ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
همزيستي مسالمت‌آميز زبان معيار و زبان‌هاي بومي

حدیث حاضر و غایب زبان‌های بومی در زبان معیار

شهروندان:
در روزهایی که دولت از تشکیل کارگروهی برای آموزش ادبیات بومی و قومی در مدارس و دانشگاه‌ها خبر داده است، از فحوای واکنش‌ها برمی‌آید که هنوز خاطره اعلام خودمختاری فرقه دموکرات در شهریور 1324 بر تفکرات منتقدان تدریس زبان مادری سایه افکنده است.

دانش‌آموزاناز این رو مطالبه این ظرفیت مغفول مانده اصل ۱۵ قانون اساسی را خطری بالقوه برای زبان دیرپای فارسی و حتی بالاتر از آن تمامیت ارضی کشور تلقی می‌کنند، آنان بدون در نظر گرفتن سوابق همراهی بعدی مردم آذربایجان و سایر اقوام در مبارزه علیه شاه و دفاع از تمامیت ارضی در طول جنگ تحمیلی، تحقق ظرفیت قانون اساسی را در تضاد با همبستگی اجتماعی می‌پندارند، جالب است که این گروه در ارزیابی‌های تاریخی معتقدند که باید رویدادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در بافت زمانی خود تحلیل کرد.

اما گویی این فرمول تجویزی را در ارزیابی واقعه ۱۳۲۴ آذربایجان فراموش کردند. البته در چنین آشفته‌بازاری، گاهی اظهاراتی از استادان دلسوزی چون دکتر فتح‌الله مجتبایی و سلیم نیساری که عمری را در خدمت فرهنگ و زبان فارسی صرف کرده‌اند، نقل می‌شود که قطعا از سر دلسوزی و تعهد است، اما استدلال اینکه این‌بار هم مطالبه حقی بر اساس ماده ۱۵ قانون اساسی توطئه‌یی زیر سر خارجی‌ها باشد، عجیب به نظر می‌رسد.

اگر گروهی در سال ۱۳۲۴ بدون توجه به پیشینه‌های فرهنگی و تجربه‌های مشترک تاریخی و حمایت اتحاد جماهیر شوروی ساز جدایی نواختند، حکومت پهلوی نیز در پیدایش و حتی تشدید این احساس واگرایی نقش زیادی داشت. ایجاد همبستگی اجتماعی از وظایف اساسی حاکمیت است.

نباید در بررسی رویدادهای تاریخی نیمه خالی لیوان را دید؛ زیرا علاوه بر حضور چشمگیر اقوام مختلف در جنبش بیداری ایرانیان و انقلاب اسلامی، سه قوم آذربایجان، گیلان و ایل بختیاری بدون آنکه کوچک‌ترین چشمداشتی داشته باشند در سخت‌ترین شرایط تاریخی به استبداد صغیر محمدعلی شاه پایان دادند، با این وجود در دوران رضاشاه پهلوی بدون توجه به این سوابق انقلابی و تنها به دلیل احساس ترس از سابقه انقلابی این سه قوم و باستان‌گرایی کاذب گروهی از درباریان که ریشه در تعصب نژادی داشت، بدعت جوک‌گویی و تحقیر این سه قوم- آذری‌ها، گیلگی و لرها – شکل گرفت و برخی نادانسته به آن دامن زدند؛ بدعتی که با وجود تکریم اقوام در سه دهه از انقلاب، اثرات آن به بخشی از فرهنگ عمومی سرایت کرده است.

این رویه در آن دوران به جای تقویت اشتراکات و همبستگی‌های اجتماعی، تمسخر تفاوت‌های رفتاری و گفتاری متاثر از محیط جغرافیایی را در دستور کار قرار داد، به گونه‌یی که ادبیات حاکمان و دولتمردان وقت نیز متاثر از همین نگاه به اقوام بود. این سنت غلط به جای درخت دوستی نشاندن، ریشه‌های فرهنگی و تجربه مشترک تاریخی را هدف گرفته بود. بنابراین ظرفیت ارزشمندی که می‌توانست در خدمت توسعه کشور و همبستگی باشد به سیلی خروشان برای از بین بردن ریشه‌های تاریخی تبدیل شد. گروه اقلیت تجزیه‌طلب در چنین شرایط مستعدی رشد کرد و با حمایت استالین که به دنبال جای پایی در سیاست ایران می‌گشت، خودمختاری اعلام کرد که البته به دلیل عدم برخورداری از پایگاه اجتماعی به سرعت از پای درآمد.

