سیاست علمی در ایران ضمانت اجرایی ندارد
شهروندان:
علم پایه توسعه است و بیتوسعه علمی در کشور نمیتوان به توسعه پایدار رسید. این یک اصل در علم توسعه است. اما وضعیت توسعه علمی در ایران چگونه است؟ دانشگاهها چه جایگاهی در کشور دارند؟ نهادهای علمی، پژوهشی و تاریخی چطور؟
آیا به صرف توسعه تکنولوژی میتوان یک کشور توسعهیافته قلمداد شد؟ چگونه باید به علم بها داد و با استفاده از علم به توسعه رسید.
اینها سوالاتی است که با دکتر نهال ریاضی در میان گذاشتیم. زیرا او استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی است و البته مدیرگروه علمی- تخصصی جامعهشناسی علم و فناوری که مقالات و پژوهشهایی در حوزه علم و نسبتش با توسعه داشته است.
- نسبت علم و توسعه در چیست؟
علم از عناصر فرهنگی و بنابراین زیرمجموعه بخش فرهنگ جامعه است. امور و پدیدههایی که در جامعه ظهور و بروز دارند، عموما از وجوهی برخوردارند که اجتماعی است. مانند تجارت که از نظر سیاسی، بینالمللی، کارآفرینی و مثلا اشتغال بررسی میشود. توسعه نیز به عنوان یک پدیدهیی که در جامعه محقق میشود، از وجوه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و همچنین از وجه فرهنگی برخوردار است. پس توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و… مطرح میشود که هر یک تعریف مشخصی دارد اما در مجموع، کلیت یکپارچهیی به نام توسعه را رقم میزنند. توسعه علمی نیز بخشی از توسعه یافتگی کلان جامعه است که البته خصلت فرهنگی دارد و بنابراین در تعریفی که از توسعه علمی ارائه میکنیم باید این ارتباط را در نظر داشته باشیم.
- علم در کشورهای پیشرفته چگونه توانسته به فرآیند توسعه آن کشورها کمک کند؟
عناصر فرهنگی هر جامعه باید در یک نظم معین دیده شوند؛ نظمی که در نهایت امور فرهنگی و در مرحله بالاتر امور جامعه را ساماندهی میکند. علم به عنوان بخشی از فرهنگ در ارتباط با سایر عناصر فرهنگی دیده میشود و بنابراین از شرایط، کاستیها و تواناییهای یکدیگر متاثر میشوند. مانند ارزشهای فرهنگی که بر سبک معماری و شهرسازی موثر است. علم نیز در صورتی بر پیشرفت جامعه تاثیر میگذارد که برای رشد پیشرفتهای علمی سیاستگذاریهای مناسب انجام شده باشد. هر یک از علوم سهمی در پیشرفت جامعه دارند که باید در برنامهها و سیاستهای کلان و راهبردی دیده شود. به این ترتیب پیشرفت علمی و توسعهیافتگی در یک فرآیند دائمی تحقق مییابند. کشورهای مورد نظر نیز با درک نیازهای گوناگونی که در هر برهه زمانی داشتهاند، به برنامه برای پیشرفت علمی به عنوان ابزاری مهم در پیشرفت جامعه توجه کردهاند. یعنی از مسیر پاسخگویی به نیازهای جامعه با ابزار علم به ارتقای علمی نیز رسیدهاند.
