زخم ناسور سدسازی بر پیکر منابعطبیعی
شهروندان:
«در سدسازی افراط کردهایم» ادای این جمله از سوی حمید چیتچیان وزیر نیرو، به تنهایی میتواند بیانگر حقیقت تلخ نهفته پشت پروژههای سدسازی باشد؛ پروژههایی که گرچه با افتخار کلید خورده و به بهرهبرداری رسیدند اما لبه تیز آنها آنچنان طبیعت را زخمی کرده است که امید بهبودش دشوار به نظر میرسد.
چیتچیان، خشکی دریاچههای هامون، ارومیه، گاوخونی و بختگان را نتیجه همین سدسازیهای افراطی میداند و میگوید: «در چند سال گذشته در سدسازی افراط کردیم چون تمام این سدها بالغ بر ۷۶میلیارد مترمکعب را میتوانند تنظیم کنند در حالی که میزان آب موجود در این سدها ۴۶ میلیارد مترمکعب است.»
گفتههای وزیر نیرو در حالی است که شمار سدهای آبگیری شده در طول ۸ سال دولتهای نهم و دهم به ۶۹ سد میرسد؛ سدهایی که گاه بسیار شتابزده افتتاح و آبگیری شدند و برخی از این سدها هم آنقدر حرف و حدیث پشت سرش بود که نهادن نام «پروژه عظیم ملی» بر آنها اندکی مبالغهآمیز به نظر میرسید.
سدهای کارون ۴، سیاهبیشه، آزاد، گتوند علیا، طالقان، ماملو و سیمره از جمله سدهایی بودند که در این سالها افتتاح و آبگیری شدند و مسئولان مربوط، تمام قد به دفاع از آن پرداختند.
به گفته مجید نامجو وزیر سابق نیرو، در ۸ سال دولتهای نهم و دهم ۲۰ میلیارد و ۷۰۳ میلیون مترمکعب بر حجم ذخیره سدهای ساخته شده در کشور افزوده شده و مجموع مخازن سدهای کشور به ۳۷۸/۵۲ میلیارد مترمکعب رسیده و با ساخت ۶۹ سد، حجم ذخیره سدها از ۱۸میلیارد و ۲۷۵ میلیون مترمکعب به ۲۰ میلیارد و ۷۰۳ میلیون مترمکعب رسیده است.
وزیر نیروی دولت یازدهم اما معتقد است که بهرهبری مورد انتظار از این سدها نشده است. چیتچیان میگوید: «سد ساوه ساخته شد برای این که ۱۳۰ میلیون مترمکعب آب در خود جای دهد اما تاکنون ۳۰میلیون مترمکعب بیشتر در آنجا آب نبوده است. از سویی سد کرخه برای ۷میلیارد مترمکعب ساخته شد که بیش از ۷/۲ میلیارد مترمکعب آب در آنجا جمع نشده است. سد سیمره نیز دو ساله به بهرهبرداری رسیده و نیروگاه آن هم ساخته شد اما چون آب کافی نداشته است آب اصلاً نتوانسته وارد نیروگاه شود.»
از سوی دیگر کارشناسان محیط زیست اعتقاد دارند در حالی که وزارت نیرو در سالهای اخیر هزاران میلیارد تومان برای راهاندازی سدها هزینه کرده، اما مسائل زیست محیطی در مناطق، آن گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته و گویی تنها ملاک مورد نظر، پیشرفت و توسعه عجولانه، بدون در نظر گرفتن تمامی جوانب بوده است.
دکتر پیمان یوسفی آذری، کارشناس محیط زیست در این باره میگوید: «به سدسازی باید از دو زاویه نگاه کرد چرا که هم تأثیرات مثبت دارد و هم اثرات منفی که متأسفانه تأثیرات منفی آن بیشتر بوده و خصوصاً در کشور خشکی مثل ایران، پیامدهای ناخوشایندی داشته و سدسازی لطمه زیادی به محیط زیست زده است.»
او در گفتوگو با خبرنگار ما ادامه میدهد: «این شیوه سدسازی، منابع پایه یعنی آب و خاک را نابود میکند و با برهم زدن چرخه هیدرولوژیک، علاوه بر این که تنوع زیستی را به خطر میاندازد، زمینهای مولد را به زمینهای مرده تبدیل میکند.