رویدادهای منتهی به انقلاب اسلامی نیز شاهدی بر این مدعاست که گروه‌های خودجوش مردمی در آذربایجان در هر بزنگاه تاریخی دوشادوش با سایر اقوام ایرانی برای حفظ تمامیت ارضی و اعتلای نام ایران تلاش کرده‌اند. نام ستارخان، باقرخان و شیخ محمد خیابانی در کنار نام میهن‌پرستانی حک شده که بدون هیچ چشمداشتی در نهضت آزادیخواهی ایران شرکت داشتند. بنابراین در مقابل واقعه ۱۳۲۴ آذربایجان که تبعات عملکرد نژادپرستانه دوران پهلوی بود، وقایع زیادی در تاریخ معاصر ایران به ثبت رسیده که گواه حس ایران‌دوستی مردم آذربایجان و سایر اقوام ایرانی است.

برخلاف تصور منتقدان آموزش زبان مادری، صدای گروه‌هایی که به واگرایی می‌اندیشند حتی اگر زرق و برق تبلیغاتی داشته باشد، باز مخاطبانی در میان مردم آذربایجان ندارد و بالعکس صدای کسانی که وحدت را در عین کثرت می‌بینند و حقوق قومی را در چارچوب قانون اساسی مطالبه می‌کنند، رساتر است و مسلم است که به مشتی تجزیه‌طلب اجازه نگاه چپ به تمامیت ارضی ایران را نخواهند داد.

در سال جاری نیز انتخابات ۲۴ خرداد و رای بالا به رییس‌جمهور منتخب، رفراندومی بود که در آن اکثریت مردم آذربایجان با آری گفتن به همگرایی و همبستگی اجتماعی نشان دادند که مثل همه اقوام ایرانی قلب‌شان برای ایران می‌تپد. بنابراین آن عده‌یی که هنوز خاطره تلخ گذشته را فراموش نکرده‌اند، بهتر است چشم‌ها را بشویند و جور دیگر ببینند.

امروز با توجه به فضای دوستی و آرامش ایجاد شده بهتر است به جای آنکه از کاه، کوه بسازیم و درخواست تدریس زبان مادری را خطری برای زبان فارسی، تمامیت ارضی یا توطئه خارجی‌ها بپنداریم، آستین همت را برای تحقق ظرفیتی از قانون اساسی که به گفته استاد جلال‌الدین کزازی به تقویت زبان معیار در ایران کمک می‌کند، بالا بزنیم.

این نگاه علاوه بر رشد خرده‌فرهنگ‌ها، برادری و احساس یگانگی را در کشور تقویت می‌کند، البته در این میان دولت و ملت باید عزمی راسخ برای ریشه‌کن کردن سنت غیراخلاقی تمسخر اقوام داشته باشند، ایرانیان در افواه عالم به لطافت و ظرافت در سخن شهره‌اند و به جای استفاده از جوک‌های غیراخلاقی می‌توان از روحیه لطیفه‌گویی ایرانیان بهره برد، لطیفه‌هایی که سرشار از معارف غنی هستند و بدون اهانتی به انسان‌ها، لبخند بر لب مخاطب می‌نشانند، استعدادی که نوابغ دیگر کشورها زبان به تحسینش گشوده‌اند، همان گونه که گوته آلمانی در توصیف نابغه ادبی ایران‌زمین می‌سراید: «نجوای عشق شاعر/حتی حوریان را به هوس خواهد آورد/ بر این هنر شاعر رشک می‌برید، یا در پی آزردنش می‌روید/ اما بدانید که سخن شاعر/ همواره بر گرد دروازه بهشت در پرواز است/ آهسته بر کوبه می‌زند/ و حیات جاودانه می‌طلبد.»

 علی هادیلو

اعتماد