ماجرای ملالتبار کار در میان ایرانیان
شهروندان:
گِنجی فوجی، رئیس مرکز فرهنگی سفارت ژاپن وقتی برای شرکت در مراسم هفته فرهنگی ژاپن در ایران دعوت شده بود در برابر دو سؤال ویژه قرار گرفت، اول اینکه ایرانیها و ژاپنیها با هم چه شباهتی دارند و دوم اینکه مهمترین تفاوت این دو ملت در چیست؟ پاسخ او به این دو سؤال البته جالب و قابل تأمل بود.
او در پاسخ به شباهتها، علاقه ایرانیها و ژاپنیها به خوردن چای را مثال زد و از طرز تفکر مشترک هر دو ملت در احترام گذاشتن به دیگران گفت و اما در جواب به تفاوتها صرفاً از سختکوشی و نظم و انضباط هم میهنان خودش نام برد و اضافه کرد که ایرانیها به نکات ریز موضوعات و مسائل توجهی ندارند و از زندگیشان لذت نمیبرند.
جواب او البته چندان به مذاق ایرانیها خوشایند نبود، ولی نشان داد که این ویژگی پنهان ما تا چه اندازه برای دیگران آشکار است. آمارها البته این خصیصه ما را به شکل دیگری نمایان میکند. آنطور که اکرمی، رئیس شورای فرهنگ عمومی نهاد ریاست جمهوری گفته است هماکنون کار مفید در ایران به حداقل رسیده و ما فقط ۴۵ دقیقه کار مفید در ۲۴ ساعت روز داریم.
به این عدد البته میتوان آمارهای دیگری را هم اضافه کرد، آمارهایی که نشان میدهد میزان کار مفید سالانه در ایران حدود ۸۰۰ ساعت و در کشوری همچون ژاپن ۴ هزار و ۸۴۰ ساعت است. با این پیش فرض میتوان حدس زد چرا شخصی همچون «فوجی» سختکوشی را به عنوان یک تفاوت بین ما و خودشان نام میبرد! از طرفی میتوان به ۱۹۰۰ ساعت کار مفید افغانیها هم اشارهای کرد که نشان میدهد ساعت کاری ما در مقایسه با کشور توسعه نیافتهای همچون افغانستان هم بسیار ناچیز است. سؤال اینجاست چرا ساعات کاری مفید ما در مقایسه با سایر کشورها تا این اندازه پایین است، آیا این مسأله به نگاه ایرانیها به مقولهای به عنوان «کار» مربوط نمیشود؟
دوستی که همیشه ساعات اضافه کاریاش از ساعات موظفی کاریاش بالاتر بود، درباره اینکه چرا تا این حد علاقهمند به فضای اداره است، حرفهای جالبی میزد. او معتقد بود که اگر تا این ساعت در اداره نماند، رئیسش متوجه نمیشود که او تا چه اندازه فعال است. او در حقیقت بیشتر از همیشه در اداره میماند تا علاوه برحقوقی که به عنوان اضافه کاری نصیبش میشد به مافوقش هم ثابت کند تا چه اندازه دلش برای کار میسوزد.
تعجب آورتر اینکه بیشتر وقت این دوست ما در راهروها، سالن غذاخوری و گپ و گفت با دوستان میگذشت و کمتر کسی او را پشت میزش میدید. او البته حرف نابجایی هم نمیزد، چراکه اگر قرار بود، طبق وظیفه عمل کرده و حاصل واقعی دسترنجش را بخورد باید در نیمههای ماه به مسافرکشی پناه میآورد. او البته میدید که دراطرافش هستند افرادی که نه مانند او با کمترین فعالیت، چندین برابر او حقوق میگیرند و اتفاقاً تشویق هم میشوند. نگاه بیشتر ما به کار از همین مسأله یعنی مقایسه بین خودمان و دیگران نشأت میگیرد. ما میدانیم که باید طبق وظیفه کار کنیم، اما میبینیم که همکارمان که روابط فامیلی دوری با مدیریت دارد، به شیوه دیگری عمل میکند.
در رؤیای یک ارثیه خوب
احمدرضا داوودی، کارشناس ارشد جامعه شناسی درباره نگاه ایرانیها به کار، پژوهش قابل تأملی انجام داده است. او درباره این پژوهش که یک جمع ۱۰۰ نفره از جوانان بیکار و کارمند را مورد بررسی قرار داده، میگوید: «در این گروه بیش از ۸۰ درصد بر این باور بودند که نباید سخت کار کرد و باید از راههای آسان مانند روابط خویشاوندی و رانت درآمد بدست آورد. حدود ۵ درصد معتقد بودند که کار واقعی و با زحمت، زندگی سعادتمندی برای آنها رقم میزند و ۱۵ درصد هم اعلام کردند که در انتظار برنده شدن در جوایز قرعهکشی و رسیدن به یک ارثیه خوب هستند تا آینده شغلیشان بدون دردسر تأمین شود.»