باید توجه داشت که وقتی سدی ساخته میشود، در واقع رودخانهای که پشت آن به وجود میآید، مثل مرداب است و با محیط اطراف تبادل ندارد و در واقع حوضچههای صدور co2 در اثر این کار تشکیل میشود؛ این در حالی است که رودخانههای طبیعی دارای تبادلات زنده با اکوسیستم اطراف خودشان هستند و ماهیها و دیگر موجودات زنده آبزی در این رودخانهها میتوانند زندگی کنند اما رودخانههای مرده پشت سدها، امکان حیات را از آبزیها میگیرند و تنوع زیستی آنها را به خطر میاندازند.»
اما این که سدها در ایران اصولاً بیشتر با چه اهدافی ساخته میشوند، سؤالی است که یوسفی این گونه به آن پاسخ میدهد: «در ایران سدها بیشتر با هدف افزایش سطح زمینهای کشاورزی ساخته میشوند یا این که برقابی هستند و هدف تولید برق را نیز دارند. در مورد گسترش زمینهای کشاورزی باید به یک نکته اساسی توجه کرد و آن این است که هم اکنون در کشورهای پیشرفته، دیگر افزایش سطح زیرکشت مورد نظر نیست بلکه تلاش در جهت افزایش بهرهبری زمینهای موجود است اما در ایران سدهایی ساخته میشوند که تنها باری بر دوش محیط زیست و همچنین کشاورزان میگذارند، چرا که به جرأت میتوان گفت ۹۰ درصد سدهای ساخته شده، شبکه آبرسانی پایاب ندارند و عملاً بلااستفادهاند و به دلیل این که شبکه آبرسانی پایین سد کامل نشده، بهرهوریشان در بخش کشاورزی عملاً صفر است و به اهداف مورد نظر دست نیافتهاند و فقط به خشکی زمینهای پایین دست سدها و نارضایتی کشاورزان انجامیده است.»
یوسفی ادامه میدهد: «در مورد سدهای برقابی هم باید گفت کل تولید برق از این سدها ۷ درصد است که رقم قابل ملاحظهای نیست و ساخت این سدها با توجه به خسارتهای زیادی که به محیط زیست وارد میکنند، تنها هزینهبر و غیر اقتصادی است.»
او، ساخت سدهای برقابی را کاری بیهوده و برخلاف اصول ۴۴، ۴۸ و ۵۰ قانون اساسی میداند و تأکید میکند: «سدسازی بدون مطالعات زیست محیطی و دوراندیشی، عامل فرسایش و تخریب گسترده جنگلها، رودخانهها و تالابهای ایران است و بانیان چنین اقداماتی نمیدانند سدها چه بلایی بر سر رودخانهها میآورند.»
بهرهبرداری به چه قیمت؟
آیا افتتاح و بهرهبرداری ۶۹ سد آن هم تنها در مدت ۸ سال، به لحاظ علمی و اقتصادی توجیهپذیر است و اگر میانگین افتتاح را حدود سالی ۸سد در نظر بگیریم، به راستی میتوان به این رقم بالید و آن را موفقیتی بزرگ به شمار آورد؟
البته اگر هر سال تعداد مشخصی سد افتتاح میشد، باز شاید میشد گفت حساب و کتابی در کار بوده و این کار بر اساس محاسباتی صورت گرفته است اما جالب اینجاست که بهرهبرداری از سدها در سالهای آخر دولت پیشین شدت گرفت؛ گویی قرار بود قطار ثبت افتخارات با سرعتی هرچه تمامتر به حرکت خود ادامه دهد.
در تأیید این گفته باید به گزارش نامجو از سدسازی دولتهای نهم و دهم اشاره کرد که بر اساس آن در سال ۹۱ سدهای شهریار، ارس ۲، بار، درونگر، رودبال داراب، آزادی، دانشمند، شمیل و نیان و سیاهبیشه افتتاح شدند.
همچنین در سال ۹۰ سدهای گل فرج، شهید مدنی، آقچای، اسدیه، کینه ورس، زیردان، ماشکیدا، سنگ سیاه، زاگرس، کمال صالح، کلان ملایر، کارون ۴ و سیمره افتتاح و آبگیری شدند؛ یعنی در طول ۲ سال مجموعاً ۲۳ سد آبگیری شدند!
خوب است بدانید که براساس اعلام کارشناسان، سدسازی به این روش و با این تعداد در بیشتر کشورهای پیشرفته دنیا منسوخ شده است و کاری علمی و اصولی به شمار نمیرود.
