پول دولت یا حق ملت؟
شهروندان:
شور و هیجان حقطلبی که بر سر بورسیههای غیرقانونی برخاست با استیضاح وزیر علوم و برکناری او فروکش کرده است.
بعد از رفتن فرجیدانا معلوم نیست چه کسی دوباره پیه مقابله با این اعمال خلاف قانون و به احتمال زیاد برکنار شدن را به تن خود بمالد. رییسجمهور و معاون اول از ادامه این فرآیند خبر دادهاند اما هر بار قربانی کردن یک وزیر، برای دولتی که وارث انواع و اقسام رانتخواریها و فسادهای اقتصادی است کار آسانی نیست.
با این همه نوع مواجهه گروههای سیاسی ذی نفع، با مساله بورسیههای غیرقانونی واجد نکات مهم و درخور تاملی بود. از «انکار» که تقریبا نخستین و معمولترین شیوه است بگذریم، مدل دیگری از مواجهه هم قابل شناسایی است و آن ادعای «همدست بودن همه دولتها» در این نوع رانتخواری و در نتیجه ضرورت سکوت درباره آن است.
بلافاصله بعد از روشنگریهای فرجیدانا، برخی اسامی بورسیهشدگان دوران هاشمی و خاتمی در سایتهای اصولگرا رونمایی شد. کار به مدرک رییسجمهور فعلی و افتخاری بودن دکترای خاتمی هم کشیده شد. فارغ از درستی یا نادرستی این ادعاها نکته جالب حقالسکوت طلب کردنهای عیان به دلیل همدست بودن در جرمی پنهان بود.
پیش از این نمایندهیی که در مجلس با اتهام زمینخواری مواجه شده بود با زبان سادهیی که خاص نمایندههای مجلس هم هست پشت تریبون و در پخش زنده مذاکرات نگفت که من زمین خواری نکردهام بلکه پرسید «شما چرا آقا؟شما هم پای خودت گیر است.» این سوال، سوال مهمی است و باید بر سرش ایستاد و تامل کرد. «شما چرا؟ شما که پای خودت گیر است؟»
گویی فساد یک فرد مانند سرنخی کوتاه است که اگر دنبالش را بگیری و بخواهی از زیر خاک بیرونش بیاوری به سر درازش پی میبری پس همین اول کار بهتر است رهایش کنی. حق با اصولگرایان است. سرنخ بورسیههای غیرقانونی یا بورسیه کردن افراد فاقد صلاحیت را اگر بگیریم ممکن است به جاهای مهمتری برسیم. به افرادی که بدون آنکه محق باشند استاد دانشگاه شدند و استادهای بزرگی را خانهنشین کردند.
ممکن است حالا این اساتید اصلاحطلب باشند اما اگر در پی حقیقت باشیم این نکته هیچ اهمیتی نخواهد داشت. و کاش به جای حذف فرجیدانا آن صندوقچه گشوده میشد تا موضوع به چند دانشجوی معدل ۱۱ و ۱۲ که برای خواندن ادبیات فارسی بورسیه خارج از کشور شدند ختم نشود، اما ختم شد ! نکته دیگری که باید به آن توجه کرد سخنان وزیر دادگستری و راهحل او برای مقابله با این بورسیهشدگان است.
او چند روز پیش اعلام کرد «این دانشجویان میتوانند ادامه تحصیل دهند اما مانند یک دانشگاه خصوصی هزینه تحصیلی را باید خود پرداخت کنند و از امتیازاتی که نصیبشان شده مانند استخدام و تدریس، سلب شدهاند.» این جملات به معنای آن است که تمام افرادی که به گفته فرجیدانا با معدل زیر ۱۴ یا سن بالای ۴۰ بدون آزمون و با توصیه نامه به دانشگاه راه یافتند، پشت میزهایشان در دانشگاه باقی خواهند ماند، فقط باید پول بدهند.
آنها دکتر خواهند شد اما نه با پول دولت. از طرفی از این موضعگیری معلوم نمیشود آن افرادی که با پول دولت و با نداشتن حداقل شرایط از سال ۸۷ به بعد دکتر شدند و متعاقب آن استخدام شدند و استاد دانشگاه؛ جایگاهی که به ناحق اشغال کرده بودند را پس میدهند؟ و دولت ناظر و ضامن پس گرفتن این حقوق خواهد بود یا خیر؟پس دولت پول خودش را میگیرد اما صندلی دانشگاه را از آن متخلف نمیگیرد. چرا؟ چون به گفته پورمحمدی « این موضوع مربوط به حقوق عدهیی از جوانان ما است باید دقت زیادی در این راستا صورت گیرد؛ قرار بر این است که از جهت امکان تحصیلی افراد را محروم نکنیم.»
اگر به گفته وزیر، «حقوق جوانان» مهم است حقوق آن دسته از جوانانی که شرایط بورسیه شدن را داشتند اما به ناحق محروم شدند چه میشود؟ حق پایمال شده کسانی که صندلیهایشان را افرادی با معدل زیر ۱۴ پر کردند و پشت در دانشگاه ماندند چگونه ادا خواهد شد؟ آنهایی که در آزمون شرکت کردند و نمره آوردند همچنان در خانه بمانند و آنان که با توصیه نامه وارد دانشگاه شدند هم همچنان در دانشگاه؟
آن مجموعه افراد باصلاحیتی که بدون هیچ رانتی در ادارات و دانشگاهها زیر دست این دکترهای خلقالساعه کار کردند حقوقی ندارند؟ کسانی که صاحب تخصص و صلاحیتند اما سالها مجری دستورات این دکترهای بیصلاحیت بودهاند به حق خود میرسند؟ همچنین دانشجویانی که سر کلاس این دکترها نشستهاند برای گرفتن حقوق تضییع شدهشان چه باید بکنند؟ این رشته واقعا سری دراز دارد، اما آیا همتی متناسب با ابعاد این حقوق پایمال شده برای مقابله با آن وجود دارد؟ گرفتن پول دولت بخشی از راه است؛ حق ملت را چگونه باید گرفت؟
ثمینا رستگاری
اعتماد