ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
لحظاتی با عثمان خوافی، نوازنده نامدار دو تار خراسان

رازهای کویر به ‏روایت پنجه‌های سحرانگیز

شهروندان:
ساده مانند کویر است، خطوط نقش بسته بر دست و صورتش نشان از گذر سخت زمان بر تن تنومند و زخم خورده درخواف است. خطه‌ای خشک و بی‌آب با مردمانی به روشنی شب‌های پرستاره آسمان کویر.

عثمان خوافیدستانش چو لب‌های خشکیده کویرعمریست برای نهان خانه دل نواخته است. او راز بافته شده در تارو پود موسیقی فولکلور را با دوتار از جنوب شرقی خراسان در حاشیه کویر و در مرز ایران و افغانستان به فراسوی مرزها پیوند داد. پیوند فرهنگ‌ها از زبان موسیقی که به گفته مولانا: «خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست / از کجا می‏آید این آوای دوست/ گر زسیم است این صدای نازنین / خود چگونه می‏‏زند هیهای دوست / این مگر سیم و زر است کز قدرتش / می‏کند فریاد، قدرت‏های دوست…»

او عثمان محمد پرست است. همه او را با نام عثمان خوافی می‌شناسند. هنرمند بزرگ موسیقی خراسان و نواحی ایران. هشتاد و پنج سال از بهار زندگی‌اش می گذرد اما همچنان مانند روزهای طرب و جوانی، سر حال و چابک از خاطراتش و روزهایی که از نداشتن دوتار رنج می‌برد تا روزی که به وصال این ساز رسید سخن می‌گوید.

هنری که توانست عشق را در چارچوب دیوارهای مدرسه به یادگار بنویسد و او را جزو بزرگترین خیرین مدرسه ساز معرفی کند. مجتبی کاشانی رفیق و یار همیشگی‌اش در عرصه خیرین مدرسه‌ساز در وصف عثمان محمد‌پرست می‌گوید: ای خواف شگفت روزگاری‌ داری / درد و غم و رنج بی‌شماری داری / محروم و بدون غمگساری اما /عثمان و دوتار بی‌قراری داری.

این دوتار نواز که به گفته داریوش ارجمند «شناسنامه فرهنگی و از میراث ماست» هیچگاه از راه موسیقی ارتزاق نکرد. با این تفاسیر افسوس که این روزها استاد عثمان گلایه‌مند از نامهربانی دوستداران موسیقی نواحی است.

استاد حاج عثمان محمد پرست فرزند دین محمد سال ۱۳۰۷ در شهر رود خواف از شهرهای جنوب شرقی استان خراسان در حاشیه کویر و در چادرهای طایفه بای – طایفه‌ای دامدار و چادرنشین – به دنیا آمد. او یکی از چیره دست‌ترین نوازنده‌های دوتار است که در بداهه‌نوازی پنجه‌های قدرتمندی دارد.

  •  استاد کمی از خودتان بگویید.

من اهل خواف خراسان‌ام. منطقه خواف امکانات ضعیفی داشت و عقب افتاده بود. به نظر من همه مردم به آواز و سخن خوش علاقه‌مندند من هم از آن دسته مردمانی هستم که صدای ساز خوب را دوست دارم. حدوداً بیش از هفتاد سال گذشته در منطقه خواف دوتار وجود داشت اما اسمی برای آن انتخاب نشده بود و مردم با عنوان یک ساز آن را می‌نواختند.

  • تنها در آن منطقه از خراسان دوتار وجود داشت؟

خیر. در سه شهر خواف، تایباد و تربت جام نیز این ساز وجود دارد اما در آنجا هم اسمی برای آن انتخاب نشده بود و تنها به عنوان یک ساز آن را می‌شناختند. من شکل این ساز را تغییر دادم و کارهایی روی آن انجام دادم.

