ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

جام جان‌بخش در زلزله رودبار

شهروندان – جهانگیر کوثری*:
امروز تیم‌ملی فوتبال ایران در دومین بازی خود در جام‌جهانی 2014 در شهر بلوهوریزنته در مقابل یکی از بزرگ‌ترین تیم‌های جهان یعنی آرژانتین قرار می‌گیرد. تساوی ایران در مقابل نیجریه، روزنه‌هایی را در ذهن ایرانی‌ها باز کرد که می‌شود برد و نباخت و حتی موقعیت گل هم داشت.

جهانگیر کوثرینیجریه در رده پنجم رده‌بندی فیفا در سال ۱۹۹۴ قرار گرفت و قهرمان جام ملت‌های آفریقا نیز در سال ۲۰۱۴ است. از این لقب‌های آبکی هم – که گزارشگران ما ردیف می‌کنند- مثل عقاب‌های برتر و عقاب‌های سبز با خود یدک می‌کشد. چهاربار در جام‌جهانی بوده و بازیکنانی چون اینما(لیل فرانسه)، جوزف یوبو(نوریچ‌سیتی انگلیس)، اچیله (موناکو)، اوبی میکل (چلسی) و دیگر باشگاه‌های بزرگ جهان را دارد. نیجریه تیم کمی نبود و می‌خواهم از نتیجه‌ای که ایران در مقابل این تیم گرفت دفاع کنم.

این شکل بازی در فوتبال نیز نوعی سنجیده و متکی بر تاکتیک است. بازی امروز ما در مقابل آرژانتین است، قله بزرگ‌ترین بازیکنان جهان که به اعجوبه‌‌های تاریخ پیوسته‌اند و لقب نابغه گرفته‌اند، یعنی توانسته‌اند مسیر طبیعی این پدیده را تغییر دهند. «مارادونا» و حالا «مسی» در این کشور و تاریخ استابیلد آقای گل اولین دوره جام‌جهانی (۱۹۳۰) تا لوییز مونتی و کارلوس پیکله، ماریوکمپس، پاسارلا، آیالا و کانیگیا را داشته‌اند. امروز ۳۱خرداد سال ۱۳۹۳ است.

۲۴سال پیش در چنین روزی که بازی‌های جام‌جهانی ۱۹۹۰ در ایتالیا جریان داشت، در ساعت ۲۴ در اوایل نیمه دوم بازی برزیل و اسکاتلند که در گروه سوم در شهر تورین و ورزشگاه «دل‌آلپی» برگزار می‌شد، من در استودیو پخش تلویزیون که در محل ساختمان پخش خبر امروز بود این بازی را گزارش می‌کردم.

در داخل استودیو تنها بودم و در پشت شیشه بقیه همکاران مشغول بودند. در این جمله بودم که آلمائو پاس عرضی خوبی برای جورجینیو فراهم می‌کند،‌روماریو به راست حرکت می‌کند و کاره کا در جهت مخالف خط دفاعی اسکاتلند را به خود مشغول می‌کند که ناگهان ساختمان لرزید، مونیتور مقابلم تکان شدیدی خورد و اکثر کسانی که در اتاق فرمان بودند، به بیرون ساختمان فرار کردند.

من ماندم و میکروفن باز و بازی برزیل و اسکاتلند و ضربه‌ای که کاره‌کا به بیرون زد، پس از چند لحظه ترسیدم. هیچ‌کس نبود و از پشت میکروفن بلند شدم و من هم به بیرون ساختمان پخش آمدم. زلزله… زلزله و شدت آن که آنتن‌های بالای ساختمان پخش را به‌هم کوبیده بود. خدایا… دوباره به داخل استودیو آمدم و بازی را گزارش کردم اما تمام فکر و حواسم به حادثه‌ای بود که خبر نداده بود.

در نزدیکی شهر رودبار در ناحیه طارم علیا، اتفاق بر زمین گیلان نشسته بود. در یک منطقه پرجمعیت و در ۱۹کیلومتری زمین ۳۵هزارنفر در ۶۰ثانیه از ما جدا شدند و رفتند ۵۰۰هزارنفر بی‌خانمان شدند. ۴/۷ ریشتر برای تارومارکردن تمام آن منطقه کافی بود. فقط در روستای حیر از بخش الموت ۵۰۰نفر کشته شدند.

منجیل، لوشان، رودبار و قاقازان که جای خود دارند. شدت زلزله به‌اندازه‌ای بود که فرصت نجات را از دست دادیم و تنها عباس کیارستمی با «زندگی و دیگر هیچ» و «درختان زیتون» سه‌گانه خود را با «خانه دوست کجاست» تکمیل کرد تا از احمد و بابک احمدپور خبری بگیرد. قهرمانان خانه دوست کجاست زنده بودند و فوتبال برزیل و اسکاتلند را تماشا می‌کردند.

برای برزیل مولر که جانشین روماریو شده بود گل زد و بازی به پایان رسید، اما من هنوز در فکر زلزله رودبار بودم، که سینه زمینِ به زنجیربسته کهنسال در یک تکان خشم یا هق‌هق گریه بالا آمد و در یک‌دقیقه سراسر مسین، ۲۰قرن افتخار و ۶۰هزار آدمی در خاک فرو رفت. آنها که خواب بودند زیر آوار ماندند و احمد و بابک و بقیه که فوتبال نگاه می‌‌کردند فرار کردند.

فوتبال و جام‌جهانی در این مهربانی که جان بعضی از هم‌خاکیان ما را نجات داد به ما یادآور شد که دوست‌داشتن را از نو زاده‌شدن باور بداریم. آن شب در غوغای اخبار زمین‌لرزه رودبار، از جام‌جم پیاده به طرف میرداماد به راه افتادم. شتاب رسیدن به خانه خود را از یاد برده بودم، با خود فکر می‌کردم «رنج‌بردن‌، ‌آموختن است» و می‌خواهیم امشب به تماشای ایران و آرژانتین بنشینیم! در روشنایی مهتاب باید مراقب آتش هم بود.

 *کارشناس فوتبال

شرق

برچسب‌ها : , ,