ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
احسان علیخانی:

مجری باید بگذارد مهمان حرف بزند

شهروندان:
برنامه «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی و انتخاب و حضور مهمانان خاص و ویژه، مخاطبان بسیاری را به خود جذب کرد. قطعا یکی از عوامل موفقیت این برنامه اجرای احسان علیخانی است.

 احسان علیخانیاو پس از سال‌ها اجرای برنامه «ماه عسل» رگ خواب مخاطبانش را به دست آورده و شاید بتوان گفت نقطه اوج اجرای علیخانی ماه عسل امسال بود. آنچه در ادامه می‌خوانید گپ و گفتی با این مجری موفق است:

  • «ماه عسل» سال ۹۲ چندمین برنامه از این سری است که شما اجرای آن را بر عهده داشتید؟

من تا به حال ۶ اجرای ماه عسل را بر عهده داشته‌ام و ۲ سال هم برنامه ماه رمضانی جذر و مد را اجرا کرده ام، می‌توان گفت که تجربه اجرای ۸ سال برنامه ویژه ماه رمضان را بر عهده دارم.

  • از اولین برنامه‌ای که احسان علیخانی اجرای آن را بر عهده داشته، تا امروز چقدر فرق کرده است؟

بزرگ شده است. احسان در این سال‌ها بیشتر راه رفته، بیشتر پیراهن پاره کرده، سنش بالا‌تر رفته، تجربه اش بیشتر شده، آزمون و خطا کرده حتی اشتباه هم کرده است.

  • بیشترین اشتباهات را در کدام بخش‌ها می‌بینید؟

در آزمون و خطاهایی که داشتم. در حوزه اجرا هم که اتفاقاتی بوده که افتاده است. وقتی عادلانه و منصفانه از چشم سوم و مخاطب که نگاه می‌کنی، سنت هم که بالاتر می‌رود می‌توانی غلط هایت را هم بگیری.

  • برنامه امسال ماه عسل چه تفاوتی با برنامه‌های قبلی از حیث محتوا دارد؟

قطعا تغییرات بسیاری داشته است.

  • تلویزیون معمولا برای پر کردن برنامه‌های گفت‌وگو محور خود از ستاره‌ها استفاده می‌کند، شما چرا این کار را نمی‌کنید؟

ما الان هم از ستاره‌ها استفاده می‌کنیم منتها ستاره‌های ما مردم هستند. ستاره‌های ورزشی و هنری دیگر نیستند. این افراد که خیلی هایشان از دوستان و رفقای خودم هستند، در ایام دیگر سال نیز هستند و در برنامه‌های مختلف حضور پیدا می‌کنند. حالا این یک ماه بپردازیم به ستاره‌هایی که گمنام هستند. بپردازیم به خود مردم. من سال‌هاست که می‌گویم صندلی ماه عسل کاملا متعلق به مردم است.

  • ستاره‌های مردمی را چطور از بین مردم انتخاب می‌کنید؟

دقت و تجربه خانم نوابی نژاد، پیگیری محمد پیوندی، تماس‌های خود مردم و حتی پیشنهاد‌های عوامل ماه عسل حتی آرشیو اخبار مستندهای ساخته شده همه اینها ما را به ستاره‌های مردمی می‌رساند وقتی هم جلوتر می‌رویم کارمان سخت‌تر می‌شود. تا به حال من نزدیک به ۲۰۰ قسمت برنامه ماه عسل را اجرا کرده‌ام و مردم یکسری سوژه‌ها و موارد را با من دیده اند. همین موضوع کار من را خیلی سخت‌تر می‌کند شاید همین سوژه‌ها اگر در برنامه‌های دیگر تکرار شوند، خیلی به چشم نیاید ولی اگر در برنامه من باشد مردم به سرعت مچم را می‌گیرند و خیلی کار سختی است.