- یعنی نمیتوان بدون توجه به علم به توسعه رسید؟
مشابه این سوال را در زندگی روزمره میتوان به گونه دیگری مطرح کرد: آیا ممکن است بدون خیابانهای ایمن رانندگی مطمئنی داشته باشیم؟ یا: آیا میتوانیم بدون برآورده کردن انتظارات گروههایی که عضو آنها هستیم عضویت خود را حفظ کنیم؟ واقعیت آن است که برای رانندگی ایمن به جمع بودن مجموعه شرایط و از جمله خیابانهای ایمن و برای حفظ روابط گروهی به برآورده کردن انتظارات مشخص نیاز است. برای رسیدن به وضعیت توسعه یافتگی به معنای یکپارچه و متوازن آن، باید وزن و اهمیت هر یک از عوامل و عناصر توسعه یافتگی را در نظر داشت. توسعه بدون ملاحظه مجموعه اجزا و آثار آنها، در واقع فرو افکندن جامعه درشرایط بحران است. رشد مجموع درآمدهای یک کشور در نبود برنامه برای پیشرفت فرهنگی، اقتصادی و… به پیشرفت در سایر شؤون نمیانجامد؛ بدون آنکه شعله نیاز به جستوجوگری و علم خواهی را در افراد فروزان کند.
- با این اوصاف چگونه میتوان به علم بها داد؟ یعنی علمگرایی در کشور چه شاخصهایی دارد؟
هر دو بخش این سوال را میتوان در توجه به شاخصهای علمگرایی پاسخ داد. به این ترتیب که ابتدا باید شاخصها شناسایی شده و سپس برای تحقق شاخصها برنامهریزی شود. شاخصهای علمگرایی را میتوان در دو بخش عام و خاص ملاحظه کرد. از برآیند هر دو دسته شاخص میتوان به میزان جامعهپذیری علمی و در نهایت شکلگیری اخلاق علمی در فرد و جامعه رسید. توسعه نیز شاخصهایی دارد و به استنادهمین شاخصهاست که جامعهیی را پیشرفته و جامعه دیگر را کمتر پیشرفته مینامیم. بسیاری از شاخصهای توسعه در شاخصهای توسعه علمی نیز دیده شدهاند و بنابراین میتوان نتیجه گرفت کنش علمی، کنش مساعد برای توسعهیافتگی است. برای مثال میتوان به پشتکار و شکیبایی، مقاومت در برابر موانع، خلق ایدههای تازه و پرهیز از تفکر قالبی اشاره کرد که هم در شاخصهای توسعه مطرحند و هم در شاخصهای توسعه علمی.
- براساس این شاخصها وضعیت نهادهای علمی در کشور چگونه است؟
با اینکه دو مفهوم سازمان و نهاد اجتماعی از جمله مفاهیمی هستند که دو بار مفهومی متفاوت دارند، با این حال اغلب به جای یکدیگر به کار میروند. نهاد علم مسوولیت طراحی ارزشها و اهداف و آرمانهای علمی و اولویتگذاری بر آنها را دارد. بنابراین برای یکدستی و پرهیز از ابهام عاملان و کنشگران علمی نباید مجموعهیی از نهادها را در ایفای این نقش مهم سهیم کرد. بسیار دیده شده از سازمانهایی که مسوولیت اجرای سیاستهای ابلاغ شده برای رسیدن به اهداف علمی را دارند، انتظار تغییر در ارزشها میرود. این قبیل سازمانها میتوانند دادههایی حاصل از اجرای سیاستها را ارائه دهند تا نهاد علم به استناد آن در اولویتگذاریها و سیاستگذاریهای خود بازنگری کند.
