دنیای مجازی تودههای تنها
شهروندان:
آیا تا به حال فکر کردهاید که استفاده از نوع رسانه چه تأثیری بر سبک زندگیاجتماعی خواهد گذاشت؟ اینکه «فردگرا» بودن ما، به استفاده از رسانههای مکتوب باز میگردد و «جمعگرایی» به رسانههای الکترونیکی همچون رادیو و تلویزیون.
شاید در بررسی المانهای مؤثر بر تحولات اجتماعی کمتر به «رسانه» به عنوان عاملی مؤثر پرداختهشده باشد. حقیقت این است که رسانه اغلب با تأثیرات مستقیمی که بر شیوههای ارتباطی اعمال میکند، میتواند در تحولات اجتماعی نقشی مستقیم ایفا کند. ازاینرو همواره سبک زندگیاجتماعی وابسته به «نوع رسانهای» است که فرد برای تعامل با دنیای اجتماعی به کار میگیرد.
این در حالی است که پیرامون اثرگذاری رسانهها همواره دو دیدگاه متفاوت حاکم بودهاست، گروهی «نوع وسیله ارتباطی» را عامل اثرگذاری تلقی میکنند و گروه دیگر «محتوا» را.
اما به واقع سؤالی که بیش از همه ذهن را به خود مشغول میکند این است که اساساً چرا و تا چه حد یک وسیله ارتباطی میتواند بر سبک زندگی اجتماعی مؤثر واقع شود؟
«مکلوهان» تحلیلگر حوزه ارتباطات در کنار متفکران دیگری همچون «هارولد اینیس» بر نوع وسیله ارتباطی یا به عبارتی دیدگاه «وسیلهمحور» تأکید داشتهاند.
«اینیس» برای وسایل ارتباطی سوگیریهایی نسبت به زمان و مکان قائل بود، به این صورت که وسایل ارتباطی چون پوست، سفال، سنگ و… را دارای سوگیری زمانی و کاغذ و پاپیروس را که سبک و کم دوام بودند همراه با سوگیری مکانی تعریف میکرد. «سوگیری زمانی» یعنی قابلیت ماندگاری وسیله ارتباطی در زمان. به این صورت که یک سنگنوشته میتواند تا قرنها ماندگار باشد. اما وسایل ارتباطی با «سوگیری مکانی» همچون کاغذ از آنجا که قابلیت توسعه و انتقال در مکان را دارند به لحاظ مکانی توسعه مییابند.
بحث سوگیری زمانی و مکانی تنها به ماندگاری در زمان و مکان محدود نمیشود. به عقیده اینیس رسانههای دارای سوگیری زمانی از آنجا که قرنها ماندگارند و از این جهت که به لحاظ سنگینی امکان حمل و نقل نمییابند، ابزار ضعیفی برای ارتباط در دوردست تلقی میشوند، از اینرو عامل پیدایش جوامع نسبتاً کوچک اما پایدار و منسجم میگردند.
این در حالیاست که رسانههای با سوگیری مکانی به جهت گسترش در مکان عامل پیدایش امپراتوریها دانسته میشوند. بنابراین براساس دیدگاه اینیس، رسانه در کنار اثرگذاری و جهتدهی اذهان، بر تحولات و سبک زندگی اجتماعی هم اثر میگذارد.
مک لوهان که از دیگر سردمداران «دیدگاه وسیلهمحور» است با جمله «رسانه پیام است» همه مبانی اساسی نظریهاش را بیان میکند. وی تا جایی پیش میرود که رسانه را عامل اساسی تحولات تاریخی و اجتماعی معرفی کرده و معتقد است که رسانه با امتداد حواس انسان در زمان و مکان تمدن را میسازد. مکلوهان وسیلهارتباطی یا به عبارتی رسانه را به سه نسل تقسیم میکند:
۱- گفتار و صدا (ارتباط شفاهی)
۲- چاپ (ارتباط مکتوب)
۳- رادیو و تلویزیون
«زبان» به عنوان نخستین رسانه برای ایجاد ارتباط، زمان و مکانی ثابت را میطلبید تا افراد را بیواسطه در محیط طبیعیشان به تعامل وا دارد. در پیچ و خم این تعامل بیواسطه افراد در قبیله خود ادغام میشدند، چراکه تنها منبع فکری و ارتباطیشان به مکانی که در آن حضور داشتند، محدود میشد، لذا شاید بتوان این دوره را به نوعی سلطه زبان شفاهی تلقی کرد.
