ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
دكتر محمدرضا ظفرقندی

حفظ سرمایه‌ها در شرایط دور از افراط و تفریط ممکن است

شهروندان:
دکتر ظفرقندی چهره‏ای آشنا در وزارت بهداشت، درمان و جامعه دانشگاهی است. وی به دلیل سابقه ریاست سازمان نظام پزشکی و فعالیت‏های صنفی‏اش و همچنین ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران برای بسیاری شناخته شده است.

محمدرضا ظفرقندیاو که از چهره‌های اصلاح‌طلب است، در دوران اصلاحات تلاش زیادی برای اصلاح روندها در برخی حوزه‌ها انجام داد. ظفرقندی بر افزایش استقلال دانشگاه و توسعه نهادهای مدنی و روندهای دمکراتیک تاکید بسیاری دارد. از دیدگاه او باید مداخله‌های دستوری و از بالا به پایین به پایین‏ترین حد برسد و افراد بر مبنای انگیزه‌ها و اعتماد خود به سازوکارها دست به انتخاب و عمل بزنند.

ظفرقندی مدیریت کلان را در کنار دیدگاه مدیریت فرابخشی معنا می‏کند. به نظر این صاحب‏نظر حوزه بهداشت و دانشگاه، دولت موظف است با ابزارهایی که در اختیار خود دارد مطالبات عمومی را سنجش و ارزیابی کند و آنها را تامین نماید. در این گفت‌وگو نظر دکتر ظفرقندی را درباره مسائل مختلفی اعم از حوزه دانشگاه، سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت و درمان و همچنین اوضاع عمومی کشور جویا شدیم تا تصویری ازآینده کشور از دیدگاه کارشناس امر و یک مدیر با تجربه و موفق به دست آید.

  • نگرش دولت‌های نهم و دهم به دانشگاه، تفاوت‏های چشمگیری با دیدگاه اصلاح‏طلبان داشت، اگر امروز بخواهیم دست به مقایسه بزنیم، به نظر شما نتیجه این تفاوت نگرش چه بوده است؟

در ۸ سال گذشته، فضای دانشگاه‌های زیر نظر وزارت علوم و بهداشت و درمان، دوران متفاوتی را تجربه کردند و به تدریج محیط دانشگاهی از شرایطی که در سال‌های ۷۶ تا ۸۴ تجربه کرده بودند، متفاوت شد؛ به‌خصوص در چهار سال اخیر تغییرات فضا به سمتی میل پیدا کرد که نشاط در جامعه دانشگاهی کمرنگ شد. معنای این قضیه آن است که انگیزه‏‎ای که به عنوان کلید فعالیت و رشد علمی و دانشگاهی است از دانشگاه رخت بر بست. فضای اعتماد، سرمایه اجتماعی لازمه حیات دانشگاه است. چنانچه خدشه ببینند ضرر بزرگی دامان کشور را خواهد گرفت و بهترین افراد جامعه که محصولات دانشگاه هستند و با هزینه‌های گزاف به این نقطه رسیده‏اند در زمانی که به بازدهی می‏رسند جذب خارج می‏شوند و یک روحیه فرار از کشور ایجاد می‏شود که در نتیجه، راه یک طرفه‏ای ایجاد می‏گردد که از توان و تخصص نیروهای نخبه کشور در خارج از کشور بهره‏برداری می‏شود. در چهارسال اخیر سرمایه‌های اجتماعی آسیب دیده‏اند. چیزی که من احساس می‌کنم این است که جامعه با آراء خود در انتخابات ریاست‌جمهوری نشان داد ضرورت دارد هرکسی که در حوزه دانشگاهی چه در وزارت بهداشت و چه در وزارت علوم، متصدی امر می‏گردد، اگر که بخواهد فضای علمی خوبی ایجاد شود، راهی جز این نیست که این فضای امید، اعتماد و نشاط علمی مجددا احیا گردد.