این جامعه شناس پس از بررسی این گروه آماری به این نتیجه رسیده است که تنها گروه محدودی اعتقاد به کار و تلاش برای بدست آوردن درآمد دارند و بیشتر مردم یا به اجبار برای تأمین مخارج زندگی تلاش میکنند یا منتظرند که از جایی مورد عنایت مالی قرار بگیرند! این گروه که علاقه و انگیزه کافی برای کار کردن ندارد، تلاش میکند تا فرهنگ «کار نکن، پول بدست آور» را در جامعه به شکلی نهادینه کنند که زرنگ بودن، در «تنبلی و از زیر کار دررفتن» خلاصه شود.
بطور حتم شما هم از قول برخی شنیدهاید که میگویند بهترین شغل دنیا، یک پدر پولدار داشتن است، یعنی شما بنشینید و دست روی دست بگذارید تا مال و اموال پدرتان به دادتان برسد. این تفکرهم البته به گروهی بر میگردد که از طرف خانواده بیش از حد تأمین میشوند، یعنی پدر و مادر حتی بعد از ازدواج هم نگران خرج و مخارج زندگی فرزندانشان هستند و همه تلاش خود را میکنند تا خدای نکرده آب در دل فرزندانشان تکان نخورد. این گروه جزو افرادی هستند که بدون انگیزه وارد فضاهای کاری میشوند و اما چون از طرف خانواده حمایت میشوند تلاش ویژهای برای ارتقای شغلی خود نمیکنند و با هر سختی در کار، فرار را بر قرار ترجیح میدهند! در مقابل این گروه افرادی قرار میگیرند که با وجود داشتن تحصیلات عالیه و مهارت کافی اما باز هم وقتی در محیط کار قرار میگیرند علاقه و انگیزه کافی برای کارکردن ندارند و ترجیح میدهند در خلال کار به فکر معاملههای سود آور، دلالی و راههای گریز از کار باشند. این افراد اعتقاد دارند که با شغل فعلیشان به هیچ جا نمیرسند و اگر میخواهند پیشرفت کنند باید میان بر بزنند!
ایرانیها از زیرکار درمیروند؟
دکتر ناصر تکمیل همایون، جامعهشناس در گفتوگو با خبرنگار ما بر خلاف این گفته که «بیعلاقگی ایرانیها به کار سابقه تاریخی دارد»، میگوید: «در بین ایرانیها نیز همانند اقوام دیگر هم آدم تنبل وجود دارد و هم آدم زرنگ و ما در این زمینه آمارگیری قابل استنادی نداریم. اما آمارهایی که اعلام میکند ایرانیها تنبل هستند و علاقهای به کار ندارند به موارد دیگری برمیگردد، وگرنه در فرهنگ، ادبیات، آموزههای دینی و عرفان ایرانی تأکید زیادی بر کار و تلاش شده و ما در تاریخ گذشته، مطالب بیشماری بر ضد تنبلی داریم.
البته مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفته و برخی از آنها نیز ارتباطی بین جغرافیا و تنبلی مردم برقرار کردهاند، مانند اینکه گفته میشود در مناطق گرمسیر افراد علاقه کمتری به کار و تلاش دارند و برعکس در جوامع سردسیر مانند اروپا مردم به علت سرما، تحرک و فعالیت بیشتری میکنند، یا موارد دیگری که گفته میشود تربیت و آموزش خانوادگی تأثیر زیادی بر علاقه فرزندان به تلاش و کوشش دارد، وقتی خانوادهای از کودکی همه کارهای فرزندشان را انجام میدهند و نمیگذارند حتی بند کفشش را ببندد، طبیعی است که این کودک در آینده از پس کارهای بزرگتر هم بر نمیآید و به خانواده وابسته میشود. »
تا انگیزه نباشد کار رونق نمیگیرد
از نظر دکتر تکمیل همایون، هیچ چیز نمیتواند جای انگیزه را در کار بگیرد، او معتقد است تا انگیزه و شوقی پشت کار نباشد، افراد به آن علاقهمند نمیشوند. این انگیزه از نظر او دینی، ملی و حتی اقتصادی تعبیر میشود. «مشکل اینجاست که وقتی کار به صورت دولتی اداره میشود، اعتقاد و وجدان کاری ضعیف میشود و آمارهایی که ارائه میشود به همین بخش مربوط است.»
این جامعه شناس میگوید: «شما اگر دقت کنید میبینید که وقتی کار مال خودمان است بخوبی انجام میشود؛ اما همین کار اگر مال دیگری باشد و خود او هم بالای سرمان نباشد یا پول خوبی ندهد، مانند یک کار دولتی، بسیار دور از تصور به پایان میرسد، چرا؟ چون ما عادت کردهایم که همیشه یک اهرم بالای سرمان باشد. >
او البته به ما میگوید که این مسأله در دوران قاجار و پهلوی شایعتر بوده و اغلب مردم در این دوران اعتقاد و علاقهای به کار دولتی نداشتند و کار برایشان صرفاً یک منبع کسب درآمد بوده و بس!
