زندگی اخلاقی پرهزینه شده است
شهروندان:
حمیدرضا جلاییپور، جامعهشناس و استاد دانشگاه تهران، بر این باور است که ریشه تقویتکننده ارزشهای فرهنگی نهادهای مدنی هستند که تقویت این ارزشها منجر به توسعه فرهنگی میشود و درحال حاضر حال و روز این ارزشها در جامعه ایران روبهراه نیست و زیست اخلاقی در جامعه ایران راهی پرهزینه است و گام نهادن در آن نیاز به گذشت دارد.
حمیدرضا جلاییپور در گفتوگوی زیر به بسط مفهوم توسعه فرهنگی و نقش نهادهای داوطلبی در توسعه فرهنگی پرداخت.
- توسعه فرهنگی از آن دست مفاهیمی است که افراد زیادی درباره آن صحبت کردهاند و نظرهای متفاوتی درباره آن وجود دارد. شما از چه منظری به توسعه فرهنگی نگاه میکنید؟
بحثی که شما مطرح میکنید ازجمله واژههایی است که در مصادیق مختلفی به کار میرود و گستره معنایی زیادی دارد. اینجا بد نیست از دو زاویه به بحث توسعه فرهنگی وارد شویم و محدودتر بحث کنیم.
اولی از زاویه ارزشهاست. ارزشهای پایه که لازمه همزیستی و داشتن یک زندگی با معنا و عقلانی با دیگری است. باید که این ارزشها در جامعهای مثل ایران که مملو از فردیتهای متنوع است، تقویت شود. این ارزشها باید ارزشهایی باشند که همه انسانها را عادلانه در بر بگیرد. مانند آزادی، برابری و برادری، نوعدوستی و صداقت. لذا توسعه فرهنگی یکی از مصادیقش به این برمیگردد که چقدر ما توانستهایم یا میتوانیم که در جامعهمان این ارزشها را تثبیت کنیم.
البته در واقعیت جامعه میدانید که ما در همه این ارزشها با مشکل مواجه هستیم. نظام آموزش و پرورشمان و رسانههای رسمیمان در رابطه با این ارزشها خوب کار نمیکنند و حتی در مواردی عکس آن را تبلیغ میکنند و در جاهایی هم که کار میکنند خیلی محدود است.
بهطور مثال در بعضی از خانوادههای مدنی و در حوزههای محدودی در عرصه عمومی هست که روی این ارزشها کار میکنند. لذا توسعه فرهنگی از این زاویه اگر شما نگاه کنید به یک معنا مثل نان شب برای ایران است چون فردگرایی متنوع و متفرق در ایران خیلی شکل گرفته است. به لحاظ اقتصادی و تغییرات مادی جامعه خیلی تغییر کرده و فردیت خیلی آزاد شده، دیگر آن روابط قدیم امکان تداوم ندارند منتهی این روابط جدید برای انسجامش به التزام به ارزشهای پایه از سوی شهروندان و حکمرانان نیاز دارد که از این نظر جامعه ما با مشکل روبهرو است یا ارزشهایی نظیر نوعدوستی هم در جامعه ما با مشکل روبهرو است.
بهعنوان نمونه دولتی که مردم انتخابش کردند و بعد همین دولت از مردم تقاضا میکند که ما میخواهیم کارهای اساسی انجام بدهیم و پول نداریم و هر ماه پولی که برای یارانهها میدهیم دیگر پول برای کارهای دیگر نمیماند. (البته که مردم هم مشکلات معیشتی در این سالها دارند) ولی در کشور ۱۰میلیون نفر هستند که به این پول نیازی ندارند ولی اکثریت اعلام میکنند که حقوق ما زیر ۶۰۰هزار تومان است و مستاجریم.
- در سطح کشور ۲۱میلیون خانوار داریم ولی ۲۰میلیون خانه هم داریم و آن وقت معلوم نیست که این خانهها برای چه کسی است؟!
