ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با «محمد صالح‌اعلا» مجري، نويسنده و بازيگر:

مجری باید تقوای فرهنگی داشته باشد

شهروندان:
بازیگر است و ترانه‌سرا، دستی برای فیلمسازی و کارگردانی تئاتر و موسیقی هم دارد و از همه مهم‌تر عاشق نوشتن است.اما مردم این روزها بیشتر او را به عنوان مجری می‌شناسند، مجری که اجرایش هم به گونه‌ای خاص است.او این روزها ترجیح می‌دهد به جای اجرا در تلویزیون در رادیو باشد و برای مردم یک‌ریز صحبت کند.

محمد صالح‌اعلا«محمد صالح‌اعلا» متولد، ۱۳۳۱ است، در اراک به دنیا آمد.او در سال ۱۳۵۶ از مدرسه هنرهای دراماتیک رویال آکادمی لندن فوق دیپلم سینما و تلویزیون و در سال ۱۳۵۹ لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشکده هنرهای دراماتیک و در سال ۱۳۷۲ فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی گرفت.آغاز فعالیت هنری او از سال ۱۳۴۷ با قصه‌نویسی و قصه‌خوانی در رادیو و سپس نویسندگی متن برنامه و نمایشنامه بود.

فعالیت سینمایی را از سال ۱۳۶۴ با «تیغ و ابریشم» کاری از مسعود کیمیایی آغاز کرده‌است.صالح‌اعلا تاکنون در فیلم‌هایی چون «مثلث آبی»، «گرگ‌های گرسنه»، «دستمزد»، «جدال بزرگ»، «پادزهر»، «عقرب»، «شوکران» و…بازی کرده است.

صالح‌اعلا اجرای برنامه‌هایی چون «تا هشت‌ونیم»، «نقد خنده» و «دو قدم مانده به صبح» را هم در کارنامه خود دارد که برنامه آخر توانست مخاطبان زیادی را در شبکه چهار به خود جلب کند. او در واکنش به نوع صحبتش در برنامه‌های تلویزیونی معتقد است که سعی می‌کند فارسی به‌طور صحیح صحبت کند وبرای نوع واژه‌هایی که استفاده می‌کند، سند دارد.

  •  در حال حاضر به جای تلویزیون، شما در رادیو تهران حضور دارید؟

(می‌خندد.)بله! من روزهای جمعه سال‌های سال است که یک بند در رادیو تهران حرف می‌زنم، تقریبا ساعت ۹ تا ده و نیم.

  •  شما گویا علاوه بر مجری‌گری زمانی هم سه‌تار می‌زدید و به موسیقی علاقه داشتید؟

بله زمانی پیش استاد عبادی عزیز می‌رفتم و سه تار کار می‌کردم.

  •  با حضور در سینما، موسیقی را کنار گذاشتید، یعنی سینما آنقدر برای شما اهمیت داشت که همه اینها را ترک کردید؟

به‌طور کلی من همه کاری می‌کنم.در سال‌های زندگی‌ام که نگاه می‌کنم یک سال‌هایی تقریبا همه آرمان‌هایم و حقیقت زندگی‌ام را نمایش معنی می‌کرد.یعنی همه زندگی‌ام تئا‌تر بود.تئا‌تر صحنه! بعد از انقلاب جایزه‌ای به من دادند به عنوان اولین بنیانگذار تئا‌تر خیابانی؟! ولی من در تئا‌تر کارم صحنه بود تا اینکه به عنوان کارگردان استخدام تلویزیون شدم و در آنجا تله‌تئا‌تر هم کار می‌کردم.