  • مشخصا جنابعالی دانشگاه را بستری برای سرمایه‏‏گذاری انسانی و اجتماعی می‏شناسید؛ از طرفی به‌طور سلبی این نقد را به دولت دهم وارد کردید که نگاه این دولت موجب شده است که تخصص نخبگان ایرانی در خارج از مرزها مورد بهره‏برداری قرار گیرد، اما سوال مهم این است که به‌صورت ایجابی چه روشی را می‏توان برای احیای فضای دانشگاه به وجود آورد؟

در هر حوزه‏ و مجموعه‏ای فضا و شرایطی به‌عنوان عوامل موثر و مناسب کار تعریف شده است، در دانشگاه این شرایط فضای امید و نشاط علمی است و طبیعتا تا اگر فضای امید و نشاط علمی آسیب ببیند، به دنبال آن رشد علمی متوقف خواهد شد و نهایتا محصولات علمی بدون آنکه موردبهره‏برداری قرار ‏گیرند به هدر می‌روند یا به سمت خارج از کشور میل پیدا می‏کنند؛ از عواملی که به‌صورت ایجابی قابل طرح است، افزایش میزان اثر‏گذاری اعضای هیات علمی دانشگا‏ه‌ها در تصمیمات خرد و کلان است که از شاخص‏های موثر و تعیین‌کننده نشاط علمی در دانشگاه‌هاست؛ سال‌های مدیدی، به‌خصوص از سال‌های ۷۶ تا ۸۴ روند انتخاباتی بودن در گروه‌های علمی‌ ـ دانشگاهی به رسمیت شناخته شده بود. در دوران اصلاحات رویه بدین صورت بود که از هر گروهی مثلا در رشته‌های پزشکی، گروه‌های جراحی، داخلی و … اعضای علمی این گروه‌ها، فردی را به‌عنوان مدیر گروه انتخاب می‏کردند و ساماندهی فعالیت‏های علمی به واسطه نماینده منتخب اعضای گروه شکل می‏گرفت؛ حتی دربرخی موارد سازوکار انتخابی بودن توسعه بیشتری پیدا کرد و در دوره‏ای که من در سال‌های ۷۶ تا ۸۴ در دانشگاه علوم پزشکی تهران مسئولیت داشتم، به‌تدریج به سمتی حرکت کردیم که روسای دانشکده‌ها نیز انتخابی شوند. طی سازوکاری که پیش‏بینی شده بود، اعضای هیات علمی، مدیران گروه را انتخاب می‏کردند و رئیس دانشکده نیز توسط مدیران گروه‌ها انتخاب می‏شد. به‌صورت ایجابی ایجاد چنین بستری به دلیل آنکه مشارکت را افزایش می‏دهد و انگیزه‏ اعضای جامعه دانشگاهی را بالا می‏برد، می‏تواند موجب پیشرفت علمی در دانشگاه بشود. اما امروز به‌دلیل کم‏توجهی به سرمایه‌های اجتماعی و به‌خصوص با ایجاد فضای سنگین خاصی بر دانشگاه‌ها این روند سیری معکوس را پیش گرفت و سیر معکوس تا جایی پیش‏رفت که شاهد بودیم، آیین‌نامه‏ای از سوی شورای‌عالی انقلاب فرهنگی صادر شد تا همه روندهایی که تا پیش از این پذیرفته شده و مورد قبول همگان بود کنار زده شد و طی این آیین‏نامه انتخابی بودن مدیران گروه زیر سوال رفت و انتصابی شدند. چنین تصمیمی بی‏انگیزگی در بین اعضای هیات علمی را به وجود آورد. در چنین شرایطی اعضای هیات علمی احساس ‏می‏کنند از بیرون برای آنها تعیین تکلیف می‏شود و سازوکار به‌گونه‏ای است که آنها دخالتی در تعیین سرنوشت خود ندارند. مثالی می‏زنم؛ چندی پیش مدیر گروه جراحی دانشگاه که روند حضور وی انتخابی نبوده است، به بیمارستان سینا برای مذاکره با اعضای هیات علمی گروه جراحی آمده بود و از حدود ۱۸ نفر عضو هیات علمی تنها ۳ نفر در جلسه شرکت کردند و دیگر اعضا در جلسه حاضر نشده بودند. این مثال نشان می‏دهد که چقدر انتخابی بودن مدیران گروه بر مشارکت اعضای هیات علمی اثر می‏گذارد.

