انتقال پایتخت، چرا؟؟؟
شهروندان – میلاد شاهی اردکانی:
کمتر شهروند تهرانی است که حرفی از انتقال پایتخت نشنیده باشد، طرحی که در دی ماه سال گذشته توسط مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید. بر اساس مصوبه مجلس، وزارت راه و شهرسازی موظف شد اقدامات اولیه و مطالعات مربوط به این طرح را بر عهده گیرد.
طرحی که در بهترین حالت پاسخ و واکنشی است به مسائل و مشکلات روزافزون کلانشهر تهران و مجموعه شهری اطراف آن. طرحی که در این مدت مورد نقد و بررسی قرار گرفته و در فرصتهای مختلف موافقان و مخالفان آن به اظهار نظر پرداختهاند.
در تاریخ ایران پایتختها مقوله بسیار مهمی بودهاند که به تبعیت از تغییرات حکومت مرکزی دچار تغییر و تحول شدهاند. انگیزههای مختلفی برای این تغییرات وجود داشته که به طور کلی میتوان آنها را در دو دسته خلاصه کرد، انگیزههای سیاسی-امنیتی و انگیزههای اقتصادی-اجتماعی. در کشور ما از زمان انتخاب شهر شوش به پایتختی هخامنشیان تا به امروز ۳۹ بار انتقال پایتخت صورت گرفته است که در این میان ۲۹ شهر به پایتختی برگزیده شدهاند.به طور متوسط هر ۶۵ سال یکبار پایتخت ایران عوض شده است. تهران اکنون بیش از ۲۲۰ سال پایتخت ایران است. در گذشته انگیزه اصلی انتقال پایتخت را مسائل امنیتی و سیاسی تشکیل میدادند.اینبار اما گویا انگیزههای اقتصادی و اجتماعی رنگ و بوی پررنگتری دارند.
تهران از زمانی که توسط آغا محمد خان قاجار به پایتختی انتخاب شد تا به امروز همواره در مسیر رشد و توسعه و گسترش قرار داشته است، در این بین این رشد لجام گسیخته و شتابان در برخی بازهها با کاهش سرعت همراه بوده اما نباید فراموش کنیم، تهران امروز با مسائل متنوع و متعددی دست و پنجه نرم میکند. جمعیت فراوان تهران و ساختوسازهای بیرویه در آن که زمینه را برای حضور جمعیت بیشتر مهیا میکند، و نظام مدیریت شهری که توان اداره و کنترل این جمعیت را نداشته است.
مساله امنیت ملی کشور که به دلیل تمرکز و حضور بخش اصلی و مهمی از نهادهای حکومتی و اداری در تهران در معرض خطراتی جدی قرار دارد. وقوع زلزله، حمله نظامی و نافرمانیهای مدنی، نظام را از طرف پایتخت در وضعیت آسیبپذیری قرار میدهد. در کنار این مورد یعنی تمرکز اداری و سیاسی، شاهد تمرکز اقتصادی و تجاری در تهران هستیم، به طوری که این شهر نقش بسیار پررنگی در تولید ملی کشور دارد. مسائل و مشکلات محیط زیستی در شهر تهران نیز بیداد میکند، آلودگی هوا قطعا مهمترین تهدید شهر تهران است که جان و مال شهروندان بسیاری را به صورت مداوم تهدید میکند. در کنار این موارد ترافیک تهران، مساله مهمی است که بر کسی پوشیده نیست و در این سالها حجم بالایی از فعالیتهای شهرداری به این مساله اختصاص داشته است. و شاید جدیترین خطری که پایتخت و میلیونها شهروند آن را تهدید میکند، خطر زلزله احتمالی تهران باشد. در این خصوص بسیار نوشتهاند از فاجعهای که در پی زلزله در تهران رخ خواهد و … در این خصوص به صحبتی از سردار رحیم صفوی اشاره میکنم که خطر زلزله تهران را جز ۵ تهدیدی دانستهاند که امنیت ملی را تهدید میکند: ” زلزله تهران یکی از ۵ خطر تهدیدکننده کشور است.”