  • چه کارهایی؟

ساز دوتار آهنگ‌های محلی را می‌نوازد من به این ساز هفت، هشت تا پرده موسیقی اضافه کردم.

  • از چند سالگی به دنبال موسیقی رفتید؟

دقیقاً خاطرم نیست، الان ۸۵سال دارم آن موقع فکر کنم ۸-۷سال داشتم. خانواده ما همه دامدار بودند اما من علاقه زیادی به درس خواندن داشتم، به پدرم ‌گفتم می‌خواهم به مدرسه بروم و درس بخوانم ولی آن‌ها مخالفت می‌کردند بالاخره حرفم را به کرسی نشاندم و به مدرسه رفتم.

در مسیرخانه به مدرسه مغازه خیاطی قرار داشت که صاحب آن دوتارش را در آنجا آویزان کرده بود. بعضی اوقات که خیاط دکانش را باز می‌کرد می‌نشست و در آنجا دوتار می‌زد مردم همه دور او جمع می‌شدند و به دوتار نوازی او نگاه می‌کردند. آن زمان نه شغلی بود و نه مانند حالا آب، برق و نه تلفنی وجود داشت. دوتار را یا باید کنار خیابان می‌دیدی یا درعروسی ها.

وقتی این خیاط در کنار مغازه‌اش دوتار می‌نواخت دلم می‌خواست یاد بگیرم، تا این‌که یک روز یکی از بچه‌های مدرسه که دوتارهم داشت از مدرسه به خانه‌اش می‌رفت من پشت سر او راه افتادم، در را به او سلام کردم و گفتم آقا این دوتار را می‌دهی من ببینم گفت خانه من نزدیک است برویم در خانه بنشینیم.

ازآن زمان به بعد گرفتار شدم. هر وقت که از مدرسه می آمدم با خود می‌گفتم چه کار کنم بالاخره به این آقا گفتم اگه می‌شود من این دوتار را ببرم درخانه خودم بزنم او هم قبول کرد. وقتی دوتار را به خانه خودم بردم پدر و مادرم سر من فریاد زدند و قیامت کردند.

  • مخالف هنر موسیقی بودند؟

نمی توانم همه حرف‌های دلم را بگویم مشکل است.

  • مادر بیشتر مخالف بود یا پدر؟

هر دو مخالف بودند. وقتی مردم فهمیدند من دنبال موسیقی رفتم به پدرم طعنه می‌زدند که خدا پسر بد و ناخلف به شما داده است.

  • چه جوری با این قضیه کنار آمدند؟

من که نمی‌توانستم ازعلاقه‌ام به دوتار دست بکشم. یک شب در خانه بودم یکی از دوستان پیش من آمده بود قرار شد من دوتار نوازی کنم و او بخواند.

من هم شروع کردم در وصف حضرت محمد(ص) خواندن. پدرم همیشه من را تعقیب می‌کرد تا ببیند من با چه کسی رفت وآمد می‌کنم. آن شب هم ما را تعقیب کرده بود و در پشت در خانه پنهان شده بود گوش می‌کرد ببیند ما چه کار می‌کنیم.

وقتی رفتم چایی بیاورم دیدم پدرم پشت در ایستاده است تا پدرم را دیدم ترسیدم، آمد پیشانی من را بوسید و گفت مدت‌ها است تو را تعقیب می‌کنم و تا به امروز از تو عمل خلافی ندیده‌ام. امشب هم دیدم از وصف حضرت محمد(ص) می‌خوانی دیگر با تو کاری ندارم به مادرت هم می‌گویم دیگر مزاحم تو نشود. از آن شب به بعد دیگر آزاد شدم.

  • از آن زمان به بعد دنبال موسیقی رفتید؟

نه به‌صورت جدی. چون هم درس می‌خواندم، هم ساز می‌زدم وهم کار می کردم شغل ما این نبود الان هم نیست.

