محدودیت؛ ممنوعیت؛ یا آگاهی؟
شهروندان:
انسان موجودی است اجتماعی و به تبع این اجتماعی بودن رفتارها و نیازهایی دارد که نمیتواند آنها را حذف کند. در کنار این نیازها و علایق غیرقابل اغماض، گاهی برخی رفتارها هستند که نیازمند کسب مهارتند.
برقراری رابطه بین دو انسان به تنهایی چالشبرانگیز است، حال تصور کنید که این دو انسان جوان باشند و کم تجربه و آنقدر که لازم است مهارت برقراری یک ارتباط سالم و موثر را کسب نکرده باشند.
در چنین شرایطی است که هر گونه اتفاقی میتواند انگشت اتهام شاهدان ماجرا را به هر سویی ببرد. شاید در ابتدا مفهوم رابطه ساده و پیش پا افتاده به نظر بیاید اما برقراری ارتباطی موثر در جهان ما کار آسانی نیست. ما هر روز با انسانهای زیادی در ارتباطیم اما آیا تمام این ارتباطات برای ما مفیدند و ما میتوانیم در تمام آنها آنقدر که باید موثر باشیم یا نه؟ در دنیای امروز و در بین جوانانی که رسانهها و کانالهای ارتباطیشان هر روز امکانی جدید در اختیارشان قرار میدهد، روابط هم تعریفی تازه پیدا کرده است.
امروز برای برقراری ارتباط با دیگران نیازی به همجواری فیزیکی نیست. بلکه تنها دسترسی به یکی از ابزارهای الکترونیکی و هوشمند قدم اول برقراری یک رابطه است. رابطهیی بدون محدودیت در سن، جنسیت، ملیت، مذهب، جغرافیا و… تنها یک کلیک ساده میشود بهانه ارتباط ما با انسانی که گاهی حتی نمیدانیم کجای جغرافیای جهان، پشت یک صفحه شیشهیی نشسته و برایمان راست و دروغ زندگیاش را به هم میبافد.
این روزها همان قدر که نامحدود شدهایم، محدود هم شدهایم. دایره ارتباطاتمان گسترده شده و دایره اعتمادمان تنگ. همانقدر که آدمها برایمان از خودشان میگویند، ما بیشتر سعی میکنیم تا دانه اعتماد و اطمینان را در ذهنمان بپروریم و تمام حرفهای ثبت شده در مجازستان را هر چند به سختی اما باور کنیم. آدمهایی که پشت تصاویری ایدهال و جملاتی زیبا پنهان میشوند تا اثرگذار باشند و جذاب. این شکل از آشناییها اگر محدود به دنیای مجازی باشند شاید آسیبزایی کمتری داشته باشند اما اگر دایره نفوذشان به عواطف و احساساتمان رسوخ کند، داستان تغییر میکند. روابطی نگرانکننده و در عین حال غیرقابل اغماض.
با این روابط و نیازها چگونه باید برخورد کرد و نوجوانان و جوانان را به چه سویی باید سوق داد تا در دنیای پرسرعت قرن حاضر کمتر آسیب ببینند و کمتر آسیب بزنند.
از طرفی چالش همیشگی روابط بین دو نسل و شکافی که همواره وجود داشته و منشا آسیبهای بسیاری بوده و هست، به این مقوله دامن میزند والدینی که هر روز بیشتر از قبل از فرزندانشان فاصله میگیرند و این روند متناسب با سرعت پیشرفت تکنولوژی سریعتر هم شده است.
بهطور کلی میشود گفت مقوله روابط آنقدر در بطن زندگی ما تنیده شده است که شاید بررسی جداگانه آن کمی سخت باشد و ما را به مرزهای کلیشه و حرفهای تکراری برساند اما گذر از آن هم میتواند غفلتی باشد که تبعاتش از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود بیآنکه راهی برای حل مشکلاتش پیدا شود.
نشستی دوستانه داشتیم با جمعی از دانشجویان دانشکده بهزیستی و توانبخشی و دانشگاه شهید بهشتی با حضور دکتر مصطفی اقلیما، رییس انجمن علمی مددکاری و در مورد مفهوم رابطه و شکل آن در نسل امروز صحبت کردیم. از صداقت و اعتماد گفتیم و اینکه جامعه و خانواده چطور میتواند در داشتن روابطی صحیح و موثر در بین جوانان نقش داشته باشد.