  •  سال ۵۲ به استخدام تلویزیون درآمدید؟

بله بله…اما من قبل از آن فکر کنم سال ۴۷ یا ۴۸ یک نمایشی را در سه پرده برای تلویزیون کارگردانی کرده بودم.‌گاه طراحی می‌کردم و‌گاه به سمت هنرهای تجسمی می‌رفتم، به‌طور مثال‌‌ همان زمانی که در حوزه کانسپچوال مفهومی با مرحوم مرتضی ممیز کار می‌کردم، (می‌خندد) گاهی پنهانی ترانه می‌گفتم.به خاطر خانواده مذهبی‌ام سال‌ها بدون اینکه کسی بداند این کار رو می‌کردم.آن وقت‌‌ همان موقع سینما هم کار می‌کردم، یک نوع سینمای مفهومی.همه کاری می‌کردم بعد از انقلاب نیز برای اولین بار در فیلم یکی از دوستان بازی کردم و در سینما پاگیر شدم.

  •  نام اولین فیلمی که بازی کردید چه بود؟ چه شد وارد سینما شدید؟

ابتدا فیلم‌های تبلیغاتی نیز می‌ساختم، «تیغ و ابریشم» آقای کیمیایی.بعد سال ۶۹ بود که دیدم تا آن سال شش فیلم بازی کردم اما دیگر بازی نکردم.

  •  آخرین پیشنهادتان بازی در کدام فیلم بود؟

آخرین کار مربوط به آقایی به نام «مردانی» بود.چون من معمولا نمی‌توانم نه را به کسی بگویم، نه گفتن را بی‌ادبانه می‌دانم.(این هم یک خصوصیت است دیگر) بخصوص وقتی برای سریال می‌فرستند.من فیلمنامه‌ها را گرفته و همه را می‌خوانم.البته این را بگویم، راستش مصرف کاغذ من زیاد است و منبع این کاغذ‌ها از پشت صفحاتی است که دانشجویانم کار‌هایشان را می‌دهند یا پشت همین فیلمنامه‌ها و داستان‌ها.

  •  فکر کنم،چندی قبل هم پیشنهاد آقای اصلانی را رد کردید؟

بله! آقای اصلانی عزیز با دوست نازنینم آقای نظام‌الدین کیایی که واقعا خیلی هم لطف داشتند از من خواستند که بازی کنم و چون با خودم قرار گذاشتم بازی نکنم، شرمنده‌اشان شدم.

  •  شما شخصیت جامع‌الاطرافی دارید، می‌خواهم روی اجرا‌هایتان تمرکز کنم، ببینید مجریان توانایی چون مرتضی حیدری و رضا شهیدی‌فر که از آنها نام هم باید برد، هرچند مخاطبان خود را عموم مردم قرار می‌دهند ولی مخاطبان آن‌ها معمولا گروهی خاص هستند که حرف اول را می‌زنند، چنانچه در اجرای مجریان جوان و البته کاربلدی که خوب هم نیست نامی از آن‌ها ببرم می‌بینیم که انگار مخاطبان فقط قشر خاصی هستند، در این میان چطور می‌شود که یک مرفه و یک صاحب درد بدون لحاظ مدرک تحصیلی و جنسیتشان با شخصیتی چون صالح اعلا که خودش از قضا تحصیلکرده خارج از کشور و فارغ التحصیل دانشگاه معتبری چون علامه است ارتباط برقرار می‌کنند؟

موضوع بامزه‌ای پیش کشیدید.در مورد اشخاصی که گفتید من اصلا مثل شما فکر نمی‌کنم.من برای همه اینهایی که اسم بردید عمیقا احترام قائل هستم.کار من در حوزه اجرا حالا شاید به بعضی از مدیران هم بر بخورد اما واقعا اجرا را کار خودم نمی‌دانم.من به صورت تصادفی برنامه می‌ساختم و سال‌ها برنامه‌های نمایشی و ترکیبی را تولید می‌کردم که یک دفعه یک روز قبل از پخش زنده در شبکه سوم سیما من مجبور شدم که جلوی دوربین بروم و برنامه نقد خنده را که خیلی هم کار سنگینی بود، اجرا کردم.

