رفاه اجتماعی به مثابه بهزیستی
شهروندان:
«اگر بخواهیم وضعیت رفاه اجتماعی در ایران را بررسی کنیم و مولفههای آن را دو دسته کرده باشیم، میتوانیم بگوییم که ما در زمینههای سلامت، بهداشت و آموزش در سالهای اخیر وضعیت خوبی داشتهایم. اما در قسمتهای دیگر مثل تامیناجتماعی که یکی از مولفههای آن می تواند نرخ پوشش بیمهاجتماعی باشد، ضعیف هستیم».
اینها را «حسین محققی کمال» عضو گروه رفاهاجتماعی دانشگاه علومبهزیستی در گفتوگو با شهروند میگوید. با او در اوین همصحبت شدیم، بلوار دانشجو، خیابان کودک یار، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. او پایان نامه خود را با عنوان «تحلیل وضعیت رفاه اجتماعی ایران: ارزیابی سری زمانی چهار دهه اخیر» گذرانده است.
آنچه در ادامه میآید شرح گفتوگوی ما با محققی کمال اولین دانش آموخته مقطع دکتری رشته سلامت و رفاه اجتماعی کشور است؛ گفتوگویی که در ظهر یکی از روزهای اولین ماه تابستان انجام شده است.
- وقتی در مورد رفاه و سلامت اجتماعی صحبت میکنیم از چه چیزی حرف میزنیم؟ رفاه اجتماعی چه تعاریفی دارد؟
از مناظر مختلف تعاریف متفاوتی برای رفاه اجتماعی داریم. مثلا روانشناسان تعریفی که از رفاه دارند به شادکامی مربوط میشود. یعنی هرکس که شادتر بود، رفاه بیشتری دارد. یا مثلا هرکس که رضایت از زندگی بیشتری داشت، رفاه بیشتری دارد. در حوزههای علوم انسانی و تأمین اجتماعی بیشتر رفاه را مترادف با تأمین نیازهای بشری میدانند.
در حوزههای اقتصادی هم رفاه را مترادف با مطلوبیت میدانند. مطلوبیت عبارت است از رضایت مصرفکننده که از مصرف کالا و خدمات حاصل میشود. تعریف دیگری هم که کاملتر است، رفاه اجتماعی را تابعی از بخشها و نهادهای مختلف میداند. بخشهایی مثل سلامت، مسکن، فرهنگ، اوقاتفراغت و آموزش. این تعریف میگوید که رفاه، تابعی از عملکرد این نهادهاست. اینکه در جامعه چقدر کتاب تولید میشود و مردم چقدر روزنامه میخوانند و چقدر به سینما میروند، یا چقدر آزادی و امنیت اجتماعی دارند.
ترکیبی از این مولفهها را رفاه تعریف میکنند. این تعریف، جامعترین تعریف است و یکبعدی نیست. یکی دیگر از اندیشمندان معاصر در حوزه رفاه اجتماعی، رفاه را با مقولههایی همچون شادکامی، ارضا و سرکوب نیازها، کسب آنچه نیازمند آن هستیم و مقایسه خود با دیگران مرتبط میداند.
در این تعریف به جای آنکه رفاه را مقولهای بدانیم که بهطور عینی اندازهگیری میشود باید اهمیت جنبههای ذهنی آن را هم در نظر داشته باشیم. زیرا جنبههای ذهنی بر درک ما از بهزیستی تاثیرگذار است. هرچه که ما ارزش بیشتری برای سطوح آموزش، سلامت و مسکن قایل شویم، به همان نسبت احساس بهزیستی بیشتری خواهیم کرد. رفاه اجتماعی مفهومی صریح و بیابهام نیست و مفهوم رفاه اجتماعی اغلب نظام مزایا را در ذهن تداعی میکند. اما این دیدگاه محدودی است که مفهوم واقعی رفاه اجتماعی را بازتاب نمیکند.
