جامعه مدنی در حوزه کیفیت زندگی شهری
شهروندان – میثم بصیرت*:
جامعه ایرانی در سالهای اخیر به جامعهیی شهرنشین بدل شده است. جامعهیی با ویژگیهای منحصر به فرد اجتماعی و فرهنگی که اگرچه در پیشینه تاریخیاش تکوین شهر کهن ایرانی را تجربه کرده است اما در دوران معاصر آن گونه که باید موفق به بازتولید بسترهای مدنی لازم اداره ایرانی نشده است.
ورود شهر ایرانی به عصر جهانی شدن که جهانشمولی شهرنشینی را نیز به همراه دارد، ناکارآمدی ساختارهای سنتی مدیریت شهری در ایران رابه اثبات رسانده است. همچنین بروز تحولات سیاسی در ایران از دهه ۱۳۴۰ شمسی به این سو نیز که با رشد بیقاعده و نامتوازن جمعیت شهری همراه شده اسکان پایدار در شهر ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است.
مدیران ملی و محلی نیز به دلایل مختلفی چون وقوع انقلاب، جنگ تحمیلی، شرایط حاکم بر بازسازی پس از جنگ و پیچیدگی نوسازی روابط سیاسی با جهان موفق به توسعه متناسب زیرساختها و عرصههای کالبدی و فضایی لازم برای حیات طیبه در شهر ایرانی نشدهاند. در چنین شرایطی با وجود همه تلاشهای صورت گرفته، کیفیت زندگی شهری آنچنان تنزل یافته است که اقدامات مختلف توسعه شهری عمدتا ماهیت مسکن برای چالشهای شهر ایرانی یافتهاند و اقدامات و تحولات بنیادی را در عرصه مدیریت توسعه شهری ضروری ساختهاند. با وجود این شرایط، جای تاسف دارد که مدیران شهری و ملی سالها بدون در نظر گرفتن منافع عمومی شهروندان در طول دوره تصدی خود اقداماتی گاه مخرب در عرصه توسعه شهری را که ماجراجویانه و برخلاف بنیادهای علمی لازم بوده به اجرا درآوردند و به صدای جامعه مدنی توجه نکردند.
آنچه شهروند ایرانی به چشم خود تجربه میکند، چالشهای محتوایی حوزه توسعه شهری شامل توسعه پراکنده شهری منجر به نابودی بسترهای طبیعی پیراشهری و اراضی کشاورزی، زمینخواری و بورسبازی زمین و مسکن، بدل شدن اتومبیل به ساکن اصلی شهر در عوض انسان، آلودگیهای شدید زیست محیطی، افزایش سهم بافتهای فرسوده شهری از فضای انسان ساخت سرزمین و ناپایداری آن در مقابل بلایای طبیعی و دهها چالش دیگر عرصه حیات شهری است که شهر ایرانی را فاقد کارایی و زیستپذیری لازم ساخته است.
اما آنچه شهروندان کمتر میبینند محدودیت منابع درآمدی پایدار برای شهرداریها، فقدان مکانیزمهای لازم برای نظارت و کنترل عملکرد مدیریت شهری، عدم شفافیت و پاسخگویی مدیریت شهری، سطح بالای فسادپذیری نظام شهرداریها، عدم قانونمداری و برنامه محوری مدیریت شهری، ضعف تعاملات در حوزه دیپلماسی شهری و تبادل تجارب، منسوخ شدن و ناکارآمدی بخش مهم قوانین و مقررات حوزه مدیریت شهری، وارد شدن شهرداران به جریان رقابتهای سیاسی به پشتوانه سرمایههای شهری، محدودیت مشارکت جامعه مدنی، بخش خصوصی و متخصصین در تصمیمسازی و تصمیمگیری، و مواردی دیگر از این دست است که چالش های رویهیی خوانده میشوند. اما آنچه منجر به شکلگیری کارزار ملی دیدهبان شهر شد، بیتوجهی مدیران شهری از یکسو به طرحها و برنامههای توسعه شهری و از سویی دیگر غفلت مدیران، سیاستگذاران و متولیان امور ملی از فراهم کردن بسترهای مدیریت و برنامهریزی پایدار در مقیاس محلی سرزمین است. بنیانگذاران این کمپین بر این اعتقادند که تحول در مدیریت محلی و جهتگیری به سوی توسعه پایدار شهری تنها در چارچوب مدل حکمروایی خوب شهری و متکی بر ظرفیتهای جامعه مدنی ممکن خواهد شد.