  • شما در کنار اجرای برنامه «ماه عسل» در سال گذشته اجرای برنامه پشت صحنه را هم بر عهده داشتید یا ویژه برنامه‌های شب تحویل سال را هم اجرا می‌کنید، اما در ماه عسل‌هایی که تا به حال شما اجرا کرده اید، همان طور که اشاره کردید مردم و مسائل اجتماعی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده‌اند، آیا می‌توان گفت پرداختن به موضوعات اجتماعی از دغدغه‌های شما محسوب می‌شود؟

ماه عسلی که از سال ۸۶ شکل گرفت، بر پایه تفکری بود که پشت برنامه ما بود. ما فکر کردیم که چه کنیم تا این برنامه جذاب باشد و به این نتیجه رسیدیم که تفاوت در حضور خود مردم است. مردم کاملا ساده و برنامه‌ای که به معنای واقعی کلمه تعریف و تفسیر و ترسیم مردم باشد. کسانی که تجربه برنامه‌های تلویزیونی نداشته باشند، کسانی که تا به حال جلوی دوربین ننشسته‌اند. ما مهمانانی به برنامه آورده‌ایم که حتی پیش از این به تهران نیامده بودند چه برسد به تلویزیون و برنامه‌های تلویزیونی. خود این یک تفاوت است. اگر بتوان اسم آن را آزمون و خطا گذاشت، ما تجربه کردیم و دیدیم که جواب داد.مردم هم اتفاقا دوست دارند که جاهایی خودشان را ببینند. جلوی آینه بایستند و خودشان را تماشا کنند. ماه رمضان با تمام قشنگی اش به همین آینه است. ما هم فکر و رمضان را داریم و هم آینه خودشناسی را. خدا را شکر… آینه در آینه عجب حسن ختامی…

  • شما چقدر تلاش می‌کنید به عنوان یک مجری که ژانر برنامه‌اش برای مخاطب شناخته شده، در برنامه‌های فرعی دیگری که اجرا می‌کنید تفاوت ایجاد کنید؟

قطعا خیلی متفاوت است. آن برنامه‌ها نظیر تحویل سال و نوروز کارکرد خودشان را دارند و کاملا متفاوت با برنامه‌های ماه رمضانی هستند.

  • شما هم به عنوان مجری این قابلیت را در خود می‌بینید که هم برنامه‌های گفت‌وگو محوری که بعضا هم خیلی درام می‌شوند را اداره کنید و هم ویژه برنامه نوروز را که قالب فانتزی دارد و کلا حال و هوایش متفاوت است؟

من حتی در برنامه سال تحویلم نیز رد پای ماه عسل را با خود به همراه داشته ام. من فکر نمی‌کنم تا به حال نمونه‌های ماه عسلی را در برنامه‌های عید نداشته باشم یعنی مردم نباشند. من در نوروز پیرزن و پیرمردی را آورده بودم که در ۷۰ سالگی بچه دار شده بودند یا فرد بی‌سوادی را آورده بودم که ۱۰ کتاب تالیف کرده بود. چند تا نمونه این چنینی داشته ایم. می‌خواهم بگویم که من مسئولیتی روی دوشم احساس می‌کنم و آن این است که تا آنجایی که می‌توانم و به هر قیمتی که شده مردم عادی را جلوی دوربین تلویزیونم بیاورم. حتی کنار ستارگان سینما و ورزش و سیاست و …

  • آنچه در ذهن شما از آوردن مردم عادی جلوی دوربین وجود دارد، چیست؟

صرفا روایت قصه مردم است. ماجرا و زندگی آنها… همین. مجالی باشد که مردم قصه زندگیشان را تعریف کنند. این قصه می‌تواند خوش باشد، می‌تواند تلخ باشد، می‌تواند هیجان انگیز باشد و خیلی اتفاقات دیگر. گاهی نیز قصه‌هایی که در یک شب می‌آوریم متفاوت با هم هستند یا متناقض هم هستند یا جاهایی به هم وصل می‌شوند یا نقاط عطف مشترک دارند. یک روز نیز فقط یک قصه را می‌گوییم. یک شب هم می‌بینی که چهار قصه و پارت متفاوت را در کنار هم داریم. یک ظرفی است که ما سوژه‌ها را در داخل آن قرار می‌دهیم. بعضی موقع‌ها ما فرم را فدای سوژه جذاب می‌کنیم. می‌بینیم که سوژه خیلی جذاب است و ظرف برنامه کاملا شکل سوژه‌مان می‌شود.