پژوهشگران این حوزه معتقدند که رفاه اجتماعی میتواند به معنای بهزیستی باشد که به مقولههایی چون توسعهاقتصادی، سلامت و امنیت فردی جامعه اشاره دارد. همچنین رفاه اجتماعی میتواند به نهادهای دولت رفاه اشاره کند که به اعتقاد بسیاری برای ارتقای رفاه فردی و جمعی ضروری است.
- آیا مفهوم رفاه اجتماعی به مرور زمان تغییر کرده است؟
محتوا و مفهوم رفاه اجتماعی طی چند دهه اخیر بسیار دگرگون شده است. در دهه ۱۹۷۰ گفته میشد، رفاه اجتماعی مجموعه قوانین، برنامهها و خدمات سازمانیافتهای است که هدف آن، تأمین حداقل نیازهای اساسی افراد است. در طول سالهای دهه ۱۹۸۰ این مفهوم به نحوی تغییر کرد که رفاه اجتماعی به مجموعه اقدامها و خدمات گوناگون اجتماعی در جهت رفع نیازهای افراد و گروهها در جامعه و غلبه بر مسائل اجتماعی اطلاق میشد. از دهه ۱۹۹۰ رفاه اجتماعی به مجموعه شرایطی اطلاق میشود که در آن، خشنودی انسان در زندگی مطرح میشود. براساس این نگرش، رفاه اجتماعی مجموعه شرایطی است که در آن مسائل اجتماعی حل یا کنترل شدهاند، نیازهای اولیه انسان ارضا شده است و فرصتهای اجتماعی به حداکثر رسیدهاند.
- اگر بخواهیم در مرحله بعد از تعاریف نظری رفاه اجتماعی، به ابعاد مختلف آن بپردازیم؛ چه ابعادی را میتوان برای آن در نظر گرفت؟
به طورکلی رفاه اجتماعی یا بهزیستی دو بعد اصلی دارد. یک بعد عینی و ملموس است که شاخصهای آن درآمد ملی سالانه و نابرابری درآمدی در جامعه است. این موارد رفاه عینی را با ابزارهای عینی میسنجند. بعد دیگر هم بعد ذهنی است که آن را با شادکامی و رضایت از زندگی میسنجند. ممکن است در جامعهای رفاه عینی بالا اما رفاه ذهنی پایین باشد یا برعکس. ممکن است در جامعهای درآمد بالا نباشد اما وقتی به آن شهرها سفر میکنید، ببینید که بسیار شاد هستند.
- وضعیت رفاه و سلامت اجتماعی در ایران به چه صورت است؟
من در ابتدا وضع را با شاخصههایی که خودم ساختهام، بررسی میکنم. اگر بخواهیم وضع رفاه اجتماعی در ایران را بررسی کنیم و مولفههای آن را ۲ دسته کرده باشیم، میتوانیم بگوییم که ما در زمینههای سلامت، بهداشت و آموزش در سالهای اخیر وضع خوبی داشتهایم. اما در قسمتهای دیگر مثل تأمین اجتماعی که یکی از مولفههای آن میتواند نرخ پوشش بیمه اجتماعی باشد، ضعیف هستیم. در مولفه اقتصاد نیز همینطور.
من در تحقیقاتی که داشتهام، در شاخص اقتصاد اصطلاحا ۳ بیانگر تعریف کردهام. یکی از آنها نابرابری درآمدی را نشان میداد، دیگری درآمد ملی و نرخ تورم سالیانه است. در این بعد هم ما دچار مشکل هستیم. با توجه به شهرنشینیهای گستردهای که شاهد آن هستیم در بعد مسکن وضع مناسبی نداریم.
