ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

شهر چیست؟ شهروند کیست؟

شهروندان:
شهر و شهروند از مهم‌ترین مفاهیم اجتماعی سیاسی است که همواره در طول تاریخ راه پر فراز و فرودی پیموده و از طرف متفکران و صاحب نظران علاقمند به مسایل اجتماعی از ادوار باستان تا کنون مورد بحث و چالش قرار گرفته است. با گسترش شهرنشینی هر روز شاهد افرادی هستیم که به نوعی خود را از روستاها جدا کرده و به شهرها نزدیک می‌شوند.

شهر در نگاه اول واژه شهرنشین برای عده زیادی از شهروندان بسیار زیبا و برای بعضی‌ها نوعی پرستیژ به شمار می‌آید. اما این که تا چه حد توانسته‌ایم شهروندان را با قوانین و حقوق متقابل افراد در قبال یکدیگر در یک زندگی شهری آشنا کنیم جای بسی سوال و تأمل دارد. شهرنشینی و مدنیت که نوع تکامل یافته زندگی اجتماعی است با محدودیت‌های اجتماعی زیادی مواجه است.

نحوه و شکل زندگی در شهر امر طبیعی و ذاتی نیست و مساله تعلیمی و آموزشی است که دارای دو طرف است از یک سو مدیران و مسئولان شهری عهده دار تعلیم دائم زندگی شهری هستند و از سوی دیگر شهرنشینان مکلفند برای ادامه حیات مطلوب در شهر فرهنگ شهر نشینی را بیازموزند و فرزندان خود را با محدودیت‌های ناشی از فرهنگ آشنا سازند. رسانه‌ها از جمله تلویزیون، بروشور، کتاب، نشریات، نرم افزار، پایگاه اینترنتی، کتابچه های آموزشی و … نقش مهمی را در بالا بردن فرهنگ شهروندی دارند. سازه شهروندی در بردارنده مجموعه حقوق و تکالیفی است که اعضای جامعه نسبت به یکدیگر، نهادها و جامعه دارند.

مقاله حاضر، به دنبال تعریف درستی از شهر و شهروند است و همچنین بیان حقوق و وظایف شهروندی که اهمیت و جایگاهشان در نظام اجتماعی از مسائل و دغدغه‌هایی است که محور بحث بسیاری از جامعه شناسان و تحلیل گران اجتماعی می‌باشد.

تعاریف مختلف شهر

عام‌ترین تعریفی که از شهر ارائه گردیده است، این است که آن را مکان اسکان گروهی انسان‌ها و محل فعالیت‌های آن‌ها می‌دانند. برطبق نظر این عده، شهر فقط ساختمان نیست بلکه مکان انسان‌ها، گروه‌ها، سازمان‌های اجتماعی، طبقات، خانواده‌ها و غیره می‌باشد.

در اکثر تعاریف، مفهوم شهر با توجه به سه جنبه اساسی مطرح می‌گردد:

- گروه‌ها و طبقاتی که در شهر زندگی می‌کنند؛

- سابقه و قدمت شهر که معرف تمدن انسانی است؛

- شیوه سکونت که برگرفته از فر هنگ شهروندان است.

در بعضی از تعاریف دو فعالیت عمده (تجارت و خدمات) را از ارکان اصلی شهرهای پیشرفته می‌دانند و معتقدنددر کشورهای توسعه یافته، صرفاً بعد جمعیت مشخص کننده شهر نیست، بلکه حتی یک جمعیت اندک می‌تواند فعالیت غیر کشاورزی داشته باشد و بیشتر بر فعایت های خدماتی و تجاری متمرکز باشند.

برای بررسی نگرش‌های مختلف در خصوص شهر به چند تعریف اکتفا می‌کنیم:

- به نظر ژان رمی، شهر دارای نظم و انسجام فرهنگی همراه با نوآوری و پیشرفت می‌باشد.