  • شغل شما چه بود؟

کوچکتر که بودم به سه کارموسیقی، کشاورزی و صنعت علاقه‌مند بودم. من تا کلاس چهارم درس خواندم بعد از آن که بزرگتر شدم پدرم برایم مغازه‌ای گرفت و دکان‌داری می‌کردم، من هم آن مغازه را فروختم و پول آن را خوردم. وقتی مغازه از بین رفت با ۱۴ هزارتومان قسطی یک ماشین باری خریدم نخستین کسی که در خواف ماشین خرید من بودم. با این ماشین هر چند روز یک بار مردم را به شهر و روستاهای اطراف می‌بردم. بعدها کامیون را فروختم و اتوبوس خریدم.

  • چون خواف روستای محرومی بود به موسیقی علاقه‌مند نبودند؟

موسیقی هم خوب است و هم بد. یکی مانند من با موسیقی به خدا نزدیک می‌شود و یکی هم از راه موسیقی به لهو و لعب می‌رود این موسیقی حرام حرام است وموسیقی من حلال طیبه.

با وجود اوضاع آن زمان تمام حرف‌های پدر و مادر و مردم را تحمل کردم و دلسرد نشدم نتیجه کار شد آثارماندگاری که به جا گذاشته‌ام و با اطمینان اعلام می‌کنم مانند من درایران وجود ندارد.

  • چرا؟

چون کمتر کسی است که از راه هنرش پول کسب نکند. من از هنر موسیقی پول جمع‌آوری نکردم. همیشه برای دلم ساز زدم خدا هم به من کمک کرده و بانی ۷۴۰ مدرسه شدم.

  • چطور شد به فکر ساخت مدرسه‌سازی افتادید؟

زمانی که راننده اتوبوس بودم مسافری داشتم که دانشجوی تهران بود و من راننده در خواف، با یکدیگر رفیق شدیم. از زمین تا آسمان با هم تفاوت داشتیم. این جوان با من دوست شد. وقتی دیدم این پسردانشجو، آدم روشنفکری است با هم رفاقت کردیم ازآن زمان شروع به مدرسه‌سازی کردیم.

من و مرحوم مجتبی کاشانی جامعه‌ای با نام جامعه یاوری فرهنگی تشکیل دادیم و با کمک مردم بزرگ ایران که خیلی دوستشان دارم مدرسه می‌ساختیم تا جهل و نادانی از مملکت ریشه کن شود این شد که من جزو خیرین مدرسه‌ساز شدم و به یاری خدا ادامه هم خواهد داشت.

مردم علاقه زیادی به جامعه یاوری دارند چون باعث می‌شود مردم باسواد و دارای فرهنگ شوند. من به عنوان یک ایرانی و مسلمان غصه می‌خورم که چرا باید تحت الامر دیگران باشیم. من رعیت این مملکت هستم و دوست دارم مملکتم پیشرفت کند و نوکر خارجی‌ها نباشیم چون هم پول، هم دانش و هم آگاهی داریم.

به نظر من این روزها اوضاع مملکت بهتر شده است و رو به پیشرفت است. مسئولان باید بیش از این به فکر مملکتمان باشند، اما متأسفانه از امثالی چون من حمایت نشد. حدود سی وچهار سال است که مدرسه‌سازی می‌کنم. این جامعه بیش از صد و هفتاد مدرسه درشهرهایی مانند نهبندان، قائن، بیرجند، تایباد، سرخس، چناران، خواف و… بناکرده و خدماتی از قبیل برق‌رسانی و خرید خودرو و… در این جامعه داشته است.

  • در این کار چه کسی از شما حمایت کرد؟

فقط خدا از من حمایت کرده است اما اگر من حمایت می‌شدم پیشرفت بیشتری داشتم.

  • شما با هنرتان توانستید به خارج از ایران ساز دوتار را معرفی کنید؟

بله. من با همین دوتار در ژاپن اجرا داشتم و فیلم بازی کردم.