یوسفی در این باره میگوید: «سدسازی به دلیل اثرات مخربی که روی محیط زیست دارد، دیگر روشی مناسب برای تأمین آب اراضی کشاورزی نیست و این کار، تنها به اتلاف منابع میانجامد.
برای ساخت هر سد به طور میانگین ۲ هزار میلیارد تومان هزینه صرف میشود و این در حالی است که بهرهوری بیشتر این سدها صفر است و کارایی لازم را ندارند و نه تنها به زیر آب رفتن زمینهای مولد میانجامد، بلکه به لحاظ اقتصادی نیز بهصرفه نیستند و با صرف هزینههای گزاف بار سنگینی را بر دوش اقتصاد کشور میگذارند.»
به گفته وی، میلیاردها تومان پول مردم صرف ساختن این سدها که در واقع حوضچههای تبخیر هستند، میشود که تنها اقلیم و جغرافیای طبیعی منطقه را متأثر میکند. قطعاً تأثیرات سد کارون ۴ را در مناطق جنگلی زاگرس در سالهای آینده خواهیم دید که متأسفانه چطور این مناطق را به بیابان تبدیل خواهد کرد.
جای خالی آبخیزداری در سدسازی
«آبخیزداری علم مملکتداری است.» این، عبارتی بود که آیتالله هاشمی رفسنجانی، در زمان ریاست دولتهای پنجم و ششم آن را بیان کرد و آن زمان در تابلوهای مناطق حفاظت شده، عرصههای طبیعی یا بیلبوردهای برخی خیابانهای شهر به چشم میخورد. شاید آن زمان کسی چندان به اهمیت این جمله کلیدی توجه نکرده بود و به این نکته واقف نبود که به راستی آبخیزداری چه نقش و اهمیت ویژهای در بخشهای مختلف کشور دارد و تا چه حد میتواند در توسعه و پیشرفت آن تأثیرگذار باشد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام حدود ۴ سال پیش نیز مجدداً بر این نکته تأکید کرده و گفته بود: «رونق کشاورزی در ایران و همه جا به آب و خاک وابسته است، در ایران خاک کم نداریم اما در نگهداری خاک ضعیف هستیم و با آبخیزداری ضعیف، خاکی را که طی میلیونها سال ساخته شده از دست میدهیم؛ در حفظ آب نیز بدتر از بخش خاک عمل میکنیم که باید در این بخش بیشتر متمرکز شویم.»
این گفتهها در حالی بود که سدسازیهای غیراصولی و شتابزده، بدون این که به بحث آبخیزداری اهمیت چندانی داده شود، در کشور در حال انجام بود و لبه تیزش هم محیط زیست و منافع عمومی را نشانه گرفته بود.
در تعریف مفهوم علمی که از آن به عنوان علم مملکتداری یاد شده، باید گفت که آبخیزداری یا علم مطالعه و مدیریت آبخیزها عبارت از مجموعه مطالعاتی است که برای اداره یک حوضه آبریز انجام میشود؛ در واقع آبخیزداری، طراحی و مدیریت حوزه به منظور حفاظت و استفاده صحیح و پایدار از منابع طبیعی با توجه ویژه به منابع آب و خاک است.
برای دانستن این که آبخیزداری چه اهمیت و جایگاهی در ساخت سدها دارد، گفتههای پروفسور کریم سلیمانی، استاد دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه مازندران را در ادامه بخوانید.
او در گفتوگو با خبرنگار ما به نقش مهم آبخیزداری در سدسازی اشاره میکند و میگوید: «متأسفانه آبخیزداری در سدهایی که در سالهای گذشته در کشور ساخته شده جایگاه خودش را ندارد و بیشتر سدها بدون در نظر گرفتن مطالعات آبخیزداری و ملاحظات زیست محیطی ساخته شدهاند.»
این کارشناس آبخیز داری ادامه میدهد: «در شرایطی که با هزینهای که برای تخلیه مخزن سدها مورد نیاز است، میتوان سد جدیدی ساخت، چگونه میتوان به اصولی بودن کار اطمینان داشت؟! در واقع پر شدن مخزن سدها به وسیله رسوبات، خود معضل بزرگی به شمار میرود که بسیار هزینهبر و دشوار است و ما شاهد هستیم که حتی سدهای قدیمی مثل سد لار که سالها پیش ساخته شده، نه تنها کارایی لازم را ندارند بلکه پر شدن مخزن آنها لطمات فراوانی را به دنبال دارد.»