- نهادهای علمی با این وضع فعلی آیا میتوانند به فرآیند توسعهیافتگی کشور کمک کنند؟
ابزار اصلی در اجرای رهیافتهای نهاد علم، نظارت است. جامعه ایران برای هدفمند شدن کنشهای اجتماعی به ترسیم چشمانداز ۲۰ ساله پرداخته و بر این اساس برخی سازمانها نیز سند نقشه جامع خود را با تعیین امکانات و نیازها و راهکارها برای نیل به چشمانداز طراحی کردهاند. اما نظارت نهاد علم بر نیل به اهداف راهبردی و کلان تعیین شده در مجموعه اسناد چگونه است؟ مشاهده شده با وجود تعیین چشماندازها سازمانها به طور مستقل اولویتهای علمی خود را تعیین و منتشر میکنند. آیا نهاد علم بر همپوشی و انطباق اولویتهای سازمانها با اهداف چشمانداز نظارت دارد؟ به این ترتیب اهداف چشمانداز نیز دست یافتنیتر میشوند. نکته دیگر اینکه بر سیاستگذاریها نیز نظارت مهمی صورت نمیگیرد. به عنوان مثال در سند نقشه جامع علمی کشور یکی از ارزشهای بنیادین علم و فناوری تلفیق پژوهش و مهارت ثبت شده و در انتها نیز تاکید شده که در نظام آموزش عالی رویکرد پژوهش محوری تقویت خواهد شد. باید گفت اصلیترین سیاستی که بر این اساس اتخاذ شده، پذیرش دانشجو به شیوه پژوهش محور است که در اجرا بهشدت نیازمند کاربرد ابزارهای نظارتی است.
- چرا در ایران برای تحقیق و پژوهش چندان اهمیتی قایل نمیشوند؟
به دو وضعیت در این موضوع میتوان اشاره کرد. وضعیتی که نتایج حاصل از پژوهشهای علمی کاربرد لازم را ندارد. در واقع از یکسو اهمیت پژوهش را میتوان در کاربرد نتایج حاصل از پژوهش علمی دریافت. از سوی دیگر پژوهشگر آزاد به هیچوجه در جامعه علمی ایران شناخته شده نیست. حتی در سازمانهایی که عهدهدار حمایت از پژوهشگران و فناوران کشور هستند شرط حمایت از فعالیت علمی پژوهشگر را عضویت در هیات علمی یعنی داشتن یک موقعیت ثابت و تمام وقت در یک موسسه آموزش عالی دانستهاند. با آنکه در نقشه جامع علمی کشور ۴۰ درصد از تعداد پژوهشگران تمام وقت را سهم بخش خصوصی تعیین کرده و روز به روز بر تعداد دانشآموختگان مقاطع تحصیلات تکمیلی افزوده میشود، سیاست خاصی برای تحقق این شاخص اندیشیده نشده است.
- نهادهای علمی و پژوهشی درگیر چه مشکلات دیگری هستند؟
البته مواردی که مطرح شد بیشتر ویژگی جامعه علمی ایران است اما در پاسخ میتوان به یکی از مسائل مهم سازمانهای علمی و پژوهشی اشاره کرد که استقرار مدیریت سلیقهها بر امر فعالیت علمی است. میدانید که موضوعات بسیاری در جلسات مدیران ارشد و عالی حوزه علم مطرح میشود که طی بررسی به بارش افکار و خلق ایدههای نو میانجامد. از این مجموعه تعدادی، فرصت تبدیل به سیاست را مییابند. اما سیاست علمی آنقدرها ضمانت اجرایی ندارد. سابقه ارزیابی عملکردها، نشان از عدم تاثیر عملکرد بر آینده فعالیت یک مرکز دانشگاهی داشته است. در این خصوص میتوان عملکرد انجمنهای علمی را مستثنا کرد. البته در دهههای گذشته اقدامات موثری انجام شده، اما باید گفت هنوز تصمیمات زیادی منتظر اقدام هستند.
دیگر مشکلات داخلی سازمانهای علمی نیز در سه مقوله قابل بررسی است: مدیریت پژوهش، مدیریت دانش و برنامهریزی. میتوان گفت برقراری کامل مدیریت پژوهش در ایران همچنان مستلزم عزم و اراده سیاستگذاران عرصه علم است. از فناوری استفاده لازم در امر اطلاعرسانی و مدیریت پژوهش نمیشود. این در حالی است که برای بسط ارتباطات علمی ملی و بینالمللی ناگزیر از بهرهگیری کافی از فناوری اطلاعات هستیم. هنوز شاخصی نداریم که تاثیر پژوهش در آموزش را بسنجد، بلکه فعالیت آموزشی و پژوهشی استاد و پژوهشگر به طور جداگانه ارزیابی میشود.