این نشانگر این است که خیلی از ارزشهای پایه مثل صداقت در جامعه و کشور جاری نیست و ما تا توسعه فرهنگی حداقل از منظر ارزشها خیلی راه داریم تا به آن دست پیدا کنیم.
اگر توسعه فرهنگی را از زاویه عادتهای جمعی بررسی کنیم، باز وضع خوبی نداریم. یکی از عادتهای جمعی توسعه یافته در زندگی روزمره مستند صحبت کردن است. الان میبینیم در جامعه اکثریت قابلتوجهی غیرمستند حرف میزنند و حامل شایعه هستند.
در همین بحث یارانهها من متوجه شدم که نهاد شایعه در افکار حتی برخوردارها جا افتاده بود که همه باید ثبت نام کنید و در غیر این صورت به شما هیچگونه امکاناتی تعلق نمیگیرد. ولی کسی نپرسیده بود که این موضوع کجا نوشته شده و چه کسی این را گفته است؟ خیلیها فقط قبول کردند.
ما از لحاظ اقتصادی یک طبقه متوسط داریم که ۵۰ تا۶۰درصد جامعه را تشکیل میدهند که لایههای این طبقه یک طبقه متوسط فرهنگی نیست. یعنی افراد این طبقه تنها مسائل معیشتیشان برطرف شده است و از نظر اخلاقی، همزیستی، دگردوستی، مدارا و به فکر امور عمومی یا مسائل محیطزیستی بودن کلی با مشکل روبهرو هستند. شما نگاه کنید که چقدر از بخش میانی جامعه ایران نگران اقلیم است و چقدر به فکر اخلاقی زیستن هستند؟ جامعه ایران از لحاظ اقتصادی تغییرات بزرگی کرده ولی تا توسعه فرهنگی خیلی کار داریم. یادتان باشد ایران یک جامعه امروزی و مدرن ولی بدقواره است. پابهپای کنشهای اقتصادی کنشهای اخلاقی مردم تغییر نکرده است.
- برای پیشبرد مساله توسعه فرهنگی چه راهکارهایی در سطح خرد میتوان پیش گرفت؟
این کار باید به صورت همزمان هم در سطح کلان(یعنی از سوی حکومت و جامعه مدنی) هم به صورت خرد (افراد و خانوادهها) پیگیری شود. در سطح کلان تنها نباید در دستگاه دولت پیگیری شود و دیگر دستگاههای کشور هم باید دست به دست هم بدهند تا در این زمینه پیشرفتی حاصل شود. با این حال شما در دولت یازدهم میبینید که تا آقای روحانی به سمت این مضامین میرود چه هجمههایی بر علیه او صورت میگیرد. لذا مثل این میماند که در یک فضای سربسته هوا را عدهای آلوده کنند بعد یکی بخواهد در رابطه با مسائل اساسی صحبت کند. الان دغدغه چندانی برای پرداختن به این مساله در سطح کلان وجود ندارد و همه باید دست به دست هم بدهند و تنها از جانب دولت کاری ساخته نیست. البته دولت آقای روحانی هم سعی دارد با طرح مفاهیمی چون آشتی، همزیستی، حقوق شهروندی و مفاهیمی از این دست به سمت تقویت این ارزشها حرکت کند ولی دیگر نهادها در اینباره تلاش چشمگیری انجام نمیدهند. وقتی که همه ارکان به سمت این ارزشهای پایه فرهنگی نروند و وقتی شما بخواهید در سطح خرد به این سمت حرکت کنید به مشکل برمیخورید. در سطح خرد زندگی کردن براساس ارزشها و اخلاق در ایران بسیار پرهزینه است. شما ببینید در ارکان قدرت از لحاظ ارزشی دغدغه کجاست. چقدر روی انسانیت آدمها و حقوق آنها، حساسیت هست. شما ببینید بهنام مبارزه با آمریکا به هر کسی که بخواهند اتهام میزنند.
