ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

نزاع و نیاز به نهضت اخلاق

شهروندان:
روزنامه اطلاعات در ستون محک با عنوان « نزاع و نیاز به نهضت اخلاق » نوشت: مردم الگوپذیرند و در محاوره بخصوص از الگوی زبان رایج بهره می گیرند. مردم الگوی زبان رایج را امروز از کجا جستجو می کنند و می آموزند؟

اخلاقدر این مطلب می خوانید:در آخرین شنبه سال ۹۲ و در آستانه سال جدید ۹۳، دو تیتر خبری در دو روزنامه در صدر قرار گرفته است؛ خبر اول یک روزنامه این است: «در یک سال ۹۲ نیم میلیون ایرانی به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده اند.»

در شرح این خبر نوشته شده است: بیش از نیم میلیون تن از ایرانیان از ابتدای سال ۹۲ تا پایان دی ماه به دلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی سراسر کشور مراجعه کرده اند. در ۱۰ ماهه امسال ۵۲۱ هزار تن شامل ۱۵۷ هزار و ۹۸۹ زن و ۳۶۳ هزار و ۱۶۸ مرد به علت معاینات نزاع به مراکز پزشکی قانونی مراجعه کرده اند و در مجموع حدود ۳۰ درصد مراجعه کنندگان را زنان و ۷۰ درصد باقی مانده را مردان شامل می شوند.

به این آمار باید شمار افرادی را که از مراجعه به پزشکی قانونی یا طرح شکایت خودداری کرده اند نیز اضافه کرد.

بر این اساس استان های تهران، خراسان رضوی و اصفهان به ترتیب دارای بیشترین آمار مراجعات نزاع به پزشکی قانونی بوده اند که از این میان تهران با ۸۹ هزار و ۵۶۱ مورد، خراسان رضوی با ۴۸ هزار و ۶۹۵ مورد و اصفهان با ۳۷ هزار و ۶۵۳ مورد رتبه های اول تا سوم جدول، بیشترین آمار نزاع را به خود اختصاص داده اند.

منحنی آمار نزاع در دیگر استان های کشور نشان می دهد که در ۱۰ ماهه گذشته رشد نزاع نسبت به سالهای گذشته رشد بالایی دارد. یکی از جامعه شناسان ریشه یابی علل وقوع نزاع در جامعه را مشکلات اقتصادی، فقر، بیکاری، مصرف موادمخدر و بحث بر مالکیت دانسته است.

این جامعه شناس با نگاه به آمار ارائه شده گفته است: «وقوع نزاع را در دو دسته خانگی و خارج از خانه می توان ارزیابی کرد. نزاع هایی که در بیرون از محیط خانه رخ می دهد، عمدتاً ناشی از برخی بحث ها بر سر مالکیت یا اثبات حقانیت خود است، که تصادفات خودرویی نمونه بارز آن است.

به طوری که امروزه می توان گفت که بخش معتنابهی از تصادفات به نزاع فیزیکی و زبانی ختم می شود. کاهش آستانه تحمل مردم، فقر و بیکاری، گرانی و… منجر به ایجاد شرایطی شده که به نزاع و پرخاشگری می انجامد.»

اما خبر دیگر که در صدر یکی از روزنامه های صبح قرار گرفته است، جملاتی از سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حاج سیدحسن خمینی است که با انتقاد از رواج بی ادبی در جامعه، خواستار تشکیل نهضت اخلاق در جامعه شده است.

ایشان در بخشی از سخنرانی به رواج زبان تلخ و عاری از ادب در جامعه اشاره می کند و می گوید: «… یکی از بحث های مهم در مراقبت گفتاری، ادب است. متأسفانه جامعه به هر دلیلی بی ادب شده است.

یکی از خصلت های ایرانیان در تاریخ، ادب بوده؛ اما واقعیت قضیه این است که در حال حاضر باید نهضتی برای بازگشت به همان ادب راه بیندازیم و همه در این رابطه دست به دست هم بدهند. افراد زمانی که با یکدیگر مواجه می شوند، باید مؤدبانه با یکدیگر سخن بگویند و اگر به طور مثال فردی به من نقد دارد، نباید با زبان تلخ و هتاکانه سخن بگوید، چرا در بیان انتقادات خود از زبان و قلم تند و تلخ استفاده می کنیم؟!»