- برای لویی ویرث، شهر به معنی ثبات دائمی نسبتاً وسیع و انبوه انسان‌هایی است که از لحاظ اجتماعی دارای ویژگی‌های یکسانی نیستند.

- از دیدگاه دورکیم، شهر محل توسعه اطلاعات در یک منطقه اخلاقی است.

- در نظر اصحاب مکتب شیکاگو از جمله رابرت پارک، ارنست برگس و رودریگ مکنزی شهر همانند یک اندام زنده اجتماعی محل اسکان طبیعی انسان متمدن می‌باشد. از این رو می‌تواند یک سازمان محیطی را بوجود آورد. شهر، نه تنها مجموعه ای از افراد انسانی، امکانات اجتماعی، خیابان‌ها، ساختمان‌ها، چراغ‌های برق، متروها، نهادها، بیمارستان‌ها و مدارس است، بلکه یک قلمرو و منطقه روانی که شامل مجموعه ای از شیوه های کاربردی، نگرش‌های سازمان یافته و احساسات است را تشکیل می‌دهد. بنابراین شهر دارای دو جنبه توأمان می‌باشد: جنبه کالبدی و جنبه ماهیت انسانی. ماهیت انسانی از این لحاظ که شهر بازتاب تفکرات سازمان یافته در یک منطقه فرهنگی- فضایی همراه با قوانین خاص خود می‌باشد.

به نظر پارک و مکتب شیکاگو شهر ترکیبی از عناصر مادی (مدنیّت) و غیر مادی (اخلاقی) است که بخش دوم مهم‌تر است.

طبق ماده ۴ قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ایران، شهر، محلّی (مکانی) است با حدود قانونی که در محدوده جغرافیایی مشخص واقع شده و از نظر بافت ساختمانی، اشتغال و سایر عوامل دارای سیمایی با ویژگی‌های خاص خود است، به طوری که اکثریت ساکنان دایمی آن در مشاغل کسب، تجارت، صنعت، خدمات و فعالیت‌های اداری اشتغال داشته و در زمینه خدمات شهری از خودکفایی نسبی برخوردارند. شهر کانون مبادلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حوزه نفوذ پیرامون خود بوده و حداقل دارای ده هزار نفر جمعیت است.

یا مکان تجمع عده کثیری از مردم با سلایق، افکار، رفتار و… متفاوت می‌باشد. از نظر کالبدی، شهر جایی است که دارای ساختمان‌های بلند، خیابان‌ها، پارک‌ها، ادارات، زیرساخت‌ها و تأسیسات شهری و… می‌باشد. در بعد اقتصادی نیز شهر جایی است دارای وجه غالب اشتغال صنعتی، خدماتی و سبک مصرف و زندگی یا شیوه تولید متفاوت از روستا است. یکی از انواع تعریف‌های رایج از شهر، تعریف عددی آن است. به نحوی که در ایران تا سال ۶۵ شهر را مکانی می‌گفتند که جمعیت آن بیش از ۵ هزار نفر باشد و از آن تاریخ به بعد، شهر به جایی گفته می‌شد که دارای شهرداری باشد.

شهر از دیدگاه جامعه شناسی

در جامعه شناسی، شهر مانند یک نظام پویا است و از بخش‌های کم و بیش منسجمی تشکیل شده است. سیستم شهری در بردارنده تفکرات، ریشه‌ها و روابط واقعی است. این سیستم همانند یک دستگاه متعادل کننده عمل می‌کند و در جهت ایجاد هماهنگی لازم بین بخش‌های مختلف شهر اقدام می‌نماید. اگر برای جامعه شناسی، مسأله اساسی، مطالعه کنش‌های اجتماعی افراد در فضاهای مختلف می‌باشد؛ شهر مکان این کنش‌ها در ابعاد مختلف برای گروه های اجتماعی است. شهر بستر مطالعه پدیده‌ها و به عبارتی آزمایشگاه جامعه شناسی است.

