ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
به مناسبت 30 شهريور، روز گفتگوي تمدن‌ها

گفتگوی تمدن‌ها راهبردی اخلاق‌مدارانه

شهروندان – دکتر هادی خانیکی*:
ایده گفت و گوی تمدن ها که از سوی جناب آقای خاتمی در سال 1375 مطرح شد، موضوع مهمی بود که هم از سوی خود ایشان و هم از سوی نظریه پردازان، محققان و اندیشمندان در سطح آکادمیک و فرهنگی در ایران و جهان به گونه ای مطرح شد که ما از طرح یک ایده به سوی یک راهبرد، و یک نظریه پیش رفتیم، نظریه؛ به عنوان مقوله‌ای که محافل علمی و آکادمیک را به سمت خود فراخواند و راهبرد؛ به عنوان موضوعی که سیاست ورزان و برنامه ریزان را در سطوح ملی،منطقه ای و بین المللی به سوی ایده گفت و گوی فرهنگ‌ها و تمدن ها سوق داد.

هادی خانیکیایده گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها، اگر چه ابعاد و دامنه اش هم نشان می دهد یک برابرنهاده در مقابل برخورد تمدن ها (که توسط ساموئل هانتینگتون مطرح شد) نبود اما در برابر آن فهمیده شد. بالاخره هانتینگتون یک نظریه پرداز سیاسی بود و از طرح ایده برخورد تمدن ها پرداختن به یک مساله سیاسی روز را هم مدنظر داشت ولی مشترکاتی هم بین این دو ایده می توان پیدا کرد، هر دو بر اهمیت فرهنگ در تحولات امروز جهان تاکید داشتند ولی ایده گفت و گوی تمدن ها، حاملان و عاملانی کاملاً متفاوت با آنچه که در بحث برخورد تمدن‌ها آمده، دارد!

همزمانی این دو ایده در حوزه سیاست و به خصوص اینکه طراح ایده گفت و گوی تمدن ها، اندیشمندی بود که وارد حوزه سیاست شده بود و صدای او از حوزه سیاست شنیده شد (این مواجهه در فهم گفت و گوی تمدن ها در برابر برخورد تمدن ها) باعث شنیده شدن صدای گفت و گوی تمدن ها در حوزه نظر و عمل شد. گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها این ظرفیت را داشت که وارد مباحث بسیار ریشه دار فرهنگی، اجتماعی، فلسفی و تاریخی بشود. خود مقوله «گفتگو» یک مقوله بسیار کهنی است، از یونان قدیم تا چین و هند و ایران و مصر و نظایر اینها، که این ها پنج کانون تمدن قدیم بودند.

بین اینها هم در صورت های مادی و معنوی در گذشته ارتباط وجود داشته، از جاده ابریشم تا انتقال فلسفه یونان به مشرق زمین، و یا در انتقال فلسفه و عرفان هندی به خاورمیانه، اروپا و نظایر اینها و… اینها هم خود به خود عرصه هایی است که ذیل گفت و گوی تمدن ها به عنوان یک اشتغال علمی و نظری مطرح می شود ولی مساله این است که گفت و گو در عین اشتراکاتی که در سیر تاریخی دارد، خودش یک پدیده جدیدی هم هست یعنی در جهان مدرن و فلسفه های جدید، معنای جدیدی هم پیدا کرده، و به این خاطر گفت و گو الزاماً همان موضوع های مشابه گفت و گو مثل ارتباط، بحث، مکالمه، مکاشفه، مذاکره و… این جور موضوعات نیست یا اساساً اگر گفت و گو را محصول یک تحول تکنولوژیک بدانیم و بپذیریم که وارد یک عصری شده ایم که با دنیای قدیم متفاوت است باید بدانیم که، در اینجا گفت و گو نیز از جنس گفت و گوهای قدیم نیست.

یکی از مهم ترین ایده هایی که در آغاز این سده مطرح شد و هم نظریه پردازان و هم سیاست مداران را در نهادهای بین المللی به خود مشغول کرد این بود که چطور به رخداد پردامنه ای مثل جهانی شدن بپردازیم که از فرصت ها و منافع اش بیشتر برخوردار شویم، به عبارت دیگر چطور جهانی شدن را به یک پدیده انسانی و اخلاقی تبدیل کنیم و به طور عادلانه در جهان امروز از آن استفاده کنیم. بر پایه همین تلاش، نخستین اجلاس سران جهان درباره جامعه اطلاعاتی هم که در ژنو تشکیل شد، بحث اصلی اش این بود که چطور فن آوری جدید به خصوص فن آوری جدید ارتباطات که باعث ایجاد جامعه اطلاعاتی شده به امکانی تبدیل شود که همه جوامع بتوانند از آن استفاده کنند نه اینکه شکاف ها و فاصله های جدید بر پایه دسترسی یا عدم دسترسی به این فن آوری بوجود بیاید. به نظر اینجانب وقتی خود این موضوعیت پیدا کرده، ما می توانیم در کنار آن به یک فرایند دیگری هم که واکنشی به «جهانی شدن» است با عنوان «محلی شدن» هم از این زاویه بپردازیم.

رشد روندهای بومی در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، حتی زبان، واکنشی به جهانی شدن است و این می تواند دیوارهای خشن را در جهان زیست های بشری بوجود بیاورد که بر پایه قومیت، بر پایه ملیت، بر پایه مذهب، بر پایه جنسیت و… شکاف ها و فاصله های دیگری را بوجود آورد. با رویکرد گفت و گویی هم می شود به انسانی تر شدن روند جهانی شدن کمک کرد و هم به انسانی تر شدن روند محلی شدن. و از دل این چارچوب، اندیشه ها و راهکارهای تازه ای بوجود می آید که می تواند از لوکس شدن و انتزاعی شدن گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها جلوگیری کند. این فقط ایده گفت و گوی فرهنگ ها و تمدن ها نیست که می تواند به مسائل به اصطلاح نخبه گرایانه و مسائل دور از زندگی جامعه تبدیل شود، در حالی که می تواند در متن زندگی و جامعه قرار بگیرد، به نظر می رسد مشکل از ایده نیست، مشکل از پیداکردن نسبت بین مفاهیم نظری بویژه مقوله های معرفتی یا مسائل روزمره است…

تحولات سخت افزاری و نرم افزاری از یک سو و دگرگونی های نظری از سوی دیگر حاکی از ورود به دوران تازه یی است که در آن مفهوم گفت وگوی تمدن ها را بیشتر از گذشته مورد توجه قرار می دهد. از این رو طبیعی است که این تحولات خواسته و ناخواسته در گفتارهای جاری در عرصه ارتباطات بین المللی نیز بازتاب بیابد چرا که زبان، بازتاب دهنده عوامل قوام بخشنده و تحول یابنده در هر عرصه ارتباطی است. پژوهشی که بتواند با بررسی تحولات نظری متاخر، امکانات ذهنی و نظری گشوده بر ایده گفت وگوی تمدن ها را نشان دهد و با پژوهش در باب تحولات عینی موثر در عرصه ارتباطات بین المللی، وضع جدید را با وضعیت حاکم در دوره جنگ سرد مقایسه کند، محتملاً خواهد توانست طرحی از ضرورت های فراراه نظرورزی در خصوص گفت وگوی تمدن ها را پیش چشم قرار دهد.

*مدیرعامل موسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها

منبع: اطلاعات