  • درباره فعالیت‏های دانشجویی چطور؟

درباره فعالیت‏های دانشجویی نیز همین صادق است و چیزی که در دوران اصلاحات تجربه کردیم، در آن دوران تشکل‏های دانشجویی و صنفی، سیاسی و بحث‏های آزاد به‌مناسبت‏های مختلف در چارچوب قانون و در همه حوزه‌ها وجود داشت و منحصر به نگاهی خاص نبود و همه تشکل‏‏ها با نگرش‏های مختلف سیاسی فعال بودند و به فراخور تمایلاتشان از افراد برای برگزاری برنامه‌هایشان دعوت می‏کردند اما با پایان دوران اصلاحات، بتدریج تداوم این فعالیت‏ها کمرنگ شد. در آن دوران ما شاهد شکوفایی نشریات دانشجویی بودیم و روزانه نشریات متعددی انتشار می‏یافت.

  • به‌نظر شما چه اتفاقی رخ داد که مسئولان دولت اصولگرا مصمم شدند رویه انتخابی بودن اعضای جامعه دانشگاهی چه در سطح مدیران گروه و چه در سطح روسای دانشکده و دانشگاه تداوم پیدا نکند؟ و به تعبیر شما رویه‌های پذیرفته شده را نیز به عقب راندند؟

شما باید توجه داشته باشید، وقتی فضا، خاص می‏شود در منطق نگاه مسئولان به این سمت میل می‏کند که تمام و کمال تصمیمات زیر لوای نظارت خودشان و به دور از بهره‏گیری از نظرات بدنه و لایه‌های پایین سیستم گرفته شود. در شرایطی که مدیر به شنیدن نظرات جمع احساس نیاز نکند و حقی هم برای اظهارنظر آنها قائل نشود به‌طور منطقی روند به‌صورت معکوس تعیین می‏گردد که تصمیم‏گیری از بالا به پایین و دستوری می‏شود، طبیعی است که روندهای از پایین به بالا بحث آزاد و شنیده شدن نظرات مختلف لازم است و مدیر معتقد است که باید مجموعه نظرات شنیده شود تا برای افراد امکان تصمیم‏گیری بهتر وجود داشته باشد. در رویه‌های از بالا به پایین چنین چیزی دیده نمی‏شود ولی اگر نظرات مختلف مطرح شوند و بحث‏های انتقادی و آزاد دانشجویی توسعه یابند و فعالیت‏های اساتید به‌صورت آزاد، جاری شوند آن وقت ملاحظه می‏شود که تضاد با مسئولیت بالای دستگاه، خودش را بروز می‏دهد.

  • از مطالبات اساسی اصلاح‏طلبان بحث استقلال دانشگاه‌هاست، به واقع این شاخص چقدر می‏تواند تعیین‌کننده باشد که تا این حد شما نیز که پیش‌تر مسئولیت ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران را برعهده داشته‏اید بر آن تاکید دارید؟

توجه داشته باشید یکی از شاخص‏های اصلی توسعه در هر کشوری بحث استقلال دانشگاه است. چنانچه سرنوشت دانشگاه به‌دست اعضای خودش تعیین نگردد بدین معنی است که دانشگاه‌های آن کشور قوام یافته و پخته نیستند چراکه بالاترین افراد کشور، افراد فرهیخته کشور هستند و اگر اینها نتوانند برای خودشان تصمیم‏گیری کنند، یقین داشته باشید که تصمیم‎‏گیری مستقل در رده‌های دیگر نیز امکان‌پذیر نخواهد بود. در دوران اصلاحات روال این‌گونه بود که اعضای هیات علمی در یک ارزیابی علمی و همچنین از لحاظ کارایی، توانمندی و اخلاق بررسی می‏شدند و مستقلا دانشگاه تصمیم می‏گرفت که فلان فرد مناسب هیات علمی هست یا نه؟! ولی در سال‌های اخیر این اختیار از دانشگاه سلب شد. حتی درمراحلی با این مساله روبه‌رو شدیم که اعضای هیات علمی را خود دانشگاه انتخاب نمی‏کرد و در ابتدا افراد باید خارج از دانشگاه گزینش می‏شدند.

