد. در فیلم «متروپل» زنی مورد هجوم واقع می‌شود، زنی که زندگی کرده است، گذشته‌یی که پر از زندگی و مشقت است. حالا این زن پس از گذر از رنج‌ها به زندگی آرامی رسیده است ولی هجومیان از راه می‌رسند و این آرامش را به هم می‌ریزند و می‌خواهند همه چیز این زن را از او بگیرند. صحنه‌یی در فیلم هست که خاتون (نامی که مهناز افشار پیشنهاد داد) را هجومیان در قالی می‌پیچند و می‌برند که او را بکشند، زنی که در نگاه همین هجومیان شخصی است که ارزش مردن هم ندارد.

اما در مسیری که زن را برای کشتار می‌برند، تصادفی می‌شود. زن در شلوغی تصادف موفق می‌شود که از مهلکه بگریزد. فاصله‌یی که خاتون از محل تصادف تا چراغ روشنی که می‌بیند (همان سینما متروپل) طی می‌کند، سراسر با درد طی می‌شود و مسیری است طولانی در شبی بارانی. با این حال خاتون این مسیر را با هر درد و مشقتی که هست طی می‌کند. حتی بر آسفالت خیابان خودش را می‌کشد تا به سینما متروپل می‌رسد. مهناز افشار در بازی‌اش این فاصله آمیخته به رنج و درد را به شکلی کارآمد نشان می‌دهد. افشار در بازی‌اش این فاصله و درد را حس می‌کند و ارائه می‌دهد و این درد تا پایان فیلم در بازی افشار وجود دارد، مهناز افشار فقط از بیرون این فاصله دردناک را طی نکرد بلکه درون خودش نیز این فاصله غمبار، بی‌پناه و تنها را طی کرد.

سینمایی که خاتون به آن می‌رسد، سینمایی تخریب شده و شغل عوض کرده و حالا تبدیل به باشگاه بیلیارد شده است. موضوع فیلم سینمای «متروپل» نیست، موضوع این است که خاتون وارد دنیایی شده که دو مرد که در ویترین سالن سینما قرار دارند بیرون می‌آیند که صاحبان سالن سینما هم هستند به دنبال راهی‌اند که درست کلک‌شان کنده شود و پای این خانم می‌ایستند. همین ایستادگی باعث می‌شود که وقتی فرصتی برای فرار خاتون مهیا می‌شود و سحر دولتشاهی به خاتون می‌گوید که می‌توانم از اینجا ببرمت، اما خاتون جواب کجا بیایم. این دو نفر پای من ایستاده‌اند. به هر ترتیب اینها فاصله‌یی است که یک بار دیگر در این جملات و دیالوگ‌ها که داربست شخصیتش را می‌سازد، آن را نشان می‌‌دهد.

  •  مهناز افشار:چه کیفیتی از بازی بازیگری مورد قبول شماست وآیا توانستم به شکل نسبی به آن سطح نزدیک شوم؟

 مسعود کیمیایی: مهناز افشار در بازی درخشان شخصیت خاتون را ارائه می‌دهد و بازی درخشانی از مهناز افشار می‌بینیم. بازی‌ای که از دست خودش بیرون است.

پیش از این هم گفته‌ام و معتقدم که بازیگر هنرمند نیست بلکه در سلوک حرفه‌یی‌اش از پیچی می‌گذرد و چشم‌اندازی را به تماشاگر ارائه می‌دهد که از آنجا به بعد بازیگر خیلی هنرمند می‌شود و رسیدن به چنین مرحله‌یی از بازیگری خیلی است. وقتی به فیلم‌های بازیگران بزرگ سینما نگاه می‌کنیم فیلم‌های کمی را در کارنامه بازیگران بزرگ می‌یابیم که به چنان پیچ و چشم‌اندازی رسیده باشند.

مثلا مونتگمری کلیفت در یکی، دو فیلمش به این نقطه و چشم‌انداز رسیده است.سکانسی ۱۰ دقیقه‌یی در فیلم محاکمه نورنبرگ صحنه‌یی وجود دارد که مونتگمری کلیفت نقش یکی از شاهدان را بازی کرده و به مدت۱۰ دقیقه روی صندلی نشسته است و بازی تکرارنشدنی ارائه می‌دهد و اگر مونتگمری کلیفت در این فیلم نباشد این فیلم حتما چیزی کم داشت یا گری کوپر در فیلم «highnoon» به این مرحله رسیده وقتی کوپر وارد کلیسا می‌شود می‌بینیم که این آدم بیرون از خودش قرار گرفته است، یعنی اگر قرار باشد خودش را تکرار کند، بازی دیگری ارائه می‌دهد و اینجاست که بازیگر به خلاقیت می‌رسد.

