از رفتارهای عاقلانه تا محبتهای مالکانه
شهروندان:
بررسیهای انجام شده نشان میدهد شک و بدبینی رتبه بالایی در بروز مشکلات بین خانوادههای ایرانی دارد.
علاوه بر این معضل عدم استقلال اقتصادی همسر که پیامد آن عدم استقلال عاطفی است، عصبانیت یکی از طرفین و افشا شدن مسائل خصوصی نزد خانواده همسر، دخالت خانوادهها، اعتیاد، منفیگرایی و عواطف منفی، ابراز بیزاری مثل توهین به خانواده، مسخره کردن و دروغگویی همگی واکنشهای منفی رایج در زندگی هستند که کیان خانواده را نشانه گرفته و روابط زوجین را با تنشهایی جدی و خطرناک مواجه کرده است. این رفتارها و مسیری که در پیش گرفته شده و هر آن احتمال سقوط و تزلزل خانواده را به همراه دارد نیازمند بررسی و واکاوی است.
شاید این گروه از خانوادهها واقعاً نمیدانند کجای کار ایراد دارد که این چنین تبر به دست گرفته و دیوارهای زندگیشان را یکی پس از دیگری خراب میکنند؟ برای بررسی اینکه چرا بعد از ازدواج عشق و علاقه بتدریج به نارضایتی تبدیل میشود و بیشتر مشکلات خانوادهها از کجا نشأت میگیرد، با دکتر مجید صفارینیا رئیس انجمن روانشناسان اجتماعی ایران به گفتوگو نشستیم.
- چگونه میتوان تهدیدهای یک زندگی مشترک را مهار کرد؟
وقتی دختر و پسر با هم آشنا میشوند یا توسط معرفهایی به هم معرفی میشوند و در جلساتی با هم ملاقات میکنند آشنایی میان آنها بطور کامل صورت نمیگیرد در واقع طرفین ازدواج در فرایند رابطه قبل از ازدواج بویژه در مراسمی مانند خواستگاری و دید و بازدیدهای کوتاه خانوادگی خود را کامل و تمام به هم معرفی نکرده و تنها در یک زاویه با هم آشنا میشوند به همین خاطر است که نسبت به مشکلات، محدودیتها، خشونتها، عصبانیتها و غم و شادی و افسردگی یکدیگر شناخت چندانی پیدا نمیکنند. افرادی که در جلسات آشنایی یا معارفه و خواستگاری شرکت میکنند برنامهریزی اساسی ندارند بلکه به مسائلی مانند اینکه درباره چه چیزی صحبت کنند، چه لباسی بپوشند، چه عطری بزنند یا خود را چگونه نشان بدهند، توجه میکنند.
معتقدیم در فرایند ازدواج دو اصل وجود دارد. اصل تضاد که بیان میکند افراد متضاد همدیگر را کامل میکنند و دیگری اصل تشابه است که آن را از نظر روانشناسی خانواده و ازدواج توصیه میکنیم. این اصل به تشابه بین زوجین تأکید میکند و ابعاد مختلفی دارد. تشابه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و شباهت تحصیلی، مذهبی و نگرشهای سیاسی خانوادهها جزو شباهتهایی است که هر چه بین زوجین بیشتر باشد ازدواج معقولتر است.
نوعی دیگر از شباهت، شباهت ابعاد شخصیتی است که این شباهتها به راحتی توسط زوجین شناسایی نمیشود. اما از طریق فرایند مشاوره و انجام تستهای روانشناختی میتوان به این نتیجه رسید که آیا زوجی که با هم ازدواج میکنند از نظر شخصیتی با هم تشابه دارند یا خیر؟ با یک مثال ساده میتوان به بحث تفاوتها و شباهتهای ابعاد شخصیت اشاره کرد. خانوادهای را در نظر بگیرید که مرد برونگرا است و همه عواطف و هیجاناتش را نسبت به همسرش ابراز میکند. به او میگوید «من دوست دارم آخر هفته با دوستان خانوادگیمان به جنگل برویم، چادر بزنیم، دو روز در جنگل بمانیم و با هم دسته جمعی والیبال بازی کنیم.» او این تمایل را بواسطه برونگرا بودن خود مطرح میکند ولی زن درست نقطه مقابل او یعنی درونگرا است و تمایل دارد اگر هم مسافرتی میروند به هتل بروند آن هم نه با تعداد زیادی بلکه به همراه فرزندان و در هتل غذای آماده سفارش دهند. زن درونگرا در چنین فضایی لذت میبرد، این نمونهای از تفاوت انسان درونگرا و برونگرا است.