  • شما تقریبا در چهار فصل سال اجرای ماه عسل را تجربه کرده اید، آیا بازخورد مخاطب در فصل‌های متفاوت، با هم فرق دارد؟ یا حتی برنامه سازی برای خود شما؟

بله. دقیقا درست است. فرق می‌کند. وقتی ماه رمضان وارد تابستان شد، برای من کاملا جدی شد. الان احساس می‌کنم بیننده ما بیشتر است. چون روزها بلند شده و فکر نمی‌کنم که روزه بگیرها از ساعت چهار و پنج به بعد دیگر خیلی توان داشته باشند و خودشان را زودتر به خانه می‌رسانند. اما در فصل‌های سرد اینطور نیست. یک موضوعی را هم بگویم که بخشی از مخاطبان ما اصلا روزه نیستند. به هر دلیلی که به ما ربطی ندارد، روزه نمی‌گیرند ولی ماه عسل را با همین اتمسفر ما نگاه می‌کنند. این خیلی نکته جذابی است که هر دو گروه بیننده این برنامه هستند.

  • یکی از مواردی که برنامه شما را جذاب کرده، استفاده و ایجاد فضای معنوی شدید است، قصد ندارید این رویه را در آینده تغییر دهید؟

یک زمانی من در گذشته تلاش می‌کردم که بخشی از این بار را هم من در پلاتوهایم به دوش بکشم. اما بعد از گذشتن از مقطعی احساس کردم اگر من بگذارم مردم خودشان خوب روایت کنند، همه بار معنا در آنها هم هست. مثلا در همین برنامه‌هایی که به روی آنتن می‌رود، شما فضای امید و ناامید را می‌بینید. تعاریفی که ارائه می‌دهند، من را به مرحله‌ای می‌رساند که مطمئن می‌شوم من دیگر نباید حرف بزنم، آن هم در لحظه افطار. من بر خود واجب می‌دانم که جاهایی به جای اینکه من حرفی بزنم که به گوش مخاطب هم آشناست، بگذارم مهمانم حرفش را بزند. همیشه مجری باید حرف معنوی یا مذهبی بزند یا مردم را وادار به معنویت کند. به نظر من مجری و گوینده می‌توانند ساکت شوند و بگذارند مهمان حرف بزند. در حقیقت مردم برای مردم حرف بزنند. اتفاقا این بار را به راحتی و بهتر به دوش می‌کشند. هر وقت ما برنامه‌سازان نشسته‌ایم و قبلا فکر کرده‌ایم که به مردم یاد بدهیم، همان لحظه باخته‌ایم. شما اثری را تولید کنید تا مردم خودشان تشخصی بدهند و استفاده کنند.

  • برنامه‌های گفت‌وگو محوری در دنیا ساخته می‌شوند که طرفداران بسیاری دارند، شما از آنها در برنامه‌تان الگوبرداری می‌کنید؟