  • به غیر از ژاپن در چه کشورهایی اجرا داشتید؟

ژاپن، آفریقا، قطر و روسیه. از من قدردانی نشده است من از یک روستا ارتقا یافتم و رشد کردم از جایی که آب خوردن، برق و رادیو نداشتیم. من ۸۵ سال سن دارم، از ۷۵سال گذشته حرف می‌زنم. سال‌هایی که تک و تنها به اینجا رسیدم و اگر حمایت می‌شدم خیلی پیشرفت می‌کردم.

  • مردم ژاپن این ساز را می‌شناختند؟

موسیقی را همه مردم می‌شناسند، در کشور ژاپن مردم از ساز دوتار استقبال زیادی کردند.

  • در جایی شنیده‌ام دوست نداشتید در کشورهای دیگر اجرا داشته باشید؟

بله به کشورهای امریکا، آلمان، فرانسه و کره شمالی نیز دعوت شدم، اما نرفتم. من به اجرای برنامه در یک کشور دیگر افتخار نمی‌کنم، بیشتر دوست دارم در خدمت مردم عزیزم باشم. من موسیقی را نفروختم و حتی ده شاهی از موسیقی پول نگرفته‌ام.

  • در خارج از ایران چطور؟

خیر، اصلاً به کشورهایی که دعوت می‌شدم فقط هزینه سفر و هتل را دولت پرداخت می‌کرد به غیر از آن دیگر هیچ پولی دریافت نمی‌کردم.

  • بعد از این‌که پدرتان قبول کرد به دنبال موسیقی بروید چه کار کردید؟

آن زمان هم به دنبال موسیقی بودم و هم رانندگی می‌کردم. من ۲۴ سال راننده اتوبوس بودم. در خواف عاشق دختری شدم که پدربزرگش قاضی بود. وقتی به خواستگاریش رفتم چون دوتار می‌زدم خانواده‌اش قبول نکردند اما بالاخره با هزاران زحمت ازدواج کردیم.

  • چه سالی معرفی و شناخته شدید؟

من نخستین چهره ماندگار هستم که در تالار وحدت اجرا داشتم. در چهارمین جشنواره فجر در تهران از آقای خاتمی (وزیر ارشاد وقت) دکترای افتخاری گرفتم و بعد از آن در تلویزیون، رادیو و دانشگاه کار می‌کردم.

  • مرحوم حاج قربان سلیمانی و حاج محمد درپور چطور؟

حاج قربان آدم بسیارخوبی بود همیشه آبرومندانه ساز می‌زد. دُرپور هم به زیبایی می‌خواند.

  • تاریخچه و ریشه دوتار کجاست؟

ساز دوتار در خراسان رواج بیشتری دارد چون آن زمان افغانستان و تاجیکستان جزئی از خراسان بود. خاستگاه دوتار سه شهر خواف، تایباد و تربت جام است که بیشتر به آهنگ‌های فارسی و محلی می‌پردازند و بعد از آن هم در قوچان، شیروان و بجنورد دوتار رایج است که با آن آهنگ‌های کردی و ترکی می‌زدند، از آنجا هم به ترکمن‌ها در گنبد کاووس رسید که با دوتار آهنگ‌های ترکمنی می‌نواختند یعنی زادگاه اصلی آن خراسان است.

  • تفاوتی هم دارند؟

خیر، صدایش یکی است فرق ندارد تنها تفاوت آن در نواختن ترکی، ترکمنی، فارسی و خوافی است اما من توانستم با ایجاد هشت پرده موسیقی در دوتار، تحول عظیمی در این ساز بوجود آورم.

آقای محمد رضا شجریان و آقای شهرام ناظری با ساز من خوانده‌‌اند. نخستین کسی که موسیقی نواحی را اجرا کرد، من بوده‌ام.