- کدامیک از این تشابهها برای یک ازدواج موفق باید در اولویت قرار گیرد؟
در روانشناسی خانواده و ازدواج به شباهتها اعتقاد داریم ولی شباهت مهم، شباهت ابعاد شخصیت است که مهمترین فرآیند در مشاوره ازدواج و خانواده به حساب میآید. زوجهایی که بدون توجه به این مسائل ازدواج میکنند و قبل از ازدواج با یک بعد همدیگر آشنا میشوند در بررسیهای آسیب شناسی میبینیم رابطه دوستانه، عشق و علاقه قبل از ازدواج بتدریج به نارضایتی تبدیل میشود. یکی از دلایل این امرسطح بالای انتظارات طرفین از یکدیگر است. به خصوص وقتی که قبل از ازدواج فرایندی به نام عشق بین طرفین ایجاد میشود بیش از هر چیزی به بالا رفتن سطح انتظارات دامن میزند.
یعنی وقتی ما در شرایط قبل از ازدواج هستیم و به طرف مقابل علاقهمند هستیم معمولاً دوست داریم فرد مقابل را کامل ببینیم اما این طرح وارههایی که نسبت به شریک زندگی داریم همان انتظارات غیرواقعی هستند یعنی وقتی فردی در یک رابطه قرار میگیرد، با این تصور که همدیگر را دوست دارند، همیشه به حرفهای هم گوش میدهند یا اینکه دوست داشتن همه مشکلات را حل میکند و وابستگی اقتصادی را کم میکند مثلاً اگر عصبانی هم باشد چون من را دوست دارد نسبت به من رفتارهای پرخاشگرانه نشان نمیدهد، یعنی در واقع روی فاکتورهایی تمرکز میکنیم که تنها در دوستی قبل از ازدواج اتفاق میافتد. در ازدواجهایی که با علاقه زیادی صورت میگیرد زوجین دوست دارند همدیگر را کامل ببینند در حالی که هیچ آدمی کامل نیست و انتظارات همان طرح واره غیرواقعی نسبت به دیگران هستند.
- بسیاری از زوجها از تغییر رفتار همسرشان بعد از ازدواج گلایه میکنند آیا رفتارها واقعاً تغییر میکنند؟
وقتی افراد بدون توجه به بلوغ عاطفی، اجتماعی، شناختی و تفاوت ابعاد شخصیت ازدواج کنند، مشکلات شروع میشود. به این خاطر که قبل از ازدواج با یکسری ویژگیهای هم آشنا شده و برای ملاقات هم نقشه میکشیدند. قبل از ازدواج پاداش در رابطه زیاد است مثلاً مرد به همسرش میگوید: «چی میل دارید؟ آیا چیزی دوست دارید برایتان بیاورم؟» به عبارت دیگر قبل از ازدواج برنامهریزی وجود دارد اما بعد از ازدواج هزینهها زیاد است و تصمیمات باید دونفره گرفته شود. وقتی هزینهها بالا باشد مشکلات روی خودش را نشان خواهد داد.
در خانواده دو دسته رفتار داریم:
دسته اول رفتارهای ابزاری است که همان انجام دادن وظایف زندگی است. یعنی زن باید غذا درست کند، خانه را مرتب کند و در مقابل مرد خرید خانه را انجام دهد و اجاره خانه را پرداخت کند.
دسته دوم، رفتارهای ابرازی مانند دلم برایت تنگ شده و کدام نوع غذا را دوستداری که همان حرفهای خوب به هم گفتن تلقی میشود.
بسیاری از زنان در مشاورههای روانشناسی میگویند «ما آرزو داریم که شوهرمان از محل کار زنگ بزند و احوالپرسی کند و یک خسته نباشید، بگوید. بسیاری از زنان آرزو دارند، مردان این رفتار ابرازی را از خود نشان دهند. رفتارهای ابرازی به دو دسته عمده و جزئی طبقه بندی میشوند. مثلاً مردی که برای همسرش اتومبیلی هدیه میخرد رفتار ابرازی عمدهای نشان میدهد. هدیه روز زن، شاخه گل و… رفتار ابرازی جزئی هستند.
زنان رفتار ابرازی و مردان رفتار ابزاری را میپسندند. مردی که خدمات خوبی انجام میدهد یعنی زندگیاش را دوست دارد. اصولاً مردها ابرازی نیستند بنابراین در ازدواج زمانی با مشکل مواجه میشویم که این رفتارهای ابرازی و ابزاری در مقابل هم قرار میگیرند. به همین خاطر است که رفتارهای ابزاری گاهی به جای مثبت بودن منفی تلقی میشوند در این حالت هر دو حمله میکنند یا مرد حمله میکند و زن کنارهگیری میکند یا هر دو کنارهگیری میکنند.