  • در دوران اصلاحات، چه اقدام عملی برای این منظور صورت گرفت؟

در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، به‌خصوص با حمایت دکتر عارف، بحث تثبیت استقلال دانشگاه‌ها شکل قانونی به خود گرفت و قرار بر این بود که در راستای تحقق استقلال دانشگاه، هیات امنای دانشگاه، به‌عنوان یک نهاد مستقل دربیاید و تصمیم‏گیری در دانشگاه بصورت قانون نهادینه گردد ولی با بر سر کار آمدن دولت اصولگرا از تمامی اینها به‌تدریج سلب اختیار شد که مساله باعث مبهم شدن فضای کاری در دانشگاه شد.

  • شما در گفته‌های خودتان بر بازگشت فضای اعتماد و امید تاکید داشتید، هم‌اکنون که زمینه‌های ذهنی این فضا فراهم شده است، چه سازو کاری را برای قدم‏های اول پیشنهاد می‏کنید تا در نتیجه آن،اعتماد عمومی جامعه دانشگاهی حفظ و تقویت شود؟ با توجه به آنکه برخی از مشکلات تنها منحصر به حوزه اختیارات وزارت علوم یا بهداشت نیست.

با دیدگاهی که مشارکت و فرآیندها را بصورت دمکراتیک و با توجه به نظرات عمومی می‏پذیرد و سعه‌صدر دارد، امید وجود خواهد داشت. حتی با آیین‏نامه‌های موجود کنونی نیز می‏توان رویه‌های دمکراتیک را اعمال کرد. برای مثال در آیین‏نامه گفته شده رئیس دانشگاه باید مدیران گروه را نصب کند، اما چنانچه روحیه پذیرش نظر جمع وجود داشته باشد، با انگیزه بهره‏گیری از نظرات اعضای هیات علمی و دمکراتیک کردن روند انتخاب مدیران گروه در عین استفاده از آیین‏نامه‌های کنونی، امکان‌پذیر است که سازوکاری این‌گونه تعریف کرد که اعضای هیات علمی فرد منتخب خود را به رئیس دانشگاه معرفی کرده و رئیس دانشگاه نیز ایشان را انتصاب کنند. بنابراین اگر دیدگاه دمکراتیک وجود داشته باشد بسیاری از مسائل قابل حل است واین از ضرورت‏هایی است که آقای روحانی، وعده داده‏اند در مدت کوتاهی مورد رسیدگی قرار دهند. فکر می‏کنم این سعه‌صدر را باید مجموعه‌ای از نیروها داشته باشند، یعنی صبر و تحمل بالا در وزیر ارشاد، اطلاعات و علوم و بهداشت وجود داشته باشد. طبق این دیدگاه در فاصله کوتاهی، فضای امید و نشاط بازخواهد گشت.

  • در سال‌های گذشته روند به‌گونه‏ای بوده که به‌نظر می‏رسد برخی نهادها حق خود می‏دانند که درباره مسائل داخلی دانشگاه تصمیم‏گیری کنند. شما چقدر امیدوارید که فضا تغییر جدی داشته باشد و این نهادها به وظایف اصلی خود بازگردند؟

اگر وزیر علوم و وزیر بهداشت، قوی و مستقل باشند و مهم‌تر از آن روسای دانشگاه‌ها مستقل باشند هیچ نهادی نمی‏تواند آنها را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین اگر می‏بینیم که بارها از بیرون به رئیس دانشگاه درباره مسائل داخلی امر و نهی می‏شود بدون تردید به‌معنای خدشه‏دار شدن بحث استقلال دانشگاه است و اگر مدیر ارشدی به استقلال دانشگاه اهمیت دهد زیر بار مداخلات نمی‏رود و محال است که بپذیرد نهادی از بیرون، داخل دانشگاه تظاهرات راه بیندازد. رئیس و وزیر مستقل امکان ندارد اجازه دهد که دستگاهی از بیرون دانشگاه درباره ادامه تحصیل یا عدم ادامه تحصیل دانشجویی تصمیم‏گیری کند.