***

این دو خبر در محک امروز که نام «نزاع و نیاز به نهضت اخلاق» گرفته است، از آن جهت به دنبال هم آمده است تا خوانندگان خود قیاس کنند، آمار مراجعه نیم میلیون نفر در کشور به خاطر نزاع به پزشکی قانونی در مدت ۱۰ ماه گذشته و بیماریی که جامعه مبتلا به آن شده است: بیماری هتاکی!

کالبد شکافی این هر دو بیماری نیازمند بررسی جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی ماست.

در کندوکاو آنها مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و البته «روانی» نقد و بررسی می گردد.

از فقر و بیکاری، از سقوط جایگاه قانون تا پایین آمدن آستانه تحمل مردم، از اهمیت شاخص های امنیت فردی و اجتماعی تا رعایت حقوق یکدیگر و بسیاری از مطالب گوناگون را در این زمینه و در جایگاه تشخیص علت ها و یا دلایل می توان دید.

قصد این نوشته کوتاه یادآوری آن مباحث نظری و علمی نیست، غرض اشاره کوتاهی به پدیده ای است که از آن به زبان محاوره یا ادبیات رایج نام برده می شود.

مردم اگر در گفتگو و محاوره با یکدیگر پرخاشگر شده اند و تا حد «هتاکی» پیش می روند و از پس آن نزاع حاصل می گردد، این زبان را از کجا می آموزند؟

سیر تطور و تنزل این زبان و جایگزین شدن «ادبیات خشونت» از پایین جامعه به بالاست، یا از بالا به پایین سرایت می کند و اندک اندک عادت و روال عمومی می گردد؟

گمان دارم بسیاری از دلسوزان جامعه با نگارنده همنظر باشند که رواج ادبیات خشن و هتاک و عاری از ادب، محصول چند سال سخن گفتن شخصیت هایی است که از سکوهای رسمی بی محابا برای منکوب کردن رقیب یا نقد مخالف و دشمن، ادبیات و زبان بی هویت فرهنگی ایرانی ـ اسلامی تدریس می کنند.

حریم شکنی می کنند و در آن رواج هتاکی را جایز می شمارند. این زبان سخیف تنها در گفتار نیست که در نوشتار نیز چنان عادت شده است که هتاکی و شکستن حریم های اخلاقی را مردم عادی کرده ایم.

می توانم سیاهه ای طولانی از کلمات را به یاد بیاورم که از زبان و قلم افراد شاخص و در صدا و سیما یا مطبوعات و فاجعه آمیزتر از سکوهای رسمی سخنرانی ها بیان یا نوشته شده است که بدون تردید جامعه را دچار بیماری محاورة بی ادبانه کرده است.

زمانی سخن از«ادبیات فاخر» بودکه مردم آن را افتخار فرهنگی و ادب میهنی خود می دانستند.

زبان فارسی همزاد و همراه ادب فارسی بود؛ ادبی که سرمایه آن از نظم و نثر ما ایرانیان و از تاریخ تمدنی ماست.

این زبان در خانه و بیرون خانه رایج بود. اکنون که هشدار می دهند آمار نزاع در جامعه در مدت ده ماه از سال از مرز نیم میلیون گذشته است و فرهیختة دردمندی گلایه می کند که در بیان انتقادات نسبت به هم از زبان و قلم تند و تلخ استفاده می کنیم، بی ادبی در جامعه چنان رواج پیدا کرده است که باید نهضت اخلاق در جامعه ایجاد کرد. هشدارها را جدی بگیریم تا به قول معروف اول در زبان بالادستی ها تغییر و تحولی به وجود آید.

اگر تریبون های رسمی (دینی و ملی) قداست دارند، این قداست را با کلمات توهین آمیز، تند و تلخ و خلاف شرع نشکنیم و مجوز هتاکی به جامعه ندهیم.

قداست قلم در فرهنگ ملی و دینی ایرانیان تاریخی سترگ دارد، آن را با چرخش «هتاکانه» چنان نسازیم که تعلیم «هرزگی» و «پرخاشگری» و «فحاشی» داده شود.

مردم الگوپذیرند و در محاوره بخصوص از الگوی زبان رایج بهره می گیرند. مردم الگوی زبان رایج را امروز از کجا جستجو می کنند و می آموزند؟

اگر الگوی زبان رایج منجر به هتاکی و نزاع می گردد، آیا نباید در این الگو تجدید نظر شود؟

سلامت اخلاقی جامعه از گفتار و رفتار ماست. به فرمودة مولانا:

از خدا جوییم توفیق ادب

بی ادب محروم ماند از لطف رب

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش بر همه آفاق زد

برچسب‌ها : ,