تنها راه حل این معضل از نظر دکتر تکمیل، تشویق افراد به کار اجتماعی و ملی است؛ «مردم باید نسبت به کار دولتی انگیزه پیدا کنند. این انگیزه البته جز با عدالت و داوری دولت بدست نمیآید. متأسفانه هماکنون شما کمتر فردی را پیدا میکنید که در دستگاه دولتی کار کند و آن را متعلق به خود بداند. او تا آنجا که بتواند از کار میزند و حتی تلفنهای شخصیاش را هم از جیب دولت پرداخت میکند!» او علت اصلی این مسأله را نظام غلط اقتصادی میداند. چراکه به باور این استاد دانشگاه، اگر نظام اقتصادی درستی وجود داشته باشد افراد متناسب با تلاشی که انجام میدهند پاداش دریافت میکنند و کسی نمیتواند از رانت ویژه برخوردار شده و انگیزه تلاش دیگران را از بین ببرد.
«در این نظام غلط اقتصادی بانک سود ۲۲ درصد پرداخت میکند و فرد ترجیح میدهد پولش را در بانک بگذارد، سودش را بگیرد و در خانه بنشیند، در حالی که این سود بانکی در کشوری مانند فرانسه در حدود ۵ درصد است.»
البته همه این حرفها قرار نیست بر تنبلی ایرانیها صحه گذارد؛ چراکه نگاه ایرانیها به کار در حالت کلی مثبت است. دکتر تکمیل همایون میگوید: «اگر ایرانیها علاقهای به کار نداشتند شما شاهد این همه آبادانی و توسعه و سازندگی نبودید، اما جایی که نظام کار و درآمدزایی براساس عدالت نباشد، وضعیت فرق میکند! این بدین معنا نیست که به افراد بیجهت پول داده شود یا شماری استثمار شوند، این کار به یک مطالعه اقتصادی وسیع در سایه دموکراسی نیاز دارد تا هر آنچه به عنوان نتیجه بیرون آمد بدون ترس و لرز اجرا شود. >
خصوصیها فعالتر از دولتیها
دکتر سید رحیم ابوالحسنی، جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفت گو با خبرنگار ما، هم معتقد است که ایرانیها بر خلاف آنچه به نظر میآید ملت فعالی هستند، اما این فعالیت تحت تأثیر مدیریت شکل میگیرد. «خب اگر این فعالیت منتهی به پاداش شود، فرد تشویق به کار کردن بیشتر میشود، اما اگر فرد بداند که بدون انجام فعالیت هم پاداش دریافت میکند، تن به کار نمیدهد یا از زیر کار در میرود.»
دکتر ابوالحسنی میگوید: «طبیعی است در شرایطی که دوغ و دوشاب یکی شود، افراد رغبتی به کار کردن پیدا نمیکنند، اما اگر مدیریت بر اساس انتخاب اصلح باشد و افراد در قبال انجام کار مطلوب، پاداش دریافت کنند، وضعیت فرق میکند. چرا همین ایرانیهایی که در داخل کشور به تنبلی معروف شدهاند و کار نمیکنند در کشورهای توسعه یافته به انجام کار در نهایت دقت و سرعت زبانزدند؟»
او البته این ویژگی را مسأله جدیدی نمیداند و معتقد است که این مسأله در دورههای گذشته هم مصداق داشته و مربوط به امروز و دیروز نیست.
«در دوران گذشته هم قدرت براساس شایستهسالاری نبوده است و افراد براساس تحصیلات، مهارت و دانششان انتخاب نمیشدند و متأسفانه بیشتر گزینشها بر مبنای روابط خویشاوندی، سلیقه، باندی و گروهی بوده است.»
مدیریت ضعیف و استفاده از پول نفت برای انجام کارهای کشور یکی از مشکلات عمدهای است که به اعتقاد دکتر ابوالحسنی افراد را به سمت فعالیت کمتر سوق داده است. این استاد دانشگاه با اشاره به میزان کار مطلوب در بخش خصوصی در مقایسه با بخش دولتی میگوید: «تمایز این دو بخش بطور کامل مشخص است و شما میبینید که افراد در بخش خصوصی به واسطه مدیریتی که وجود دارد کار بهتر و مؤثرتری را ارائه میدهند برخلاف بخش دولتی که این اتفاق نمیافتد.»
وقتی اقتصاد بر مبنای رانت یا واسطهگری و دلالی بسته شد و افراد بدون تلاش در مدت زمان کوتاهی به درآمد بالایی دست یافتند، ناخودآگاه این شیوه به یک ارزش در جامعه تبدیل میشود و جامعه به صورت خودکار افراد را به سمت اقتصاد دلالی و رانتی سوق میدهد. اقتصادی که بر مبنای تولید و کار و تلاش شکل نمیگیرد. شما میتوانید درآمدتان را در جایی مانند بانک سرمایهگذاری کنید و ماهانه بدون زحمت سودش را هزینه کنید، این تئوری غلط اقتصادی موجب میشود به جای تولید، واسطهگری و دلالی رونق بگیرد و افرادی هم که در این زمینه ناتوانند رغبتی به زحمت و تلاش بیشتر نداشته باشند.
حمیده امینیفرد
ایران