ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

یگانه راه نجات

شهروندان – سعید لیلاز:
بعد از اتمام جنگ، دولت آقای هاشمی بر سر کار آمد و سیاست‌هایی را طرح‌ریزی کرد که بنا به ضروریات جامعه و حفظ نظام بود زیرا اقتصاد ایران در سال 1367 در مرحله اضمحلال و فروپاشی کامل قرار گرفته بود و نرخ تورم به 27 درصد رسیده بود.

سعید لیلازرشد اقتصادی منفی بود و تولید ناخالص داخلی ۲۵ درصد کمتر از سال ۵۵ بود. درآمد سرانه هر ایرانی به قیمت ثابت کمتر از نصف شده بود و تشکیل سرمایه ثابت ناخالص داخلی روند منفی و معکوس داشت. میزان تشکیل سرمایه از میزان اصطکاک سرمایه کمتر بود یعنی سرمایه موجود ملی شیب سقوط را داشت طی می‌کرد. بودجه عمومی کل کشور ۵۰ درصد کسری داشت و درآمد نفتی به حداقل رسیده بود.

از انبارهای خانگی گرفته تا انبارهای بزرگ شرکت‌های تولیدی و از گمرکات کشور گرفته تا کشتی‌های در راه، همه خالی خالی بود. دو سال بعد هم که صدام این‌بار به کویت حمله کرد و پای امریکا که در طول جنگ ایران و عراق به منطقه باز شده بود جای مستحکم‌تری پیدا کرد و به طرز بی‌سابقه‌یی نیروهای نظامی‌اش را در منطقه مستقر کرد، بار دیگر خطر درگیر شدن در یک جنگ نظامی با فرجامی نامعلوم بر سپهر کشور سایه انداخت و حق بیمه کلیه کشتی‌های تجاری حاضر در منطقه به ۵۰ درصد رسید. جنگ هر لحظه ممکن بود گسترش یابد.

در این شرایط دولت باید کشور را وارد دوران پس از جنگ می‌کرد و برای آنکه از تمام ظرفیت‌هایش باتوجه به شرایط آن روزها استفاده کند چاره‌یی جز در پیش گرفتن استراتژی اقتصاد بازار آزاد نداشت. همان طور که در دوره جنگ، باوجود اینکه هیچ کدام از مسوولان جمهوری اسلامی ایران افکار چپ در حوزه اقتصاد نداشتند، به اقتصاد بسته دولتی روی آورده بودند و چاره‌یی هم جز اتخاذ چنین سیاستی نداشتند این‌بار هم بنابه ضرورت شرایط پس از جنگ، سیاست اقتصاد بازار آزاد را برای شروع سازندگی و نجات از آن وضعیت موجود انتخاب کردند.

مانند دولت مرحوم مهندس بازرگان که در تیرماه سال ۵۸ صنایع بزرگ و بانک‌های بزرگ کشور را ملی کرد یعنی پدر لیبرالیسم در ایران بزرگ‌ترین موج دولتی‌سازی تاریخ ایران را سبب ساز شد. چون ضرورت دوران بعد از انقلاب ایجاب می‌کرد. چون تمام مالکان شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی رفته بودند و کشور یا باید تن به فروپاشی کامل اقتصادی می‌داد یا صنایع و بانک‌ها را ملی می‌کرد. روسای دولت‌های پس از او نیز این سیاست را ادامه دادند. از میرحسین موسوی گرفته تا هاشمی‌رفسنجانی.

بنابراین ضرورت‌ها ایجاب می‌کرد که کشور پس از جنگ وارد فاز جدیدی شود و مسیر ایدئولوژیک و سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی خود را تغییر دهد. بنابراین برنامه اول توسعه در همان سال‌های ابتدایی تصویب و کشور با یک برنامه روشن وارد دوران سازندگی شد. نتیجه‌اش هم این بود که در سال ۷۰ رشد اقتصادی کشور دورقمی و در پاییز همان سال رکورد تولید ناخالص داخلی سال ۱۳۵۵ محمدرضا پهلوی شکسته شد و در نیمه دوم سال سوم برنامه اول توسعه به موفقیتی خیره‌کننده رسیدیم. از دیدگاه من کشور در آن شرایط وخیم که حتی قادر نبودیم نفت را بیش از مقداری معین صادر کنیم یا قیمتش را تغییر دهیم چاره‌یی جز انتشار پول بدون پشتوانه، استقراض و افزایش پایه پولی با هدف رشد سرمایه‌گذاری نداشت. این درست که تورم رشد کرد و وضعیت اقتصادی بسیاری از گروه‌های اجتماعی وخیم شد.

این درست که این یک روش بی‌رحمانه است اما خیلی شرافتمندانه‌تر از این است که مثلا در دوره آقای احمدی‌نژاد تورم ایجاد شود اما کوچک‌ترین سهمی از این تورم به تولید یا سرمایه‌گذاری اختصاص نیابد. سیاست تعدیلی دولت هاشمی باتمام ضعف‌ها و تبعاتش از نظر من یگانه راه نجات کشور بود و محصول نهایی‌اش هم این بود که با کمترین درآمد ارزی موفق شد ظرف یک دوره پنج، شش ساله کشور را از لبه پرتگاه دور کند. تراز بازرگانی در چهار سال دوم افزایش قابل ملاحظه‌یی داشته باشد و رشد اقتصادی در ایران تحقق یابد ولو آنکه توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی موضوعیت نداشته باشد. ?

اقتصاددان

برچسب‌ها : ,