سال ۱۳۶۴ و در دویستمین سال پایتختی تهران، نخستین بار بحث انتقال پایتخت مطرح شد. از آن زمان تا به امروز گاه و بی گاه و در واکنش به مسائل فراوان و به ظاهر غیرقابل حل تهران این طرح بر سر زبانها میافتاد، گویی مسئولین امر نگران وضع تهران بودند، اما حاضر به قبول نقش و مسئولیت خود در تهران شدن تهران نبودند و مطرح شدن این طرح شاید برای آرام کردن وجدانهای نگران ایشان بود. به هر حال طرح انتقال هیچ گاه به طور جدی پیگیری و عملی نشد و نهایتا طرح ساماندهی پایتخت جایگزین آن شد. در این سالها اقدامات عمرانی فراوانی در تهران صورت گرفته، اما این اقدامات نتوانسته است در کاهش مسائل تهران نقش مثبتی ایفا کند.
بررسی نظرات موافق این طرح نکات جالب توجهی دارد. یکی از مواردی که موافقان به آن اصرار دارند تجربه جهانی در این زمینه است، هر چند که مخالفان نیز به این مهم تاکید و توجه بسیاری دارند. موافقان اشاره میکنند که کشورهای بسیاری مسیر انتقال پایتخت را طی کردهاند و موفق نیز بودهاند. حال آنکه با بررسی تجارب جهانی چه در خصوص پایتختهایی که منتقل شدهاند، چه آنها که درمان شدهاند، امکان تردید در این باورِ موافقان را ایجاد میکند. بررسی تجارب کشورهایی چون برزیل، پاکستان، استرالیا، ترکیه، آلمان و قزاقستان نشان میدهد که در هیچ یک از این کشورها انتقال پایتخت برای حل مسائل و یا شاید فرار از مسائل در پایتخت قبلی نبوده است، بلکه همواره نیازهای استراتژیکی بوده که مسئولان این کشورها را به فکر ایجاد پایتختی جدید و یا انتقال آن انداخته است و به طور شفاف و مشخص اینکه هیچ یک از تجارب جهانی مشابه اتفاقی که ممکن است در کشور ما عملی شود، نبوده است.
در برزیل و قزاقستان پایتخت به دلایل امنیتی و البته توسعهای به شهری جدید در نقطهای مرکزیتر و دورتر از مرزها انتقال یافته است. در استرالیا نیازهای اداری و حکومتی زمینه انتقال پایتخت از سیدنی به کانبرا را فراهم آورده است. ترکیه به دلایل نظامی پایتخت را از استانبول به آنکارا انتقال داده است. و در آلمان برلین که به علت جدایی پس از جنگ چندی پایتخت آلمان نیست، مجددا به پایتختی برگزیده میشود. نکته بسیار مهم بعدی که گویی از نظر موافقان دور مانده است، این است که تمامی پایتختهایی که منتقل شدهاند به حیات خود ادامه دادهاند و نه جمعیت آنها کاهش یافته و نه سایر مسائل آن شهرها دچار تغییر و تحول جدی شده است. نکتهای که در خصوص کلانشهر تهران نیز صادق است، در واقع تهران چه پایتخت باشد چه نباشد به دلایل بسیاری به رشد و توسعه خود ادامه میدهد. پس به نظر میرسد توجیه این انتقال با تجارب سایر کشورها چندان توجیه مناسبی نباشد.