- شکل برقراری ارتباط در هر دورهیی متناسب با امکانات موجود تغییر میکند، نسل امروز هم با توجه به امکانات و فضایی که در اختیار دارد، با دیگران ارتباط برقرار میکند، به نظر شما این روابط با چه چالشها و آسیبهایی همراه است و چه نکات مثبتی را میتوان در تعریف جدید ارتباطات بین فردی پیدا کرد؟
دکتر اقلیما: این نسلی که شما نام آن را نسل چهارم گذاشتهاید، نسل انقلاب است و ما نمیتوانیم آن را ضد ارزشهایی که در آن تربیت شده بدانیم. این نسل در این سیستم تربیت شده، با ارزشهایی که ما به او معرفی کردهایم، اگر این نسل در روابطش با نسلهای دیگر یا با همنسلان خود مشکلی دارد، این مشکل بر میگردد به سیستمی که این نسل را آموزش داده. ما وقتی که از سیستم آموزشی صحبت میکنیم، میگوییم آموزش و پرورش.
آموزش همان ریاضی، فیزیک، شیمی و تاریخ است که باید متناسب با تغییرات دنیا تغییر کند، نه اینکه ثابت باشد اما پرورش مقولهیی جداگانه است. معلمی که سر کلاس حاضر میشود یا کسی که مسوولیت آموزش و در کنار آن پرورش یک نسل را بر عهده دارد باید به آموزههایی که در اختیار یک نوجوان و جوان میگذارد اعتقاد داشته باشد. معلم اگر حرفی را با اعتقاد قلبی، به شاگردش نزند هیچ تاثیری را در رفتار و افکار دانشآموزش شاهد نخواهد بود.
رضا: این نسل امکانی دارد به نام اینترنت و این آزادی در انتخاب اطلاعات را دارد و میتواند متناسب با توانایی و اعتقادش اطلاعات کسب کند. نسل امروز میتواند بهراحتی در مورد علایق و سلایق و اعتقادات هم سن و سالهایش در نقاط دیگر جهان اطلاعات کسب کند، بدون هیچ محدودیت و مرزبندی.
دکتر اقلیما: این درست است که گردش اطلاعات وجود دارد اما بخشی از این آموزش و پرورش هم توسط استاد و معلم و حتی والدین صورت میگیرد. بحث اینجاست من معلم که چیزی را آموزش میدهم به حرفی که میزنم عمل نمیکنم. یک نوجوان تنها به تئوریهایی که معلم یا والدین به او آموزش میدهند اکتفا نمیکند، بلکه به رفتار و اعمال آنها هم توجه میکند.
رطب خورده نمیتواند منع رطب کند. اگر من معلم خودم کاری را انجام میدهم یا در روابطم با دیگران بهگونهیی برخورد میکنم، نمیتوانم برای دانشآموز و دانشجو از بدیهای آن عمل بگویم و از او بخواهم که آن کار را انجام ندهد. نسل امروز خیلی پیشتر از نسل قبل از خود است، به دلیل اینکه اطلاعاتی که در اختیار دارد بسیار وسیع است و به همین دلیل میتواند انتخاب کند.
ناهید: بزرگترهای ما عادت کردهاند که حرفهای خوب را درکتابها بزنند ولی خودشان آن را اجرا نکنند اما توقع دارند این نسل به تمام چیزهایی که آنها عمل نکردهاند عمل کند و برای سرپیچی از این کار هم مواخذهاش میکنند. در حالی که نه به حرفی که میزنند اعتقاد دارند و نه به آن عمل میکنند.
- این روزها شکاف بین نسلی هم بیشتر از قبل شده است، تقریبا دو نسلی که در یک خانواده کنار هم زندگی میکنند، هیچگونه ارتباط و تعاملی با هم ندارند، هر کس درگیریها و مشغلههای خاص خود را دارد، حتی میشود گفت تعریف روابط خانوادگی و حتی تفاوت نسلها هم تغییر کرده است. این تا چه حد میتواند آسیبزا باشد؟
دکتر اقلیما: در شرایط فعلی دنیای ما طبق تعریف معمول خانواده، ما دیگر خانوادهیی نداریم. یک زمانی میگفتیم که یک پدر و مادری هستند در خانه که اگر فرد مشکلی برایش پیش آمد با آنها مطرح کند یا یک تعاملی با آنها برقرار کند. روابط بین اعضای خانواده آنقدر کم شده است که طبق تحقیقاتی که ما انجام دادهایم، غالب خانوادهها در طول روز حتی ۱۰ دقیقه هم با هم صحبت نمیکنند. به جز بحث بر مبلغ آب و برق و تلفن، حرف دیگری ندارند که بزنند.
