ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت وگو با حافظ ناظري، آهنگساز و موسيقيدان

موسیقی ایران در بازار جهانی جایی ندارد

شهروندان:
حافظ ناظری، فرزند شهرام ناظری 13 سال است که در نیویورک زندگی می کند و به تحصیل و کار در حیطه موسیقی مشغول است. حافظ که بسان پدر به نوآوری و تجربه های تازه باور دارد، روایت می کند که به زودی آلبومی با شرکت سونی منتشر خواهد کرد و فرهنگ و هنر ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

حافظ ناظریبحث این آلبوم که به روایت حافظ ناظری آلبوم بزرگی است، تا حدود زیادی گفت وگوی ما را تحت تاثیر قرار داد. حافظ ناظری وسواس های خاص خود را دارد که به سرانجام رسیدن این گفت وگو را هم با پیچ و خم های بسیاری مواجه کرد. او معتقد است که در این ۱۳ سال اگر می خواسته بسان دیگران از شهرت پدر و آموزه های سنتی خودش استفاده کند، او هم سرمایه زیادی کسب می کرده و زندگی راحت تری را از سر می گذرانده اما راه دشوار و البته به زعم خودش ماندگاری را انتخاب کرده است. راهی که در نهایت منجر به همکاری او با بخش کلاسیک کمپانی بزرگ و مشهور سونی (سونی رکوردز) شده است. حافظ ناظری چند صباحی است که در ایران به سر می برد و می خواهد کار کارستانش را به سمع و نظر مردم ایران هم برساند. او ۱۳ سال ایران نبوده و می خواهد حداقل به علاقه مندان بی شمار موسیقی پدرش، ثابت کند فرزند خلف آوازه خوان متفاوت نسل چاووش است. حالاباید منتظر بود و دید این همه بحث و حرف چگونه به عمل نشان داده خواهد شد.

  • شما حدود ۱۳ سال پیش ایران را ترک کردید و تا امروز در ایران چندان خبری از شما نبوده است. در این سال ها مشغول چه کارهایی بودید؟

وقتی ۱۳ سال پیش ایران را ترک کردم و به نیویورک رفتم، میل و گرایش به آزمودن و تجربه کردن انواع موسیقی در من زیاد بود. من به این درک رسیده بودم که برای جهانی شدن فقط دانستن زبان موسیقی کافی نیست بلکه باید با آگاهی و با تغییر برخی ساختارها، گونه های دیگری از موسیقی را ابداع کنیم تا در فرآیند جهانی شدن و حضور جدید و متفاوت در عرصه موسیقی جهانی این امکان را به وجود بیاوریم تا موسیقی کشورمان بتواند در جامعه جهانی پذیرش بیشتری داشته باشد. من پیش از اینکه از ایران بروم مشغول آهنگسازی برای پدرم بودم. می توانستم در کنار پدرم بمانم و به راحتی به کارم ادامه بدهم، اما این برای من کافی نبود و نمی توانست مرا راضی کند.

  • به نظر شما موسیقی ایرانی برای جهانی شدن چه مشکلاتی دارد؟

موسیقی ایرانی به شدت سنتی و مقید به قواعد کلاسیک است. به طوری که حتی عوض کردن جای یک پرده و نیم پرده از سوی یک آهنگساز به طرد شدن او می انجامد. اگرچه این رویه در سال های اخیر شکل دیگری به خود گرفته است و اهالی موسیقی سنتی در شیوه نواختن، خواندن و آهنگسازی به سوی کسب تجربه و آزمودن مسیرهای تازه رفته اند. مثلاتلاشی که نمونه هایش را می شود در شیوه آوازی متفاوت شهرام ناظری، شیوه متفاوت آهنگسازی حسین علیزاده و کیوان ساکت به وضوح دید. خوشبختانه در حال حاضر گرایش به تلفیق موسیقی سایر ملل با موسیقی ایران در میان اهالی موسیقی بیشتر شده و جای خود را باز کرده است و تعدادی از آهنگسازان ما سعی کرده اند در موسیقی تلفیقی هم توان خود را بیازمایند و هم تعامل گسترده یی را میان نسل جوان و پیشکسوت موسیقی ایجاد کنند.

