ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

پایان عصر یخبندان

شهروندان:
1- هشت سال از حضور فوتبال ایران در سطح اول این رشته پرطرفدار و معجزهگر میگذشت. جام جهانی 2006 آلمان بود که ایران سری در سرها در آورد و با نمایشهایی نسبتاً قابل قبول پس از پایان مرحله گروهی چمدان هایش را بست و طبق همان بلیتهایی که از پیش OK شده بود به میهن بازگشت.

فوتبالچهار سال بعد فوتبال ایران نتوانست جایی برای خود در میان تیمهای برگزیده دنیا بازکند و در جام جهانی آفریقای جنوبی حضور نداشت. در واقع دنیا برای فوتبال ایران تنگ نشده بود، ما کوچک شده بودیم.

۲- در این ۸ سال تنها ناکامی فوتبال ما به جای خالی مان در جام جهانی محدود نشد. در رده ملی حرفی برای گفتن نداشتیم. به سالهای حسرتمان برای قهرمانی در جام ملتها و راهیابی به المپیک افزوده شد. در رده باشگاهی اوضاع خرابتر بود و هر سال دریغ از پارسال. جز معدود جرقه‌ها و موفقیتهای نسبی که داشتیم، هیچ سالی نتوانستیم قدرت از دست رفتهمان را در لیگ قهرمانان آسیا بازیابیم و به حریفان قاره کهن دیکته کنیم.

فوتبال ایران در آسیا درجا زد و گاهی زنگ خطر به صدا درآمد که در حال عقبگرد هستیم. بسیاری از کارشناسان داخلی بارها تأکید کردند که نگوییم و پرهیز کنیم از اینکه قدرت برتر آسیا هستیم، تعدادی هم پا را فراتر گذاشته و رگه‌های واقع بینی خاکستری در اظهاراتشان نمود بیشتری داشت؛ آنجا که میگفتند با حضور تیمهای جهش یافتهای چون ژاپن و کره جنوبی ما در حال بُر خوردن با تیمهای درجه ۲ آسیا هستیم. شکست مقابل تیمهایی چون لبنان و قطر هم مؤید این مهم بود.

۳- فوتبال مان یخ زده بود؛ هم در ساقهای بازیکنان و هم اندیشه مربیان. گوش کسی هم بدهکار نبود. برگزاری لیگ و شرکت در مسابقات قاره‌ای شده بود رفع تکلیف. نه خبری از فوتبال زیبا و پویا بود و نه مربی ای از لحاظ فنی و تاکتیکی چیزی رو میکرد که چشمها را خیره کند، که هواداران را جذب کند، که تحسین و تمجید بخرد. اصلاً متنی وجود نداشت و هر آنچه بود حاشیه بود. همین شد که سکوها خالی شدند و مردم فوتبال زده. خاطرات فریز شده در ذهن فوتبالدوستان تنها دلخوشی شان شد؛ حالا چه در رده ملی و چه باشگاهی. تا اینکه جواز حضور در برزیل با اعجاز قوچان نژاد صادر شد. پیش بینی‌ها این بود که لیگی پویا در سال منتهی به جام جهانی خواهیم داشت اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه یک فصل کم تماشاگر و کم گل و فاقد خلاقیتهای فردی و تیمی حسابی توی ذوق زد. لیگ تمام شد و بیم از نمایشی تحقیرآمیز در برزیل به سبب نبود تدارک مناسب از راه رسید. حتماً اظهارنظرهای مأیوس کننده تعدادی از کارشناسان در یک برنامه تلویزیونی به هنگامی که از باز بودن میکروفن و روی آنتن بودن شان بیخبر بودند را به یاد دارید.

۴- آب شدن یخ فوتبال ایران نیاز به حرارت با درجه بالا داشت. حرارتی که به این لایه‌های ضخیم یخ زدگی نفوذ کند و جریان حاصل از آب شدن یخ، فوتبال مان را از حالت سکون خارج کند. فوتبالی که به مثابه یک تشت آب که مدتها در گوشهای مانده باشد، بو گرفته بود. تغییر رنگ داده بود و اشیای خارجی در آن غوطه ور شده بود. این یخ باید آب میشد. تنها توسط ذهنی گرم، ذهنی زیبا، ذهنی که فوتبال روز دنیا در آن جریان داشت؛ ذهن کی روش. کارلوس کی روش تیمی ساخته که مایه غرور و افتخار شده است. سربازان این مرد پرتغالی به معنای واقعی کلمه یک تیم هستند. اصل پشتیبانی جاری است. قلب شان برای موفقیت میتپد. وقتی با آن نمایش خیره کننده با یک گل آن هم گلی که نابغه فوتبال دنیا به ثمر رسانده، از زمین خارج میشوند در رختکن گریه میکنند.

دنیا با احترام از فوتبال ایران صحبت میکند. ستاره‌های نام آشنای دنیای فوتبال از خورده شدن حق مسلم ایران توسط داور در کارشناسیهای شان صحبت میکنند. مردم دوباره با فوتبال آشتی کرده‌اند. حتی پس از باخت به خیابانها میریزند و شادی میکنند. فوتبال دوباره بهانهای شده برای لبخند زدن. نمایش یوزپلنگها، دلپذیر و غرورانگیز بوده و بازتاب جهانی مثبتی داشته است. اینها نشانه‌های مهمی از آب شدن آن یخ لعنتی است. امید اینکه خون تازه جاری شده در رگهای فوتبال مان دیگر یخ نزند. دیگر دمای فوتبال مان به زیر صفر درجه نرسد.

 مهدی ملکی

ایران

برچسب‌ها : , ,