ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

تحلیلی بر تفرق موجود در مدیریت شهرهای جدید پیرامون تهران

شهروندان – رضا اسدی*:
مدیریت یکپارچه شهری در معنای خود به مفهوم اداره شهر در تمامی وجوه زندگی مردم (اجتماعی، اقتصادی و …) در یک واحد کل می باشد.در این خصوص و از آنجا که هر تزی،آنتی تز خود را به همراه دارد،انواع تفرق ها در ادبیات جهانی مدیریت یکپارچه بیان و راهکارهایی در جهت یکپارچگی بیان می شود.

رضا اسدیشهرهای جدید اطراف تهران از دهه ۶۰ تولدی یافتند اینگونه که ما می شناسیم،بصورت سرریز جمعیت تهران برای سکونت و جلوگیری از گسترش تهران، شهرهایی که هم اکنون در دهه سوم عمر خود دیگر می بایست از سرپرستان خود جدا شوند و مستقل به حیات خود ادامه دهند. در این استقلال بدور از این بحث که اساسا شهرهای جدید تهران، تا چه اندازه موفق بوده اند می خواهیم به این مساله بپردازیم که با معیارهای مدیریت یکپارچه شهری تا چه حد انطباف دارند.

باتوجه به شرایط متفاوت شهرهای جدید تهران(نداشتن ساکنین در ابتدا،برگشت سرمایه و خرج صورت گرفته در این شهرها و…)می بایست به دنبال راهی برای پیوند این شرایط با مدیریت یکپارچه باشیم.تفرق در مدیریت شهری را می توان در ابعاد مختلف اجتماعی،کالبدی،بصری و … دنبال کرد.در حوزه اجتماعی، تفرق شهرها در بیان قشرهای مختلف ثروتمند وفقیر بیان می دارند، در شهرها گروه های فقیر و غنی شهر در نقاط مختلف شهر زندگی می کنند و از امکانات رفاهی گرفته تا آب و هوای پاک و دلپذیرتر مختص گروه های ثروتمند است.بااین وصف، نمی بایست در شهرهای جدید تفرقی در میان باشد، که سکونت اقشار از قبل اندیشیده شده است، قیمت زمین در بازه معینی قرار دارد و حتی برای ایجاد تنوع فرهنگی، از حربه هایی همچون ساخت خانه های آپارتمانی، ویلایی در کنار یکدیگر در شهرهای جدید استفاده شده است ولی بانگاهی فراتر می توان بیان داشت، این ساکنین به نظر یکدست از نظر اجتماعی در شهرهای جدیدف خود حاصل تفرق اجتماعی موجود در کلانشهر تهران بوده اند که در حصاری گرد هم آمده اند، حال این حصار شهرکی اعیان نشین در تهران نام داشته باشد و یا شهر جدیدی در اطراف تهران.

تفرق کالبدی، این تفرق، شهرها را به مناطق خاص و جدا از هم تبدیل می کند که بوسیله شبکه بزرگراهی به هم اتصال دارند، جالب آنکه شهرهای جدید از بدو شکل گیری، خود مناطقی هستند برای سکونت افراد که بوسیه بزرگراه به شهر تهران اتصال دارند.تفرق بصری در شهرها به واسطه معماری های ساختمان ها بصورت جدا از هم و با سبک های گوناگون پدید می آید، بله، یقینا در شهرهای جدید تیپ و نمای ساختمان ها دارای تفرق بصری نیستند، ساختمان های تیپ، با تفاوت در رنگ ها، پنجره های یکسان، شما را نه هب یک تفرق بلکه به یک تکرار، تکراری وحشت آور دعوت می کند، شاید بهتر است که به ساختمان ها نگاه نکنیم و اعتنایی به یکنواختی نداشته باشیم، شاید برای پیدا کردن چنجره خانه خودمان هم به دردسر بیوفتیم.و یا تفرق در نظام اداره و مدیریت شهر که مشهود است، شما فقط کافی است یکبار به شهرداری ها مراجعه کنید تا ببینید چه سازمان ها، ارگان ها و … در کوچکترین مسایل شهری می بایست نظر بدهند.با این تحلیل می توان در تمامی ابعاد مختلف مدیریت یکپارچه شهری در شهرهای جدید را به نقد نشست که به نظر می رسد شهرهای جدید در اکثر ابعاد پاسخی نخواهند داشت.

