به داد کارتنخوابها برسید
شهروندان:
هواشناسی گویا کمترین دمای هوای 24 ساعت آینده را اعلام میکند: «منفی 8 درجه.» این درجه هوا، این سرما، این سه واژه ساده برای مردمی که شب را در پناه دیوار خانههای گرم سر میکنند، فقط حس غریبی از اوج سرما را منتقل میکند که میتواند با فنجانی چای گرم یا پوشیدن یک لباس اضافهتر تعدیل شود.
تصورمان را کمی فراتر ببریم و دامنه تصویرمان را به اندازه حضور مردمی باز کنیم که بنا به اجبار زندگی و سرنوشت، باید شب را در ۸ درجه زیر صفر در خیابان به صبح برسانند.
آیا چنین شبی به صبح خواهد رسید؟ اکبر رجبی؛ مدیرعامل انجمن «طلوع بینشانها» که چند سال است هر سهشنبه، برای کارتنخوابهای شهر غذا و لباس و پتو میبرد، پنج شب گذشته را تا صبح در خیابانها سپری کرده است. برای کارتنخوابها چوب و الوار برده تا با آتش زدن آن بتوانند شب را زنده بمانند و یخ نزنند.
با اکبر زمانی حرف میزنم که یک خاور چوب و الوار در حیاط موسسهاش خالی شده و قرار است شبانه، صندوق خودروها پر شود از الوار و چوب و راه بیفتند دور خیابانها و به کارتنخوابها چوب برسانند. میگوید که در این سرما همهشان کنجنشین شدهاند اما با جستوجوی زیاد میشود پیدایشان کرد و اکبر و دوستانش در این شبها زیاد جستوجو کردهاند تا کارتنخوابها را پیدا کنند. «وقتی چوبها را بهشان میدادیم آنقدر انرژی میگرفتند که بعید میدانم دادن غذا میتوانست تا این حد برایشان انرژیزا باشد. بیشترشان از این سرما توان برخاستن نداشتند.
یکیشان بود، تنها. بدنش از سرما سیاه شده بود. کمی نان خورد. برایش آتش روشن کردیم. پرسیدم که میخواهد برود گرمخانه شهرداری ؟ جوابش منفی بود. زمان زیادی طول میکشد تا به ما اعتماد کنند. ما بد طوری آنها را از خودمان راندیم.» اکبر میگوید که در این شبها برای کارتنخوابها پتو و لباس مستعمل و دست دوم هم بردهاند اما سرما در حدی بوده که پتوها و لباسهای گرم هم جوابگوی سرما نبوده. «یک خانوادهیی در کورههای آجرپزی بود. هیچ وسیله گرمایی نداشتند. بخاری برایشان بردیم تا زنده بمانند.»
اکبر میگوید که سرمای این پنج شب استخوان را میترکاند. میگوید که دماسنج خودرو از منفی ۴ و ۵ بالاتر نمیرفته. میکوید که تا ۵ صبح در خیابانها گشته و به مردان بیپناه که دیگر امید به زنده ماندن در خانه چشمشان جایی نداشته الوار داده. میگوید که دوستانش، اعضای طلوع بینشانها، مردان و زنانی گمنام، در تمام ساعتهای این پنج روز در خیابانها گشتهاند و به کارتنخوابها لباس دادهاند. میگوید که کاش مردم برای کارتنخوابها مواد غذایی و پتو و لباس دست دوم بیاورند.
میگوید که سپاه به وعدهاش عمل کرده و تمام پتوهای مستعملی که دورریز بوده به انجمن تحویل داده تا برای کارتنخوابها ببرند. میگوید که در این پنج شب خبری از مرگ هیچ کارتنخوابی نشنیده و ندیده اما بین کارتنخوابها، زن هم بوده است. میدانید؟ این سرما، برای من و شما یک تنوع است. یک تلقی نسبت به دور زندگی و تکرار الگوی زمان است. زمستان؛ واپسین فصل سال که در قاموسش سرما و برف و مرگ رنگها تعریف شده است. اما برای آنکه خیابان، تنها پناه و ماوایش است، پیروی طبیعت از این الگوی بیتکرار به هیچوجه رسم خوشایندی نیست.