در نرخ مالکیت مسکن و حتی مساحت واحد مسکونی، با مشکل مواجه هستیم. اما در بعد آموزش و بهداشت وضع خوبی داریم. میزان پوشش تأمین اجتماعی ما با احتساب افراد تبعی درسال ۹۰ حدود ۴۰درصد است. مالکیت مسکن ما ۶۶درصد است که اگر بخواهیم این رقم را با ۴ دهه پیش مقایسه کنیم، حدود ۹۰درصد بوده و نرخ مالکیت مسکن افت داشته است؛ یعنی بیشتر به سمت اجارهنشینی رفتهایم و مردم از این جهت دچار مشکل هستند.
آمارها مشخص میکند که ما جامعه نابرابری از لحاظ درآمدی داریم. آمار رسمی ما درسال ۹۲ مشخص میکند که تورم ۳۶درصد بوده است. در این ۳ مولفه، یعنی تأمین اجتماعی، اقتصاد و مسکن وضع مناسبی نداریم اما در شاخصهای سلامت و آموزش وضع بهتری داریم؛ مثلا نرخ باسوادی افراد بالای ۶سال ۸۸درصد است، یا امید به زندگی ما ۷۳سال است؛ نرخ مرگومیر نوزادان ما هم ۲۱ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده است؛ اینها رقمهای خوبی است.
- برای بهبود این وضعیت و ارتقا رفاه اجتماعی کشور چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
برای پیشرفت کشور در این ابعاد باید توجه بیشتری به زیرساختها کنیم و علاوه بر توجه به ابعاد عینی، ابعاد ذهنی را هم مدنظر داشته باشیم. در گذشته بیشتر شاخصهای سنجش رفاه اقتصادی بود، اما امروزه مولفههای دیگری به آن اضافه شده است؛ فرهنگ اوقات فراغت، نابرابری جنسیتی و زیرساختها از این موارد است.
من در تحقیق خود تمام استانهای کشور را با مولفههای مختلف رفاه اجتماعی سنجیدهام و نتیجه به دست آمده مشخص کرده که یزد در رتبه اول قرار دارد و سیستانوبلوچستان در رده آخر. امتیاز استان یزد ۵ برابر استان سیستانوبلوچستان است. سیستانوبلوچستان از ۱۰ بیانگر موجود در ۴تای آنها دارای بدترین وضع بود. استان تهران هم در این رتبهبندی هشتم شد. البته در این تحقیق شاخصهای زیستمحیطی در نظر گرفته نشد وگرنه مسلما رتبه تهران پایینتر هم میآمد. سیاستهای ما باید به سمتی برود که برای پایش و ارزشیابی برنامههای اجتماعیرفاهی برنامه داشته باشیم تا نقاط ضعفی که در بعضی از شاخصها داریم بهعنوان نقاط مداخل فعال در نظر گرفته شود و برای ارتقای آن برنامهریزی کنیم.
- به نظرم لازم باشد از دیگر یافتههای پژوهش شما باخبر شویم.
بله. بحثی که میخواهم بکنم، براساس یک مطالعه پژوهشی است. در این مطالعه شاخص ترکیبی و بومی برای رفاه اجتماعی ایران تدوین شد و در یک دوره ۴۴ ساله، سال ۴۷ تا ۹۰ بررسی کردم که سال ۶۸، سال پایانی جنگ، بدترین وضع را داشت و سال ۵۱ بهترین وضعیت. شاخص رفاه اجتماعی ایران طی این ۴۴سال فراز و فرودهای بسیاری را تجربه کرده است. در بخشی از این مطالعه از متخصصان حوزههای مختلف رفاه اجتماعی پرسیدم که چه عواملی در تغییرات رفاه اجتماعی نقش داشته است، آنها این عوامل را برشمردند: درآمدهای نفتی، وقوع انقلاب اسلامی، وقوع جنگ تحمیلی، رویکرد دولتهای مختلف، نرخ تورم، رشد جمعیت، تولید ملی سرانه، تحریمهای اقتصادی، شهرنشینی، نرخ بیکاری، مهاجرت و سقوط ارزش ریال.