زهره: ما بیشتر همخانهایم تا خانواده. ارتباطات خانوادگی خیلی کم شده و در عوض روابط دوستانه و بیرون از خانه بیشتر شده است. پدر و مادر هر دو شاغلند و وقتی ندارند که بخواهند برای بچهها بگذارند و تمام رابطهشان در امر و نهیهایی که به بچهها میکنند، خلاصه شده است. رابطه دیگری ندارند چون فرصت برقراری ارتباط را ندارند.
محسن: پدر و مادرها حتی آنقدر وقت برای بچهها نمیگذارند که بخواهند نگرانشان باشند. یعنی فشار زندگی آنقدر زیاد است که نمیتوانند وقتی برای نگرانی یا بررسی رفتار بچهها داشته باشند و همین است که بچهها مشکلاتشان را در جمع دوستان مطرح میکنند. راهحل مشکلاتشان را از همسن و سالهایشان میپرسند و تجاربشان را با دوستانی در میان میگذارند که هم سن و سال خودشان هستند.
- اینکه جوانی بیشتر وقتش را در جمع دوستانش میگذراند یک واقعیت است و محدود به جامعه ما هم نیست اما به نظر شما این اتفاق در جامعه فعلی ما از سر اجبار است یعنی چون خانواده زمانی را به بچهها اختصاص نمیدهند این اتفاق میافتد یا به دلیل آزادیهایی که جمع دوستان در اختیارشان میگذارد یا پذیرشی که از رفتارهایشان در چنین جمعهایی هست، ترجیح بچهها این است که با دوستانشان باشند؟
ناهید: این بستگی به خانواده دارد، اگر فضای خانواده صمیمی باشد، بچهها اینقدر از فضای خانوادگی فرار نمیکنند و به جمع دوستانشان پناه نمیبرند. البته اینطور هم نیست که بهطور کلی تمام وقتشان را با خانواده باشند اما میتوانند بیشتر به فضای خانواده اعتماد داشته باشند و مسائلشان را در آن مطرح کنند.
دکتر اقلیما: تو فکر میکنی میتوانی همهچیز را به مادرت بگویی؟
ناهید: بله، من رابطه خوبی با مادرم دارم.
دکتر اقلیما: اگر بگویی که با یکی از همکلاسیهای دانشگاهت به قصد ازدواج در حال آشنایی هستی، چه برخوردی دارد؟
ناهید: سعی میکند راهنماییام کند.
دکتر اقلیما: شکل این راهنمایی چطور است؟ یعنی همراه با آگاهی است یا ممانعت از ادامه این رابطه؟
ناهید: آگاهی که نه چون مخالفند، بیشتر از اینجور روابط منعم میکنند.
دکتر اقلیما: خب در اینصورت تو اگر به آن فرد علاقهمند باشی باز هم حرف مادرت را گوش میکنی؟ یا با پنهانکاری به رابطه ادامه میدهی؟
ناهید: کار سختی است.
دکتر اقلیما: ببینید من همیشه به مراجعانم میگویم که شما نمیتوانید در زمینه مسائل شخصیتان با هر کسی جلسه مشاوره داشته باشید، این مساله بسیار حساس است، نمیشود به راهکارهای دوستان هم اکتفا کرد چون آنها هم تجربه و علمشان به اندازه شما است.
فاطمه: شاید این جمله را سالهاست که میشنویم اما واقعا دلیل پناه بردن نوجوان به جمع دوستان و آسیبهایی که در پی آن پیش میآید به همین خلأ برمیگردد. به بیحوصلگی پدر و مادرها که وقت ندارند تا حرف بچهها را بشنوند و اگر هم از رابطهیی با خبر شوند تنها کاری که میکنند، منع کردن است.
زهره: وقتی پدر و مادر برای بچهها وقت نمیگذارند که بخواهند وارد مشکلات یا درگیریهای عاطفی آنها شوند، راحتترین کار این است که بگویند وارد این رابطه نشو.