ویژگی شهرها

۱ – وجود سازمان‌های صنعتی، تجاری، آموزشی، نظامی، سیاسی، هنری، اداری و …

۲ – تأسیسات عمومی از قبیل آب، فاضلاب، برق، تلفن، گاز، کتابخانه و …

۳ – دارا بودن شهرداری

۴ – ناهمسانی و عدم تجانس بین مردمان شهرنشین

۵ – وجود تحرک مکانی و اجتماعی

۶ – تعدد، تراکم و گوناگونی جمعیت (غلامی،۱۳۹۰: ۳-۲).

مفهوم شهروند

شهروند بر گردان واژه انگلیسی citizen و فرانسوی citoyen می‌باشد. ریشه لغوی آن واژه civitas است که صورت لاتینی شده واژه polites یونانی به معنای عضو یک پولیس یا دولت – شهر یونان است. این واژه از فرهنگ غرب وارد کشور ما شده است و پیشینه ای در ایران ندارد. فرهنگ فارسی امروز اولین فرهنگی است که شهروند را تعریف کرده است: «کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار شود.»

اگر بخواهیم به لحاظ لغوی شهروند را تعریف نماییم باید گفت شهروند مرکب از دو کلمه «شهر» به معنای جامعه انسانی و «وند» به معنای عضو وابسته به این جامعه است. مفهوم شهروند به خودی خود و به صرف جمع شدن و تجمع افراد در کنار یکدیگر حاصل نمی‌شود بلکه این مفهوم در چارچوب و قلمروی جامعه مدنی شکل می‌گیرد. شهروند در مفهوم فرهنگی کلمه، یک موجود اجتماعی است، در واقع شهروندی بیان یک هویت مشترک است و شهروند به همه اعضای جامعه بزرگی اطلاق می‌شود که عنوان یک فرهنگ را به خود می‌گیرد و از این منظر می‌توان عنوان شهروندی را به همه قلمرو و یک تمدن و فرهنگ سوق داد.

شهروند از وجود تعهدات دو جانبه میان فرد و جامعه خبر می‌دهد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

الف حفظ، تقویت، بکارگیری، دفاع و پاسداری از اصول ارزشی جامعه که از سوی شهروند به رسمیت شناخته شده است.

ب حمایت از شهروند و ارائه امکاناتی جهت رشد شخصیت اجتماعی و فردی شهروندان توسط جامعه.

پس شهروندی نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی‌های حقوقی، فردی و اجتماعی است. زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد. حقوق شهروندی ترکیبی است از وظایف شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی است که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهده‌ی مدیران شهری (شهرداری)، دولت یا به طور کلی قوای حاکم می‌باشد (خاک،۱۳۸۰: ۹-۷).

شهروندی از مشتقات شهر و حاصل رابطه دو سویه فرد و دولت است، این رابطه از یک سو متضمن وفاداری فرد به دولت و از سوی دیگر مستلزم حمایت دولت از فرد می‌باشد. به باور برخی از صاحب نظران شهرنشین‌ها آن هنگامی که به حقوق یکدیگر احترام گذارده و به حقوق و تکالیف خویش در قبال شهر و اجتماع عمل کنند به شهروند ارتقاء یافته‌اند، یک شهروند عضو رسمی یک شهر، ایالت یا کشور است، افرادی که به یک دولت ملت خاص تعلق دارند، دارای اسناد و مدارکی هستند که این اسناد و مدارک را قانون اساسی هر دولتی تعیین می‌کند. که معمولاً تابع دو معیار می‌باشد: یک محل تولد و دیگری ملیت پدر و مادر، البته شهروندی از راه ازدواج با زن یا مرد شهروند هر کشوری نیز بدست می‌آید. اما این گونه شهروندی همه حقوق شهروندی را شامل نمی‌شود.

