… به چشم شهروند درجه دو
شهروندان:
بسیاری از زنان طعم آن را چشیدهاند. ممکن است نامش فرق کند اما همگی آنها بارها طعم تبعیض، نابرابری و تلخیهایی را به جان دیدهاند که همگی آنها را میتوان مصداق خشونت تلقی کرد.
شاید بازهاش در جوامع گوناگون متفاوت و شدت و ضعف داشته باشد، اما درنهایت همگی آنها مصداق اموری هستند که از سال ۱۹۸۱ م. نیز در تقویم جهانی روزی را به خود اختصاص داده است و با این وجود همچنان در بسیاری از نقاط جهان میتوان گونههای مختلف آن را دید.
شهلا لاهیجی، فعالزنان و مدیر انتشارات روشنگران و زنان اما برخورد جامعه با این مورد و همچنین نگاه دقیق قوانین به این مقوله را موردی میداند که میتواند در شکلدادن به مبارزه علیه این امر کمک کند. تلاشی که می تواند زنان را با حقوقشان آشنا سازد و نگاه به آنها به عنوان یک شهروند درجه دو را تغییر دهد. گفتوگوی کوتاه ما با وی در پی میآید:
- چنانچه بخواهیم نگاهی به مقوله خشونت علیه زنان داشته باشیم، این امر را بیشتر محصول چه جوامعی میتوان دانست؟
موضوع خشونت مختص به کشوری خاص نیست و نمیتوان گفت برای مثال در کشورهای آسیایی یا تنها در کشوری خاص وجود دارد، بلکه امری است که از کشورهای توسعهیافته تا درحالتوسعه و کمتر توسعهیافته، همگی با آن درگیرند و تنها در شدت و ضعف و اینکه دولتها چه مجازاتها و جرایمی برای اینها قایل شدهاند با هم متفاوتند و این نکته دارای اهمیت است که چه حمایت قانونی به شهروند زن میدهد تا بتواند امکان دفاع از خود را پیدا کند.
خشونت در بسیاری از کشورهای پیشرفته نیز بسیار بیش از آنچه تصور میشود، وجود دارد و جلوههای خاص خود را نیز یافته است. اما بحث اصلی در این است که تا چه حد خشونت را قانونمند و آن را در قوانینمان تقبیح کنیم. برای مثال در کشور پاکستان، زمانی که به زنی تجاوز میشود، آن زن را مورد مجازات قرار میدهند و به شلاق محکوم میشود. هرچند اخیرا شنیدهام که تلاشی صورت گرفته برای تغییر این قانون و قرار بر این است که افرادی مورد مجازات قرار گیرند که تجاوز کردهاند. به این ترتیب این امر ریشهای بسیار عمیق دارد و جلوههای گوناگونی را در دورههای مختلف تاریخی به خود دیده است و تمامی جوامع با آن درگیر بودهاند.
- اما برای خشونت چه انواعی را میتوان متصور شد و آیا میتوان دستهبندی خاصی از آن ارایه داد؟
درخصوص انواع خشونت باید گفت که میتوان آن را به ۲ دسته فیزیکی و غیرفیزیکی(روانی) تقسیم کرد و هرکدام از آنها نیز جلوهها و کمیت و کیفیت خاص خود را دارند. اما درخصوص خشونت فیزیکی باید بر این نکته تاکید کنم که این نوع از خشونت در خانوادههایی رخ میدهد که این امر قبح ندارد و زن هم از آن لطمه روانی نمیبیند. اما خشونت روانی آن چیزی است که بر اثر فشار بسیاری که بر فرد میآورد، عامل بسیاری از بیماریهای گوناگون میشود. برای مثال نمونه سادهای که در رابطه با فشار روانی میتوان به آن اشاره کرد، فشاری است که به زن برای زایمان و آوردن فرزند پسر آورده میشود که این فشار خود عامل بسیاری از بیماریها ازجمله بیماری نورستنی و سایر اختلالات روانی و… میشود.
- پشتوانه حقوقی برای اینگونه خشونتهای روانی چگونه است؟
این مثال که به آن اشاره کردم، تنها یک نمونه بود و میتوان موارد متعددی از این دست را نام برد که در سطوح مختلف اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد که البته در قانون برای بسیاری از این موارد مجازات سختی گذاشته نشده است و تنها برای خشونتهای فیزیکی که منجر به استراحتی بیش از ۱۰ روز شود، مجازات در نظر گرفته شده و درواقع پشتوانه حقوقی نیز در این راستا ضعیف است. این درحالی است که در بسیاری از کشورهای جهان مکان امنی برای این زنان فراهم شده است.
ما هم زمانی برای ایجاد این مکانهای امن تلاش کردیم و حتی خواستیم که امکاناتی به خانم طالقانی برای ایجاد این مکانها داده شود، اما متاسفانه میسر نشد و مراکزی که به این عنوان هم ایجاد شدند نتوانستند خلأ موجود را پر کنند و مشکلات این زنان را حل کنند و این به آن دلیل است که خشونتهای روانی و گونههای آن بسیار جدی گرفته نشده است و بسیاری از مردان نیز از همین امر استفاده میکنند و البته باید بر این نکته نیز تاکید کنم که بسیاری از افرادی که خشونت پیشه میکنند، این امر ریشه در نهاد آنها دارد و نیز از مشکلات روانی برخوردارند.