مهناز افشار در «متروپل» وقتی می‌خواستیم برداشت دیگری از یک نما را بگیریم خودش را تکرار نمی‌کرد بلکه کار دیگری انجام می‌داد که نشانگر خلاقیت او بود و نمای دیگری از شخصیت خاتون ارائه می‌داد. در طول سال‌ها فیلمسازی در سینمای ایران با بازیگران زیادی همکاری داشته‌ام که در فیلم‌هایم خوب بازی کرده‌اند و بازی مهناز فشار در فیلم «متروپل» در مرتبه همان بازی‌های خوب قرار می‌گیرد.

مثلا لبخند بهروز وثوقی در پایان فیلم «قیصر» تکرار نشدنی است چون به خلاقیت می‌رسد یا فرامرز قریبیان در فیلم  «ردپای گرگ» بیرون از خودش قرار می‌گیرد. در طول فیلم «متروپل» که نزدیک به دو ساعت است مهناز افشار در چنین سطحی از بازیگری قرار دارد.

  •  مهناز افشار: فیلم‌های شما معروف هستند به اینکه قهرمانانش مردها هستند، چه شد که تصمیم گرفتید در «متروپل» قهرمان فیلم زن باشد؟

 مسعود کیمیایی: «متروپل» به بی‌پناهی یک انسان می‌پردازد که زن است و بایدزندگی خودش را اجرا کند چنین وضعیت کلی در تمام فیلم‌های من وجود دارد. طرح اولیه این فیلم توسط عبدالرضا منجزی به من داده شد، در این قصه یک زن به دو مرد برمی‌خورد و به‌آن دو پناه می‌آورد که آنها را نمی‌شناسد و آن دو مرد دنیای متفاوت و اخلاق متفاوتی دارند که زن اینچنین اخلاقی را نمی‌شناسد چرا که اخلاق دو مرد، اخلاق سینماست. برای اینکه دو مرد سینمادار بوده‌اند و از توی سالن سینما که حالا تبدیل به انبار شده است صدای فیلم می‌شنوند. این دو مرد دستیاری دارند (که ساعد سهیلی نقش‌اش را بازی می‌کند) وقتی زن به سالن سینما می‌رسد این دستیار (خسرو) پیشنهاد می‌دهد که زن را بیرون سینما بگذاریم، اما کاوه (پولاد کیمیایی) جواب می‌دهد که برای چی باید زن را بیرون بگذاریم او به این سالن پناه آورده و به این سادگی از اینجا خارج نخواهد شد با این شرایطی که این داستان دارد، کاملا فیلم من بود و به جهان فیلم‌های قبلی‌ام نزدیک بود.

  •  مهناز افشار: معتقدم که در فیلم‌های آقای کیمیایی برتری و ارجحیت بین دوجنس (زن و مرد) وجود ندارد، بلکه ایشان در برخی فیلم‌هایشان بسته به ضرورت‌های داستان بار معنایی فیلم را بر دوش یک مرد قرار می‌دهند و در برخی دیگر فیلم‌ها بار معنایی را بر دوش یک زن قرار می‌دهند. پس انتخاب بین زن و مرد نیست بلکه انتخابی انسانی در میان است که در فیلم «متروپل» این انتخاب انسانی را شخصیت خاتون بر دوش دارد.

وقتی فیلم را به یاد می‌آورم و به نسبت شخصیت خاتون با دو مرد سینمادار فکر می‌کنم به این تصویر می‌رسم که گویی این دو مرد از پوستر فیلم‌ها و پرده سینما بیرون آمده‌اند.