محسن: خانواده و مسوولان آموزشی میتوانند به بچهها آگاهی بدهند. آدمها که نمیتوانند نیازهایشان را سرکوب کنند، باید با آن نیاز درست برخورد کنند ولی ما هیچوقت این آموزشها را نمیبینیم. فقط منع میشویم .
زهره: این منع کردنهای غیراصولی هم باعث میشود که بچهها پنهانکاری کنند. این کار آسیبش خیلی بیشتر از تجربه درست است.
دکتر اقلیما: میزان تاثیرگذاری دوستان هم در این شرایط بالاتر میرود. بچهها دوستانشان را از پدر و مادرشان بیشتر میبینند. تجربههای مشترکشان و لحظههایی که با دوستانشان دارند بیشتر از لحظاتی است که درکنار خانوادهاند. پس طبیعی است که از دوستانشان تاثیرپذیری بیشتری داشته باشند اما تمام این مشکلات به خانواده بر نمیگردد ما در سطح جامعه هم مسائلی داریم که باعث میشود این آسیبها عمیقتر شود. یکی از نکاتی که ما بهطور کلی در روابط بینفردی و اجتماعیمان رعایت نمیکنیم، احترام به حریم خصوصی افراد است، ما در روابط اجتماعی اجازه نداریم در زندگی خصوصی افراد دخالت کنیم و همین مساله ما را به قضاوت در مورد افراد وامیدارد. قضاوتهایی که نه قانونی هستند و نه عرف اجازه آن را به ما میدهد.
حتی دین ما هم این اجازه را به ما نداده است که در زندگی و روابط خصوصی کسی تفحص کنیم. قوانین دینی ما تا جایی که امکان دارد، میزان نفوذ جامعه را در روابط شخصی و خصوصی افراد به حداقل رسانده است ولی ما چه میکنیم؟ فشارها و محدودیتهای بیمورد و غیرکارشناسی.
محدودیتهایی که نه تنها نتیجه مطلوب ندارند که نتیجه عکس هم دارند. در خیابان محدودیت ایجاد میکنیم و روابط را به خلوت میکشانیم که هم آسیبزنندهترند و هم مخربتر برای کل جامعه. چه اشکالی دارد که جوانان ما به راحتی بتوانند روابطی سالم در جامعه داشته باشند؟ چرا با ایجاد محدودیت و دخالتهای بیمورد در مسائلی که کاملا به خود شخص مربوط است تنش ایجاد میکنیم و باعث بروز معضلات ریشهییتر در زیر پوست جامعه میشویم؟
عایشه: یکی از مشکلات دیگری که ما داریم این است که هر پدیده جدیدی وارد جامعه ما میشود ما به صورت تکبعدی تنها در آن زمینه رشد میکنیم. مثلا همین فیسبوک. درست است که اینها ابزارند و ما باید از آنها استفاده کنیم اما نحوه به کارگیری مان از این ابزار معمولا صحیح نیست. ابزاری که داریم از متن فرهنگ ما بیرون نیامده، این یک مشکل است و مشکل دیگر اینکه ما حتی فرهنگ استفاده از یک سری امکاناتی که در اختیارمان قرار دارد را نداریم.
دکتر اقلیما: ما در جامعهیی زندگی میکنیم که پر از تضاد و تناقض است. از جهتی محدودیتهایی را در مکانهای عمومی اعمال میکنیم. از طرفی نمیتوانیم استفاده از اینترنت را منع کنیم. دنیای امروز ما دنیای اطلاعات و سرعت است. دنیایی که در آن اینترنت راهها را نزدیک کرده. اگر روابطی که با محدودیت مواجهند را به دنیای مجازی ببریم این محدودیت از رویشان برداشته میشود و خیلی چیزها به آن اضافه میشود.