  • چطور شد با استاد شجریان اجرا کردید؟

یک شب در جلسه‌ای شرکت کرده بودم که فریدون مشیری، غلامحسین امیرخانی، استاد کابلی، محمود دولت آبادی و الهی قمشه‌ای درآنجا حضور داشتند درآن جلسه وقتی شروع به ساز زدن کردم شجریان شروع به خواندن کرد و گفت عثمان بزن، من بخوانم.

  • دوتار به اسم ایران است یا کشورهای دیگر؟

به اسم ایران.

  • چه ملودی‌های معروفی با این ساز ساخته شده؟

من چهار بیتی، سرحدی، علیخان و آهنگ‌های محلی را با دوتار نواخته‌ام. آن زمان نمی‌توانستند دوتار را با دستگاه بنوازند اما با اضافه شدن پرده‌هایی به آن توانستند این ساز را در سه‌گاه، شور، ماهور و… بنوازند.

  • بچه‌های شما به موسیقی علاقه‌مند هستند؟

من شش پسر و سه دختر دارم که همه دوستدار هنر هستند، اما هیچگاه نگذاشتم به طور جدی به فراگیری موسیقی بپردازند.

  • چرا؟

موسیقی دوحالت دارد، وقتی متوجه شدم خیلی از کسانی که به دنبال موسیقی می‌روند کار خلاف می‌کنند نگذاشتم فرزندانم به دنبال موسیقی بروند. من هزاران شعر در وصف پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) اجرا کرده‌ام.

  • خودتان سرودید؟

خیر، اشعار دیگران است من آهنگ آن‌ها را ساخته‌ام. آهنگ‌هایی که من ساخته‌ام دیگرکسی نمی‌تواند بسازد.

  • امروزه اوضاع موسیقی نواحی به چه صورت است؟

مردم به موسیقی نواحی علاقه‌مند هستند. رهبر معظم انقلاب امسال را سال فرهنگ و اقتصاد نامگذاری کردند امیدواریم اوضاع فرهنگ بهتر شود.

  • درحال حاضر مشغول چه کاری هستید؟

بازنشسته اتوبوسرانی هستم، اگر کسی بخواهد و دوست داشته باشد نواختن دوتار را به او یاد می‌دهم اما نه به معنای رسمی؛ هیچ وقت نخواستم در آموزشگاه تدریس کنم.

  • در اجراهایتان از اشعار کدام شاعران استفاده می‌کنید؟

حافظ، عبدالرحمان جامی و سعدی .

  • در مورد اثر معروفتان «نوایی» که با شعر طبیب اصفهانی نواختید می‌فرمایید؟

من آهنگ‌های زیادی ساخته‌ام اما این آهنگ معروف شد. آهنگ نوایی را از فردی به‌صورت چاوشی خوان که در استقبال حجاج می‌خواند شنیدم. این شعر تأثیر زیادی در من گذاشت و برای آن آهنگ نوایی را ساختم البته دیگران هم این آهنگ را خوانده‌اند اما بنیانگذار آن من بودم.

  • با توجه به این‌که موسیقی نواحی ریشه و سنت موسیقی ما است برای حفظ و نگهداری آن چه باید کرد؟

این امر نیازمند حمایت مسئولان است، مردم علاقه‌مند به موسیقی هستند. موسیقی مبتذل در مملکت ما جایگاهی ندارد.

  • از فیلمی که در آن بازی کردید بفرمایید؟

« فیلم فردا » کارمشترکی بین ایران و ژاپن بود، به ژاپن سفر کردم و در آن به ایفای نقش اصلی پرداختم. این فیلم تا به حال چند مرتبه از صدا و سیمای ایران پخش شده‌است. من در فیلم‌های «در غبار نور» و« زیر سلطه من آیید» و« سفر»، شرکت کردم که درآنها قطعاتی از دوتار می‌نوازم.

  • حرف آخر؟

خوشحال هستم که در دولت جدید موسیقی جدی گرفته شد و حمایت می‌شود.

ندا سیجانی

ایران