در صحنه‌یی که خاتون به ورودی سینما می‌رسد و بر شیشه می‌کوبد انگار سالن سینما خالی است و هیچ‌کس آنجا حضور ندارد و دو مرد طوری ظاهر می‌شوند که انگار از پرده سینما به سالن سینما وارد شده‌اند. در طول بازی‌ام نیز به تفکیک جنسیتی فکر نمی‌کردم و آقای کیمیایی نیز وقتی با من درباره خاتون صحبت می‌کردند بر این نکته تاکید داشتند که خاتون زندگی سخت و پرمشقتی داشته است و حالا آمده‌اند آرامش خاتون را برهم بزنند ودو مرد داخل سینما تا آخر پای خاتون می‌ایستند و من هم سعی کردم در همین مسیری که آقای کیمیایی ترسیم کردند حرکت کنم. در همین فیلم «متروپل» توانستم جایزه‌ام را از آقای کیمیایی بگیرم و همه‌جا این اتفاق را با خوشحالی تعریف می‌کنم. در پشت صحنه‌یی که از فیلم «متروپل» هست، صحنه‌یی وجود دارد که خاتون می‌گوید «تا صبح دو تا مرد می‌خوام جلوی نامردا» این صحنه را یکی، دو بار گرفتیم و آقای کیمیایی توصیه‌هایی را به من درباره جزییات گفتند و برداشت بعدی را گرفتیم و تمام شد، وقتی در آن فیلم پشت صحنه واکنش آقای کیمیایی را دیدم، فوق‌العاده بود.

آقای کیمیایی با رضایت کامل سری تکان می‌دهند که برای من فوق‌العاده است و در این روزها اگر اتفاق ناخوشایندی پیش می آید دلم می‌گیرد این پشت صحنه را می‌بینم و قوت قلب می‌گیرم و می‌گویم مگر یک بازیگر چه می‌خواهد؟ وقتی می‌بینی کارگردانت با چنین حسن و رضایتی پشت دوربین قرار دارد، یعنی همه سینما.

  •  ‌ مهناز افشار: آقای کیمیایی دوست دارم در این گفت‌وگو بدانم چه شد که این فرصت دوباره را بعد از فیلم «رییس» در اختیار من قرار دادید که در فیلم «متروپل» باشم و فکر نمی‌کردم این فرصت دوباره نصیبم شود و در فیلم دیگری کنار شما قرار بگیرم و اینکه چگونه می‌توانم در مسیر حرفه‌یی دراین سطح به کارم ادامه دهم؟

 مسعود کیمیایی: ارتباطی که خودت با بخش پنهان و بیان ناشدنی خودت برقرار کردی و توانستی همچون هر هنرمندی به این مرحله برسی که با درون خودت در ارتباط باشی کار مشکلی است. یک شخصیت را اول فیلم نوشت ترسیم می‌کند، کارگردان شخصیت را با نوشتن عکس‌ها به سیاق خودش اندازه می‌کند. قاعدتا همین شرایط و امکانات برای بازیگر کافی است که شخصیت را ارائه می‌دهد اما آنجایی که به چشم‌انداز بازیگر اشاره کردم، همانجایی است که بازیگر هم چیزی به شخصیت اضافه می‌کند یعنی بازیگر به دلیل ارتباطی که با درون خودش دارد می‌تواند به شخصیت چیز جدیدی اضافه کند البته اگر آن ارتباط وجود داشته باشد در چنین شرایطی بازیگر هم از تربیت و سیاق شخصی خودش بهره می‌برد و بر شخصیت می‌افزاید و این اتفاق کمیابی در سینماست.

این اتفاق در مورد خانم‌ها سخت‌تر هم اتفاق می‌افتد چرا که به فکر زیبایی شان هستند، به فکر کادرشان هم هستند، به فکر چپ و راست چهره‌شان نیز هستند. اما وقتی که بازیگر از کمان خودش همچون تیر رها می‌شود از این محدودیت‌ها درمی‌گذرد. این اتفاق برای مهناز افشار رخ داده است. مثلا فرامرز قریبیان در بخشی از «ردپای گرگ» همچون آتشفشان فوران می‌کند و همیشه گفته‌ام اگر مثلا ساعت سه امروز فیلمبرداری را تعطیل کنیم و فردا ساعت ۳ با همه امکانات و شرایط امروز فیلمبرداری همان صحنه دیروز را از سر بگیریم، آن اتفاق دیروز اتفاق دیگری است و این اتفاقی است که در خلاقیت اضافه می‌شود و منها نمی‌شود، آن اتفاق زندگی و برخورد خودش را دارد. در طول ساخت «متروپل» بازیگر خاتون این اتفاقات را درنوردیده است. در مورد انتخاب خانم افشار اصلا به یاد نمی‌آورم که مشخصا چه اتفاقی افتاد، تعریفی شنیده بودم که خانم افشار خیابان و اتوبانش را عوض کرده و در مسیری قرار گرفته است که خروجی ندارد و باید تا آخر مسیر برود.