  • به‌صورت عینی چه اتفاقی باید در دانشگاه رخ دهد که سرمایه‌های کشور اعم از اساتید، دانشجویان، کارشناسان و حتی سرمایه‌های غیردانشگاهی که از کشور خارج شده‏اند به کشور بازگردند؟

این مساله کاری کوتاه‌مدت نیست به‌دلیل آنکه شرایطی که ما آن را تجربه می‏کنیم شرایط متغیری است به‌طوری که باید اول اثبات کنیم که در شرایطی معقول و معتدل و باثبات‌تری قرار داریم. حفظ سرمایه‌ها در شرایط دور از افراط و تفریط، ممکن است و ضمانت‏هایی را طلب می‏کند به‌طوری که باید نشان دهند با افرادی که خارج از چارچوب قانونی افراطی‏گری می‏کنند، برخورد قانونی خواهد شد؛ اگر این اتفاق در طول زمان رخ دهد اعتماد نخبگان و سرمایه‌ها جلب خواهد شد، در غیر این‌صورت ممکن است تنها در چند سال فضای اعتدال جاری شود ولی مردم احساس کنند که دائمی نخواهد بود. باید توجه داشته باشیم که تمامی افراد از قبیل استاد، دانشجو و دیگر سرمایه‏گذاران برای همه زندگی خودشان سرمایه‏گذاری می‏کنند و باید آنها متوجه شوند که تمام مسئولان به قانون احترام خواهند گذاشت و برنامه ثابت و معقولی را دنبال می‏کنند. بنابراین چنانچه به‌گونه‏ای جلوه داده شود که فضا بسیار متغیر است و مثلا در حوزه سیاسی افرادی می‏آیند برای کشور مرتب سیاه‌نمایی می‏کنند این بازگشت سرمایه محقق نخواهد شد.

  • به باور شما، دولت و وزارت علوم و بهداشت هریک چه نقشی می‏توانند در حصول جایگاه واقعی و موثر دانشگاه ایفا کنند؟

برنامه‏ریزی کلان علمی باید در دانشگاه‌ها صورت گیرد. دانشگاه قدرتمند می‏تواند نظرات خود را اعمال کند. اگر ما نتوانیم حوزه‌های مختلف اعم از سلامت، اقتصاد، محیط زیست و پزشکی و … را درگیر و وارد روند حل مسائل کشور کنیم، عملا مسائل حل نخواهند شد. این موضوع با نمونه‌ای دیگر بیشتر مشخص می‏گردد؛ به خاطر داریم که در دولت‌های نهم و دهم، بدنه هیات علمی دانشگاهی ما بارها درباره مساله اقتصاد کلان کشور تذکر می‏دهند و نامه امضا می‏کنند درعین حال که مطلع هستند این امضا ممکن است هزینه‌هایی را نیز به آنها تحمیل کند و در آن نامه نسبت به رفتارهای غلط اقتصادی هشدار می‏دهند؛ تا اینجا ما می‏توانیم بگوییم که بدنه علمی وظیفه خود را انجام داده است ولی زمانی که به مشارکت بین‌بخشی می‏رسیم، متوجه می‏شویم مدیریت کلان توانایی هماهنگی بین بخشی را ندارد و لذا نامه مورد کم‌توجهی قرار می‏گیرد که در نتیجه آن وضعیت اقتصادی در شرایط امروز قرار می‏گیرد. من معتقدم دانشگاه رسالت بسیار مهمی دارد. دانشگاه باید در موقعیتی باشد که در جامعه تاثیرگذار باشد و تمامی فرآیندهای جامعه را یک به یک بهبود بخشد و این نیاز دارد که فضای کار و نشاط علمی فراهم شود و فعالیت‏های بین‌بخشی و هماهنگی بین دانشگاه و دیگر مراکز ایجاد گردد.