شهروندی اصلی است، که بر روابط دولت و اعضاء جامعه نظارت می‌کند، یعنی از یک سو با امتیازات دولت و حقوق افراد و از سوی دیگر به مناسبات و فرایندهای تاریخی مربوط می‌شود. شهروندی اعتبار فرد را در جامعه مشخص می‌کند.

شهروند عضو یک اجتماع سیاسی است که بهره مند از حقوقی است که البته وظایف عضویت برای او محفوظ است. اگر به این تعریف دقت شود، نمی‌توان هیچ شهروندی را بدون مسئولیت واجد حق دانست.

تعریف «شهروند» در حقوق ایران

واژه «شهروند» در فرهنگ فارسی چنین تعریف شده‌است: کسی که اهل یک شهر یا کشور بوده و از حقوق متعلق به آن برخوردار می‌باشد و یا از این منظر تعریف می‌گردد که، انسان‌های ساکن و مقیم در یک کشور اعم از اتباع و بیگانگان که در سرزمین یک دولت کشور و تحت حاکمیت آن می‌باشند. ویژگی کلیدی معرف شهروند که آن را از سایر مصادیق متمایز می‌کند، وجود یک اخلاق مشارکت است. در واقع شهروندی یک موقعیت فعالانه است چرا که در مفهوم «شهروندی» همزمان حقوق و تکالیفی متناسب برای هر یک از شهروندان در نظر گرفته می‌شود.

بر این اساس شهروندی در عین حال که مجموعه حقوقی را برای شهروندان معین می‌کند و آن‌ها را بدون استثناء بهره‌مند از این حقوق می‌داند، تکالیفی نیز برای آن‌ها متصور می‌شود که باید به آن‌ها بپردازند. از دیگر سو این حقوق و تکالیف، لازم و ملزوم یکدیگربوده و هیچ یک را نمی‌توان بدون دیگری تصور نمود. به این معنا احترام و رعایت قانون یک تکلیف شهروندی است، حال اگر فردی از قانون تخطی کند در واقع به حقوق دیگری تجاوز کرده، پس عدم انجام وظیفه (تکلیف) یک فرد، باعث عدم بهره‌مندی از حقوق فرد دیگری می‌شود. بنابراین در یک جامعه حقوق و تکلیف لازم و ملزوم یکدیگرند و مانند حلقه‌های یک زنجیر انسجام اجتماعی را حفظ می‌کنند.

ویژگی‌های شهروند

۱- شهروندان دارای خوی همکاری و خود گردانی می‌باشند و ضمن حفظ هویت‌های خاص خود عضویتشان در دیگر هویت‌های جمعی را نیز حفظ می‌کنند و برای تحقق این هدف با تشکیل انجمن‌های مختلف، منافع شخصی و عمومی را پیوند می‌دهند.

۲- شهروندان دارای نقش‌های تفکیک شده می‌باشند و از حقوق، امتیازات و مسئولیت‌های این نقش آگاهند و آن را مطالبه می‌نمایند.

۳- شهروند در امور عمومی جامعه مشارکت می‌کند. در واقع شهروندان در امور مختلف از نگهداری از امکانات عمومی و حفظ منابع طبیعی تا تعمیر مدرسه محل و آسفالت خیابان خود احساس مسئولیت می‌کنند.

۴- شهروندان با تشکیل نهادهای مستقل از دولت به نظارت و مشارکت در تصمیمگیری‌های دولتی و اجرای آن‌ها می‌پردازند.

۵- شهروند در امورجامعه منتقد است و عقاید سنجیده‌ای دارد. اما فضیلت اصلی یک شهروند اعتدال و انصاف در قضاوت و انتقاد است. یعنی یک شهروند در عین حال که نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به باد انتقاد می‌گیرد اما اگر همین نهادها در معرض تهدید واقع شوند از آن‌ها دفاع می‌کند.

۶- شهروند، دیگران را به مثابه یک شهروند برابر با خود تلقی می‌کند و می‌پذیرد که ارزش و اعتبار و هویت آن شهروند برابر با هویت خود اوست.