  • حالاکه پس از ۱۳ سال به ایران برگشتی، فکر می کنی به این ایده آل خود رسیده یی؟

من آدم ایده آلیستی هستم ولی این را هم می دانم تا رسیدن به جایی که خودم دوست دارم به آنجا برسم راه درازی در پیش دارم. اما در این ۱۳ سال یکی از پروژه های مهمی که کار کردم سمفونی رومی بود. این پروژه یک تجربه یگانه است که از تلفیق موسیقی ملی ایران و موسیقی کلاسیک غربی گونه جدیدی از موسیقی را خلق کرده است. ماهیت و ساختار اصلی این گونه جدید موسیقی برپایه اصالت های موسیقی ملی ایران است، اما از لحاظ ارکستراسیون و ترکیبات ملودی با آن تفاوت دارد. من ترجیح می دهم بیشتر از این درباره این آلبوم صحبت نکنم، چون به زودی کنفرانس خبری ای برگزار می کنم و جزییات بیشتر را در آنجا خواهید شنید.

  • چرا نام این پروژه سمفونی رومی است؟

این اثر یک پروژه بین المللی است و ما برای شناساندن موسیقی و فرهنگ خودمان باید نامی را انتخاب کنیم که وجهه بین المللی داشته باشد. در عین حال نام این پروژه هم نمادی از آمیزش فرهنگ شرق و غرب محسوب می شود. لغت سمفونی به عنوان سمبل فرهنگ موسیقایی غرب برگرفته از واژه سمفونیا و مولانا به عنوان اسطوره و سمبل فرهنگ مشرق زمین محسوب می شود و با وجود آنکه ماهیت و ساختار اصلی اینگونه جدید موسیقی برپایه اصالت های موسیقی ملی ایران است، اما از لحاظ هارمونی، الگوهای ریتمیک و ترکیبات ملودیک و هم نوایی با آن متفاوت است و این موسیقی نه صددرصد شرقی و نه صددرصد غربی است.

  • در تهیه این آلبوم از کمپانی خاصی کمک گرفتید؟

در سال ۲۰۰۹ بعد از اولین کنسرتی که به همراهی پدرم و گروهی از نوازندگان مطرح امریکا در سالن «کارنگی هال نیویورک» اجرا کردیم و به عنوان بهترین برنامه فرهنگی ماه نیویورک اعلام شد، پرزیدنت کمپانی سونی که به این برنامه آمده بود به من پیشنهاد کار داد و ما با هم قرارداد تولید یک اثر موسیقایی بزرگ را امضا کردیم. همان طور که می دانید، کمپانی سونی بزرگ ترین تولید کننده آثار موسیقی در جهان است و شاخه کلاسیک آن پر افتخارترین تولید کننده موسیقی کلاسیک در دنیاست. به واسطه این قرارداد، پروژه سمفونی رومی در کنار آثار بزرگ کلاسیک جهان توسط این کمپانی به زودی منتشر خواهد شد.

  • در این آلبوم با کدام هنرمندان همکاری کرده اید؟

به دعوت سونی جمعی از موزیسین های مطرح دنیا در این آلبوم با من همکاری کردند کسانی که روی هم نزدیک ۳۵ جایزه گرمی (جایزه موسیقی معادل اسکار در سینما) دریافت کرده اند.

  • شما تصمیم دارید که این آلبوم همزمان با دیگر جاهای دنیا در ایران هم منتشر بشود؟

بله برای من بسیار مهم است که این آلبوم همزمان با دیگر نقاط دنیا در ایران هم منتشر شود والانسخه تقلبی آن در بازار پخش می شود و تلاش چند ساله ما به هدر می رود.

  • با توجه به این بحث هایی که شما مطرح می کنید آیا ایران سهمی در بازار موسیقی جهان دارد؟

متاسفانه با اینکه آثار زیادی از ایران منتشر شده اما سهم چندانی در بازار موسیقی جهان ندارد.

  • در ۳، ۴ دهه گذشته بسیاری از موسیقیدانان بزرگ ایران در خارج از کشور اجراهای زیادی داشتند. آیا با این همه ما هنوز سهمی در بازار جهانی نداریم؟