  • منتقدان وزارت علوم و بهداشت دولت‌های نهم و دهم، به تصمیماتی از قبیل سهمیه‏بندی جنسیتی و بومی شدن در پذیرش دانشجویان نیز انتقادهایی داشتند؛ دیدگاه شما درباره این تصمیمات چیست؟

معتقدم سهمیه‏بندی جنسیتی و بومی یا هر نوع سهمیه‏بندی از این قبیل مغایر با عدالت آموزشی است. این سهمیه‏‏بندی‏ها موجب محرومیت افراد مستعد از امکان تحصیل در رشته مورد علاقه‏شان می‏گردد و افراد دیگری را جایگزین آنها می‏کند. با بیان این مقدمه منکر برخی محرومیت‏ها و نیازها در مناطقی از کشور نیستم ولی در اینباره دو راه همیشه در مقابل چشمانم بوده؛ یکی با اعمال محدودیت و سهمیه‏بندی این نیازها را برطرف کنیم و راه دوم، با ایجاد تسهیلات و امکانات برای این مناطق و حوزه‌های محروم، مشکلات را برطرف کنیم، مثلا برای یک شهرستان دورافتاده سهمیه خاصی را قرار می‏دهیم به امید آنکه این فرد پس از تحصیلات با بازگشت به شهرستان محروم، نیازهای منطقه را برآورده خواهد کرد درحالی که تجربه نشان داده است که چنین نمی‏شود ودر آخر شاهد هستیم که نیاز منطقه محروم تامین نشده است. این امر در رشته پزشکی سال‌هاست وجود دارد مثلا درباره نگاه‌های سهمیه‏بندی جنسیتی، در رشته پزشکی گفته می‏شود که در رشته جراحی دانشگاه تهران باید ۶ آقا و ۶ خانم پذیرفته شوند، با این ضابطه ممکن است آخرین فرد قبول شده یک سهمیه، نمره بسیار پایین‏تری داشته باشد. اما چنانچه به‌جای سهمیه‏ بومی و جنسیتی بتوانیم انگیزه‌ها را افزایش دهیم که اگر کسی به شهرستان دور دستی برود، منطقا باید زندگی بهتری برای او فراهم شود. شرایط زندگی وی، قابل مقایسه با فرد شاغل به خدمت در پایتخت و تهران نیست. ما درحقیقت در سیاستگذاری‏ها برای ایجاد انگیزه تلاشی نمی‏کنیم و در عوض راه‌های ساده‏تر را انتخاب می‏کنیم.

  • در وزارت علوم و بهداشت دانشگاه‌ها، برخی نهادها خارج از هیات دولت درباره دانشگاه‌ها می‏توانند قانون تعیین کنند و عملا در نحوه مدیریت دانشگاه موثر هستند، به نظر شما دولت که نماینده مردم در قوه مجریه است، چطور می‏تواند همواره نمایندگی خواست‏های مردم را داشته باشد؟

تعامل با برخی از نهادها ضروری است ولی مهم این است که کسانی که با این نهادها تعامل می‏کنند فعالیت‏های هر قسمت را چگونه تعریف کنند؛ اگر وزیر علومی داشته باشیم که به استقلال دانشگاه‌ها اهمیت ندهد، قاعدتا آیین‌نامه‌هایی از نهادی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر می‏گردد که استقلال دانشگاه را خدشه‏دار می‏کند ولی اگر رئیس‌جمهور و وزرای مربوطه جهتگیری اصلاحی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی داشته باشند منطقا شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مخالفتی نخواهد داشت. من سراغ ندارم در دوره قبل رئیس دانشگاهی به شورا معرفی شده باشد و این شورا رای مخالف داده باشد.