۷- حس مشارکت و سهیم بودن در باطن یک شهروند به عنوان یک ضرورت وجود دارد نه به عنوان یک حس دلپذیر.

شهروند مؤثر کیست؟

۱ از حوادث و مشکلات جاری جامعه آگاهی داشته باشد.

۲ در مسائل، مشکلات و امور جامعه ملّی و محلّی مشارکت فعال داشته باشد.

۳ در قبال وظایف و نقش‌های تفویض شده مسوولیت پذیر باشد.

۴ نگران و دلمشغول رفاه و آسایش دیگران باشد.

۵ رفتار و عملکرد وی مبتنی بر اصول اخلاقی باشد.

۶ نسبت به قدرت افرادی که دارای موقعیت مدیریتی و نظارتی هستند پذیرش داشته باشند.

۷ توانایی بررسی و انتقاد از عقاید و ایده‌ها را دارا باشد.

۸ توانایی اتخاذ تصمیمات آگاهانه را دارا باشد.

۹ درباره حکومت و دولت خودآگاهی و دانش کافی داشته باشد.

۱۰ دارای حس وطن پرستی باشد.

۱۱ نسبت به مسئولیت‌های خاص پذیرش و مسئولیت داشته باشد.

۱۲ از جامعه جهانی و مسائل و روندهای آن آگاهی داشته باشد.

۱۳ به وجود تکثر و تنوع در جامعه احترام قائل باشد.

به هر روی زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد. شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیت‌ها شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازد.

نقش آموزش شهروندی در جامعه

آموزش رفتارهای شهروندی در افزایش کیفیت عملکرد سازمان‌های مدنی بسیلر اثر گذار است، این آموزه‌ها به تقویت اخلاق اجتماعی و بسط همبستگی اجتماعی یک جامعه در سطح «محلّی- ملّی و جهانی» کمک خواهد کرد، چنین اشاعه ای در ابعاد نوع دوستی و پذیرش عمومی از اهمیت زیادی برخوردار است. آموزش شهروندی بخشی از وظایف مدیریت شهری است، در واقع دولت و نهادهای قانونگذار، سازمان‌های ملّی و محلّی، تشکل‌های مدنی و… از طریق آموزش حقوق شهروندی و مهارت‌های زندگی جمعی و شناخت اصول مدیریت شهری نقش بارزی در تربیت شهروندان خواهند داشت.

آموزش شهروندی به طور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاه های آموزشی و یا به طور رسمی به صورت سر فصل درسی مجزا در مدارس و حتی مدارس ابتدایی و یا به صورت رشته تحصیلی دانشگاهی به شهروندان می‌آموزد که یک شهروند فعال، آگاه و مسئولیت پذیر باشند. در انگلیس از سال ۲۰۰۲ میلادی آموزش شهروندی و آشنایی با آن به طور رسمی در برنامه درسی مدارس از سنین ۱۱ تا ۱۶ سالگی قرار گرفته است. احساس شهروندی به خودی خود و به واسطه‌ی تجمع افراد در کنار یکدیگر ایجاد نمی‌شود، بلکه باید نهادهایی متکفل ایجاد این احساس باشند، مثل آموزش و پرورش، رسانه‌ها، شهرداری‌ها و شوراهای شهر، انتخابات و نهادهای مردمی.

آنتونی گیدنز می‌گوید: «در واقع افراد برای اینکه به عنوان شهروند شناخته شوند نیازمند عضویت در نهادهای مدنی هستند. در این گونه نهادها، افراد می‌آموزند که تفاوت‌ها را بپذیرند، به حقوق دیگران احترام بگذارند، به منافع و علایق دیگران نیز بیاندیشند و همچنین اطاعت از قوانین و قواعد مشترک اجتماعی را تمرین کنند و در نهایت به نوعی رفتار مردم سالارانه گردن نهند».