ما در خیابان و دانشگاه نمیتوانیم روابط آزاد داشته باشیم اما با امکانی به نام اینترنت شکل جدیدی از روابط را تجربه میکنیم. اینترنتی که در تمام دنیا کاربردهای زیادی دارد، در جامعه ما ساعتها وقت آدمها را میگیرد تنها برای پر کردن خلأهای روحی و روانی افراد و برای دور زدن محدودیتهای بیمورد. اگر این خلأها خیلی ساده و اصولی پر شوند، اینترنت میتواند برای بالا بردن سطح علم و آگاهی افراد مورد استفاده قرار بگیرد نه صرفا برای دوستیابی و رسیدن به نیازهای سرکوب شده. در دنیای واقعی باید یک آزادیهایی داده شود تا بتوانیم بگوییم که فرد باید فرهنگ صحیح استفاده از دنیای مجازی را کسب کند ولی اینترنت در جامعه ما جایی است برای فرار از محدودیتها و رفع کمبودها.
- در سطح کلان دلیل این محدودیتها را پیشگیری از وقوع ناهنجاریها میدانند.
دکتر اقلیما: این باعث پیشگیری نمیشود، اعمال محدودیتها باعث میشود مشکلات عمیقتری به وجود بیاید. ما با این شکل برخورد قهری با روابط جوانان، تنها صورت مساله را پاک میکنیم و بحث دیگر هم این است که برای جوانان کسانی برنامهریزی میکنند که سالها از دوران جوانیشان گذشته. اگر قرار است برای جوانان برنامهریزی شود باید نیازهای جوانان هم در نظر گرفته شود. نه اینکه کاری مثل سازمان ملی جوانان یا وزارت ورزش و جوانان را انجام بدهیم و راهکارهایی ارائه کنیم که باعث ایجاد مشکلات تازهیی در جامعه شود.
زهره: یکی از مسائلی هم که وجود دارد، این است که ما هر زمانی که سوالی برایمان به وجود میآید در زمینه روابط قبل از ازدواج، تنها کسانی که ما را به آنها ارجاع میدهند، کارشناسان مذهبی هستند. یعنی تنها از یک بعد به این رابطه نگاه میشود. هیچوقت ما را به یک مددکار اجتماعی یا مشاور معرفی نمیکنند. حتی در رسانهها هم این مساله تنها از دیدگاه مذهبی بررسی میشود. هیچوقت از نظر اجتماعی بررسی نمیکنند که یک جوان در سن من چه نیازهایی دارد و از نظر علم جامعهشناسی یا روانشناسی چه برخوردی باید با این نیازهایش بشود.
محسن: در برخورد با نیاز یک جوان تنها تقوا پیشه کردن را توصیه میکنند که البته خوب است اما میتوان از زوایای دیگر هم به آن نگاه کرد و برخوردهای آگاهانهتری با این مساله داشت. یا حداقل به جوانان آگاهی داد تا بتوانند برخورد صحیحی با این مساله داشته باشند و آسیب کمتری ببینند. این یک قانون است که انسان نسبت به هر چیزی که از آن منع شود حریصتر میشود، ممانعتها نهتنها مشکلات را کاهش نمیدهد که حتی بیشترشان میکند. تبلیغات و فرهنگسازی میتواند برای پیشگیری از وقوع ناهنجاری راه بهتری باشد.
زهره: ما در هر سنی که هستیم یک نیازهایی داریم، مثلا در سن کودکی نیاز به بازی و غذا و موارد اینچنین، الان هم در سنی هستیم که نیازهای مختص این سن را داریم اما جامعه و خانواده به ما میگوید نه تو نباید این نیاز را داشته باشی.
دکتر اقلیما: ببینید زمانی که فشارهای اجتماعی هست، خانواده هم مجبور میشود به اعضای خود فشار بیاورد برای رعایت قوانین اجتماع، اگر شما در تهران یا یک شهر بزرگ زندگی کنید که همسایهها همدیگر را نمیشناسند، شاید این محدودیتهای اجتماعی کمتر به خانواده تحمیل شود، چون در محله کسی شما را نمیشناسد که بخواهید قضاوت شوید اما در یک شهر کوچک یا محلههای قدیمیتر لباس پوشیدن و رفتار شما مدام زیرنظر افرادی است که با آنها در یک محله زندگی میکنید و مدام قضاوتتان میکنند. به همین خاطر خانواده مجبور است شما را با عرف حاکم همراه کند و این محدودیت را برایتان قایل شود.
- در چنین شرایطی باز هم شاهد پنهانکاری خواهیم بود و در نتیجه آن گم شدن صداقت در روابط که نسل به نسل پیش میرود.