معیاری که به طور غیرمستقیم تاثیر پژوهش را بر کیفیت آموزش استاد ارزیابی میکند، بهرهگیری استاد از کتابهای تازه انتشار یافته در تدریس است. کتابخانهها نیز فعالیتهای موثری داشتهاند اما اغلب به امانتسرای کتاب تبدیل شدهاند بیآنکه تدبیری برای استقرار مدیریت دانش بیندیشند. برای چاپ دیجیتالی مجلات موافقتهایی از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری حاصل شده اما با وجود مشکلات دورهیی تهیه کاغذ، برنامه و سیاستگذاری خاصی در این زمینه وجود ندارد. در کنار اهمیت امور پژوهشی و کتابخانهها آنقدر از تخصیص بودجه در پیشبرد امر پژوهش گفتهایم که از اهمیت برابر برنامهریزی بازماندهایم. از تامین اعتبار تحقیقات – فارغ از میزان و کمی و کاستی آن- گویا فقط انتظار هزینه شدن میرود، بدون هر گونه توجه به انباشت دانش و اعمال برنامه مبتنی بر فراتحلیل پژوهشهای انجام شده.
- آیا ارادهیی مبنی بر حل این مشکلات در دولت جدید میبینید؟
در مجموع نوع فعالیتهای دولت جدید بیانگر وجود شور و انگیزه به طرح راهکارهای مناسب و پیگیری اجرای آنهاست. با این حال اظهارنظر در این زمینه مستلزم فرصت بیشتری است.
- آیا پیشرفت در فناوری فاکتور کافی توسعهیافتگی است یا اینکه توسعه یافتگی به فاکتورهای دیگری نیز نیاز دارد مانند پیشرفت در علوم اجتماعی؟
پیشرفت در فناوری بخشی کوچک از مجموعهیی بزرگ از شاخصهای توسعه یافتگی است. از طرفی نمیتوان انسان اجتماعی و کنشهای او را با تمام شرایط و دغدغهها با پیشرفتهای فناورانه قانونمند و مانند معادله ریاضی در قالبی پیشبینی شونده تبدیل کرد.
- منظورم این است که آیا میتوان در تکنولوژی پیشرفت کرد اما در سایر حوزههای علمی مانند علوم اجتماعی پیشرفت نکرد و کشور توسعهیافته شناخته شد؟
پیشرفت در تکنولوژی نیازمند برقراری وضعیتی است که در آن کنشگران با کمترین نگرانی از بروز انواع کنشهای ناهنجار مانند سرقت علمی، پایمال شدن حقوق و دیده نشدن تلاشهای انجام شده به فعالیت بپردازند. مجموع این شرایط در حالت توسعه اجتماعی و فعال شدن نظامهای حقوقی محقق خواهد شد.
- به عبارتی یعنی نمیتوان بدون توسعه اجتماعی و سیاسی، به تکنولوژی رسید؟
نظام سیاسی در قبال نظام علمی جامعه چهار کارویژه دارد: تامین منابع مالی، تعیین سیاستها و برنامهها، اطلاعرسانی و توجه به اطلاعات علمی به عنوان منبع قدرت و همچنین ارزیابی فعالیتها و دستاوردهای علمی. بنابراین نمیتوان جامعهیی را تصور کرد که به لحاظ فناوری به پیشرفتهای قابل ملاحظهیی دست یافته اما از نظر سیاسی یا اجتماعی عقب مانده باشد.