- یک ارتباط سازنده و خوب در زندگی از چه ویژگیهایی برخوردار است؟
در فرایند زندگی مشترک باید فکر کنیم یک تعاونی تأسیس کردهایم که هر کدام از ما در موفقیت این تعاونی سهم داریم، اعتقاد داریم ارتباط بین زوجین باید براساس من، تو و ما باشد. این سه قسمت مهم و پر معنا یک رابطه سازنده ایجاد می کند. در روانشناسی عبارتی به نام یک روح در دو بدن نداریم. هر مرد و هر زنی یک حریم خصوصی دارد که نباید پا در این حریمها گذاشته و دخالتی صورت بگیرد. یک ارتباط سازنده خوب بر اساس استفاده از ضمیر من، تو، ما است وقتی رابطه زوجها رابطه بالنده باشد «من» وجود داشته و شکفته میشود در چنین فضایی افراد دنبال تغییر دادن همدیگر نیستند. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که دوست داشتن رشوه گرفتن نیست یعنی نباید بگوییم «اگر او من را دوست داشت حتماً این کار را میکرد» این رابطه رشوهگیری نیست تا آنطور که دلمان خواست رفتار کنیم. هر آدمی باید جایی من، تو و ما باشد.
خانواده به دو بخش بالنده و غیربالنده تقسیم میشود. در خانواده بالنده رفتارها مثل شرکت تعاونی است. آدمها صادقانه با هم صحبت میکنند، هنر گوش دادن دارند، با هم درد دل میکنند و همدیگر را با چشم لمس میکنند. در خانواده بالنده پیامهای مثبت و ارزندهای ابراز میشود، آنها با هم برنامهریزی میکنند و هر دو رفتار ابزاری و ابرازی نشان میدهند. خانواده بالنده این هارمونی را خوب میداند قیافه افراد در این خانوادهها سرزنده بوده و چشم هایشان به اصطلاح برق میزند. در خانواده غیربالنده بدنها شل و آویزان است، چشمهای پف کرده، ناراحتی دارند و نارضایتی در قیافه شان موج میزند. خانوادههای غیربالنده باید هنر همدلی، انعطاف پذیری، همکاری و ملایمت را یاد بگیرند و بیشتر از آنچه که توقع داشته باشند به آنها بخشش شود نسبت به اطرافیان باید بخشش کنند و شریک زندگی خود را تشویق کرده تا رفتارهای مثبت بیشتری را ابراز کند و محبتها و موهبتهایش را نشان دهد.
- برای تکمیل یک ارتباط چه توصیهای دارید؟
در زندگی به این عبارت فکر کنیم که یا باید حق داشته باشیم یا اینکه خوشحال باشیم گاهی برخی از زنان میگویند «ما میجنگیم و سرانجام حق مان را از شوهرمان میگیریم» این زنان دائماً غر میزنند اما انتهای این قضیه خوشحالی نیست. باید ارتباط خود را کنترل کنیم و مسئولیت و سهم خود را در بروز مشکل بپذیریم، کتاب بخوانیم و مطالعه کنیم و در روابط مان هر جملهای را که بار منفی و بارعاطفی منفی دارد، بکار نبریم زیرا تعاملات از نوع منفی زندگی را به سوی طلاق عاطفی سوق میدهد. همچنین باید وابستگی خود را به والدینمان کتمان نکنیم گاهی هر دو همدیگر را محکوم میکنیم که مثلاً «تو بچه ننهای» باید بپذیریم هر دو وابسته هستیم پس تا میتوانیم همدلی را ایجاد کرده و خود را جای همدیگر بگذاریم و واقعاً به طرف مقابل گوش دهیم. با تماس چشمی و نگاه کردن میتوانیم سدهای درونی را از بین ببریم. گاهی لازم است از محبت مالکانه دست برداریم افرادی که مالک محبت کسی هستند افسردگی دارند این گروه احساس میکنند بعد از ازدواج مالک همه تعاملات و روابط همدیگر هستند و حق ندارند حتی با خانواده خود رفت و آمد کنند، بهتر است از محبتهای مالکانه دست برداریم و عاقلانه رفتار کنیم نه مالکانه.
مطالعه انجام شده زمان خانواده را به چند بخش؛ زمان کار، زمان شخصی و زمان اجتماعی و زمان با همسر تقسیم میکند. اغلب زوجین در تقسیم بندی این زمان دچار تعارض هستند و زمان با همسر کمترین بخش را در برنامهریزیهایشان تشکیل میدهد. وقتی زمان را به استناد اصل مجاورت زیاد میکنیم روحیه زوجها بهتر میشود.
ایران