اما آنچه ما به دنبال آن هستیم نقش سازنده شهرهای جدید در مدیریت شهری است که خود ساخته است.جایگاه شرکت عمران شهرهای جدیدکه به حق پیشوند عمران پاسخ گوی خیلی از اهداف طرح شهرهای جدید است، سازنده شهر(شهر؟؟یا شاید بتوان در تعریفی دقیق تر سازنده خیابان ها و ساختمان های شهرهای جدید) در مدیریت ساخته خود چیست؟، شرکت عمران شهرهای جدید رسالتی برعهده خود دیده، زمینی را گرفته در آن ساخت و ساز به معنای واقعی کلمه انجام داده، آن را در اختیار مردم به عنوان و اتیکت شهر قرار داده و در عین ترک پست خود، در حال جمع کردن وسایل خود و رفتن از شهر به ناگاه در حساب کتاب های خود یاد خرج های صورت گرفته می افتد، صبر می کند تا مردم در شهر مستقر شوند و خرج خود را از ساخت شهر(شهر؟؟ شما بخوانید همان ساختمان ها و راه ها) تامین کند.

اصولا شهرداران شهرهای جدید بااین چالش مواجه خواهند شد، در مقابل این خواسته چگونه پاسخ دهند؟ شرکت عمران شهرهای جدید در کجای شهری است که شهرداری آن به آن ها واگذار شده است؟با این مالک بزرگ، این ذی نفع و ذی نفوذ بزرگ می بایست چگونه برخورد شود؟ شرکت عمران شهرهای جدید چگونه باید مخارج خود را تامین کند؟با فروش زمین؟فروش خانه ها؟نادیده گرفتن شرکت عمران شهرهای جدید در مدیریت شهرهای جدید چیزی جز ساده انگاری نخواهد بود.

شرکت عمران شهرهای جدید محکوم به بقای خود است، دولت تلاش بر حفظ این شرکت دارد، و صدالبته رفع مشکلات مالی آن،حال که قانون راهی برای برکشت سرمایه گذاشته شده ندارد، راهی خواهند ساخت، تخطی از قانون،فروش تراکم، مجوز تغییر کاربری، ساخت و ساز خارج از آنچه برنامه ریزی شده، تشکیل خانه دوم و هزاران ترفند دیگر که هرکدام برای برگشت سرمایه هستند و در عین حال ماهیت اساسی شهرهای جدید را ازبین می برد، وجود برنامه ریزی منسجم!!

شاید تنها امیدی که در گرفتن نمره قبولی مدیریت یکپارچه در شهرهای جدید می توانستیم داشته باشیم، یکپارچگی برنامه ریزی آن چه در درون خود و چه بصورت عمودی(ارتباط با کلانشهر تهران) می باشد.این سیاست عمودی رعایت شده بر روی کاغذ، در اجرا به شرکت عمران شهرهای جدید داده می شود و مسولان اجرای طرح خود هدف خود را نقض می کنند، شروع به تغییرات برای بقا می کنند.به شرکت عمران شهرهای جدید می بایست چه امتیازی داده شود،نمره قبولی برای اینکه توانسته بقا داشته و برگشت سرمایه را امکان پذیر کند و یا رد شدن در این امتحان که ماهیت اصلی آن را فراموش کرده است.

و اما سخن پایانی، در مدیریت شهری که منبع درآمد پایدار آنچنانی وجود ندارد، چطور می توان شرکت عمران شهرهای جدید را تشویق به ماندن کرد؟سازمانی که در عنوان خود عبارت عمران را یدک می کشد، آیا اصولا دارای تفکر مدیریتی می باشد؟

دو راه را می توان تصور کرد، یا شرکت عمران شهرهای جدید، عطا را به لقایش ببخشد، و با تمامی زیان های وارد شده بر شرکت، از شهرهای جدید دست شسته(عملا کار خود را پایان داده تلقی کند که باتوجه به ماهیت نامیرا بودن سازمان ها و ارگان های دولتی بعید است)، یا حداقل معاونتی برای مدیریت در شرکت عمران شهرهای جدید ایجاد گردد تا بصورت تخصصی به این موضوع بپردازند و راهکاری بیابند.

راهکار بعدی، در این شرایط باتوجه به تجربیات جهانی، منطقه گرایی برای شهرداری تهران است، البته تازمانی که شهرداری بتواند بااین اتصال به افزایش محدوده، فروش تراکم، اجازه ساخت وساز صنعتی دست پیدا کند مشتاق چنین اتفاقی خواهد بود، ولی به نظر می رسد تا به منطقه گرایی بصورت اصولی که در تجربیات جهانی انجام شده، نرسیم، راهکاری نیز پیدا نخواهد شد.

*دانشجوی کارشناسی ارشد شهرسازی دانشگاه تهران