در نتیجه این بحث پیداست که نقش آگاهی از حقوق شهروندی در توسعه همه جانبه جوامع تا چه میزان می‌تواند باشد (غلامی،۱۳۹۰: ۱).

راهکارهای آموزش شهروندی

الف: باید آموزه های متنوع شهروندی را برای تمام سطوح شهروندی متناسب با نیازهای «اجتماعی- روانی- اقتصادی- سیاسی- دینی و …» و به صورت رویکردها و برنامه ریزی‌های «بلند مدت- میان مدت و کوتاه مدت» اجرا کرد.

ب: با توجه به اینکه جامعه ایران از تنوع فرهنگی و قومی در زندگی اجتماعی و فرهنگی برخوردار است، باید آموزش‌های شهروندی را یک سازه فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفت که متناسب با رویکردهای ارزشی، بومی و محلّی آن خرده فرهنگ شهروندی باشد.

پ: با توجه به تحولات «تکنولوژیکی- اجتماعی- سیاسی- فرهنگی و اقتصادی» که جامعه روبرو است باید آموزه های شهروندی را پدیده ای پویا و دگرگون متناسب با شرایط جهانی دانست و دائماً به باز تولید فرهنگی و اجتماعی این مؤلفه توجه و اهتمام خاص داشت.

ت: باید در برنامه ریزی‌های آموزشی شهروندی ابعاد «حقوقی- سیاسی- فرهنگی- اخلاقی» شهروندان برای رسیدن به یک تعریف جامع و کامل از شهروندی مدنظر قرار گیرد.

ث: آموزش‌های شهروندی باید در راستای «خلاقیت‌ها- ابتکارها- خودشکوفایی» شهروندان و رفع نیازهای پایدار و همه جانبه شهروندی صورت گیرد.

ج: طراحی و تألیف کتب درسی منحصرا مرتبط با حقوق شهروندی و تدریس آن به عنوان یک واحد درسی مستقل.

چ: چاپ روزنامه‌های محلّی با محوریت آموزشی شهروندی با مشارکت شهروندان هر محلّه (غلامی،۱۳۹۰: ۴-۳).

حقوق شهروندی

آگاهی از حقوق شهروندی از جنبه های مهم روابط انسانی و اجتماعی و عامل بسیار اساسی برای تداوم زندگی جمعی در دنیای پر مخاطره مدرن است عدم توجه به آگاهی از حقوق شهروندی مخدوش کننده پایگاها و نقش‌ها و سبب تأخیر در کارها و هزینه بر شدن آن‌ها، خلل در روابط و تعاملات و باعث ایجاد مشکلاتی در مشارکت می‌شود. چرخش نظریه های جامعه شناسی به سمت مفاهیم نرم همانند: آگاهی از حقوق شهروندی و مشارکت در همین راستا است. اگر آگاهی از حقوق شهروندی در یک جامعه در سطح بالای نباشد، افراد نمی‌دانند چه نوع حقوق و تکالیفی در جامعه و در قبال دیگران دارند، و چگونه می‌بایست در جهت تحقق و ایفای آن‌ها تلاش کنند. شک نیست جامعه ای که فرد، فرد آن از حقوق خودآگاهی کامل دارند با جامعه ای که افراد آن حتی از حق حیات خود نیز آگاه نیستند، متفاوت زندگی می‌کنند (شهبازی گهرویی،۱۳۹۰: ۵).