از این رو است که حق شهروندان است که از آنچه در شهر میگذرد مطلع باشند تا بتوانند در جهت فایق آمدن بر تهدیدات عرصه توسعه شهری یاری رسانند. متاسفانه بزرگنمایی و حجم بالای تبلیغات مدیریت شهری از عملکردشان که این روزها به مدی میان شهرداریهای کشور بدل شده است و عدم شفافیت و پاسخگویی لازم شهرداران در مقابل عملکردشان حتی به مجموعه شوراهای اسلامی شهر، سبب شده است درنبود سازمانهای جامعه محلی (CBOs) و سمنها (NGOs) فعال و توانمند، انفعالی جدی این عرصه را فراگیرد و استیفای حق کیفیت زندگی را برای شهروندان ممکن نسازد.
کدام شهروند ایرانی است که این روزها از تغییر کاربری باغات و اراضی کشاورزی، فروش بیقاعده تراکم ساختمانی، ترافیک و آلودگی هوا شکایت نداشته و نگران سلامت و کیفیت زندگی فرزندانش نباشد؟وجدان علمی کدام متخصص توسعه شهری است که از بیتوجهی شهرداریها به طرحهای مصوب توسعه شهری به بهانه کمبود درآمد، هزینهکرد فاقد کارایی در پروژههای بزرگ مقیاس و نمایشی شهرداران، بیتوجهی به توسعه حمل و نقل عمومی و ماشینزدگی در عرصه تصمیمسازی شهری و انحراف از برنامه و بودجه مصوب در شهرداریهای کشور در رنج نباشد.
با درک این نیاز است که تاکنون جمعی از متخصصین، دانشگاهیان و دانشجویان حوزه توسعه شهری، فعالان اجتماعی، مدیران اجرایی و شهروندان علاقهمند به این کمپین پیوستهاند. کمپین دیدهبان شهر کارزاری است ملی و غیرسیاسی که برپایه تجربه اجرایی و تخصصی بنیانگذاران و حامیانش و بدون وابستگی به هیچ یک از نهادهای رسمی کشور اداره میشود اگرچه تداوم حیات و اثربخشی خود را در عدم سنگاندازی مدیران ملی ومحلی در بستر فعالیتهای کارزار دیدهبان شهر میداند. در گام اول و تا پیش از توسعه شبکههای محلی کارزار در سایر شهرهای کشور، کارزار دیدهبان شهر، تهران و مدیریت پایتخت کشور را محل تمرکز خود قرار داده است. این کارزار معتقد است که تهران به سرطان رشد ناموزون مبتلاست.
سرطانی که بر خلاف دیگر انواع سرطان مسری است و دیگر شهرهای ایرانی را نیز در خطر قرار داده است چراکه تهران معاصر همیشه الگوی دیگر شهرهای ایرانی بوده است. به اعتقاد نگارنده منشا این سرطان در نابسامانی و آشفتگی افکار مدیریت شهری و روزمرّگی در اداره شهر، بیتوجهی به قوانین و مقررات، سلیقه محوری مدیران در عوض برنامه محوری، ضعف روابط سطوح ملی و محلی در ایران و بیتوجهی سیاستگذاران ملی به اتخاذ راهکارهای پایدار در عرصه توسعه شهری است. در چنین شرایطی است که حضور فعال جامعه مدنی میتواند از یکسو مدیرانش شهری را به برنامهمحوری و قانونمندی مجاب سازد و از سویی دیگر ارتقای سطح مهارتها و اخلاق شهروندی را در عرصه توسعه شهری ممکن کند.
به اعتقاد ما اگر شهروندان مسوولیت اجتماعی خود در قبال مدیریت شهری را بشناسند، عمل به قانون را از خود شروع خواهند کرد و قانونمداری را را نیز از مسوولان در هر ردهیی که باشند مطالبه میکنند. کمپین دیده بان شهر، اقشار مختلف شهروندان و متخصصان را به همکاری در این کارزار دعوت میکند. برنامههای کارزار، اطلاعرسانی عمومی و ارتقای سطح دانش و اطلاعات شهروندان و دستاندرکاران در حوزه توسعه پایدار شهری با استفاده از ابزارهای جامعه مجازی، جراید و نشریات، رادیو و تلویزیون، روابط چهره به چهره و برگزاری نشستها و گردهماییها را در بر میگیرد به گونهیی که فضای گفتمان سازنده میان دولتمردان، مدیریت شهری و جامعه مدنی در عرصه چالشهای توسعه شهری فراهم آید.
*عضو هیات علمی دانشگاه تهران
اعتماد