آموزش به زبان مادری؛ آری یا نه؟
شهروندان:
هفته پیش بود که وزیر آموزش و پرورش با اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی دیداری داشت و در این دیدار طرح آموزش به زبان مادری در برخی استانهای کشور نیز مطرح شد. در این دیدار برخی عضوهای فرهنگستان زبان در سخنانی با طرح آموزش به زبان مادری مخالفت کرده و حتی آن را دسیسه بیگانگان برای سست کردن هویت ملی دانستند.
برای نمونه فتحالله مجتبایی یکی از عضوهای فرهنگستان میگوید: «موضوع آموزش زبان مادری در کشور امری وارداتی است و شک ندارم که این موضوع از خارج به ایران آمده. قبل از این در هندوستان نیز این مساله توسط انگلستان تجربه شد و امروز هم انگلستان و کشورهای شمالی ما هستند که میخواهند این مساله را به ایران وارد کنند.
بهترین وسیله برای عقب نگه داشتن یک ملت بیتوجهی به زبان آن است اگر بخواهیم زبانهای مادریمان را به عنوان زبان علمی و آموزشی به کار ببندیم به طور حتم به گذشته برگشت خواهیم داشت و این موضوع خطرناک است و از آن بوی توطئه میآید.» غلامعلی حدادعادل، رییس فرهنگستان نیز میگوید: «مواظب باشیم که مبادا از کیسه سرمایههای ملیمان همچون زبان فارسی برای پیروزیهای موقت و بیحاصل جناحی خرج کنیم.» این درحالی است که یکی از شعارهای رییس دولت در دوران انتخابات و همچنین وزیر آموزش و پرورش در نخستین روزهای وزارتش، اجرای طرح آموزش به زبان مادری در مدرسههای مناطقی از کشور بود و گویا این نشست نیز در ادامه کنشهایی بود که دولت در این راستا انجام داده است. اما درباره مخالفتها چند نکته خودنمایی میکند:
۱ – آموزش به زبان مادری، در قانون اساسی و در اصل ۱۵ آن مطرح شده است. در این اصل میخوانیم: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران، فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.» این اصل یکی از اصلهایی است که تاکنون اجرایی نشده است و بیگمان فرادستان کشوری باید کسانی را که سبب این بیتوجهی شدهاند سرزنش کنند.
در پیوند با قانونی بودن این طرح نیز حجتالاسلام سلیمی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس میگوید: «قانون اساسی در مورد مساله آموزش زبان قومیتها تعیین تکلیف کرده و مساله روشن و مشخص است و ابهام و مشکلی ندارد که حالا این گونه برخورد کنیم. آنچه در قانون اساسی آمده است؛ مسوولان باید پیگیری کنند تا اجرایی شود و در مورد آموزش زبان قومیتها نیز باید برای اجرایی شدن آن پیگیریهای لازم صورت گیرد.» در این میانه فرهنگستان زبان و ادب فارسی گرچه نهادی رسمی و قانونی است اما نمیتواند نظری خلاف قانون اساسی دهد و مجری را از اجرای قانون منع کند!
۲- آموزش به زبان مادری در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز مطرح و بر آن تاکید شده است. در این بخش از سند میخوانیم: «برای حمایت از یادگیری کودکان متعلق به اقوام غیرفارس زبان ایرانی و برخورداری آنان از فرصت برابریادگیری و رشد، نظام برنامه درسی باید یک دوره تعریف شده «انتقال» از زبان مادری به چرخه زبان رسمی (فارسی) را در کانون توجه قرار دهد. ویژگیهای فرهنگی و زبانی مناطق مختلف در برنامههای درسی این دوره محوریت خواهد داشت.» این بخش دارای نکته مهمی در گستره آموزشهای پایه برای کودکان دبستانی است.
بسیاری از کودکان در مناطق مرزی کشور با زبانی به جز فارسی سخن میگویند و تا هنگام ورود به مدرسه با زبان مادری خویش خو گرفته و مهارتهای بنیادین زندگی را در گستره جغرافیایی و فرهنگی آن زبان میآموزند. این دسته از دانشآموزان در روزهای نخست ورودشان به سامانه آموزشی دچار بحران دوگانگی زبانی و در نتیجه یادگیری میشوند! چنین بحرانی افت آموزشی پدید میآورد و چه بسا برخی کودکان را از درس و مدرسه گریزان میکند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که این دانشآموزان نیاز به یک دوره گذار دارند تا با زبان و خط رسمی ارتباط برقرار کنند و آموزششان کاراتر شود.
از این رو آموزش به زبان مادری افزون بر اینکه میتواند کنشی سیاسی- امنیتی برای رویکرد تازه دولت «تدبیر و امید» در تنش زدایی در رابطه با قومیتهای گوناگون به حساب آید، بیگمان رخدادی آموزشی است که میلیونها ایرانی با زبانها و گویشهای گوناگون را در بر میگیرد و سرنوشت آموزشی بسیاری از هممیهنانمان را دگرگون میسازد. از این رو فرهنگستان زبان فارسی با توجه به جایگاه فرهنگیاش، در این مورد نه در مقام قانونگذاری است و نه آموزشی، بنابراین ورود ایشان به این مساله دستکم سویهیی آموزشی ندارد. امید است که دولت میانهرو رییسجمهور روحانی با به کارگیری «تدبیر»ی درخور، بتواند با اجرای آموزش به زبان مادری در برخی مناطق کشور «امید»ی تازه برای آموزشی کارا و فراگیر به وجود آورد.
محمدرضا نیکنژاد
اعتماد