در واقع رسوبگذاری و تهنشینی رسوبات در مخازن سدها، فرآیندی است که بعد از ساخت سد اتفاق میافتد که باعث کاهش سرعت جریان آب میشود و منجر به فرآیندهای تهنشینی رسوبات حمل شده توسط جریان خواهد شد.
این مکانیسم نهایتاً باعث رسوبگذاری در مخازن میشود که نتایج آن نیز میتواند اثرات جدی را بر موقعیت اقتصادی محلی و منطقهای ایجاد کند که از جمله آنها میتوان به چالشهای تأمین آب آشامیدنی، تولید انرژی و تأمین آب آبیاری اشاره کرد اما آنچه مسلم است، کاهش دسترسی به آب یکی از اثرات مهم تهنشینی رسوبات در مخازن بویژه در نواحی نیمه خشک به شمار میآید.
در این شرایط، بزرگ بودن مخزن سدها شاید چندان هم مایه افتخار نباشد، چرا که به گفته سلیمانی، بسیاری از سدها را میتوان با حجم مخزن کمتری ساخت و نیازی نیست که حجم مخزن تا این اندازه زیاد باشد.
او تأکید میکند: «متأسفانه در ساخت سدها مطالعات آبخیزداری آن طور که باید، انجام نمیشود و مسئولان مربوطه در وزارت نیرو، تنها به بحث اجرایی کار توجه دارند و به همین دلیل هم هست که سدهای ساخته شده نه توجیه اقتصادی دارند و نه دارای کارایی و بهرهوری لازم هستند. این سدها به دلیل آسیبی که به محیط زیست وارد میکنند، نسلهای جانوری و گیاهی را به خطر میاندازند و در زندگی ساکنان منطقه نیز اثرات نامطلوبی را به جا میگذارند.»
به گفته این استاد دانشگاه، به دلیل این که معمولاً دورههای مدیریتی در کشور ما کوتاه هستند و مدیران تمایل دارند در دوره مدیریتشان به اصطلاح خودی نشان دهند، کلنگ سدهای مخزنی با حجم بالا را شتابزده زمین میزنند و به عواقب منفی آن فکر نمیکنند در صورتی که اگر این کار با تأمل بیشتر و مشاوره و همکاری کارشناسان محیط زیست و آبخیزداری انجام شود، قطعاً نتیجه مطلوبتری را در پی خواهد داشت و شاید بتوان با واردکردن صدمه کمتری به محیط زیست منطقه، آن را در شکلی دیگر عملی کرد.
سلیمانی ادامه میدهد: «میلیاردها تومان برای ساخت سدها هزینه میشود و این در حالی است که پروژههای آبخیزداری به منظور حفاظت بالادست سدها اجرا نمیشود و این جای تعجب دارد که چطور منافع عمومی مردم در این کار در نظر گرفته نمیشود. این سدها شریانهای حیاتی طبیعت را قطع و جریان زندگی را در آن مختل میکنند.»
او که بارها طرحهای مختلف آبخیزداری در حوزه استان مازندران را در سالهای پیش به وزارت نیرو ارائه داده و هیچ پاسخی دریافت نکرده امیدوار است که این وضعیت کم کم سر و سامان گیرد و فکری اساسی برای سدسازی کشور شود.
سدسازیهای افراطی آن هم در شرایطی که وزیر نیرو نسبت به خشکی دریاچهها و استفاده بی رویه از منابع آبی تجدیدشونده هشدار میدهد، آنقدرها هم نمیتواند سندی برای افتخار باشد، بویژه وقتی که بدانیم خشکسالی هر روز بیشتر و بیشتر نیش تیزش را در عرصههای طبیعی کشورمان فرو میکند؛ کشوری که روی کمربند خشک جهان قرار گرفته و کمی خوشخیالانه است اگر دلمان را تنها به جنگلهای سرسبز شمال آن خوش کنیم.
واقعیت این است که منابع آب تجدید شونده کشور از ۱۳۰ به ۱۲۰ میلیارد مترمکعب کاهش پیدا کرده و این، یک هشدار جدی است؛ هشداری که اگر به آن توجه نشود، شاید روزی در آینده دور یا نزدیک، تصویر دریاچههای پر آب و نهرهای جاری را به کلی از ذهنمان پاک کند.
مریم طالشی
ایران