هنرپیشهها کافهدار شدهاند، فوتبالیستها رستوراندار
شهروندان:
مشخص نیست چرا ستارههای سینما، خوانندگان مشهور موسیقی پاپ و حتی بازیکنان و مربیان فوتبال در سالهای اخیر کافهداری و رستورانداری را به سردر سینماها یا قبضه کردن سالنهای بزرگ اجرای موسیقی و حضور در بازیهای تیم ملی و لیگهای برتر ترجیح دادهاند.
این گزارش در بررسی خود از این پدیده به اطلاعاتی درخصوص برخی ستارههای سینما، خوانندگان موسیقی پاپ و فوتبالیستها دست یافته است که براساس آن مشخص شد بهرام رادان ستاره سینما، اشکان خطیبی بازیگر سینما و تلویزیون، لیلا حاتمی و همسرش علی مصفا و شهاب حسینی بازیگر سینما، رضا صادقی، حمید عسگری، حمید خندان و سعید شجاعی از خوانندگان موسیقی پاپ و یحیی گلمحمدی، مجتبی جباری و چند تن از بازیکنان و مربیان فوتبال در کنار فعالیتهای هنری و ورزشی خود هر کدام به تأسیس کافه یا رستورانهای فستفود اقدام کردهاند.
چه اتفاقی در جامعه ایرانی طی ۱۰ سال اخیر رخ داده است که هنرمندان، شخصیتهای ورزشی و حتی ستارههای سینما در کنار فعالیت هنری و ورزشی خود علاقمند به ایجاد رستوران فستفود، رستوران یا کافهداری شدهاند.
پول یا شهرت؟
آیا واقعاً یک هنرپیشه سینما که مبلغ قرارداد او برای یک فیلم، دقیقهای محاسبه میشود و گاه برای بازی در یک سکانس فیلمهای سینمایی دهها میلیون تومان درآمد دارد یا حتی یک مربی فوتبال که با قراردادهای میلیاردی سروکار دارد نیازمند درآمد فروش فستفود یا یک پرس غذای ایرانی یا حتی نیازمند درآمد یک فنجان قهوه است که مشتری او در یک رستوران یا یک کافیشاپ روی پیشخواناش میگذارد؟ نگاه عمیقتر به این پدیده نشان میدهد که جامعه ایرانی در ۱۰ سال اخیر دستخوش اتفاقات عجیب و پیچیدهای شده است.
مهتاب نخستین زن کافهدار در ایران است که بیش از یک دهه از فعالیت کافهداریاش در مناطق مختلف شهر تهران میگذرد. او که حالا یک کافهدار حرفهای بهشمار میرود پدیده علاقمندی بازیگران سینما و فوتبالیستها به حرفه کافهداری را از این دریچه میگشاید. «من فکر میکنم گرایش چهرههای مطرح هنری و ورزشی ایران به مشاغل کافهداری و رستورانداری به مسائل فرهنگی و اجتماعی جامعه برمیگردد. تا چند سال اخیر بسیاری از مردم و تعداد بیشماری از جوانان، علاقمند به حرفه بازیگری بودند بدون آنکه بدانند چه میخواهند و گویی حالا پدیده کافهداری با طرح دلایل مختلف مد اینروزهای جوانان ایرانی و حتی آرزوی چهرههای محبوب هنری و ورزشی شده است.»
او میگوید: در این سالها من و همسرم بهصورت کاملاً تخصصی در شغل کافهداری فعالیت کردهایم. ارتباط با افراد در سطوح مختلف جامعه حداقل به من نشان داد که برخی از مردم بیش از آنکه به خواسته و هدف اصلی خود توجه کنند به این موضوع میپردازند که در اجتماع و خارج از فضای شخصی چگونه دیده میشوند. نکته جالب اینجاست که افراد عادی جامعه برای کسب شهرت، پز اجتماعی و درآمد بیشتر به ایجاد کافه و رستوران روی میآورند اما گرایش هنرمندان و افراد صاحبنام به این حرفه را نمیتوان بهطور مشخص و دقیق مطرح کرد چراکه ممکن است هر کدام از آنها دلایلی مختلف برای این کار داشته باشند.
مهتاب معتقد است، کافه محل گذر فرهنگ و دانش است. برای اینکه افراد کنار هم بنشینند، گفتو گو کنند و از کنار هم رد شوند تا صیقلی شوند. و این برخلاف تصور برخی از مردم است که کافه را مکانی لوکس برای نوشیدن قهوه گرانقیمت میدانند. این تصور در برخی افراد بهقدری پررنگ است که بهجای پرداختن به استانداردها، کیفیت و ماهیت این حرفه، حضور در کافهای که صرفاً صاحب آن یک هنرمند مشهور است کفایت میکند؛ اتفاقی که سبب شده سطح و نوع نگاه به این شغل تنزل پیدا کند.
او میگوید: درحالحاضر کافهدارها در موقعیتی قرار گرفتهاند که بسیاری از مردم قصد کردهاند در کنار شغل خود کافه یا رستوران هم داشته باشند و این اتفاق از این منظر که به کافهداری بهعنوان شغل تخصصی نگاه نمیشود آسیبهای جدی را به این حرفه از سوی هر فردی خواه هنرمند خواه غیرهنرمند میتواند وارد کند.