بله شما درست می گویید بیش از ۳۰ سال است که موسیقیدانان بزرگ ایران، موسیقی ایران را در اقصی نقاط جهان اجرا کردند ولی به دلیل اینکه این موسیقی چندان توان جذب مخاطب را ندارد، این اتفاق رخ نداده است. کسی که در خارج از ایران به دیدن یک اجرای ایرانی می آید بیشتر از روی کنجکاوی که این، چه موسیقی جالبی است که چند نفر روی زمین می نشینند و آن را اجرا می کنند، می آید. برای آنها صدا و صوت این موسیقی هم جالب است اما در همین حدی که گفتم و به همین دلیل است که به رغم اجراهای مختلف در دنیا، موسیقی ایران هیچ وقت مخاطب آنچنانی که بتواند سهمی برای این موسیقی در بازار جهانی ایجاد کند، نداشته است. اما فرضا موسیقی هند نزدیک ۵۰ سال است که دنیا را متاثر کرده است. نه تنها موسیقی و سازهای آن، بلکه، فلسفه و بحث یوگا و مدیتیشنش هم در جهان مشهور است. اما موسیقی ایرانی در جهان نه تنها پیشرفت نکرده بلکه پسرفت هم کرده است. ناگفته نماند که در چند سال اخیر برخی از گروه های ایرانی با سوءاستفاده هایی که کرده اند به این اتفاق بیشتر دامن زدند و این مزید بر علت شد که موسیقی ایرانی آسیب بیشتری ببیند. آنجا شبیه به ایران نیست. در ایران مردم برخورد نجیبانه تری با یک اثر هنری یا موسیقیایی دارند. شاید دلیلش کمبود اتفاقات هنری است. ولی در آنجا اگر شما در اثرتان حرف تازه یی برای گفتن نداشته باشید دفعه دومی وجود نخواهد داشت، چون آنقدر رقابت شدید است و تنوع وجود دارد که شما برای یک بار هم حق اشتباه ندارید. در چند سال اخیر هم یک سری گروه های ایرانی با این دیدگاه که چقدر بستر خوبی برای پول در آوردن است، اجراهای بی دقتی در خارج از ایران انجام دادند. همین برخورد و نگاه بی دقت که فقط می خواست از فضا و فرصت استفاده کند باعث شد استقبال از آثار ایرانی در اروپا و امریکا یک سوم سال های قبل شود. به همین دلیل معتقدم که خون تازه یی باید در رگ های این جسم خموده جاری کرد. من عضو کوچکی از جامعه موسیقی هستم ولی اثری که با کمپانی سونی کار کرده ام به دلیل وجود اسطوره های جهانی می تواند تصویر مثبتی از ایران و موسیقی ایران به مردم جهان نشان بدهد.

  • به نظر می رسد شما به نسبت دیگر آهنگسازان، هنرمند کم کارتری هستید؟

من باور شدیدی به کیفیت دارم و کمیت برایم مهم نیست. بسیاری با تمرکز بر کمیت، هنر را تبدیل به بیزنس می کنند اما تمرکز من بیشتر بر کیفیت اثر هنری است. من معتقدم برای داشتن یک پیام اصیل و تازه، هنرمند نمی تواند مدام خود را تکرار کند. هنرمند باید بین تولید دو اثر فاصله زمانی مناسب را لحاظ کند. باید برود مطالعه کند و تمرین کند تا در اثر بعدی حرف دیگری بزند در غیر این صورت او تبدیل به کارخانه یی می شود که تولید انبوه دارد و مدام در حال تولید یک کالای مشخص است. این است که من ترجیح می دهم کم کار باشم اما اثری که از من منتشر می شود حرفی برای گفتن داشته باشد. موسیقی کالانیست و نمی توان آن را در رساله های علمی جست وجو کرد، بلکه از پنهان ترین زاویه های روان آفریننده اش برمی آید. به همین دلیل هم است که اگر از جان برنیاید بر جان شنوندگانش هم نمی نشیند. با موسیقی اصیل و اندیشمند می توان مفهوم زندگی را تعبیر و تفسیر کرد و موجب رشد فرهنگ و آزادگی شد و از همه مهم تر بر آموزش نسل های نوین اثر گذاشت. خوشبختانه موسیقی با روحیه کاسبکارانه سازگار نیست و دست کسانی که با این هدف به سمت این هنر اصیل می آیند را رو می کند.

من هم می توانستم مثل برخی هنرمندان، مثل برخی فرزندان هنرمندان بزرگ در ایران بمانم و با خیال راحت ماهی یک آلبوم منتشر کنم و زندگی راحت و بدون دغدغه یی داشته باشم. ولی به قول اخوان ثالث «من آن راه بی برگشت و بی فرجام» را انتخاب کردم: بدون هیچ حمایتی از هیچ گروهی: دور از خانواده و با تلاش و سختی زندگی کردم. بدون حتی دانستن زبان انگلیسی وارد دانشگاهی شدم که موسیقی کاملامتفاوتی با آنچه من می دانستم را تدریس می کرد.