- از چه زمانی فعالان حقوق زنان به مبارزه علیه خشونت پرداختند و این امر نیز در کنار سرفصلی چون تساوی حقوق کاری و… مدنظر آنها قرار گرفت؟
تمامی این فعالیتها از اوایل قرن حاضر که جنبش نوین زنان به راه افتاد، رخ داده است. برای مثال در فرانسه در سال ۱۹۲۰ زنان حق رأی به دست آوردند و همچنین در این کشور زن حق مالکیت نداشت، به این معنی که اگر جهازی به همراه خود میآورد، متعلق به همسرش میشد، حق ارث نداشت و بسیاری از موارد دیگر که «امیل زولا» نیز در کتاب کالا به خوبی به آنها اشاره کرده است که البته این قوانین تا حدود بسیاری در سال ۱۹۲۰ عوض شد. در انگلستان نیز مساله کار زنان بسیار راهگشا بود و آنها را با بسیاری از موارد آشنا ساخت. این کشور به این دلیل که ازجمله اولین کشورهایی بود که به پروسه صنعتی شدن پیوست، زنان بسیاری نیز درگیر مقوله کار در کارخانهها و… شدند.
زمانیکه زنان بر سر کار رفتند، زنان طبقه کارگر حقوق بسیاری را درخواست کردند. حق بدن و حق دستمزد مساوی نیز پس از آن اضافه شد. در بسیاری از کارخانهها مانند کارخانه نساجی که از قرن ۱۸ در این کشور راه افتاده بود، این زنان بودند که بیش از مردان مشغول کار بودند. هرچند این امر هم موارد تبعیضی خود مانند دستمزد پایینتر و… را داشت اما آنها سعی کردند تا مبارزه کنند و البته حقوق کمی نیز در این راستا به دست آوردند. درحقیقت آنها در مواجهه با خشونتی که در محل کار بر آنها روا میشد، با وجود شرایط دشوار ناشی از کار برخاستند و این مجموعه فعالیتها درنهایت توانست عاملی شود که قوانین نیز در این راستا تغییر کند و قوانین جدیدی شکل گیرد.
- فعالان زن در برهههای گوناگون تلاشهایی هرچند اندک برای مهار خشونت انجام دادهاند، درنهایت شما این فعالیتها و اثر آنها را در جامعه تا چه حد میبینید؟
در ابتدا باید برخورد جامعه با این امر را دید. آیا جامعه آمادگی مبارزه با این خشونتها را چه در محیط خانه، چه در محیط اجتماعی و چه در محیط کار دارد یا خیر؟ زن را میتوان در محیط کار نیز مورد خشونت قرار داد چنانچه حق حقهاش را به او ندهند یا به او به چشم موجودی نادان نگاه کنند درحالیکه نادان نباشد. اگر به اندازه کافی اجازه ترقی به او ندهند. اگر نسبت به زن و مرد در جامعه تبعیض قایل شوند و او را به چشم شهروند درجه دوم نگاه کنند.
امکان فعالیت سیاسی به او ندهند و براساس شایستگی با او رفتار نکنند. همه اینها جزو خشونت محسوب میشود. بنابراین خشونت را در معنای کلی میتوان اینگونه تعریف کرد که میان زن و مرد تفاوتی قایل نباشند. چرا که هر دو انسان کامل هستند و هریک با شرایط جسمی و با تواناییهای خاص هستند و هرگز نمیتوان گفت که زن و مرد از لحاظ فیزیکی یا… یکسان هستند، اما باید با در نظر گرفتن این تفاوتها از نگاه تحقیر و تبعیضآمیز جلوگیری به عمل آورد. چرا که در غیر این صورت جامعه را منفعل کرده و آن را از نیمی از نیرویش محروم ساختهایم و جوامعی میتوانند ادعای تمدن داشته باشند که زنان پیش از اینکه از منظر جنسیت مدنظر قرار گیرند، از منظر انسانیت به آنها نگاه شود.
بسیاری از فعالان حقوق زنان فعالیتهای زیادی انجام دادهاند و حتی دفاتر زنان ریاستجمهوری هم کارهایی کرده است. اما مشکلات بسیاری در مناطق مختلف و شهرها وجود دارد که فرهنگ قالب شده است و کسی هم برای رفع آن چارهای نیندیشیده است. این امر چنان عمیق است که در فرهنگ لغات، شعر و ضربالمثلهای ما هم وجود دارد و رسیدگی به این موارد خارج حرف است و اکنون زمان عمل کردن است و اینها در کنار خشونتهای جنگی و… که در بوسنی، آفریقا و اکنون عراق و حتی درگذشته در اروپا بوده عامل نگرانی است که باید با آگاهی بخشی و خواست دولت و جامعه حل شود.
فروغ فکری
شهروند