  • از شما می‏خواهم درباره جایگاه ایران در صحنه بین‏الملل به اختصار توضیحاتی دهید و همچنین درباره این مساله توضیح دهید که سیاست خارجه در نهایت چه تاثیری بر فضای دانشگاه‌ها می‏تواند داشته باشد؟

در این سال‌های اخیر یک فضای ایران‌هراسی در فضای خارجی به نمایش گذاشته شد. خیلی از صاحب‏نظران تا مدتی پیش جسارت علنی کردن انتقادات نسبت به رویه‌های موجود را نداشتند، ولی امروز آن را اعلام می‌کنند، در ایام تبلیغات انتخابات اخیر بسیاری از افراد اعم از رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس تا معاون مجلس و … آمدند و عنوان کردند طرح بحث هولوکاست درجهت منافع ملی کشور نبود، سوال این است که چرا در ۸ سال گذشته این مطالب را مطرح نمی‏کردند؟ ما در دهکده جهانی قرار داریم که ارتباطات نزدیک، به روز و پیچیده است و اگر رفت‌وآمدهای علمی با کشورهای پیشرفته دنیا صورت نگیرد، رشد علمی کشور با مشکل مواجه می‏شود و سیاست خارجه نادرست می‏تواند مانع شنیده شدن صدای علمی کشور در دانشگاه‌های دنیا و بالعکس شود. اما اگر شرایط تبادلات علمی بیشتر فراهم باشد طبیعتا امکان رشد علمی برقرار خواهد بود، بسیاری از فعالیت‏هایی که در کشور ما راه‌اندازی شده توسط افرادی بوده ‏است که علم و فن را در کشوری دیگر فرا گرفته و آن را وارد کشور ما کرده‏اند.

  • کمی از بحث دانشگاه و وزارت علوم فاصله بگیریم، در انتخابات نظام‌پزشکی اخیر، شما و تعداد دیگری رد صلاحیت شدید و اجازه حضور پیدا نکردید؛ شما این اتفاق را چطور ارزیابی می‏کنید؟

ماده‏ای را که برای رد صلاحیت دکتر معین، من و تعدادی دیگر، عنوان کردند عملا به بحث‏های اعتقادی و سیاسی ارجاع داده می‏شد، تنها در تهران کسانی که به‌دلایل سیاسی رد صلاحیت شدند بیش از ۱۰ نفر بودند. در انتخابات نظام‌پزشکی ترکیب هیات نظارت سه نماینده مجلس، دو نفر از وزارت بهداشت و نمایندگانی از وزارت کشور و دادستانی هستند و اینها باید اسامی را برای احراز صلاحیت استعلام کنند و نه اینکه افراد را به‌دلیل مسائل و اختلاف نظر سیاسی رد صلاحیت کنند. متاسفانه در این انتخابات دخالت‏هایی انجام شد؛ در قبل هم که من رئیس سازمان نظام‌پزشکی بودم سعی شد که برخی را به دلایل غیرموجه رد صلاحیت کنند اما پاسخ دادم که اگر دلایل موجهی دراختیار دارید آنها را اعلام کنید اما اگر ندارید تا احراز صلاحیت آنها انتخابات برگزار نخواهد شد و با حضور آنها انتخابات برگزار خواهد شد؛ برخی دلایل ممکن است موجه باشد مثلا مساله اختلاس باشد یا رفتارهای خلاف قانون پزشکی صورت گرفته باشد اما نگرش سیاسی هیچ وقت نمی‏‎تواند مانع عضویت در سازمان نظام پزشکی باشد. البته تا به امروز هم حکم رئیس سازمان نظام پزشکی صادر نشده است.

  • فکر می‏کنید چرا روی سازمان نظام‌پزشکی حساس شده‏اند و در روند برگزاری انتخابات آن اعمال نفوذ کردند؟ درصورتی که سازمان نظام پزشکی، نهادی صنفی و غیر سیاسی است. چرا باید نسبت به سازوکار آن حساسیت اینچنینی وجود داشته باشد و افرادی را به دلایل اعتقادی ردصلاحیت کنند؟