بررسی تجارب کشورهایی که پایتخت خود را سر و سامان دادهاند هم حاوی نکات مهمی است. توکیو در ژاپن شهری است که جمعیت آن با حومه نزدیک به ۳۰ میلیون نفر است. ازدحامی که مسائل بسیاری چون ترافیک و آلودگی هوا را به دنبال خود دارد. از این موارد مهمتر توکیو در منطقهای زلزلهخیز واقع شده است. همه اینها باعث شد در ژاپن هم بحث انتقال پایتخت مطرح شود، اما در آنجا دیدند که اقتصاد ژاپن توانایی پشتیبانی از هزینههای سرسامآور انتقال را ندارد. اما این مساله باعث نشد آنها توکیو را به حال خود رها کنند، بلکه شروع به درمان مسائل کردند. مکزیکوسیتی پایتخت مکزیک نیز شهر دیگری است که در این دسته جای میگیرد. آلودگی هوا در این شهر به حدی بود که آن را در زمره آلودهترین شهرهای جهان قرار دهد. اما اکنون پس از گذراندن سیاستهای بلندمدت کیفیت هوای این شهر بسیار متفاوت است. پس میتوان به تجارب این چنینی کشورهایی که با ما درد مشترک داشتهاند نیز بنگریم و رویکردی شبیه به آنان داشته باشیم.
امروزه خطر زلزله، آلودگی هوا، ترافیک و ازدحام تنها مشکل تهران نیست، بلکه کمتر کلانشهری در کشور هست که با این مشکلات روبرو نباشد. اراک و اصفهان در مقاطعی از سال گذشته آلودگی هوایی به مراتب شدیدتر از تهران داشتهاند. پس مشاهده میشود مسائلی که ما مطرح میکنیم و برای حل آن به دنبال انتقال پایتخت هستیم در سایر شهرهایی که عنوان پایتخت را ندارند به وضوح دیده میشود. و باز به این میرسیم که منشا حل مسائل تهران جای دیگری است نه پایتخت بودن آن. بحث انتقال بیشتر شبیه به بهانه است، بهانهای که خود را در حجابی پنهان کرده است، حجابی که اینبار دلواپسان تهران با آن هیاهوی بسیار به راه انداختهاند.
اگر ما نگران تهران هستیم پس چگونه است که روز به روز اجازه گسترش عمودی و افقی آن را میدهیم. کمتر نقطهای از این شهر یافت میشود که در آن ساختوسازی صورت نگیرد. وضعیت حمل و نقل هم تعریف چندانی ندارد. روز به روز بر تعداد خودروهای این شهر افزوده میشود و اقداماتی که برای بهبود وضع ترافیکی صورت میگیرد مشوقی برای حضور بیشتر خودروهای شخصی است. اقدامات عمرانی که هزینههای گزافی به همراه داشته است، که میشد این هزینهها برای گسترش و توسعه حمل و نقل عمومی اختصاص یابد.
کیفیت بنزین در این سالها اگر چه که نقطه مناقشه بوده است، اما این که در دولت جدید ارادهای برای توزیع بنزین با استانداردهای جدید وجود دارد، نشان میدهد بنزین سابق آنقدرها هم بیمساله نبوده است. گفتن از مسائل این شهر تمامی ندارد و نیز به نظر میرسد ما نیز در عمل و حرف چندان صادق نبودهایم. در پایان شاید هیچ چیزی از این مهمتر نباشد که از موافقان و مطرحکنندگان این طرح دعوت شود تا چرایی انتقال را به صورت شفاف و صادقانه بیان کنند، در آن زمان شاید متوجه شدیم که اصلا مساله جای دیگری است، نگرانی تهران نیست و … به هر حال با رویکرد فعلی، هر نقطهای از کشور هم که پایتخت شود، اگر سرنوشتی به مراتب بدتر از تهران نداشته باشد، حال و روز خوشتری نیز نخواهد داشت. ضمن اینکه به نظر ضروری میرسد که تکلیف تهران پیش از انتقال احتمالی معلوم شود، چرا که رها کردن تهران و ساکنانش چندان اخلاقی نیست.
دانشجوی شهرسازی دانشگاه تهران و عضو شاخه دانشجویی کارزار ملی دیده بان شهر