این موارد به ترتیب مهمترین عوامل موثر بر تغییرات رفاه اجتماعی شاخص رفاه اجتماعی شناخته شدند. در تحلیل بعدی سهم هرکدام را بهطور جداگانه بررسی کردیم و متوجه شدیم که از بین این عوامل ۵عامل درآمدهای نفتی، وقوع جنگ تحمیلی، صنعتی شدن، رشد اقتصادی و نقدینگی روی تحولات رفاه اجتماعی تأثیر گذاشتهاند. نقدینگی و وقوع جنگ تحمیلی اثر منفی و ۳ مورد دیگر اثر مثبت داشتهاند. در مرحله دیگر هم اثر این عوامل در کوتاهمدت و بلندمدت را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در بلندمدت صنعتیشدن بیشترین تأثیر را بر رفاه اجتماعی میگذارد و در کوتاهمدت درآمدهای نفتی.
با توجه به نتایج این مطالعه که نشان داد ارزشافزوده بخش صنعت رابطه مستقیمی با رفاه اجتماعی دارد، مطلوب است که دولت در امور زیربنایی بیش از پیش سرمایهگذاری کند و منابع بخشهای غیردولتی را هم به اینسو هدایت کند. در این رابطه کاهش نسبی فعالیتهای خدماتی کشور برای سالمسازی بافت فعالیتهای تولیدی بسیار ضروری بهنظر میرسد. از طریق افزایش تولید و اشتغال میتوانیم ثروت و رفاه را به جامعه منتقل کنیم. وقتی که فردی شغل داشته باشد، میتواند خود را بیمه کرده و درآمد کسب کند.
این بیمه میتواند از نگرانیهای او بکاهد و حالت تأمین اجتماعی به او بدهد. اصلا وقتی که فردی شاغل میشود، احساس خوبی نسبت به خودش پیدا میکند و در نتیجه رفاه ذهنیاش بالا میرود. از طرف دیگر چون نقدینگی اثر منفی بر رفاه دارد باید سیاستهای لازم برای کنترل نقدینگی در کوتاهمدت و هدایت جامعه به طرف الگوی متعادلتر توزیع درآمد و ثروت در میانمدت اتخاذ شود. ما باید در فعالیت خود در بخش کنترل نقدینگی از برنامههای سازمانهای بینالمللی مثل بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول استفاده کنیم. باید بتوانیم سیاستهای پایدار و بلندمدتی در نرخ حجم پول و نرخ سود بانکی داشته باشیم. در سالهای اخیر در این زمینه بسیار بیثبات عمل کردهایم و سرمایهگذار رغبتی برای انجام سرمایهگذاری نمیکند.
- در مورد امکانات زیربنایی که زمینهساز رفاه اجتماعی میشود بیشتر صحبت کنیم.
جامعه ما وقتی دارای رفاه میشود که امکانات زیربنایی و زیرساختی خوبی داشته باشد؛ مثلا بنادر، فرودگاهها و راههای ارتباطی مناسبی داشته باشد. هیچ کشور توسعهیافتهای را نمیتوان بدون زیرساختهای مناسب تصور کرد. وقتی که ما میخواهیم از نقطه مرکزی کشور به سیستانوبلوچستان برویم، باید ۲۴ ساعت در راه باشیم، نمیتواند رفاه و توسعه اقتصادی را دربر داشته باشد. جامعه بدون زیرساخت نمیتواند یک جامعه دارای رفاه اجتماعی باشد، برای مثال کشور فرانسه با اینکه وسعت بسیار کمتری نسبت به ما دارد، راههای ارتباطیاش ۱۰برابر ما است.