  •  مهناز افشار: حال و هوایی که ایشان می‌گویند واقعا وجود داشت و پولاد کیمیایی نیز در شکل‌گیری این حال و هوا تاثیر فوق‌العاده‌یی داشت، پولاد همیشه سرصحنه که می‌آمد به من می‌گفت «خاتون بارش زیاد است و حواست باشد» و به کار و بازی من هم توجه داشت در صورتی که اگر آدم دیگری بود می‌توانست تنها متمرکز بر بازی و کار خودش باشد و کاری به من نداشته باشد. اما به هیچ وجه چنین نبود. در صحنه‌هایی بود که دوربین از من فیلمبرداری می‌کرد، محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی پشت دوربین قرار می‌گرفتند و با همان حس جلوی دوربین‌شان و با دقت دیالوگ‌هایشان را می‌گفتند، چنین شرایط حرفه‌یی نشان‌دهنده تربیت سینمایی محمدرضا فروتن و پولاد کیمیایی است که در فیلم‌های متعددی با آقای کیمیایی همکاری داشته‌اند و در فیلم آقای کیمیایی هر بازیگر تنها به فکر خودش نیست بلکه به بازی و کار بازیگران همراهش نیز توجه دارد. آن هم فیلمی که لااقل ۴۰ جلسه فیلمبرداری‌اش به طول انجامید و این فیلم حاصل عشق همه عوامل به کار بود و خستگی معنا نداشت، با اینکه حجم کار خستگی فیزیکی ایجاد می‌کرد اما همه با جان و عشق کار را دنبال می‌کردند و «متروپل» حاصل عشق واقعی به سینماست. به نظرم دیوارها، صندلی‌ها و پوسترهای سینما متروپل با حضور آقای کیمیایی و گروهش جان گرفتند و الان که از آن روزها می‌گویم حالم دگرگون می‌شود یک شب دست پولاد سر فیلمبرداری با شیشه به شدت برید با این حال پولاد به بازی‌اش ادامه داد در حالی که خون از دستش می‌رفت و من این لحظات را فراموش نمی‌کنم چرا که سر فیلمبرداری «متروپل» زندگی کردم و آن مسیری که آقای کیمیایی می‌گویند خاتون طی کرده است و بازیگر هم باید طی کند گویی سفر زندگی خودم است که طی کرده‌ام.

 مسعود کیمیایی: به نظرم آنچه خانم افشار در بازیشان در فیلم «متروپل» انجام داده‌اند و در راستای حرف‌های ما است و همان تیری است که گفتم از چله کمان رها شده و خانم افشار خیلی مواظب روند حرفه‌‌یی‌اش باشد که خدشه‌یی به این روند رو به رشد وارد نشود. برای من که از کودکی در سالن سینما بزرگ شدم و تا امروز مداوما فیلم می‌بینم همه عناصر و عوامل در یک فیلم جمع می‌شوند تا می‌شوند سینما. موسیقی هست، مونتاژ هست، بازیگر هست و یک فیلم را می‌سازد فیلمی که به بازیگر یا مونتاژ یا موسیقی خوب احتیاج نداشته باشد اتفاق خوبی برایش نمی‌افتد.

فیلم‌هایی هستند که موسیقی یا بازیگر را حذف می‌کنند و در میان این فیلم‌ها نیز فیلم‌های درخشانی دیده می‌شود چنین فیلم‌هایی را نگاه می‌کنم. اما چنین فیلم‌هایی نمی‌سازم. پس ما به بازیگر خوب، مونتاژ خوب و موسیقی برای ساخته شدن فیلم و سینما احتیاج داریم. موسیقی در فیلم «متروپل» نقش اساسی دارد آنچه برای موسیقی «متروپل» می‌خواستم با بهزاد عبدی در میان گذاشتم و او از این اتفاق زین ساخت و سوار شد و به خوبی سواری کرد چراکه می‌خواستم در موسیقی «متروپل» به موسیقی فیلم‌های دیمتری تیومکین رجوع کنم که یکی از ستون‌های موسیقی فیلم سینمای امریکا محسوب می‌شود. دو فیلم «highnoon» (فرد زینه‌مان) و «جدال در اوکی کورال» (جان استرجس) را دوباره ببینید و به موسیقی درخشان تیومکین توجه کنید که چه تاثیری بر این فیلم‌ها داشته‌اند. بهزاد عبدی هم انصافا توانست به خوبی از پس قطعات دیمتری تیومکین برآید و در برخی لحظات فیلم به خصوص در قاب‌بندی می‌خواستم حال و هوای فیلم‌های اورسون ولز در فیلم وجود داشته باشد.