چون من خودم تهیه می‌کردم و هم می‌نوشتم و همه کار‌هایش را می‌کردم.برای من کار خیلی دشواری بود.من هم چندان رغبتی نداشتم اما اجرا کردم.بعدا هم خیلی پیشنهاد داشتم اما گفتم نه چون خوب می‌دانستم این کار من نیست و نمی‌توانم باهاش زلف گره بزنم.تا این سال‌های اخیر که آقای دکتر پورحسین، آقای سیفی آزاد و آقای بشیری آمدند و بالاخره ما رفتیم و اجرا کردیم.به لطف خداوند هم هموطنان جان ظاهرا نسبت به خدمتگزاران خدوم خودشان وفادار بودند و خدمتگزارانشان را زیر سایه‌شان گرفتند.راستش من سال‌های سال مجری‌گری درس می‌دادم.بعضی شبکه‌ها مثل شبکه خبر از زمان افتتاح من در خدمت دوستان بودم و با دوستان دیگر مجری‌گری را برای سیما فیلم برای تلویزیون درس می‌دادم.خیلی از مجری‌هایی که با هم کار کردیم بعدا مجری‌های مشهوری شدند.

  •  چهره‌هایی که نام می‌برید نزد شماآموزش دیدند؟

وقتی برنامه «تا هشت و نیم» که یک پدیده بود را می‌ساختم.در این برنامه که به نوعی ادبیات شفاهی تلویزیون را تغییر داد و سطح زیبایی‌شناسانه مخاطب به تلویزیون رو بالا برد، آقای صفدری بودند که البته از سوی آقای آتش افروز عزیز که تهیه‌کننده کار بودند، دعوت شدند اما رفته رفته با هم کار کردیم و ایشان خودشان را اثبات کردند.

  •  تفاوت صالح اعلا در مقابل دوربین و پشت دوربین چقدر است؟

تفاوتی نیست جز اینکه من اصولا هیچ وقت کفش پایم نمی‌کنم یا مثلا کت و شلوار نمی‌پوشم و موهایم را شانه نمی‌کنم.واقعا برای من خیلی سخت است.چون من از بچگی هیچ وقت کفش پایم نمی‌کردم.مثلا همیشه پا برهنه تو خیابان بودم ولی حالا دیگر هم کفش بپوشم هم جوراب و هم مو‌هایم را شانه بکنم و هم کت و شلوار بپوشم، خیلی برای من کار دشواری است.ولی در هر صورت به احترام هموطنان پیشانی بلند و روی سپید خودم هم کفش پایم کردم و هم مو‌هایم را شانه کردم.

  •  با اینکه بازیگر خوبی هستید ولی در اجراهای برنامه، اجرایتان را بازی نمی‌کنید؟

اجرا داستان غریبی دارد.بخصوص برای من که همین جوری که هستم، هستم.مجری باید خیلی تقوای فرهنگی داشته باشد.به خاطر اینکه از طریق برنامه‌ای که اجرا می‌کند به همه خانه‌ها می‌رود.خیلی باید مراقب بود.باید خیلی مراقب باشیم.

  •  الان چه کار می‌کنید؟

در حال حاضر من تعهد دارم رمانی که ناشر منتظر آن است را به موقع برسانم.

  •  نقدی که به شما هست این است که «صالح اعلا» پیشوندی چون «استاد» را به هر تازه از راه رسیده‌ای می‌گوید و بیش از اندازه در تمجید وصفی یک فعل غلو می‌کند و این به قدری است که علاوه بر جان بخشی شما به اشیا آن‌ها نیز از این تعاریف بی‌بهره نیستند؟

درست می‌گویید.آنهایی هم که حرف شما را می‌زنند حق دارند.این اشکال از تربیت غلط خانوادگی من است.من تا به حال از کسی پولی قرض نگرفتم و از کسی چیزی نخواستم و سال‌هاست در مورد هر کاری که می‌کنم پول نمی‌گیرم.بنابراین هیچ بده بستان دنیایی نیست.پیش پیشم به شما گفتم که من نه در شورای شهرم نه وکیل مجلس.خدا را شکر فارغ از این ابتلائات هستم.این تربیت خانوادگی من است.الان هم در سنی هستم که فکر کنم دیر باشد برای تغییر خودم.(خودش هم خنده‌اش می‌گیرد) می‌دانم حتی گاهی اطرافیانم به من عتاب می‌کنند و خرده می‌گیرند.