در این دورهاست که دیدگاههای قومی و قبیلهای با تعصب بسیاری حمایت میشود، چراکه افراد منبع شناخت دیگری جز آنچه در چارچوب قبیلهایشان مورد بده بستان قرار میگرفت، در اختیار نداشتند. اما این امر تا زمانی ادامه پیداکرد که چاپ و نوشتار به عنوان نسل دوم از وسایل ارتباطی پا به عرصه ظهور نگذاشته بود. خط و نوشتار با برتری دادن به حس بینایی ارتباط را از حالت رو در رو و در مکان، خارج ساخته و بتدریج باعث جدایی انسان از محیط و گروه اجتماعیاش شد.
بنابراین چنانچه وسیله ارتباطی انسان، از گفتار به سمت نوشتار حرکت نمیکرد، کماکان در بافت قبیلهای خود به سر میبرد و تفکر فرد تنها در همان بافت محصور میماند. از این رو برخی متفکران و از آنجمله مکلوهان نوشتار را به نوعی زمینهساز تمدن مدرن میدانستند.
مک لوهان در اثر معروف «درک رسانهها» مینویسد: «در تمدن مکتوب، رابطه انسان با محیط اجتماعی، تقریباً به طور کامل از هر نوع احساس و عاطفه جمعی و خانوادگی خالی میشود، لذا فرد از نظر عاطفی طوری خود را آزاد احساس میکند که قادر است از قبیلهاش جدا شود (قبیلهزدایی) و به صورت انسانی متمدن درآید؛ انسانی با ساختار دیداری و دارای گرایشها، عادات و حقوق مشابه با سایر افراد متمدن.»
گسست انسان از قبیله به دنبال تغییر در الگوی ارتباطی را عامل فردگرایی نیز تفسیر میکنند.
در دوره سوم که وسایل ارتباطی وجهه الکترونیکی مییابند دوباره حس شنوایی غلبه پیدا میکند، چراکه در نتیجه اختراع رادیو و تلویزیون دوباره افراد در بافتی جمعی برای دیدن یک برنامه قرار میگرفتند. از این رو مکلوهان با نگرشی خوشبینانه این دوره را رجعتی به نظام قبیلهای معرفی میکند که دیگر نه در سطح یک قبیله بلکه در سطحی جهانی عمل میکند و اینجاست که مک لوهان از قبیلهای شدن مجدد با عبارت «دهکده جهانی» نام میبرد. بنابراین همان طور که رسانه در دورههایی به حس بینایی غلبه داد و عامل فردگرایی و به اعتقاد بسیاری از متفکران حتی ملیگرایی شد در دورههای بعد با بازگشت به سلطه حس شنوایی مرزبندیهای ملی ایجاد شده
کنار زده شد.
از این رو تنها نوع وسیله ارتباطی، فارغ از چگونگی محتوای آن، اینگونه میتواند روند و تحولات اجتماعی را در سطح جهانی تحت تأثیر قرار دهد.
در کنار مطالب فوق نکتهای را که نباید از نظر دور داشت، این است که تا زمان مکلوهان عرصه ظهور نیافته بودند. شاید اگر بتوان برای سه نسل وسایل ارتباطی که مک لوهان از آن نام میبرد نسل چهارمی هم قائل شد که لذا نیاز به ارتباط را از طریق رسانههای اجتماعی برطرف میکنند، آینده تاریخ به گونه دیگری رقم بخورد. ما بتدریج شاهد شکلگیری «تودههایی تنها» در عرصهاجتماعی هستیم، تودههای تنهایی که امروز عرصه مجازی را جایگزین دنیای اجتماعی خود ساختهاند و شاید اگر مک لوهان با این نسل از وسایل ارتباطی معاصر میشد، آینده تاریخ تحولات اجتماعی را چنین خوشبینانه نمینگاشت.
مهسا رمضانی
ایران