اصلا و ابدا. این یک قیاس مع‌الفارق است. تلویزیون رسانه دولتی با وظایف و وظیفه خطیری که دارد هرگز نمی‌تواند با تلویزیون خصوصی مقایسه شود. هرگز. اصلا حیطه، دایره، محدودیت‌ها و وظایفشان خیلی با هم متفاوت است. من احساس می‌کنم ما در کشورمان گوینده‌ها و مجری‌هایی داریم که با همین سوژه‌هایی که غربال می‌شود از سوی رسانه ملی، مخاطبان بسیاری را به‌دست می‌آورند. مجری‌ها و شومن‌های دنیا هرکاری که می‌خواهند می‌کنند. نه احتیاط می‌کنند، نه شرع را در نظر می‌گیرند، نه عرف‌را و نه مادر من و شما را در نظر می‌گیرند. من همیشه می‌گویم که مادرهای ما ناظر پخش‌های خوبی هستند. من نه می‌توانم فیلمی بسازم که مادرم حاضر نباشد آن را ببیند و نه می‌توانم برنامه‌ای بسازم که مادرم نگاه نکند. این یعنی احترام به عرف و جامعه. شرعیات ما هم همینطور. بنابراین دایره ما محدودتر است و ادب حکم می‌کند که مواردی را رعایت کنیم. ولی انها به هیچکدام از این موارد توجهی ندارند و فقط برایشان برنامه اهمیت دارد و میزان مخاطب. بنابراین هر کاری که دلشان بخواهد می‌کنند. اگر در اندازه و ترازوی خودش به‌طور عادلانه بخواهید مقایسه کنید، این فضا، با آن فضای بسیط اصلا قابل مقایسه نیست و شک نکنید که بچه‌های ما خیلی تلاش کردند چون از قوه خلاقانه‌شان استفاده می‌کنند. قبول کنیم و انصاف داشته باشیم. ما اینجا موضوعاتی را انتخاب و رویش کار می‌کنیم، بعضی‌وقت‌ها بچه‌های تلویزیون ما کارهایی می‌سازند که خیلی مخاطب پیدا می‌کند و این یعنی خلاقیت.

  • شما چقدر برای جذب مخاطب تلاش می‌کنید؟

بدون مخاطب که ما اصلا معنا پیدا نمی‌کنیم و اصلا یک شوخی رسانه‌ای است که من کار کنم برای دل خودم. برای دل خودم بخواهم کار کنم باید بروم خانه‌مان کار کنم. در رسانه تو باید برای دل مردم کار کنی.

  • هر دلی؟

نه خوشایند هر دلی. چیزی که شأن مخاطب را در نظر بگیرد. تا مادران نسل ما هستند، نمی‌توان هر چیزی ساخت. برای اینکه ما در دامان این مادران بزرگ شده‌ایم. آنها از روز اول به ما یاد داده‌اند که حواست به شرع، عرف، دین، منافع ملی و … باشد. همه اینها را که جمع کنی، بخواهی فرار هم کنی، نمی‌توانی. انگار با آنها بزرگ شده‌ای.

  • نکته جالب توجه هم این موضوع است که شما برای گروه سنی خاصی هم برنامه‌سازی نمی‌کنید.

بله. درست است. از بچه‌های کوچک تا پیرمرد ۹۰ ساله این برنامه را نگاه می‌کنند و تاثیرات این برنامه چیزی شبیه معجزه است. برای من خیلی ساده است که در یک زمان دیگری یک برنامه دیگری را بسازم. مثلا سریال یا برنامه‌ای شبیه به پشت صحنه بسازم که همیشه هم به من گفته‌اند بساز. انواع و اقسام شبکه‌ها. ولی این برنامه نفوذش عجیب و غریب است. برنامه‌ای ساخته‌ایم که زندگی آدمی را تغییر داده است، نه به خاطر من نه به خاطر تیتراژ یا دکور. به خاطر مهمانی که آمده، دیالوگی که شکل گرفته و صداقتی که لحظه افطار رقم خورده است. مثلا یک مورد طرف از خودکشی صرف‌نظر کرده یا خودش را جمع کرده و چیزی را در زندگی‌اش کنار گذاشته است. وقتی اینها را می‌بینی می‌گویی خدایا مگر من برنامه‌ساز چیز بیشتری از این می‌خواهم. آکادمیک برنامه‌ساز یعنی جریان‌ساز، کسی که بتواند در جامعه تاثیر بگذارد. حال شما این را در جامعه ما به معنا اضافه کن ببین چه رنگی پیدا می‌کند. شما کاری بسازید که جریان داشته باشد، پویا باشد و بتواند در زندگی مردم تاثیر بگذارد… فوق‌العاده است.