بالاخره سازمان نظام‌پزشکی یکی از قدیمی‏ترین و قوی‏ترین سازمان‏ها و نهادهای مدنی کشور است و ظرفیت‏های بسیار بالایی در حوزه فعالیت‏های صنفی در این سازمان وجود دارد و اگر افرادی نخواهند در جامعه نهادهای مدنی رشد کنند و تصمیم‏ساز باشند و بخواهند در همه حوزه‌ها تصمیماتی از بالا به پایین اعمال کنند طبیعتا از سازمان غیر سیاسی مانند نظام پزشکی نیز احساس رقابت می‏کنند. ممکن است دیدگاه جماعت پزشکی در امور صنفی با نظراتی که آقایان می‏خواهند اعمال کنند تطابق نداشته باشد. لذا تلاش می‏کنند به راه‌های گوناگون قدرت نظام پزشکی را کاهش دهند. یکی از مبانی کاهش دادن قدرت نظام پزشکی قانون سازمان نظام پزشکی و دیگری حضور بدنه نظام‌پزشکی در انتخابات است یعنی اگر در انتخابات پیشین یک اکثریتی در انتخابات حضور پیدا می‌کردند طبیعتا پشتوانه رئیس شورای عالی و مجمع عمومی سازمان قوی می‏شد در حالیکه حدودا ۱۰درصد جامعه پزشکی در انتخابات شرکت کردند و روشن است که اگر جامعه پزشکی احساس کند در سرنوشتش مداخله می‏شود حضور پیدا نمی‏کند.

  • برای جمع‌بندی بحث و روشن شدن موضوعات تصور می‏کنید با دولت آقای روحانی چه تغییراتی قابل انتظار است؟ و به تعبیر دیگر مطالبات معقول چه نوع خواسته‌هایی خواهند بود؟

تغییرات آتی، باید به سمت رای مردم باشد. مردم رای خود را به تغییرات سلبی و ایجابی که آقای روحانی در ایام انتخابات وعده دادند به صندوق ریختند. طبیعی است تغییرات باید متناسب با وعده‌هایی باشد که مردم به آن رای دادند. مساله اولی که فکر می‏کنم باید مورد توجه قرار گیرد، وعده پایبندی به حقوق اساسی مردم است یعنی آن چیزی که در فصل حقوق ملت در قانون اساسی آمده و ایشان بارها و بارها اعلام کرده است، به آزادی احزاب، مطبوعات و نهادهای مدنی اعتقاد دارد بنابراین کلیه فعالیت‏هایی که ذیل قانون اساسی وعده داده شده است مورد انتظار جامعه است. نکته دیگری که بیشتر جنبه سلبی آن چشمگیر بود حوزه رعایت اخلاق بود که اخلاق در جامعه به‌عنوان یک آرمان جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد. مردم از آمارهای بدون مبنا یا حرف‏های غیراخلاقی از قبیل تهمت‏ها و توهین‏ها خسته شده‌اند و این جنبه به واقع تعیین‌کننده بود که باید تغییری در این رویه ایجاد شود. مردم وقتی از زبان بالاترین مسئول اجرایی سابق کشور می‌شنوند که در یک سال ۲ میلیون فرصت شغلی ایجاد خواهد شد، ولی سیر فزاینده‏ای از بیکاری در کشور وجود دارد، این رفتار از سوی مردم غیراخلاقی ارزیابی می‏شود. در هر صورت امید برای تغییر رویه‌ها در چهره فردی روحانی به نام آقای روحانی دیده شد که حمایت آقای خاتمی را نیز همراه خود داشت و باعث شد ایشان برنده انتخابات شود. برجسته شدن این موضوع بیشتر ناشی از واکنش‏هایی بود که از دولت در حوزه اخلاق شاهد بودیم و دیگری حمایت افرادی اخلاقی مانند آقای خاتمی بود. مردم وقتی می‌شنوند رئیس یک قوه، رئیس دو قوه دیگری را محکوم می‌کند و دوربین مخفی به عنوان سند افشاگری طرح می‌گردد و به کاربردن لفظ بگم، بگم توسط رئیس مجلس محکوم می‌شود این الفاظ و اخلاق مورد انتقاد تمامی مسئولان واقع شد و غیراخلاقی و غیرقانونی خوانده شد. به هر صورت مردم از دولت آقای روحانی انتظار دارند تا به وعده‌های داده شده عمل شود و اخلاق و صداقت و شفافیت با مردم محورهای اصلی دولت با مردم باشد.

بامداد لاجوردی – آرمان

برچسب‌ها : ,