سراب کافهداری
در حالحاضر مهمترین پرسشی که مطرح است به این نکته برمیگردد که آیا هدف چهرههای مطرح هنری و ورزشی از تأسیس کافه یا رستوران در ارتباط قرار گرفتن با افراد و مردم جامعه است یا اینکه انتخاب این حرفه برای آنها صرفاً جنبه اقتصادی دارد؟
«اشکان خطیبی» یکی از بازیگران تلویزیون و سینما بهشمار میرود که نزدیک به سه سال است در تهران رستوران دارد. او بیش از آنکه مسائل اجتماعی این پدیده را مورد اشاره قرار دهد به امنیت اقتصادی حرفههای هنری تأکید میکند.
خطیبی اعتقاد دارد، افرادی که فعالیت هنری، حرفه و پیشه آنها محسوب میشود اگر از داشتن فرصت و فضاهای مختلف کاری محروم باشند قطعاً برای کسب درآمد به مشاغلی که مربوط به حیطه فعالیت آنها نمیشود روی میآورند.
او میگوید: اگر نیازهای یک نقاش بهاندازه کافی تأمین شود و شرایط در گالریها بهگونهای باشد که مردم برای خرید آثار هنری تعلل نکنند این هنرمند هیچگاه بهخاطر شوقی که برای یک پاتوق دارد بهدنبال تأسیس کافه و رستوران نمیرود.
این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه میدهد، در حالی تعدادی از هنرمندان سینما به کافهداری و رستورانداری روی آوردهاند که خود من هم ۳ سال رستوران داشتهام. اما بهجرأت میتوانم بگویم که این کار یک اشتباه است. داشتن رستوران یک حرفه کاملاً تخصصی و تمام وقت بهشمار میرود و بههیچوجه نمیتوان به آن به چشم یک شغل نیمهوقت نگاه کرد.
خطیبی اما بهنمونههای ناموفق هنرمندانی که اقدام به تأسیس کافه و رستوران کردهاند، اشاره میکند. او میگوید: بسیاری از سینماگران در حالی در سالهای اخیر با انگیزه کسب درآمد کافه زدهاند که با وجود کیفیت بالای سرویسرسانی و دیزاین، به سود لازم دست پیدا نکردهاند و فعالیتهای آنها با شکست مواجه شده است.
او اما به تورم اقتصادی و مناسبات فرهنگی و اجتماعی که در ایران حاکم است اشاره میکند و میافزاید: تورم اقتصادی حاکم بر جامعه از یک سو و توقعاتی که مردم از یک هنرمند دارند از سوی دیگر سبب میشود هزینههای یک هنرمند چند برابر افراد عادی جامعه باشد و زمانیکه این نیازها برآورده نشود بدونشک هر هنرمندی را وادار به انتخاب چنین شغلهایی میکند. خطیبی معتقد است اگر شرایطی فراهم شود که هنرمندان با فعالیت در زمینههایی چون برندسازی و تبلیغات به تأمین نیازهای زندگی خود بپردازند دیگر دلیلی ندارد که خود را درگیر چنین معضل اجتماعی کنند.
کافهها دور از خصلت اجتماعی
«سید احمد محیط طباطبایی» پژوهشگر و تهرانشناس اما به این پرسش که چرا طبقات مرجع هنری و ورزشی به تأسیس کافه و رستوران میپردازند از زاویه دیگری نگاه میکند.
او میگوید: کافه مکانی برای نوشیدن و محلی برای فراغت و حتی تنهایی افراد است. در دهههای گذشته که قهوهخانه جایش را به کافه نداده بود طیفهای مختلف جامعه سعی میکردند برای خود کافه و محفلی درست کنند. چنانچه ما از دهههای گذشته کافهنادری و کافههای ادبا و شعرا را داشتیم. اما حالا تفاوت مادی موجب تفاوت در حضور آدمها شده است.
بهگفته محیط طباطبایی، مدتهاست که از داشتن کافههای تخصصی دور ماندهایم و هدف از تأسیس کافه در میان چهرههای مطرح و هنرمند جامعه را سودآوری و منافع اقتصادی تشکیل داده است.
این پژوهشگر معتقد است، در گذشته وقتی هنرمندان و ادبا در کافه نادری گردهم جمع میشدند هیچگاه از چهرههای مطرح پول گرفته نمیشد اما حالا دیگر شاهد این نوع نگاه نیستیم کافهها هماکنون تنها بحث اقتصادی را بهدنبال خود میکشانند و هنرمند هم زمانی که میبیند بخش اقتصادی آن پررنگ است سعی دارد خودش بهرهمند شود.
این در حالی است که کافهها را باید جزو فضاهای فرهنگی جامعه قرار داد و بهاعتقاد محیط طباطبایی نباید سعی کرد این حرفه از خصلت اجتماعیاش دور شود چراکه کافهها افراد را از حالت انفرادی و مجزا خارج کرده و فعالیتهای آنها را از حالت فردی به جمعی سوق میدهد.
مریم جلیلوند
ایران