- پیشنهاد شما برای سنجش بهتر و حرکت به سمت رفاه اجتماعی چیست؟
پیشنهاد میشود که سازمانهای مرتبط با تولید و انتشار دادههای کلان کشور، مانند مرکز آمار ایران و بانک مرکزی نسبت به تهیه و انتشار دادههای ابعاد و بیانگرهای منتخب شاخص رفاه اجتماعی اقدام کنند تا از این طریق شاخصهای ترکیبی جدید ابعاد بیشتر و متنوعتری را پوشش دهند. من در تحقیقات خود به شاخصهایی برای رفاه اجتماعی رسیدهام که میتواند مبنایی برای پایش و ارزیابی مستمر برنامهها و طرحهای وزارت کار و رفاهاجتماعی قرار گیرد. با توجه به آنکه ارزش افزوده بخش صنعت رابطه مستقیم و مثبتی با وضع رفاه جامعه دارد، پیشنهاد میشود دولت در امور تولیدی و زیربنایی بیش از پیش سرمایهگذاری کند و منابع بخشهای غیردولتی را به اینسو هدایت کند. دولت باید سیاستهای لازم برای کنترل نقدینگی را در کوتاهمدت و هدایت جامعه به طرف الگوی متعادلتر توزیع درآمد و ثروت در میانمدت اتخاذ کند.
- اگر موافق باشید در پایان نگاهی به چالشهای حوزه بهزیستی در کشور داشته باشیم…
یکی از چالشهای اصلی که نظام بهزیستی و رفاهی ما دارد، عدموجود دیتا بانک مشخص است که بتوانیم براساس آن فقیر و غنی بودن شهروندان را مشخص کنیم. این اطلاعات بسیار مهم است و میتواند برای اجرا کردن تصمیمهای بزرگ کمککننده باشد. در کشورهای دیگر حتی اگر فردی کار پارهوقتی را انجام میدهد، درآمدش ثبت میشود اما در کشور ما به این شکل نیست و تنها درآمد افرادی که اشتغال رسمی دارند، ثبت میشود. مساله دیگر نهادهای موازی و مستقلی است که در حوزه رفاهاجتماعی مشغول به فعالیت هستند؛ سازمان بهزیستی و کمیته امداد مهمترین نهادها در این زمینه بهشمار میروند.
پاسخگویی بعضی از این نهادها با توجه به بودجههای دولتیای که میگیرند بسیار کم است. البته موازی که میگوییم مشکل از اینجا ایجاد میشود که این نهادها پرداختهای متفاوتی دارند و ممکن است یک فرد در هردوی این نهادها ثبتنام کرده باشد و دیگری با مناعتطبع در هیچکدام از این نهادها ثبتنام نکرده باشد. سیستم کشور باید به نحوی باشد که فعالانه به سمت افراد نیازمند برود و عضویت افراد در این سازمان نه بهعنوان انگ بلکه بهعنوان یک حق تلقی شود.
وقتی که یک فرد دچار مشکل میشود، جامعه باید به او کمک کند، این حق طبیعی اوست. مطلب دیگر هم این است که سازمانهای خیریه ما خیلی خوب فعالیت و کمک میکنند، مخصوصا در ایام خاص مثل ماههای محرم و رمضان. اما این خیریهها فاقد یک سازماندهی مناسب هستند. البته بخشی از این موضوع به اعتماد مردم نسبت به خیریهها برمیگردد.
در کشورهای دیگر تکدیگری را به صورت آشکار و با این میزان نمیبینید؛ چون مردم به صورت مسئولانه پول خود را به خیریهها میبرند و بعد از این طریق به فرد متکدی منتقل میشود. البته ممکن است خیریهها موردی خوب عمل کنند اما به شکل سازماندهی شده نه. ساماندهی خیریهها میتواند به نهادهای حمایتی اجتماعی ما کمک کند. موضوع دیگری که در این زمینه مطرح میشود این است که ما در کشور برنامههای رفاهیاجتماعی داریم، اما فاقد گفتمان رفاهیاجتماعی هستیم. به همین دلیل است که وزارت رفاه نمیتواند موفق شود؛ یکبار قبل از انقلاب تأسیس شد و بعد منحل شد و در ادامه هم تغییر کرد و بارها با نهادهای دیگر ادغام شد.