- آیا ما کشورهایی در دنیا نداریم مانند چین و شوروی سابق که بدون توسعه اجتماعی و سیاسی به تکنولوژی دنیا مسلط شدند؟ آیا ایران نمیتواند راه این کشورها را برود؟
موضوع اصلی و محوری، پیشرفت متوازن در تمام شوون زندگی اجتماعی است و پیشرفت تکنولوژیکی یکی از شاخصهای آن است. رشد اقتصادی تنها شاخص توسعه یافتگی و نماد پیشرفت علم و فناوری نیست. چین به لحاظ تولید ناخالص ملی از رشد چشمگیری برخوردار شده اما پیامد آن توزیع عادلانه ثروت نبوده است. جمعیت قابل توجهی از چین را طبقه فقیر تشکیل داده است و وقوع بحران اجتماعی در چین دور از انتظار نیست. بیبند و باری و اشاعه فرهنگ غرب بر مشکلات فرهنگی چین افزوده؛ بنابراین نمیتوان با ارتقای چند شاخص توسعه، جامعهیی را توسعهیافته خواند. از طرفی، برنامه برای پیشرفت نمیتواند برگرفته از برنامه سایر جوامع باشد. شرایط هر جامعه با جامعه دیگر متفاوت است و فقط در شاخصهای عام توسعه اشتراکاتی وجود دارد. جامعه ایران هم باید برنامهیی مناسب با در نظر گرفتن مجموع شرایط برای پیشرفت علمی خود داشته باشد.
- دانشگاهها چه جایگاهی در مشارکت در فرآیند توسعه دارند؟
در صورتی که دانشگاه بتواند مطالبات مخاطبان خود را پاسخ دهد، میتوان گفت دانشگاه از موقعیت اجتماعی بسیار موثری برخوردار است. عموما سه کارکرد برای دانشگاهها در نظر میگیرند: تولید علم و گسترش مرزهای دانش، تربیت نیروی متخصص مورد نیاز جامعه و ارائه خدمات مشاورهیی به سازمانها و آحاد جامعه. برخی بر این سه کارویژه، کارکرد دیگری میافزایند و آن ایجاد ساختارهای مساعد برای بروز کارکردهای سهگانه فوق است. به این ترتیب دانشگاه نوعی سازمان اجتماعی تاسیس شده برای تحقق اهداف نظام آموزش عالی است.
- آیا در ایران نیز دانشگاهها این سه کارکرد را به نحو مثبتی انجام میدهند؟
مساعی دانشگاه تنها به تربیت نیروی متخصص یا تولید علم اختصاص ندارد بلکه در این راه ناگزیر از همکاری با سایر سازمانهای اجرایی در پاسخگویی به مطالبات جامعه از نظام سیاسی است. در نظام رتبهبندی ملی، منطقهیی و بینالمللی هر یک از دانشگاههای ایران حایز رتبهیی شده که بیانگر عملکرد در کارویژههای برشمرده است. بنابراین باید گفت دانشگاه با وجود تلاش برای ایفای نقش، نیازمند اصلاح در عملکردهاست.
- نسبت توسعهنیافتگی، عدم توجه به علمگرایی و مهاجرت مغزها چیست؟
در یک فرآیند طبیعی، انسان با فعالیت روزانه کالری مصرف میکند و برای ادامه زندگی نیاز به تغذیه دارد. بر این اساس در جستوجوی برنامه غذایی با ترکیب مناسبی از عناصر است تا مواد مغذی و ویتامینهای لازم برای فعالیت بدنی تامین شود. در این فرآیند از نیاز به مصرف میرسیم. اما حالت عکس این وضعیت را در نظام آموزش عالی ایران تجربه میکنیم: رشتههای متنوعی حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی ایجاد میشوند که بدون هر گونه احساس نیاز جامعه بهآنها بوده است. نتیجه، رها شدن دانشآموختگانی است که برای به کارگیری آموختههای خود نیازمند تاسیس مراکز علمی یا اشتغال در سازمانهای اجرایی هستند. بدیهی است در ابتدا ایجاد فرصتهای مورد نیاز از روندی کند برخوردار بوده و به ناگزیر دانشآموخته به جستوجوی فرصت شغلی مناسب و ادامه فعالیتهای علمی، سایر جوامع را برمیگزیند.