کارتنخواب که ثانیههای روز و شب را دعا میکند دیرتر بگذرد تا هرچه دیرتر به پاییز و زمستان برسد، از فصلهای زندگی فقط تابستان و بهار را میشناسد. باقی سال، آرزو میکند که نبود و نمیدید. سرما وقتی در جسم گرسنه و تشنه و رانده شده نفوذ میکند، زیبایی خلقت دیگر متاع قابل ستایشی نیست. امتحان کنید. ببینید میتوانید در این شبهای منفی ۵ و ۶ و ۷ و ۸ درجه، یک شب را در خیابان به سر برید؟ میتوانید واقعا؟
اکبر تعریف میکند: «دیشب مردی را دیدم حدود ۳۷ ساله. وقتی خواب بود تمام پتوها و لباس و گونیهایش را دزدیدند. کنار کانال آب ایستاده بود. چهار شب بود که نخوابیده بود. روی پاهایش در حال چرت زدن بود. در حال یخ زدن بود. رفتیم جلو و پرسیدیم که داداش، چه میکنی ؟ اینجا ؟ گفت در حال سقوط آزادم. اگر خوابش برده بود قطعا از سرما مرده بود.» ا
کبر از مردی میگوید که لباسهای تنش را آتش میزده تا گرم شود. کیسههای پلاستیکی داخل سطلهای زباله را با لباسهایش آتش میزده تا دوام آتش بیشتر شود. «یک گودال را کنده بودند به اندازهیی که چهار نفر بتوانند داخل آن چمباتمه بزنند کنار هم. از نور شعله آتشی که بین خودشان روشن کرده بودند زیر نایلون مشمایی که روی سرشان کشیده بودند پیدایشان کردیم.» سوال بیپاسخی است اگر بپرسیم مردم این شهر نمیدانند که در این شبهای سرد و با دمای منفی ۸ درجه کارتنخوابی در کنج خیابان شهرشان در حال لرزیدن از سرماست؟
صدای اکبر در آخرین جملاتش به بغض نشسته. «ساعت ۱۱ و ۱۲ شب سرما به اوج خودش میرسد. میدانی؟ در این سرما، دنیا متوقف میشود. اگر در این سرما کسی از سرما یخ بزند و در آخرین لحظههای حیاتش آهی بکشد. این آه گریبان زندگی همه ما را خواهد گرفت و زندگی ما زندگی خوبی نخواهد بود. کسی که فقط و فقط به خاطر بیماری اعتیاد آه کشیده و حتی قدرت گرم کردن دستش را نداشته و این حق این آدم نیست چون زیر پایش نفت جریان دارد.»
اکبر در این شبها، هر شب، حداقل ۱۰۰ کارتنخواب بیپناه دیده. مردانی که تمایلی به رفتن به گرمخانههای شهرداری نداشتهاند. دیده که ماموران گشتهای شهرداری به کارتنخوابها التماس میکردند که همراه آنها به گرمخانه بیایند و آنها قبول نمیکردند. «آنقدر در سالهای گذشته با برخوردهای قهریمان اعتمادشان را سلب کردیم که دیگر اعتمادی باقی نمانده است.»
برای تمام کارتنخوابهای شهرمان جا داریم
حسین زارع صفت؛ مدیرعامل سازمان رفاه، خدمات و مشارکتهای اجتماعی در گفتوگو با «اعتماد» اعلام میکند که در گرمخانههای شهرداری تهران برای تمام کارتنخوابهای شهر جا هست. درخواست میکند که مردم اگر نشانی از کارتنخوابی در محل و کوچهشان دارند به سامانه مدیریت شهری شهرداری تهران – ۱۳۷ – خبر بدهند تا گشت شهرداری به سراغش بیاید و او را به گرمخانه منتقل کند. «مشکل ما کمبود فضا نیست. ما به هر میزانی که مراجعه داشته باشیم ظرفیت ایجاد میکنیم. مشکل ما این است که کارتنخوابها با ماموران ما نمیآیند یا که ما به آنها دسترسی نداریم.
در تمام گشتهای شبانهمان در این هوای سرد به تمام مکانهایی که حدس میزنیم کارتنخواب باشد سر میزنیم. اما آنها با ما نمیآیند.» زارع صفت از تمام موسسات خیریه فعال برای کمک به کارتنخوابها دعوت میکند که نیازهای خود را به این واحد شهرداری اعلام کنند و پاسخ بگیرند. «در ۱۴ منطقه شهر تهران گرمخانه ایجاد کردهایم. در هر گرمخانه میتوانیم تا دو هزار نفر را اسکان دهیم که حتی در ساعت روز هم میتوانند در گرمخانه بمانند. کارتنخوابها هم نشانی گرمخانهها را میدانند و هم ماموران گشتهای ما را میشناسند. ۵۰ واحد گشتهای ما در دو پهنه شرق و غرب تهران میچرخند و در این شبهای سرد هم تعداد کارتنخوابهایی که همراه ما آمدهاند ۵۰ درصد افزایش یافته. متاسفانه مردم نگاه خوبی به ایجاد گرمخانه در محل سکونتشان ندارند و ما باید ملاحظات اجتماعی را هم درنظر داشته باشیم.»
زارع صفت با تاکید میگوید: «مطمئن باشید که هیچ فرد کارتنخواب و بیپناهی به دلیل کمبود ظرفیت گرمخانههای ما بیرون نخواهد ماند. ولی اسکان ما صددرصد اختیاری است و نمیتوانیم کارتنخوابها را مجبور کنیم.» با این توضیح دیگر لازم نیست که درباره اسکان در سالنهای ورزشی و مساجد بپرسم. اماکنی که غیر از ساعاتی خاص از روز و شب تقریبا فضاهای بلااستفادهیی است که میتواند پذیرای بیشمار انسانهای بیپناه باشد. «اگر نیاز به اسکان اضطراری باشد از تمام ظرفیتها استفاده میکنیم.»
کمدهایتان را بگردید
مطمئن هستید که در گوشه کمدها و انباری تان هیچ پتو و لباس گرم مستعملی ندارید که در آستانه نو شدن سال بخواهید از شرش خلاص شوید ؟ یک پتو و یک تکه لباس گرم میتواند انسانی را از رسیدن به مرز یخ زدن، به درگاه حیات بازگرداند.
بنفشه سامگیس
اعتماد