فاطمه: ما برای حفظ وجههمان در خانواده و محله میآییم یک سری کارها را به دور از چشم دیگران انجام میدهیم، نه اینکه دروغ بگوییم.
دکتر اقلیما: پنهانکاری همان دروغ است، چون برای پنهان کردن مسائل دیگری که پیش میآید مجبوریم دروغهای بزرگتری بگوییم ولی یک جایی که این مساله آشکار میشود و آسیبش هم بیشتر است. حتی گاهی فرد مجبور میشود به افرادی باج بدهد تا همچنان به پنهانکاری ادامه دهد که این مساله عواقب بدتری خواهد داشت.
عایشه: در جامعه از ما میخواهند راست بگوییم اما نمیخواهند راست بشنوند.
فاطمه: امروز با این فضایی که در اختیارمان هست دیگر پنهانکاری و دروغ گرفتن هم کار سختی نیست، اگر زمانی خانوادهها روابط فرزندانشان را محدود میکردند و مانع بیرون رفتنشان از خانه میشدند، دیگر نمیتوانند با ایجاد این محدودیتها بچهها را از برقراری ارتباط محروم کنند، چون دسترسی به اینترنت با یک گوشی موبایل هوشمند هم امکانپذیر است، پس با افزایش این امکانات محدودیتها دیگر معنی ندارد و از طرفی حریم شخصی بچهها هم عمق بیشتری پیدا کرده است، تا جایی که خانوادهها امکان کنترل این فضا را ندارند، پس بهتر است به جای کنترل و ایجاد تنش، آگاهی بچهها را بالا ببرند.
عایشه: اگر در سطح کلان سیاستگذاریهایی در این زمینه و مقولاتی که مرتبط با نسل ما هست انجام نشود، خیلی به سختی میشود در حوزه فردی کاری انجام داد. من فکر میکنم یکی از اساسیترین مشکلاتی که نسل ما دارد این است که ما اصلا تفکر انتقادی نداریم. به هیچ عنوان مسوول نیستیم. ما آزادی در رفتار و روابط را میخواهیم اما از پذیرش مسوولیت آن گریزانیم و اگر بخواهیم یک جمعبندی داشته باشیم، میتوانم بگویم که همانطور که دکتر اقلیما گفتند تا زمانی که سیستم آموزشی و پرورشی ما اصلاح نشود و از پیش از دبستان آموزشهایی به افراد داده نشود، نمیتوانیم هیچ کاری برای نسلهای بعدی انجام دهیم.
چون ما سیستم آموزشیمان مشکل دارد وقتی که سیستم مشکل دارد، افراد هم تربیت صحیحی نخواهند داشت و زمانی که تربیت فرد به فرد جامعه مشکل داشته باشد، جامعه با مشکل مواجه خواهد بود. ما محصول آموزشها و وضعیتی هستیم که قبلا بوده، الان هم وضعیت خیلی تغییری نکرده پس نسل بعد هم در همین سیستم آموزشی تربیت خواهد شد. مگر اینکه تغییرات اساسی در سیستم آموزش و پرورش ما داده شود، ما بعضی آیتمها را وارد سیستم آموزشی کنیم و این سیستم را بهروزرسانی کنیم برای نسلی که با سرعت در دنیای امروز پیش میرود.
دکتر اقلیما: ببینید ما هنوز در مدارسمان این اصطکاک و برخورد را با دانشآموزان داریم، هنوز هم به جای اینکه بگوییم تلفنهایتان را خاموش کنید، موبایلها را از دست دانشآموزان میگیریم و محدودشان میکنیم. این درس نیست که دانشآموز را به کلاس میکشاند، معلم است که باعث میشود فرد کلاس را بپذیرد و آن را دوست داشته باشد.
ناهید: ما در سیستم آموزشیمان هیچ جایی برای آموزشهایی که افراد در زندگی روزمره به آن نیاز دارند نداریم. یک سری فرمول و تئوری به فرد تزریق میکنیم بیآنکه او را برای زندگی در جامعه آماده کنیم.
محسن: این مساله میتواند با یک آموزش ساده در مدرسه قابل پیشگیری باشد. نه با اعمال محدودیت و ممانعتهای بیمورد که تنها فرد را برای انجام کارهای خلاف قوانین موجود در مدرسه حریصتر و روابطش با مسوولان مدرسه را مخدوش میکند.
فرزانه قبادی
اعتماد