همواره فیلم «همشهری کین» در صدر فهرست فیلم‌های منتقدان قرار دارد اما به نظرم می‌آید برخی لحظات فیلم  «بانویی از شانگهای» یا «آقای آرکادین» توان بیشتری از «همشهری کین» دارند و هنرمندانه‌تر هستند و برای ساخت برخی صحنه‌های «متروپل» هوای این دو فیلم ولز به دادم می‌رسید. برای اینکه بخش عمده «متروپل» در فضای داخلی می‌گذرد و قاب‌بندی اهمیت بسیاری دارد و در قاب‌بندی «متروپل» به یاد فیلم‌های ولز بودم و ما از طریق قاب‌هاست که به شخصیت‌ها دور و نزدیک می‌شویم.  در تفکر سینمایی اورسون ولز قاب‌بندی و بستش با شخصیت‌های فیلمش نقش مهمی دارد.

  • مهناز افشار: بر اساس چه معیارهایی بازیگر فیلم‌هایتان را انتخاب می‌کنید؟

 مسعود کیمیایی: محمدرضا فروتن به امیر نزدیک بود و پولاد کیمیایی هم به کاوه و موقع نشستن فیلم نوشت به بازیگرانی که قرار است در فیلم باشند فکر می‌کنم. اگر به بازی فروتن در این فیلم دقت کنی محمدرضا فروتن از آن روندی که کمی تکراری شده بود فاصله گرفته و کار دیگری کرده است. او نقش مردی را بازی می‌کند از بلندی‌های خودش دور شده و حالا زندگی عادی دارد حالا هر دو مرد در فیلم فرصت می‌یابند که به قله‌‌های فکری خودشان بازگردند و جلوی یک تهاجم می‌ایستند و محمدرضا فروتن آرامش نقشش را به خوبی ارائه داده است.

  •  مهناز افشار: در صحبت‌هایتان به اهمیت بازیگر اشاره کردید، ستارگان هم نقشی در سینمای مورد نظر شما داشته‌اند و سینمای ایران نیز در دوره‌های مختلفش ستاره داشته است اما در چند سال اخیر سینمای ایران نتوانسته ستاره جوان و جدیدی را معرفی کند که تاثیرگذار باشد، ستاره‌یی با محبوبیت فوق‌العاده در حوزه عمومی و تاثیرگذار در فروش و چرخه اقتصادی سینمای ایران موثر باشد، فارغ از اینکه فیلم را چه کسی ساخته یا درباره چه موضوعی است و مردم بروند و فیلم را ببینند؟

 مسعود کیمیایی: اول خود فیلم باید ستاره باشد تا بازیگرش هم ستاره باشد، این اتفاق هم تنها مختص ایران نیست بلکه سینمای جهان نیز چنین وضعیتی دارد چراکه دیگر دوره شاهکارها، آثار درخشان و ستاره‌ها گذشته است به خاطر اینکه همه چیز به سمت انبوه‌سازی رفته است. در انبوه‌سازی شاهکار به وجود نمی‌آید همان‌جور که نابغه به وجود نمی‌آید، خط بسیار دهشتناکی که منجر به حاکمیت تکنولوژی بر همه شوون زندگی انسان شده، انسان را از همه قله‌های خودش دور کرده است، امروز تصمیم‌های اساسی را دکمه‌هایی می‌گیرند که فاقد خلاقیت هستند. دورانی که فیلم‌هایی ساخته می‌شدند که فقط در آن یک خانه در بیابان بود و یک اسب سوار تنها می‌آمد گذشته است، فیلم‌هایی که موضوع انسانی را می‌گفتند که موضوعات بزرگ و حرف ‌بری نیست اما وقتی فیلم تمام می‌شود می‌بینی که چقدر حرف در آن هست نمونه‌اش «highnoon».

  •  مهناز افشار: چقدر از کودکی و تربیت سینمایی شما در کودکی‌تان، در فیلم «متروپل» هست؟

 مسعود کیمیایی: هر اتفاقی که می‌افتد لایه‌های زیرین تغییر نمی‌کند چراکه لایه‌های زیرین فرهنگ هستند که به راحتی تغییر نمی‌کنند و بله کودکی‌های من هم فکر می‌کنم در «متروپل» وجود دارد.

 اعتماد