  • به خاطر همین موضوع است که شما ترجیح می‌دهید کمتر روی آنتن باشید و بیشتر هم با ماه عسل می‌آیید؟

من که سال‌هاست این برنامه را دارم و فکر می‌کنم اگر زیاد دیده‌شوی تاریخ مصرفت تمام می‌شود. همه ما یک تاریخ مصرف داریم.

  • اما شما در یکی از مصاحبه‌هایتان گفته بودید که نمی‌خواهید حتی پس از مرگ هم تاریخ مصرفتان به پایان برسد.

اتفاقا یک سوالی از من کردند که آرزویت در عالم هنر چیست؟ من هم گفتم آرزویم این است که یک کاری کنم شبیه اذان مؤذن‌زاده… یک کاری کنم شبیه فیلم محمد رسول‌ا…(ص) که ماندگار باشد… خیلی به این موضوع امیدوارم که اگر روزی مردیم و از این دنیا رفتیم، برایمان بیاید… آن زمانی که ایستاده منتظر صدقه و دعا هستیم برایمان برسد… نمی‌گویم برایم محقق شده… نه …اصلا این ادعا را نمی‌کنم ولی آرزویم این است.

  • تلویزیون هر سال تصمیم می‌گیرد که اجرای برنامه ماه عسل را به یک مجری بدهد، وقتی این اتفاق بیفتد دیگر آرزوی شما محقق نمی‌شود.

من نگفتم در این برنامه… کلا در ماهیت و شکل زندگی‌ام گفتم. در جواب سوال شما می‌توانم بگویم که الان خدا را شکر می‌کنم. حالا قسمت من شده است که من بروم برای برنامه افطار.

  • اگر روزی به شما بگویند که دیگر هیچ وقت نمی‌توانید برنامه ماه عسل را اجرا کنید، عکس‌العمل شما چه خواهد بود؟

مطمئن باشید که آن وقت من خیلی زودتر می‌گویم که دیگر نمی‌آیم. سعی می‌کنم که اینجا سبقت بگیرم. مگر من در چند سالی که اجرای برنامه را نداشتم، چه شد؟

  • آن موقع امید داشتید که در سال‌های بعد اجرا با شماست.

نه. چرا اینطور فکر می‌کنید؟ من در این مدت بیکار نبوده‌ام. مستند ساخته‌ام. ویژه برنامه‌های عید را داشته‌ام. برنامه پشت صحنه را ساختم. من تا به الان پشت در اتاق هیچ مدیری برای برنامه ننشسته‌ام. از یک مقطعی به بعد در زندگی‌ام مطمئن شدم که هر چیزی که قسمت من باشد، روزی من خواهد شد و برایش تلاش نمی‌کنم چون می‌ترسم. یک بار هم در برنامه جذر و مد سال ۸۵ تعریف کردم. من خیلی جوان‌تر و بچه‌تر بودم که رفتم خانه خدا… عمره دانشجویی. رفتم پرده خانه خدا در سمت حجرالاسود را گرفتم که کار خیلی سختی هم هست و جیغ و داد که من همچین چیزی می‌خواهم و خدایا به من بده. آمدم تهران و بعد فهمیدم که چه فاجعه‌ای بود. سال بعد هم خدا قسمت کرد و رفتم. رفتم همان پرده خانه خدا را دوباره گرفتم و گفتم غلط کردم… دمت گرم که ندادی… من در سفر اول خدا را تهدید می‌کردم و می‌گفتم باید چیزی که می‌خواهم بدهی… آمدم و تصویری برایم روشن کرد که فاجعه بود. از آن سال به بعد چیزی که فهمیدم مال من نیست و نشده، خواست خداست و نمی‌شود، نمی‌دوم برایش با اینکه اعتقاد به قسمت و همت و تلاش دارم. شما کارت را بلد باشی و نیت خوبی هم داشته باشی همه جا می‌توانی کار کنی. چه با نوشتنت، چه با خواندنت، چه با برنامه‌ساختن یا اثر دیگری تولید کردن. من سهم خود را انجام داده‌ام. به اندازه کافی در این برنامه بوده‌ام و سر مردم را هم درد آورده‌ام. کارهای درست و غلطی هم داشته‌ایم و هرگز امکان ندارد که به هر قیمتی برنامه را داشته باشم.