هر شهروند با توجه به جایگاه و پایگاه اجتماعی خویش درجامعه شهری دارای حقوقی می‌باشد. براین اساس اجمالآ حقوق شهروندی به سه دسته زیر تقسیم می‌گردد:

الف حقوق قانونی ومدنی

ب حقوق سیاسی

ج حقوق اجتماعی

حقوق قانونی ومدنی شامل آزادیهای فردی، آزادی بیان، حق مالکیت، حق بهره مندی از عدالت…

حقوق سیاسی شامل حق شرکت در انتخابات، حق مشارکت سیاسی و …

حقوق اجتماعی شامل حق بهره مندی از امنیت، رفاه اجتماعی، خدمات مدنی و …

دربین سه حقوق فوق الذکرحقوق اجتماعی شهروندی دارای اهمیت خاصی به خصوص برای جوامع مدرن وتوسعه یافته غربی می‌باشد. بطور کلی رابطه میان شهروندان و نظامهای اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی جامعه دو سویه می‌باشد بطوریکه طرفین نسبت به هم دارای حقوق و وظایف متقابل هستند. در این بین مهم‌ترین وظیفه مقامات محلی وحکومتهای محلی (مدیریت شهری) که درراستای تقویت وبهبوداجتماع محلی وحکومتهای کارآمدومؤثر باید انجام گیرد شهروندسازی است.

شهروندسازی یعنی فراهم نمودن امکانات، تسهیلات و ساز و کارهای لازم برای شهروندان تاآن هاازحقوق شهروندی خویش بهره مندشوندوضمناً بتوانندبه نحوی مناسب وظایف وتکالیف شهروندیشان را در قبال جامعه محلی و شهری که درآن زندگی می‌کنند انجام دهند؛ لذا باید گفت وظیقه حکومتهای محلی فراهم سازی زمینه لازم برای برخورداری شهروندان ازحقوق شهروندی خویش (حقوق مدنی، حقوق اجتماعی و حقوق سیاسی) می‌باشد. از دیدگاه سیاست شهری مطالبات وتقاضاهای نامحدودشهروندان از رژیم‌های شهری (مدیریت شهری) عمدتا معطوف به چند مقوله اساسی زیر است :

۱ استفاده از منابع شهری و امکانات و خدماتی که نیاز مبرم زندگی شهری می‌باشد.

۲ تأثیر گذاری بیشتر بر سازو کار تصمیم گیریهای شهری.

۳ فراهم شدن ساز وکارها و ترتیبات نهادی برای تحقق بیشتر مشارکت شهروندی در زندگی شهری.

۴ تثبیت قانونمندانه حقوق و وظایف متقابل شهروندان و مدیریتهای شهری (وبلاگ سه شهرساز،۱۳۸۷: ۳-۲).

وظایف شهروندی

شهروندان در ارتباط با شهر و مدیریت شهری دارای وظایف و تکالیفی هستند که عمل به این وظایف و تکالیف در ارتباط دو سویه با حقوق آن‌ها از مدیریت شهری باعث ارتقاء فضیلت جامعه شهری، تأمین سعادت و ایمنی شهری می‌گردد.

بطور کلی وظایف شهروندان را می‌توان در چند مورد زیر خلاصه نمود :

۱- آشنائی با حق و حقوق خویش در جامعه شهری.

۲- آشنائی باوظایف و تکالیف مدیریت شهری و توانائی‌ها و محدودیتهای مدیریت شهری دراداره شهر و هماهنگ ساختن سطح توقعات خویش با این وظایف و امکانات.

۳- پس از آشنائی با دو مقوله فوق هر شهروند باید برای احقاق حق خویش و بالطبع بهبود وضعیت جامعه شهری خود اقدام نموده و مدیریت شهری را وادار به انجام وظیفه و اعاده حق شهروندی خویش نماید.

۴- سعی وتلاش برای مشارکت در اداره شهر.

۵- افزایش حس تعلق خاطر خود به محلّه و شهر محل سکونت خویش.

۶- تشویق و ترغیب همشهریان خود به مشارکت در امور شهر (وبلاگ سه شهرساز،۱۳۸۷: ۷-۶).