- چرا این زندگی پرهزینه است؟
شما نگاه کنید اگر یک کارآفرین بخواهد با راستی و درستی زندگی کند با خیلی از مشکلات روبهرو میشود. باید باممیز مالیاتی یکجور صحبت کند و فرم پرسشنامه مالیاتی را جور دیگر پر کند. یکی از مسائل جاری که ما میبینیم «دروغ» است که بخشی از زندگی جامعه ما است و در افکار عمومی «زرنگی» به این معنا است که شما بتوانید به موقع دروغ بگویید بهطوری که کسی نفهمد. زندگی اخلاقی پرهزینه میشود.
در حال حاضر نیز هستند کسانی از مردم، مسئولان، پزشکان، معلمان، کارگران و روزنامهنگاران که اخلاقی زندگی میکنند ولی به آنها سخت میگذرد. ولی ما ۷۵میلیون نفر جمعیت داریم. شما میبینید که همین کسانی که از ثبتنام یارانهها صرفنظر کردند در محل کار و محافل خانوادگی به اینها میخندند و میگویند: «این مسائل رو ول کن و پولتو بگیر». در ایران اکثر مردم رفتار و کنشهایشان عقلانی است ولی این عقلانیت مادی و سود محور و عقلانیت هزینه و فایده است و این را نگاه میکنند که برای «من» چه منفعتی دارد. درحال حاضر همه حسابگر شدهاند و جامعه «اول من» شده است و امور را در مقیاس با منافع خود میبیند.
- این نگاههایی که از آن صحبت میکنید چه آسیبی به جامعه میزند؟
یک جامعه برای اینکه ادامه حیات بدهد فقط به کنشها و رفتارهایی مبتنیبر هزینه – فایده احتیاج ندارد به کنش اخلاقی و ارزش محور هم نیاز دارد(که به این کنشها قلب جامعه میگویند) و فقط سود محور نباشد. جامعه بدون این کنشهای اخلاقی به تنگنا میافتد مثل فردی که قلبش مشکل دارد ولی لباسش مدرن و امروزی است. به نظر من این کنش اخلاقی در ایران بیشتر در خانواده است و قلب نامریی ایران در همین خانوادهها میتپد ولی پدر این قلب درحال درآمدن است.
شما در محیط بیرون با کنشهای اخلاقی بسیار ضعیفی روبهرو هستید. در یک توسعه متوازن بین کنشها و رفتارهای سود محور و کنشها و رفتارهای ارزش محور مردم یک توازنی هست. همه رفتارها در جامعه نمیتواند براساس کاسبی باشد. در زندگی یکی از سپهرهایش کسب و کار است و انسانها سپهرهای دیگری هم دارند و این جاها است که باید به فکر همدلی و به فکر دیگری بودن و برای دیگری قدم برداشتن بود که اگر ضعیف باشد زندگی سخت میشود.
- در سطح خرد زیست اخلاقی هزینه دارد در این میان نقش نهادهای داوطلبی چگونه است؟
به نظر منیکی از ریشههای تقویتکننده ارزشهای پایه فرهنگی نهادهای مدنی است که این نهادها هم به صورت داوطلبی هستند. البته نهادهای مدنی با نهادهای مستقل از دولت تفاوت دارند. مثل اغلب نهادهای صنفی که اینها اکثرا به صورت مستقل از دولت عمل میکنند ولی تنها بعضی از اینها مدنی هستند. نهادهای مدنی به این معنا که به ارزشهای انسانی احترام میگذارند و همه انسانها را برابر و آزاد میداند. از این نظر نهادهایی که با این ارزشها شکل میگیرند، نهادهایی مدنی است، ممکن است این نهادها مذهبی هم باشند. ولی هر نهاد مستقل از دولتی (چه مذهبی و چه غیرمذهبی) لزوما مدنی نیست.