  • منظورم دغدغه شخصی شما بود. هرکسی در هر شغل دیگری هم که باشد، پس از چند سال کار کردن نسبت به شغلش عِرق دارد، با این توصیف شما چطور می‌توانید به راحتی از رفتن از برنامه‌ای حرف بزنید که چند سال در آن حضور داشته‌اید و برایش زحمت کشیده‌اید؟

می‌دانم چه می‌گویید و درست است. حتما این علاقه ایجاد می‌شود. یک چیزی بگویم… اصلا من در ماه عسل بزرگ شده‌ام… ماه عسل یک قابی است که من در آن قد کشیده‌ام. من ۱۲ سال است که در تلویزیون کار می‌کنم و برای اولین بار سبیل‌هایم در تلویزیون دیده شد… تا این حد بچه بودم… اما از بزرگترهایم یاد گرفته‌ام… من هم باید از این برنامه بروم. یکی از مسائلی که ماه عسل را جذاب کرده، تنوع مجری‌های آن بوده است.

  • شما مجری شناخته شده‌ای هستید که برخی معتقدند الگوی جامعه محسوب می‌شوید، این موضوع چه بایدها و نبایدهایی در زندگی شخصی شما ایجاد کرده است؟

من اصلا با این موضوع موافق نیستم و مجری را الگوی جامعه نمی‌دانم. این اصطلاح غلطی است که شما ژورنالیست‌ها به جان ما انداخته‌اید. ما اصلا اندازه‌ای نیستیم که الگوی جامعه باشیم. این حرف از اساس غلط است. کجا بازیگر و مجری الگوی جامعه است؟ ورزشکار کجا الگوی جامعه است؟‌ این افراد فقط در جامعه بیشتر دیده می‌شوند. والا الگوی جامعه ما یکسری از همین آدم‌هایی هستند که در جامعه ما وجود دارند.

  • این شهرت چه تاثیری در زندگی شما دارد؟

تاثیرش این است که چند وقت پیش با بچه‌های ماه عسل رفته بودیم مشهد زیارت بعد هم رفتیم شهر بازی… عین یک موجود عجیب و غریب به من نگاه می‌کردند. اول که ۵۰، ۵۰ می‌فهمیدند من هستم، وقتی هم می‌فهمیدند من هستم جوری نگاهم می‌کردند که مثلا پروفسور حسابی در خیابان بستنی یخی گاز می‌زده است. آقا شما مجری برنامه ماه عسلی آن وقت چرخ و فلک سوار می‌شوی؟ کلا مردم حواسشان هست اما من بچه پر رو هستم. اوایل توی خیابان داد می‌زدند احسان ! من هم با خودم می‌گفتم قطعا اگر برگردم قطعا پسر خاله‌ام پشت سرم است.. اما یک آقایی بود که من نمی‌شناختم. اوایل کمی گارد می‌گرفتم ولی بعد با خودم گفتم مردم من را در خانه‌شان پذیرفته‌اند. من او را نمی‌شناسم اما او من را می‌شناسد. الان کاملا اینطوری است….

  • این شهرت برایتان دردسر ساز نیست؟

بله… خیلی… خیلی جدی می‌گویم به کسانی که هنوز به شهرت نرسیده‌اند، توصیه می‌کنم که هنوز تا به شهرت نرسیده‌اند، خیلی راحت‌تر زندگی می‌کنند. شهرت خیلی جذاب است. شبیه باتلاقی است که گل‌های نیلوفر خوشگلی روی آن هست و خیلی جذاب است… اما وقتی داخل آن می‌افتی زندگی تو را تغییر می‌دهد و تو زورت نمی‌رسد که با تغییرات زندگی خودت را سازگار کنی… بعد خسته‌ات می‌کند… زده‌ات می‌کند…

 مریم فیروزفر – آرمان