- و این مهاجرت مغزها چه آسیبهایی به توسعهیافتگی کشور میرساند؟
عاملان توسعهیافتگی هر جامعه را نیروهای متخصص، تحصیلکرده و ماهر آن جامعه تشکیل میدهد. با مهاجرت آنها بخشی از سرمایه علمی جامعه ایران به فراسوی مرزها انتقال یافته و در خدمت توسعهیافتگی سایر جوامع قرار میگیرند.
- نمود عینی و عملی این آسیب را در کدام بخشها میبینیم؟
در بخشهای علمی؛ شامل دانشگاهها و مراکز پژوهشی. در حال حاضر قوانین آموزش عالی تاثیری بر سهولت بهرهگیری از متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشور ندارد. این قبیل افراد زمینههای فرهنگی و اجتماعی متفاوتی را تجربه کردهاند و این موضوع به ویژه در خصوص رشتههای علوم انسانی و اجتماعی که وابستگی شکل بروز پدیدهها به زمینه اجتماعی آنها عنصری مهم در نقد و اصلاح نظریهها است، بسیار مهم است. متخصصان ایرانی خارج از کشور میتوانند در ایجاد کرسیهای نقد، تدریس در مقاطع و رشتههای خاص و تشکیل گروه برای انجام پژوهش علمی نقش موثری داشته باشند. به علاوه، این اقدام در شرایطی که ارتباطات رسمی علمی بینالمللی ضعیف بوده و دیپلماسی علمی نیز شکل نگرفته است، برای توسعه علمی ایران بسیار موثر است.
- چگونه میتوان مغزها را در کشور نگه داشت یا به بازگشتشان امیدوار بود؟
اجرای سیاستهای مساعد پیشرفت علمی، ایجاد زمینههای بهرهگیری از اندوختههای علمی و افزایش کارایی بخشهای نظارتی نهتنها در نگهداشت نیروهای موجود بسیار موثر است بلکه موجبات بازگشت مغزها را فراهم میسازد.
- آیا این اراده را اکنون در سخنان و شعارهای دولت جدید میبینید؟
دقیقا. به عنوان نمونه میتوان به سخنرانی رییس محترم جمهور در اواسط بهمن ماه جاری اشاره کرد. اطلاع دارید که در این مراسم از گفتمان علم و فناوری به کلید اقتدار ملی تعبیر شده و داشتن دانشگاه کیفی با توان تعامل با قدرتهای علمی جهانی، نیاز جامعه ایران اعلام شده است.
- آیا با وجود دولت جدید میتوان به توسعه کشور امیدوار بود؟
سرمایه فرهنگی و وجود مجموعه قوانین و مقررات حامی فعالیت علمی، از جمله عوامل تاثیرگذار در نیل به توسعه علمی است. با این حال بدون داشتن مدیران لایق و کاردان نمیتوان به اجرایی شدن قوانین و مقررات و در نهایت تولید علم ناشی از حمایت از کنشگران علمی و همچنین کاربست یافتههای پژوهشی امیدوار بود. هر چند که نظارت هم به عنوان ابزار مدیریت سیاسی نباید با انتصابهای مناسب فراموش شود.
- آیا دولت تاکنون از کنشگران علمی حمایت کرده و مدیران جامعه و دانشگاهها و مراکز پژوهشی را با تدبیر انتخاب کرده است؟
همین که رییسجمهوری در سه ماه اخیر دو بار در جمع دانشگاهیان حضور یافته و به دیدگاهها و نظرات و انتقادات توجه کردهاند جای امیدواری است. با این حال پاسخگویی به نیازها و انتظارات جامعه علمی ایران مستلزم تلاش بیوقفه و پشتکار مسوولان و مدیران عرصه علم و فناوری است.
بابک مهدیزاده
اعتماد