نتیجه گیری

جامعه امروز ایران را می‌توان جامعه تشنه به فهم شهروندی و حقوق و تکالیف آن دانست. ما امروز محتاج آن هستیم که آموزش شهروندی را چه به طور غیر رسمی در خانه یا محل کار یا کارگاههای آموزشی و چه به طور رسمی به صورت سر فصل درسی مجزا در مدارس و حتی مدارس ابتدایی و یا به صورت رشته تحصیلی دانشگاهی به شهروندان جامعه بیاموزیم و آن‌ها را از شهر بند بودن به یک شهروند فعال، آگاه و مسولیت پذیر تبدیل کنیم.

چنان چه اشاره گشت شهروند در دل جامعه مدنی شکوفا می‌یابد و تنها به تجمع انسان‌ها در کنار یکدیگر پدید نمی‌آید. شاید آن چه که باید در کلاس‌های آموزش شهروندی بیاموزیم علاوه بر تعریف شهروند در مفهوم فرهنگی کلمه که یک موجود اجتماعی است ودر واقع شهروندی بیان یک هویت مشترک است، مشخص نمودن مختصات، ویژگی‌ها و ارائه تکالیف و آشنا نمودن افراد جامعه با حقوق شهروندی است. در حقیقت شهروندی نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی‌های حقوقی، فردی و اجتماعی است.

در واقع شهروندی یک موقعیت فعالانه است چرا که در مفهوم «شهروندی» همزمان حقوق و تکالیفی متناسب برای هر یک از شهروندان در نظر گرفته می‌شود. بر این اساس شهروندی در عین حال که مجموعه حقوقی را برای شهروندان معین می‌کند و آن‌ها را بدون استثناء بهره‌مند از این حقوق می‌داند، تکالیفی نیز برای آن‌ها متصور می‌شود که باید به آن‌ها بپردازند.

از دیگر سو این حقوق و تکالیف، لازم و ملزوم یکدیگربوده و هیچ یک را نمی‌توان بدون دیگری تصور نمود. شهروندان موثر یک جامعه باید نسبت به حوادث و مشکلات جاری جامعه آگاهی داشته باشند ودر عین حال در مسائل، مشکلات و امور جامعه ملی و محلی مشارکت فعال داشته باشد علاوه بر این مسئولیت پذیری در قبال نقش‌های به عهده گرفته و هم چنین عملکردی مبتنی بر اصول اخلاقی را سرلوحه گار خویش قرار دهند. شهروندان علاوه بر مشارکت در تصمیم گیری‌های جمعی باید دارای دیدی منتقدانه و راه گشا نیز باشند و درباره حکومت و دولت خود آگاهی‌های لازم را داشته باشند

ما در جامعه امروز خود نیاز داریم که به شکل گیری حوزه عمومی و تقویت آن و هم چنین افزایش قدرت جامعه مدنی کمک نماییم. چرا که اگر خواهان آن هستیم که یک رابطه دو سویه موثر میان دولت و ملت شکل بگیرد و اعتماد به عنوان سرمایه ای اجتماعی در اختیار حاکمان قرار بگیرد باید علاوه بر ارائه تکالیف شهروندی، حقوق شهروندی نیز از سوی حاکمان به رسمیت شناخته شود.

حقوقی که منجر می‌شود آینده کشور، مهم قلمداد شود و افراد نسبت به سرنوشت جامعه خود مسئول و حساس گردند. احترام به حقوق قانونی و مدنی، حقوق سیاسی و هم چنین حقوق اجتماعی شهروندان یک جامعه سبب می‌شود افراد جامعه در قبال دولت و هم چنین دیگر افراد جامعه اجرای تکالیف خویش را موثر قلمداد نموده و مسئولیت آن را بپذیرند شاید این گونه حتی پیشرفت در روند توسعه و توسعه پایدار نیز سرعت بیشتری به خود بگیرد. امیدواریم حاکمان ما که طالب افزایش مشروعیت خویش هستند بر انگاره شهروند مؤثر تأکید بیشتری بورزند و در ایجاد فضایی باز با پذیرش رویکردهای متفاوت فکری سهم بیشتری را ایفا نمایند.

برچسب‌ها :