  •  به نظر می‌رسد، یک مجری در کنار یک رویی باید کمی هم کم رو باشد البته نه خجالتی که انگار این موضوع در بین مجریان تلویزیون محلی از اعراب ندارد؟

حقیقتش در این مورد نمی‌توانم صحبت کنم، (می‌خندد) من فقط راجع به عشق می‌تونم حرف بزنم.

  •  یعنی در نگاه شما هیچ درجه‌بندی خاصی نیست؟

من حتی در دانشگاه هم خوب و بد ندارم.بنابراین من تقریبا به همه نمره می‌دهم.هرکی هرچی دلش بخواهد بدهم، نمره را می‌دهم.یک‌بار به یک نفر نمره ۲۱ دادم که البته کمیته آموزش نمره را وارد نکرد و من هم دیگه نرفتم درس بدهم.همیشه از مسابقه متنفر بودم.فکر می‌کنم این مسابقه انسان را تحقیر می‌کند.چه کسی که می‌بازد و چه کسی که می‌برد.مسابقه به نظرم انسانی نیست.یعنی چی؟

  •  نوع زندگی شما برای خیلی‌ها جالب است و در این حرفی نیست اما نوع صحبت شما در اجرا بسیار خاص است فکر نمی‌کنید، در نوع گفتمان در اجرا ساده‌تر صحبت می‌کردید، بهتر نبود؟

باز هم این را در تربیت غلط خانوادگی خودم می‌دانم.پدرم در درست صحبت کردن به من بسیار سخت می‌گرفت با اینکه خودشان سه زبان انگلیسی، فرانسه و عربی را می‌دانستند اما اصرار داشتند که فارسی را به خوبی صحبت کنیم.گاهی در اجراها در رادیو مشکل داشتم و به من ایراد می‌گرفتند که چرا به‌طور مثال می‌گویی،«بِستر» ؟ یا «پِیام» من هم مدام می‌گفتم درستش این است.همیشه برای این نوع صحبت کردنم سند دارم و این واژه‌ها و کلمات فارسی هستند.

  •  در خاطره‌ای از شما می‌خواندم در راهروی استودیو دو قدم مانده به صبح وقتی با استاد دینانی برخورد می‌کنید ایشان از سبک اجرا و بخصوص از شکستن حصر برخی لغات متروک توسط شما استقبال می‌کنند؟

برای من حکیم دینانی شخصیت دانشی و خیلی ارجمندی هست و نگاه‌شان خیلی برای من اهمیت دارد، لذا ذوق زده در راهرو که تشریف می‌بردند و من هم از پی شون، ظاهرا یادم هست که ایشان فرمودند صالح اعلا فکر نکنی ما نمی‌فهمیم و می‌روی واژه‌های آرکائیک را برمی داری و می‌آوری مستعمل می‌کنی، من هم خیلی ذوق کردم.حالا نمی‌دانم به تشویق بود یا به عتاب.هرچه بود چون حکیم دینانی می‌گفت برای من خیلی مهم بود.

  •  کار اجرا را هم به مانند بازیگری کنار گذاشتید؟

بله، البته دائم با انواع حیله‌ها، با پول، سعی می‌کنند جلوی دوربین بشونندم، اما نه!

  •  اما رادیو در مقابل تلویزیون مخاطبی ندارد؟

باشد، اما رادیو رسانه شریفی هست.در حال حاضر بیشتر ترجیح می‌دهم در رادیو باشم تا در تلویزیون و به اجرای برنامه بپردازم.

مرتضی امیرقهرمانی

 تهران‌امروز