جالب این است آدمهایی که در این نهادها برای دیگری و بدون منت کار میکنند دارای احترام ویژهای هستند. این احترام به خاطر قدرت اقتصادی یا سیاسی آنها نیست بلکه ناشی از اقتدار و سرمایه اخلاقی آنها است. اتفاقا همین نهادها هم در ایران با مشکلات جدی روبهرو هستند و عمل کردن در این نهادها ایثار میخواهد.
- به نهادهای داوطلبی دیگری هم میشود اشاره کرد؟
یکی دیگر از مسائلی که میتواند منجر به توسعه فرهنگی شود معرفی و تعمیق«اسلام رحمانی» است (یعنی توجه به نهادهای دینی). اغلب مردم ایران مسلمان هستند و تفسیرهای رحمانی میتواند به ما کمک کند نه تفسیرهای خشن که حتی اجازه نمیدهند رئیسجمهوری روحانی کشور ۲ کلمه درباره مسائل فرهنگی حرف بزند. یکی از راههای توسعه فرهنگی اجازه دادن به احیاگری و اصلاحگری دینی است. احیاگری مثل کارهای شهید مطهری است که میگفت این اسلامی که من تحقیق کردم این اسلامی نیست که این متحجرین میگویند. اگر مطهری الان زنده بود شاید با مشکل روبهرو بود. یکی هم اصلاحگری دینی است. یعنی اسلام شناسانی که کوشش میکنند آموزههای اسلامی را با مقتضیات جامعه امروزی سازگار کنند. ما درحال حاضر این محافل دینی- مدنی(یعنی احیاگران و اصلاحگران) را که داوطلبی هم بودند با مشکل میبینیم. متاسفانه قبل از انقلاب ما حسینیه ارشاد، مسجد قبا، مسجد ایرانشهر و مهدیه ستارخان را داشتیم اینها کانونهای اصلاحگری بودند الان کانونهای دینی اغلب مستقل نیستند ولی در حال حاضر میبینیم که به حسینیه ارشاد ۱۰ تا قفل زدهاند. متاسفانه در نبود این کانونها الان جوانهای جویای حقایق دینی را داریم که به دنبال معنویتهای جدید و فرقههای شرقی افتادهاند.
- چشمانداز توسعه فرهنگی در کشور را چگونه میبینید؟
چشماندازش همان چیزی است که به توانایی ما در مواجهه با نقطه ضعف ما بر میگردد. ببینید درحال حاضر همه میخواهند (خصوصا دولت)جامعه را نوسازی کنند تا زندگی بخشهای زیادی از مردم را بهبود بخشند. این جامعه واقعا مدرن هم شده است ولی این نوسازی کجقواره و نامتوازن است. لذا طبقه متوسط داریم ولی این طبقه اقتصادی است و کمتر فرهنگی، اجتماعی یا ارزشی است. اگر توسعه فرهنگی رخ بدهد ما به توسعه متوازن میرسیم. در چنین شرایطی بخش بیشتری از مردم زندگی بهتر و عزتمندانهتری میکنند و به نظر من حتی مسلمانان بهتری میشوند. به تعبیر دیگر در جامعه ایران توسعه ما بدقواره است. به طور مثال وضع مردم تغییر کرده است و خانههاشان بتن آرمه شده ولی در بسیاری از آن خانهها دروغ میگویند. حکومت ما حکومت عقبافتاده قاجاری نیست به بوروکراسی مدرن و وسیع مجهز شده ولی در این بوروکراسی شایستهسالاری حرف اول را نمیزند. لذا این توسعه باید خوشقواره شود و این یعنی توسعه متوازن داشته باشیم یعنی هم توسعه اقتصادی، هم اجتماعی و هم فرهنگی داشته باشیم. اینجا است که در آن جامعه زندگی بهتر میشود و زرنگی در قالتاقی نیست و به نوعدوستی و صداقت و شایستگی احترام گذاشته میشود و زندگی اخلاقی پرهزینه نمیشود.
شهروند