  • حالابا این اوصاف می خواهید در ایران بمانید یا دوباره به نیویورک می روید؟

حالاکه اثر سمفونی رومی منتشر شده قصد دارم بخشی از زمانم را در ایران بگذرانم و بخشی را در خارج از کشور. فکر می کنم با توجه به تغییراتی که در مدیریت فرهنگی کشور به وجود آمده موسیقی می تواند اسباب پیوند فرهنگی را بین هنرمندان و مردم به شکل جدی تری به وجود بیاورد. همان طور که در کشورهایی مثل فرانسه، انگلستان و یا امریکا و در همه شهرهایی که خصوصیات چند فرهنگی دارند و قومیت ها و ملیت های مختلف و یا گروه های اجتماعی متعدد با خرده فرهنگ های خاص زندگی می کنند و هنر وبه ویژه موسیقی به طور خاص، زمینه پیوند فرهنگی میان آنها را فراهم کرده است. به نظر من مردم ایران به هنرمندان خود عشق می ورزند و آنها را دوست دارند ولی در مقابل هنرمندان (خودم را هم یکی از آنان می دانم) چیز زیادی در مقابل این عشق ارائه نکردیم. متاسفانه در ایران بسیاری از هنرمندان دچار کاهلی و رخوت شده اند. نوازنده ها شبیه به هم می نوازند و خواننده ها شبیه به هم می خوانند. انگار کسی حرف تازه یی برای گفتن ندارد. واقعا حیف است این مخاطبان علاقه مند به موسیقی چیز تازه یی نمی شنوند. در حال حاضر بستر و فضای کافی در ایران وجود دارد که یک جریان تازه و یک موومنت (movement) نویی به راه بیفتد و جواب این همه عشق و محبت جوانان علاقه مند به موسیقی را بدهد.

  • آیا بازگشت شما به ایران و ارائه کار در این مقطع زمانی: ارتباطی به دولت جدید دارد که اهالی موسیقی امیدوارند به شکلی متفاوت از هشت سال گذشته با موسیقی برخورد کند؟

به هر حال من هم مثل بسیاری با امید به تغییر وضعیت موجود و بازگشت شان و جایگاه موسیقی به ایران آمده ام. من فکر می کنم هر کسی که ذهن موسیقایی و زیبایی شناسی درستی دارد، هیچ وقت نمی تواند از کنار آهنگ ها و نغمه هایی که می شنود، بی تفاوت بگذرد. امیدوارم که مدیران فرهنگی ما با این تفاوت انتخاب شوند.

  • به عنوان آخرین سوال، آیا فکر می کردید روزی کمپانی بزرگ سونی از شما حمایت کند؟

آن سال ها که دانشجو بودم به ما می گفتند اجراهای سمفونی ۵ بتهوون را گوش کنید و برای کلاس آن را کانداکت کنید. من وقتی مقابل سی. دی فروشی ها می ایستادم و سی. دی های کلاسیک کمپانی سونی را می دیدم، سی. دی های بتهوون، موتسارت و. . . را، با خودم می گفتم ممکن است یک روزی یک ایرانی اسم و عکسش آنجا باشد. و حالامی بینم که خودم دارم یکی از کسانی می شوم، که این کمپانی از من حمایت کرده است. ۱۳ سال پیش که ایران را به قصد نیویورک ترک می کردم چنین روزی برای من یک رویا بود، اما حالاخوشحالم که این رویا به حقیقت پیوسته است. من در شرایط خاص و با مشکلات فراوان، فعالیت خود را در نیویورک آغاز کردم و با تمام تصور نادرستی که نسبت به ایران وجود داشت و دارد و نبود تعاملات گسترده فرهنگی احساس می کردم که این فرهنگ بسیار غنی ایران زمین و حرف های ناگفته ما باید در جایی منتقل شود. من در نیویورک صرفا روی موسیقی کلاسیک کار کردم و همه چیز را از زیر صفر شروع کردم. با وجود آنکه در ایران پسر یک هنرمند شناخته شده محسوب می شدم و کنسرت های بسیاری را در کاخ سعدآباد پشت سر گذاشته بودم اما تمام آن تجربیات را رها کردم تا در دنیای دیگری از صفر و مثل هر آدم گمنام و تازه کاری از ابتدا آغاز کنم. چون فکر می کردم من که مهم نیستم، بلکه این فرهنگ هزار ساله ایران است که باید از پس مرزها بگذرد تا جاودانه شود.

برچسب‌ها : , ,